سال اول زندگی مشترك

سال اول زندگی مشترك

ازدواج از آنچه كه همسران انتظارش را دارند، تغییر و انتقال سـخت تـری اسـت. ایـن موضوع حتی در مورد آنهایی كه دوران نامزدی خوبی هم داشته اند، صدق میكند. بسیاری از آنها، انتظار فرآیندی سهل و ساده و شبیه به آنچه كه پیش از ازدواج تجربـه كـرده انـد را دارند. تقریباً دو سال اول ازدواج برای همسران سالهای پرمشقتی اسـت، چـرا كـه بایـد بـین خانوادههای یكدیگر برای خود جایی باز كنند، از استقلال قبلی خود صرف نظر كننـد و بـه عنوان همسر، وظایف جدیدی را بر عهده گیرند و همهی اینها به سـادگی و بـدون اسـترس رخ نخواهد داد.

عشق با گذر زمان تغییر میكند

عشق زمان نامزدی با عشق پس از ازدواج متفاوت است. پیش از ازدواج، عشق، بیـشتربر پایه ی جذابیت جسمانی، صمیمیـّت و شور و شـوق اسـت امـا بـرای افـرادی كـه ازدواج كرده اند، بیشتر معنای محبت و وفاداری می دهد. طبیعی است كـه شـدت و شـور و اشـتیاق یك ارتباط در خلال زمان تغییر كند و خیلی معمـول و رایـج اسـت كـه شـدت آن پـس از ازدواج كاهش پیدا كند. پس از ازدواج، ما خیلی بیشتراز آنچه كه عادت داشـته باشـیم، بـا هم هستیم و حتی ممكن است از این با همبودن خسته شویم.

در تحقیقی كه در آمریكا از تازه عروس و دامادها شده است، تقریباً نیمی از آنها دربـاره ی تداوم ازدواجشان شك داشته اند؛ چرا كه مسایل ومشكلات معنی دار زناشویی را در خـلال ســال اول ازدواج تجربــه كــرده بودنــد. نزدیــك بــه 40% از آنهــا ازدواج را ســخت تــر از آنچه كه انتظارش را داشتند، یافتند و یادآور شـده انـد كـه همـسر آنهـا بـیش از قبـل انتقـاد میكند.

علیرغم همه ی اینها، بسیاری از مـردم سـالهای اول ازدواج را بهتـرین و شـیرین تـرین سالها میدانند. اما در واقع سازگاری با یك نفر دیگر برای اكثـر مـردم سـخت اسـت . نـرخ طلاق در سالهای اول ازدواج بیشتر است .تصور دو مرغ عشق در لانـه ای كوچـك، بـه نظـر میرسد در مورد انسانها تصور صحیح و درستی نباشد. واقعیت چیزدیگری است.

ازدواج همسر شما را تغییر نمیدهد.

یكی از مهمترین دلایلی كه باعث می شود همسران احساس كنند كه انطباق با ازدواج سخت و مشكل است، این است كه آنها مشخصاً خیلی ایده آل گرا هـستند. ارتبـاط پـیش از ازدواج پر از افسانه و خیال پردازی است. به ویژه تصور اینكه بعـد از ازدواج همـه چیـز بـه خیر و خوشـی خواهـد گذشـت و تـصور ایـن كـه بعـد از ازدواج خـصوصیات ناخواسـته و ناصحیح همسرمان تغییر خواهد كرد.

متأسفانه ازدواج نه تنها تغییردهنده ی افراد نیست، بلكه حتی فرآیند تغییر را هم آسـان نخواهد كرد. به واقع ازدواج خصوصیات و ویژگی های نامطلوب را بـزرگ و برجـسته هـم میكند.

اگرفردی پیش از ازدواج كثیف و شلخته باشد، بعد از ازدواج هم كثیف و شـلخته خواهـد بود. اما بعد از ازدواج این شلختگی، به صورت یك مشكل و معضل، بیشتر آشكار میشود.

ازدواج كسی را تغییر نمی دهد، بلكه در واقع صـفات نهفتـه ی آدمـی را بیـشتر و بهتـر آشكار میكند. حال چه صفات مثبت باشد و چه صفات منفی. هیچ فـردی بـا ازدواج تغییـر نمیكند. تنها میتواند صفات و خصوصیات خود را بهتر ببیند، اگر اهـل دیـدن باشـد .یـكمورد جالب، خانمی بود كه درباره ی ازدواجش چنین میگفت: با او در میهمانی آشنا شـدم . بـسیار محترمانـه برخـورد كـرد . حتی در یك بحث روشنفكرانه وقتی مـن عـصبانی شـدم، او نهایت احترام و ادب را بجای آورد و من فكـر كـردم كـه او

همیشه اینگونه است. بنظرم مؤدب بود و با احتـرام برخـورد میكرد و به همین دلیل با او ازدواج كردم.

جالب است بدانید كه در طول شش ماه اول زندگی، همان آقا هشت مرتبـه همـسرش را مورد ضرب و شتم قرار داد . خـشونت و آزار او در ماههـای بعـد بیـشتر و بیـشتر شـد، تـا این كه خانم بعد از گذشت یك سال برای طلاق اقدام كرد. در جدول زیر رؤیاهای قبـل ازازدواج فهرست شده است كه به واقعیتهای مخربی تبدیل شده اند.

رؤیاها و واقعیتها

زن با مردی ازدواج كرد كه جسور و شجاع بود

واز او جدا شد چرا كه همسری مستبد و خودرأی بود.

مرد با زنی ازدواج كرد كه آرام و سربه زیربود

واز او جدا شد چرا كه ضعیف و ناتوان بود.

زن با مردی ازدواج كرد كه درآمد خوبی داشت

واز او جدا شد چرا كه فقط كار میكرد.

مرد با زنی ازدواج كرد كه همیشه به ظاهر خود میرسید

و از او جدا شد چرا كه بیشتروقتش را جلوی آینه سپری می کرد .

زن با مردی ازدواج كرد كه عاشق منش و اجتماعی بود

واز او جدا شد چرا كه عیاش و زنباره بود.

مرد با زنی ازدواج كرد كه بسیار ساكت و وابسته بود

و از او جدا شد چرا كه بسیار كسلكننده و چسبنده بود.

زن با مردی ازدواج كرد كه ستاره ی گروه بود

و از او جدا شد چرا كه در خانه بیبخار و بی خاصیت بود.

مرد با زنی ازدواج كرد كه پرحرف و اجتماعی بود

و از او جدا شد چرا كه فقط میتوانست جرو بحث بیهوده كند.

زن با مردی ازدواج كرد كه ورزشكار خوبی بود و از او جدا شـد چـرا

كه فقط یا در حال بـازی كـردن بـود و یـا در حـال تماشـای بـازی هـای ورزشی.

ازدواج تنهایی و دلتنگی را از بین نمیبرد.

انسانها در بیشتر جوامع گویا تمایل دارند كه نسبت به ازدواج واقع بـین نباشـند. گـاهی ازدواج را آنقدر دست بالا میگیریم كه هرگزنمیتوان به آن دسـت یافـت، تـا جـاییكـه حتی در رؤیا هم قابل دسترسی نیست . پر از عشق، فداكاری، بچه هـای زیبـا و سـالم، خانـه، ثروت، روابط عالی و دوستانه، دشتهای سرسبز، دویدنهای رؤیایی، سفرهای جذاب و … اما وقتی ازدواج میكنیم افسرده میشویم، چـرا كـه واقعیـت آنگونـه نیـست كـه در فیلمهـا و داسـتانها دیـده و خوانـده ایـم. عـشق واقعــی هـم لحظـه هـای سرشـار از خوشـی دارد و هـم لحظه هایی پر از رنج و بدی، اما ما فقط یك رویـه ی سـكه را مـیبینـیم. در حـالی كـه روی دیگر سكه، آرام آرام خود را نشان خواهد داد.

پیش از ازدواج حداقل گاه و بیگاه احساس تنهایی و دلتنگی می كنیم و بعد از ازدواج  هم برخی اوقات دلتنگیم. بـا ایـنكـه ازدواج كـرده ایـم و در جمـع زنـدگی مـی كنـیم، بـاز احساس تنهایی، احساس انزوا و دورافتادگی از دیگران ما را رها نمیكند. هر فردی حتی با یك ازدواج موفق هم، برخـی اوقـات، ایـن احـساسات بـه سـراغش میآید. لازم است كه بدانیم این احساسات چه قبـل از ازدواج و چـه بعـد از ازدواج امـری  كاملاً طبیعی است.

از احترام تا انتقاد

بعد از ازدواج دوره ای وجود دارد كه همسران بیـشتر انتقـاد مـی كننـد و كمتـر یكـدیگر را میپذیرند. زمانی كه عاشق فردی هستیم و با او ازدواج مـیكنـیم، عـشق مـا بایـد میزانـی از احتــرام و نزاكــت را تــضمین كنــد. امــا اغلــب بــا افــراد غریبــه و دوســتان، بــا احتــرام و انعطـافپـذیری بیـشتری برخــورد مـیكنـیم. گویـا كــه عقـد ازدواج مجـوزی اسـت بــرای بینزاكت بودن و گاهی ابزاری برای گستاخی و بیادبی.

شاید دلیل این اتفاق این باشد كـه زنـدگی مـشترك و ناكـامی دسـت در دسـت هـم دارند. چرا كه بعد از ازدواج از عادتهای همسرمان بیشتر آگاه می شویم و اغلب شاهد آنهـا هستیم و پذیرش عادتهایی كه مایهی ناراحتی ماست سختترمیشود.

دیده میشود كه برخی از همسران ا سم كوچك یكدیگررا صدا نمی كنند بلكه فامیل یكدیگر را صدا میزنند. وقتی از آنها میپرسیم كه مگـر شـما بـا هـم صـمیمی نیـستید كـه اینگونـه یكـدیگر را مخاطـب قـرار مـی دهیـد. پاسـخ مـی دهنـد: «مـیخواهیـد ماننـد زن وشوهرهای دیگر رویمان به روی هم باز شود و به یكدیگر بی احترامی كنیم ». آنها این گونـه برخورد كردن را دلیل بر احترام می دانند و از ترس اینكه مبادا روزی حرمـت هـا بـین آنـان فرو بریزد، از همان ابتدا حتی در صدا كردن نام یكدیگرهم حرمت نگاه میدارند. از طرف دیگر برخی از همسران بـه راحتـی یكـدیگر را مخاطـب قـرار مـی دهنـد. درصحبت آنها اوهوی، آهـای، خـره و … فـراوان وجـود دارد . از آنهـا كـه مـی پرسـیم چـرااینگونه با هم صحبت می كنید؟ پاسخ میدهند: «ما با هم صمیمی هستیم، با هم ندار هستیم و خودمانی هستیم». آنها اینگونه برخورد كردن را دلیل بر صمیمیت میدانند. همانطور كه ملاحظه می كنید گویا در ذهن ما یك آشفتگی در مورد معنـای احتـرام وجود دارد. به نظر میرسـد كـه معنـای احتـرام بـه همـسر بـرای مـا تعریـف نـشده اسـت و نمیدانیم كه احترام چیست و چگونه مصداق پیدا میكند.

سؤال اساسی این است كه احترام چیست؟ و مصداق آن كدام است؟

احترام به معنای حرمت داشتن و حفظ حریم است. حفظ حریم دیگری احتـرام بـه اوسـت . حفظ حد و مرزهـای دیگـری احتـرام بـه اوسـت . یكـی از مـوارد احتـرام بـه دیگـری وارد صحبت او نشدن است. وارد حریم نشدن همانطور كه در كلام و صحبت به معنای احتـرام است در تمام حوزههای دیگرنیزبه معنای احترام است.

احترام به نظردیگری، احترام به سلیقه ی دیگری، احترام به ارزشهای دیگری، احترام به مالكیت دیگری، احترام به وقت دیگری، احترام به حق دیگری، احترام به كـار دیگـری، احترام به خواب دیگری، احترام به جسم دیگری، احترام به خـانواده ی دیگـری، احتـرام بـه دوست دیگری، احترام به نام دیگری و … همه مواردی از حفظ حریم است.

ما از مثال نام شروع كردیم كه چگونه یك زوج به نام یكدیگر احترام مـی گذارنـد وچگونه زوجی دیگر به نام یكدیگر بی حرمتی میكنند. همانطور كه در ایـن مثـال مـشاهده كردید در احترام به همسر شاهد یك پیوستار هستیم از پراحترامی تا بی احترامـی. در مـوارد دیگرنیزما شاهد همین پیوستار هستیم.

در مورد مصداق احترام، بهترین مورد دوستی صـمیمانه اسـت . در دوسـتی صـمیمانه، دوستان به یكدیگراحترام میگذارند در عین اینكه با هم صمیمی هستند. دوسـتان صـمیمی نه پراحترامی می كنند و نه بیاحترامی، چرا كه اگر پراحترامی كنن د صـمیمی نیـستند و اگـر بی احترامی كنند دوست نیستند.

در دوستی صمیمانه افراد در عین حال كه با هم خودمانی و راحت هستند حـریم هـای یكدیگر را حفظ میكنند و به هم احترام می گذارنـد. احتـرام بـه همـسر هماننـد احتـرام بـه دوست صمیمی است واز همان الگو پیروی میكند.

نظرات والدین

والدین، دوستان، رسانه ها و عوامل بیـشمار دیگـری بـرانطبـاق و سـازگاری همـسران تـأثیر  دارند. والدین در این میان به ویژه تأثیر عمده ای دارند. هرچند اكثرهمسران والدین خود را دوســت دارنــد و بــه آنهــا احتــرام مــیگذارنــد، امــا برخــی از آنهــا دربــاره ی دورشــدن از خانواده های خود، رؤیاهای زیادی درسر دارند . آنهـا شـاید بخواهنـد زنـدگی جدیـدی را، آزاد از همه ی قید و بندهای والدین ایجاد كنند.مطالب زیررا یك تازه عـروس بیـان كـرده است:

بعضی وقتها واقعاً غیرقابل تحمل میشد. مادر همسرم دایماً در حال تذكر نكاتی بود كه باید رعایت میكردم، تا آشپزیام خوب شود. او متوجه نبود كه ازدواج ما با ازدواج خودش كاملاً تفاوت دارد. من از اول آشپزی بلد نبودم و خود همسرم اكثر اوقات غذا میپخت. مادرش با من جوری رفتار میكرد كه انگار من دارم پسرش را از بین میبرم.

شنیدن نظرات والدین میتواند مفید باشد، اما این به معنـای موافقـت و تأییـد و انجـام  همهی آن نظرات نیست. بلكه فهم آنچه كه آنها می گویند برای تصمیمگیری عاقلانه حـایز اهمیت است.

در یك مطالعه بر روی 5174 ( زوج عقدكرده اولـسون، 2000)، نتـایج بدسـت آمـده نـشان داد، زمانی كه هم والدین پسر و هـم والـدین دختـر از ازدواج فرزندانـشان ناخـشود بودنـد، حدود 88% از زوجها نیز از زندگی مشترك خود، رضایت كمی داشتند . زمانی كـه والـدین یكی از زوجهـا دربـارهی ازدواج فرزنـدش نظـر مـساعد نداشـت، تقریبـاً 73% از زوجهـا از ارتباط خود احساس رضامندی سطح پایینی داشتند واز طرف دیگرهرگـاه والـدین هـردو نفر نظرمثبتی به ازدواج فرزندانشان داشتند، تقریباً 58% از زوجها سـح بـالایی از رضـامندی ارتباطی را گزارش میدادند.

این مطالعه بیانگر این است كه والـدین مـی تواننـد تـا حـدی در ارتبـاط فرزندشـان بـا همسرش، مشكل را احساس كنند . اگر والدین احساس مثبتی از ارتباط فرزندشان بـا همـسر آینده اش ندارند و همسران هم واقعاً راضی نیستند؛ عاقلانه این است كه قبل از ازدواج، هـر دو نفر به طور جدی درباره ی این وضعیت صحبت كنند و نهایتاً ممكن است كه مفید ببینند كه با والدینشان هم در مورد آنچه كه در حال رخ دادن است، صحبت كنند. البتـه ایـن كـار چندان آسانی نیست و حتماً انجام دادنش بسیار سخت و دشوار است و حتی می تواند پردردو رنج آور باشد كه مكنونات قل بی خود را آشكار كنیم . اما بهتـر اسـت كـه بـه مـشكلات و مسایل، پیش از ازدواج پاسخ دهیم، تا این كه بعد از ازدواج و احیاناً بـه دنیاآمـدن فرزنـد یـا فرزندانی در آن مسأله ومشكل غ وطهور شویم و آنگاه بخواهیم آن را حل كنیم.

 آن چه باعث تداوم ازدواج میشود.

رابرت و جنت لویر 351 زوج موفق را مورد بررسی قـرار دادنـد . آنهـا از ایـن زوجهـا خواستند كه وجوه با اهمیت ازدواج موفق را اولویت بندی كنند. آنچه كه در نتایج بررسـی آنها جلب توجه میكند، میزان توافقی است كه مردان و زنان در تعیین این اولویتها داشتند . در زیرنظر مردان و زنان را می توانید ملاحظه كنید. هفـت عامـل اول بـین مـردان و زنـان از لحاظ میزان اهمیت اولویت یكسانی دارند.

آنچه باعث تداوم ازدواج میشود متأهل موفق

همسرمن بهترین دوست من است. 1 1

من همسرم را به خاطر خودش دوست دارم. 2 2

ازدواج یك تعهد درازمدت است. 3 3

ازدواج مقدس است. 4 4

ما بر سراهداف و مقاصد خود توافق داریم. 5 5

همسرم جذابتر شده است. 6 6

ارتباط را برای موفقشدن میخواهم. 7 7

ازدواج موفق برای ثبات اجتماعی حایزاهمیت است. 8 10

ما با هم میگوییم ومیخندیم. 9 8

من از موفقیتهای همسرم احساس افتخار میكنم. 10 15

ما بر سریك فلسفه از زندگی توافقنظرداریم. 11 9

ما دربارهی روابط جنسی با هم توافق داریم. 12 14

13 10

ما درباره ی این كه چگونه و چه وقت احساسات خـود  را بروز دهیم توافق داریم

در اینجا باز هم تأكید می كنیم كه ازدواج با دلایل صحیح، بسیار سـاده تـراسـت از ایـنكـه بعداً با ازدواج، انطباق و سازگاری پیدا كنیم. ازدواج با دلایل نادرست، سازگاری با ازدواج را بسیار سخت و مشكل میكند. زوجها در مطالعه ،ی لویر دوستی را به عنوان یك ضرورت برای ازدواج موفق قلمداد كرده اند: «همسرمن بهترین دوست من است ». دوستی اصیل، تاب و توان بیشتری از شـور وشوق عاشقانه دارد. در طول راه زندگی و، دستی جنبهی بسیار مهمی از ازدواج است.

چالشهای زندگی مشترك

 ارتباط صمیمانه یك امر با ثبات و یك نظم بدون تغییر نیـست ، بلكـه بیـشتر یـك هستی رشدكننده ی متغیر است و به همین دلیل مـا زنـدگی مـشترك را یـك امـر فراینـدی میدانیم. «فرایندی از تغییرها و پذیرفتن این تغییر ها، فرایندی از عادت به تفاوتها و زنـدگی با تفاوتهایی كه هرگز نمیتوان به آنها عادت كرد، فرایندی از با دست كشیدن و با پا عقب راندن و دوباره با دست پیش كشیدن» (كلاگبرن، 1992، ص 16).

 بسیاری از محققان فرایند زندگی مـشترك را بـه عنـوان رشـد و تحـول در خـلال مشكلات فكری ما از خودمان، همسرمان و ارتباطمان، توصیف كرده اند. آنها معتقدنـد كـه این چالشها، زندگی مشترك را شكل میدهند (دیم وگلن، 1993، كواكس، 1992).

دو چالش عمدهی زندگی مشترك عبارتند از:

1 ـ ایجاد اعتماد

و نیاز به استقلال 2 1 ـ تعادل بین نیاز به وابستگی

ایجاد اعتماد

اعتماد چیست؟ و در زندگی مشترك چگونه بـه وجـود مـیآیـد و چگونـه بـاقی مـی مانـد؟توماس مالون، روانپزشك، می گوید «اعتماد یعنی شریك كردن خود واقعی با دیگـری ، بـا علم به اینكه مورد تمسخر و استهزا و مورد تجـاوز و تعـدی قـرار نخـواهیم گرفـت ؛ بلكـه حمایــت خــواهیم شــد» (مــالون و مــالون ، 1987). بــا تأمــل بــرایــن تعریــف برخــی از اجـزای صـمیمیت كـه توسـط اریـك اریكـسون شـرح داده شـده اسـت، پدیـدار میشود. اریكسون روانكاو مشهور، صمیمیت را اینگونـه تعریـف مـی كنـد «توانـایی متعهـد كردن خود به وابستگی عینی و زندگی مشترك و رشد توانمندی اخلاقی برای تحمـل ایـن تعهد، حتی اگر نیاز به از خود گذشتگی یا بـد نـامی و بـه خطـر افتـادن باشـد » (اریكـسون،82 صفحهی ،1963

آیا این بدین معناست كه زندگی مشترك نیاز به این دارد كه یكی برای اینكه بـا دیگری باشد، خود را قربانی كند؟ به نظرمی رسد كه اریكسون بـرایـن مـسأله تأكیـد دارد .

عشق به دیگری نیازمند این است ، كه فرد خودش راتحت فـشار قـرار دهـد و نیـاز بـه رشـد توانمندی فرد، برای تحت حمایت قرار دادن دیگری دارد . فهمیدن اینكه یار ما چه حـسی دارد، دانستن اینكه چه نیازی دارد و چه مـی خواهـد و خـود را كنـار گذاشـتن و در خطـر انداختن خود، زمانی كه لازم است تا احساسات و نیازهای او برآورده شود. ایـن میـل بـه ازخود گذشتگی، بدون رنجیدن و اهدای خود به دیگری و دریافت از دیگری ، عاملی اسـت كه ایجاد اعتماد میكند.

عنصر دیگری كه در رشد اعتماد دخیل است ، احساس منحصر بـودن و ویـژه بـودن ارتباط است . همسرانی كه گزارش میدهند با هم صمیمی هستند ، به نظر می رسد كه پیوند و تعهد ویژهای نسبت به هم دارند ـ چیزی همانند تعهد یـك انجمـن سـری كـه مـانع ورود دیگران به كانون گروه میشود.

اعتماد نمی تواند دوام آورد، مگراینكه احـساس امنیـت كنـیم از ایـن كـه همـسرمان بـه مـا خیانت نخواهد كرد و اعتماد ما را نقض نخواهد كرد . احساس ایمنی، بـا افـزایش رازهـایی كه هر دو نفر در آن سهیم هستند، افزایش پیدا می كند. احساس این كه مـی تـوان بـه همـسرخود اعتماد كرد، با وجود اینكه او رازهای مرا می داند و اعتماد به ایـن كـه در گرمـا گـرم مشاجره آنها را به روی خود نخواهد آورد، عنصر كلیدی اسـت كـه زنـدگی دو نفـر را بـه یكدیگرمتصل میكند و پیوندی واقعی ایجاد میكند .

اعتماد یك شبه بدست نخواهد آمد ، بلكه زمان میبرد تا ما از خود پرده براندازیم و دردهـا و رنج ها و شكهای خود را با همسرمان قسمت كنیم . بسیاری از همسران می گویند كه هـرگاه «عشق» به تندی آنها را به هم پیوند دهد ، اعتمـاد در آنهـا دیرتـر بـه وجـود مـیآیـد؛ تـاهنگامیكه زمانی بگذرد و زندگی را دوشا دوش هـم و گـام بـه گـام بـسازند . ماننـد مـورد مادری كه دختر بچهاش به دلیل بیماری طولانی مدت فوت كرد ومیگفت: چه كسی هرگزمیتواند آنچه را كه به من گذشته است ، احساس كند؟…

اما او (شوهرش) میفهمد … او هم داغدار بود.

رشد اعتماد یك رشد خطی نیست . اكثـر مـردم مـی گوینـد كـه صـمیمیت مـی آیـد ومیرود. محققان بر این باورند كه اعتماد، ناشـی از ادراك مـا اسـت . درك ایـن نكتـه ، كـه همسر من فقط به این دلیل كه نیازهایش را بـرآورده مـی كـنم، یـا تنهـا بـه دلیـل جـذابیت،  توانمندیها، موقعیت و كیفیتهایم به من توجه نمی كند؛ بلكه به دلایلی درونی كه نمی تـوان آنها را به طور منطقی و عقلانی شرح داد متوجه ( من است رمپل و دیگران، 1985؛ هولمز و رمپــل، 1989). ایــن بــدین معناســت كــه عــشق بزرگــسالان وفــادار و قابــل اعتمــاد، عــشقی غیرمشروط است.

منبع دیگر اعتماد، افزایش درك و فهم همسران از یكدیگر است (برلسون و دنتون، 1997؛ والرشتاین و بلكس لی، 1995). هلر و وود (1998) گزارش میدهند كه مردان و زنـانی كـه سطح بالای صمیمیت را درباره ی ازدواجشان گزارش میدهنـد، در پـیشبینـی احـساسات، عقاید و باورهای همسرشان، بسیار دقیقن د. در مطالعهای دیگر، ( فیلدز 1983) می گویـد كـه همسرانی با ازدواج طولانی مـدت (میـانگین 24 سـال) و رضـایتمند، مـی تواننـد شخـصیت، علایق، احساسات و نیازهـای اجتمـاعی همـسر خـود را وصـف كننـد و همـسران آنهـا نیـز میتوانند به همان صورت همسر خود را به لحاظ ظاهر، احساسات، توانم نـدیهـا و ضـعفها وصــف كننــد. ایــن همــسران مــیگوینــد، آنهــا بــه دلیــل وقــت زیــاد كــه بــا هــم صــرف كرده اند، به دلیل صحبتكردن با یكدیگر و شنیدن حساسیتهای هم و تبادل اطلاعـات روزمره دربارهی آنچه كه اتفاق افتاده است، آنچه كه فرزندشان گفتـه اسـت یـا آنچـه كـه همكــاری گفتــه اســت، ارتبــاط بهتــرو اعتمــاد بیــشتری بــه یكــدیگردارنــد. بــرعكس در ازدواجهای ناموفق كه همسران صمیمیت انـدكی را گـزارش مـیدادهانـد، كمتـر دربـاره ی حوادث روزمره با هم سهیم می شوند، چرا كه علایـق مـشترك كمتـری دربـاره ی زنـدگی روزانه ی یكدیگردارند (آماتو و راجرز، 1997؛ گاتمن، 1994؛ كیتسون وهولمز، 1992).

تعادل بین نیاز به وابستگی و نیاز به استقلال

كارل ویتاكر (1976) یكی از اولین خـانواده درمـانگران مـی گویـد: «ازدواج آخـرین مدرسه ی هیجانی ماست، چرا كه در ازدواج، كاری را ادامه مـی دهـیم و امیـدواریم كـه بـه اتمام برسانیم، كه از خانوادهی خود شروع كردهایم. درسهایی از قبیل اینكه چگونـه عـشق بورزیم و چگونه عشق دیگران را بپذیریم ، در حالیكه همچنان خودمان هستیم» (صـفحه ی211

ما با پذیرش دیدگاه ویتاكر، بر این باوریم كه برای تداوم ارتبـاط صـمیمانه، همـسران باید بیاموزند كه چگونه با چالش تعادل بین نیاز به نزدیكبودن، حمایت و پذیرش هیجـانی در برابر نیاز به دوربودن، استقلال و خودمختاری روبرو شوند و آن را حل كنند.

امــا ما چـگونه ایـن تـعادل را بـرقرار مـی كنیم. بسیاری از درمانـگران (دیـم و گلن، 1993،والرشتاین و بلكس لی، 1995؛ ویتاكر، 1976) معتقدنـد كـه ما تعـادل بیـن نیـاز به نــزدیك بودن و نیاز به دور بودن را با چرخه ای منظم از حركت بـه سوی نزدیك شدن و سپس دور شدن و دوباره نزدیك شدن برقرار می كنیم. بنـا به گفته ی دیم و گلن (1993)، ایـن رقـص نزدیك شدن و دور شدن ، چرخه ای سـه مرحلـهای را شـكل مــی دهـد. ایــن ســه مــرحله عبـــارتند از الفم رحله ی بــسط : زمــانیكــه بــه همبــستگی و حمایــت از یكــدیگردست مییازیم بمرحلـه ی قـبض

 زمـانیكـه در خـود هـستیم و از همـسر خـود دوری می كنیم و ج ـ مرحله ی عزم : زمانی كه تلاش میكنیم تا از سـرخوردگی و ناامیـدی قبلـی خود نسبت به همسرمان ع بور كنیم و به یك حس عمیق و دورنگر دست یابیم و احساسات نامیدانه ی خود را آرام كنیم، تا بتوانیم مجدداً به آنها بپردازیم.

مرحله ی بسط

در این مرحله، همسران بسیاری از انتظارات ، امیدها و نقاط كور همـسرشان را بیـان میكنند. در این دوره احساسی از انبساط خاطر، امید و تعهد وجود دارد، احساس این كه درحال ایجاد دورنمایی واحد هستند یا برای هدفی مـشترك تـلاش مـیكننـد ـ زنـدگی را در كنار هم و با هم می سازند، اهـداف مـشتركی دارنـد و از بـودن بـا هـم لـذت مـی برنـد و ازرؤیاهای یكدیگر حمایت میكنند.

لحظه لحظهی با هم بودن برای آنها لذت بخش و مطبوع اسـت. در ایـن زمـان اسـت كه داستانهای پنهانی زندگی خود را با همسرمان شریك می شویم و ترسها و ضعفهای خود را به اومیگوییم و متقابلاً از او میشنویم.

این مرحله به پیش می رود تا جایی كه همسران (اغلب یكی پیش از دیگری)، به این بصیرت میرسند كه آنها به دنیا نگاه یكسانی ندارند واز دنیا امر واحدی را نمیطلبند.

مرحله ی قبض

همچنان كه زندگی مشترك به پیش می رود، تفاوت همسران هر چه بیشتر آشكار مـــیشـــود. ایـــن تفاوتهـــا دامنـــهی وســـیعی را در برمـــیگیـــرد، از تفـــاوت در زمـــان خواب و بیداری (ممكن است یكی از همسران عادت داشت ه باشـد كـه شـبها تـا دیـر وقـت بیــــدار باشــــد و دیگــــری عــــادت داشــــته باشــــد كــــه زود بخوابــــد) گرفتــــه، تــــا نحوه ی رویارویی با پول و اهمیتی كه هر كدام به اشـیاء خانـه مـی دهنـد. تفـاوت در میـزان اجتماعی بودن (ممكن است یكی از همسران دوست داشته باشد كه بیشتر در خانـه بمانـد و استراحت كند و دیگری بخواهد كه بیرون برود ) و تفاوتها در زمینه ی میزان اهمیت دادن به  خویــشاوندان، كــار، موقعیــت اجتمــاعی و پیــشرفت شــغلی. ایــن فهرســت مــی توانــد بــسیارطولانی تراز این شود.

زمانی كه همسران با یكدیگر به توافق نمی رسند و به نظر غیرقابل انعطاف می آینـد، بحث و جدل بالا می گیرد و نسبت به هم خشمگین می شوند و در نهایت احساس می كننـد كه در ازدواج فریب خورده اند و در لاك دفاعی فرو می رونـد. هـر گـاه كـه یكـی از آنهـا  بخواهد راه خود را برود ، دیگری سعی می كند كه او را بـه مـسیری كـه نزدیـك بـه مـسیر  خودش است بازگرداند. و او به اینكه همسرش زندگی او را كنترل می كند، واكنش نـشان  خواهد داد و در موقعیت خود مستحكم تر خواهد شد ( بورلسون و دنتون، 1992؛ مـاركمن و دیگران ، 1993).

این چرخه های واكنش منفی، جایگزین چرخههای مثبت قبلی خواهـد شـد . تحقیـق نشان میدهد كه همسران در مرحله ،ی قبض تعبیر و تفسیرهای خود از رفتار هـای یكـدیگر را از مثبت به منفی تغییرمیدهند.

مرحله ی عزم

بنا به گفته ی دیم وگلن (1993)، مرحله ی عزم، قرار داد یا توافق نامه ی جدیـدی را بین همسران به همراه نمیآورد، بلكه دورنمای جدیدی را به همراه دارد:  مرحله ی بسط امید را افزایش می دهد و مرحلـه ی قـبض بـرج و باورهـای دفـاعی را افـزون  می كند، اما مرحله ی عزم بر كار و فعالیت متمركز است . ما در ایـن مرحلـه ارتباطمـان را بـا توافقهایی میسنجیم كه برای رسیدن به آنها تلاش كرده ایم

ـ توافقات و انطباقهایی كه با خـود و همـسرمان بـر سـر آنهـا مذاكره كرده ایم. ( صفحه ی 45).

یكی از مهمترین ویژگیهای این مرحله، این است كه میآموزیم چگونه مشت هیجانی خود را باز كنیم. در این مرحله میآموزیم، چگونه از دور به احساسات متعارض خود نگاه كنیم و چگونه این احساسات را تحلیل كنیم. در حالیكه هم میخواهیم به سوی همسرمان برویم و هم هنوز از او رنجیده خاطریم و میخواهیم ثابت كنیم كه «بر حق » بوده ایم. در اینجاست كه میتوانیم به پذیرش یكدیگر برسیم و دورنمای همسرمان را میپذیریم و در مییابیم كه او چگونه احساس میكند و چگونه میاندیشد. در این مرحله، میآموزیم كه راههای بیشماری برای تعبیر و تفسیررفتارهای همسرمان وجود دارد.  توانایی «دور ایستادن» « و از دور تماشا كردن» و تحلیل افكـار و احـساسات، فراینـد  مصالحه و مـذاكره را تـسهیل مـی كنـد. در ایـن مرحلـه مـا در دیـدن تفاوتهـای خودمـان و  همسرمان توانمندتر میشویم، بدون اینكه به سمت تصمیمگیری درست و غلط برویم؛ كه آیا نگاه من درست است یا نگاه همسرم . این مرحله به خونسرد بودن و آرام بودن نیـاز دارد  و بـه تفكــر عملیــاتی بـرای كنتــرل و تــدبیر بـین خواســته هــا و نیازهـا. در ایــن مرحلــه یــك پارادوكس یا تناقض نما وجود دارد؛ هر چه بیشتر بفهمیم كـه همـسر مـا فـردی متفـاوت از  ماست به او احساس صمیمانه تری پیدا میكنیم و او را بیشتردرك میكنیم.

شما همراه زاده اید وهمراهید تا ابد.

 همراهید تا آنگاه كه بالهای سپید مرگ

 توالی روزهاتان پریشان كند.

 آری همراهید

 حتی در سكوت و صلابت خیال خداوند،

 اما در میانهی این همراهی، جدایی باید

 هان! به نسیم عطرآگین ملكوت اجازه دهید

 تا در میان شما به رقص آید.

و دوست بدارید!

 اما عشق را به زنجیر بدل نكنید.

 جانهای شما چون دو سرزمین باید و دریایش در میان

 جام یكدیگرپر كنید اما از یك جام ننوشید.

 از نان خود به هم بدهید اما هردو از یك نان مخورید.

 همگام با هم نغمه بسازید، پای بكوبید و شادمان باشید،

 اما امان دهید تا هریك در حریم خلوت خویش آسوده باشد و تنها.

 همانند تارهای چنگ كه هر كدام تنهایند

 اما به كار یك ترانه ی واحد در ارتعاش.

دل سپردن حكایتی است دلپذیر

 اما دل را نشاید به اسارت دادن

 كه تنها دستهای زندگی خانه ی دل است و بس.

 در كنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیك

 كه ستونهای معبد به جدایی استوارند.

 و بلوط و سرودر سایه ی هم سربه آسمان نكشند.

جبران خلیل جبران

رقیبان زندگی مشترك

زمانی كه دو نفر با هم ازدواج مـی كننـد، دوسـتان همـسر، ارتباطـات بـا قی مانـده از قبـل و مجموعه ی خواهران و برادران همسر، ممكن اسـت باعـث تـرس و حـسادت شـود . روابـط متعلق به گذشته، احتمالاً بعد از ازدواج تغییر خواهند كـرد . تـازه عـروس و دامادهـا، اغلـب برای بیرون رفتن بـا دوسـتان قـدیمی و یـا ارتبـاط بـا آنهـا دچـار مـشكل مـی شـوند. حفـظ دوستیهای قدیمی ، محتاج به گفتگوی محتاطانه است وباید به نیاز همسرتوجه شود . پس از ازدواج همسران از اینكه تمام وقتشان را با هم می گذرانند خسته می شوند. از طرف دیگر، اگر یكی از آنها احساس كند كه به خاطر دوستان قدیمی اش از طرف همسر طـرد شـده یـا  مورد بیتوجهی قرار گرفته است، مـسایل و مـشكلات جدیـدی ظـاهر مـی شـوند. واقعیـت اساسی در این مورد، ترس است . ما از اینكـه مـورد توجـه نباشـیم و از ایـن كـه دوسـتیهای قدیمی اهمیتی بیشتر از ارتباط زناشویی داشته باشـند، مـی ترسـیم. همـسران لازم اسـت كـه  درباره ی همهی این موارد با هم صادقانه بحث كنند و به طور شفاف، تعادلی را بـین ازدواج و دوستیها و ارتباطات دیگر خود، مانند روابط خویشاوندی و روابط كاری برقرار كنند.  اول از همه باید آگاه باشیم كه «میترسـیم» و دوم ایـنكـه بـرای خطـری كـه از آن «میترسیم» تدبیری بیاندیشیم و كاری انجام دهیم . اگر خانمی از ارتباط همسر ش با خـانمی دیگر میترسد، این لزوماً بدین معنا نیست كه ترس خود را نادیده بگیـرد . بلكـه لازم اسـت  اول از همه بداند كه میترسد و دوم اینكه تدبیری بیاندیشد و در ایـن مرحلـه «مـشورت » و «مشاوره» بسیار اهمیت دارد. در اندیشیدن تدبیر، بسیار بجاسـت كـه از نظـرات افـراد امـین،  متخصص و با تجربه استفاده كنیم

ازدواج ارتباطی شكستنی و ظریف است . ما بایـد بـسیار مواظـب باشـیم كـه كـاری انجام ندهیم كه به زیان همسرمان باشد و یا تهدید كنندهی همسرمان باشد و این شاید بـدین معنی باشد كه باید برخی از دوستی ها و روابط فعلی، در خلال زمان روی به سردی نهد؛ هرچند ما برای آن ارتباطات ارزش قا یل باشیم. چرا كه برخی اوقـات آنهـا مـی تواننـد رنـج و زحمت بسیاری برای همسرما . ایجاد كنند

خانواده و دوستان همسر و بعضاً افرادی كه رابطه ی عاشقانه ی قبلی با آنها داشته ایم، با معین ترین رقیبان زندگی مشترك هستند. رابطـه ی زناشـویی مكـرراً بـا روابـط دیگـربرسـر «زمان » « و توجه» همانند بازی طنابكشی در ستیزو كشمكش است .

اگر توجه ما ابتدائاً به دوستان باشد ، یا اینكه خود را تصمیم گیرنده ی نهایی در هـر تعارضی بدانیم، منازعاتی پیش می آید كه میتواند به جدایی منجـر شـود . و اگـر توجـه به خانواده ،ی خودمان باشد كشمشها و اختلاف بین همسرو خواهرو برادر را باعث می شـویم و به آن اختلافها و تعارضها دامن میزنیم.

اگر توجه تنها به همسر باشد و دوستان و خانواده را مورد بیمهـری قـرار دهـیم ، بـه آرامـی  آنها را از دست می دهیم و در انتها به دلیل فقدان آن ها همسرمان را سـرزنش خـواهیم كـرد . لازم است كه بین این منابع قدرت، تعادل برقرار كنیم.

داشتن فرزند، انتخاب در برابر شانس

پدر و مادر بودن سخت ترین، رضایتبخش ترین و با اهمیت تـرین شـغل و كـار در جهان است. هیچ مسؤولیتی بزرگتر و مشكلتر از بـزرگ كـردن فرزنـد در زنـدگی وجـود ندارد و برای برخی از انسانها هیچ رضایتی بالاتراز آن نیست.

بسیاری از مردم، تنها با اتكا به وجوه منفی نقش والدین ، از پدر و مادر شـدن انتقـاد میكنند و دیگران ـ به خصوص آنهایی كه هنوز پدر و مادر نشدهاند ـ پدر و مـادر بـودن را تنها با اتكا به وجوه مثبت آن رؤیایی بـزرگ مـی داننـد. امـا در واقعیـت پـدر و مـادر شـدن میتواند كاری بسیار پرمشقت، نومید كننده و بی اجر و مزد باشد و می تواند انـرژی، پـول و وقت شما را ببلعد. در عین حال كه می تواند پرهیجان ترین و رضایتبخشترین كاری باشدكه می توانید انجام دهید. خلق و ایجاد یك انسان با همراهی همسرتان ، حقیقتاً یـك معجـزه است.

ما به هیچ عنوان از آنچه كه گفتیم ، قصد ایـن را نـداریم كـه بـه شـما بگـوییم بچـه دارشوید یا این كه نباید بچه دار شوید. هر فردی باید خودش در اینباره تصمیم بگیرد . مهم ایـن است كه انتخاب عاقلانهای انجام دهیم، تا اینكه این مسأله را به شانس واگذار كنیم. و مسأله دیگری كه مهم است ، این است كه پـیش از ازدواج دختـر وپـسر در مـورد مسایل مناقشه برانگیز بعدی صحبت كنند . این كه آیا اصلاً میخواهند فرزند داشته باشند، یا نه؟! فكرمیكنند چه زمانی برای بچه دار شدن بهترین زمان اسـت و ایـ نكـه دوسـت دارنـد چند فرزند داشته باشند؟

 متأسفانه در دورهی آشنایی، زن و مرد در این مورد معمولاً صحبتی نمی كننـد. بـه خاطر همین هم نمیدانند كه آیا در این زمینه بـا هـم توافـق دارنـد یـا ندارنـد . حتمـاً دلیـل اینكه در این مورد صحبت نمی كنند این است، كه فكر می كنند موضوع چندان با اهمیتـی نیست. در جهانی كه بسیاری از بچه ها به طور ناخواسته به دنیا می آیند و افراد متأهل هـم بـه این مسأله كم بها می دهند، شاید جای طرح این قضیه در زمان آشنایی كمی مسخره به نظـر برسد. اما مسأله اینجاست كه آبستنی ناخواسته، شروع بسیار سختی برای مـسؤولیت دشـوار پدر و مادر شدن است . ما سعی می كنیم كه همه چیزرا تا حد امكان با برنامه ریزی بـه جلـو ببریم. برای تحصیلاتمان، كارمان، ارتقای شغلی، كسب و كار تـا جـایی كـه ممكـن اسـت  برنامه ریزی می كنیم و سعی میكنیم گـام بـه گـام حركـت كنـیم . وقـت بـسیاری را بـرای صحبت در مورد مدل اتوموبیل، سـال سـاخت، مـسایل ریـزمربـوط بـه آن، رنـگ و دیگـر مسایل مورد علاقه صرف می كنیم. یك عروس خانم فقط برای لباس عروسی چه قدر فكـرمی كند و چه قدر زمان صـرف مـی كنـد. امـا وقتـی مـی خـواهیم بچـه دار شـویم، سـكندری میخوریم. انگاری كه در باد غوطه وریم.

گفته میشود كه بزرگترین هدیهای كه مادر و پـدر مـی تواننـد بـه فرزندشـان بدهنـد ، ازدواج موفق خودشان است چرا كه ازدواج موفق والدین ، بـرای كـودك نویـد حمایـت و ثبات است و الگویی از عشق را به او ارائه می كند؛ كه بعـد هـا او مـیتوانـد بـه عنـوان یـك بزرگسال، همان الگو را در زندگی خود ادامه دهد.

آیا برای پدر ومادر شدن آماده هستید؟

همسران لازم است كه دربارهی بچهدار شدن با هم صادقانه صحبت كنند. اگر یكی از آنها فرزند بخواهد و دیگری مطمئن نباشد، لازم است كه قبل از حاملگی با هم صحبت كنند. همسران نمیتوانند بدون صحبت كردن به توافق جادویی دست یابند. فرزند ناخواسته هم برای والدین و هم برای فرزند، یك مشكل جدی . است لازم است كه همسران بدانند كه چه زمانی برای بچهدار شدن مناسب است. در زیرراهنماییهایی در این باره فهرست شده است.

1 ـ ازدواجتان شاد و با ثبات باشـد. بعـد از ازدواج سـریعاً بچـه دار نـشوید. بـه پیونـدتان فرصت دهید تا ریشه دوانـد و اجـازه دهیـد كـه زمـان بگـذرد ، تـا اطمینـان پیـدا كنیـد كـه  همسرتان و زندگی مشتركتان، همانی است كـه مـی خواسـته ایـد. اگـر دربـاره ی ازدوجتـان نگرانی دارید، بهترین كار این است كه بچه دار نشوید. تا هنگامیكه مشكلات حـل شـود و نگرانیها بر طرف شود. مطمئن باشید كه آمدن فرزند ، نه تنهـا مـشكلات را حـل نمـیكنـد بلكه اوضاع را وخیمترهم میكند.

2 ـ وضعیت اقتصادی شما مناسب باشد. اگرقرض داریـد، سـعی كنیـد پـیش از ایـن كـه بچه دار شوید تا آنجا كه ممكن است اكثر آن را پرداخـت كـرده باشـید . تـلاش كنیـد كـه مقداری پس انداز داشته باشید، تا اگر با مشكلی روبـرو شـدید بتوانیـد از آن اسـتفاده كنیـد . مطمئن شوید كه از پس هزینه ها و مخارج زندگی خـود برمـی آییـد. بـرای ورود یـك فـرد جدید به زندگی خود برآورد هزینه كنید.

3 ـ برای بچه دار شدن تحت فشار واجبار دیگران نباشید. هیچگاه به خاطراینكه فـرد دیگری را شاد كنید، صاحب فرزنـد نـشوید . هـر گـاه كـه خودتـان، هـردو نفـر، خواسـتید تصمیم به بچه دار شدن بگیرید. تصمیم گیری در این باره تنها بر عهده ی شما دو نفراست.

4 ـ هر دو نفر معتقد باشید كه اكنون زمان مناسبی برای بچهدار شـدن اسـت. شـما نمیتوانید با اطمینان پیشبینی كنید كه حاملگی چه زمانی رخ خواهد داد . به آنچـه كـه در  آینده ی نزدیك برایتان رخ خواهد داد به دقت بنگرید و درباره ی زمان مناسب با همـسرتان  صحبت كنید.

5 ـ برای یك تغییر عمده در زندگی شخصی و مشتركتان آماده باشـید. والـد شـدن،زندگی را برای همیشه تغییر میدهد و هیچ راه برگشتی وجـود نـدارد . بـسیاری از تغییـرات لذتبخش هستند، اما حتی تغییرات مثبت هم در زندگی با استرس همراه است. با صـداقت درباره ی نگرانیهای خود با همسرتان صحبت كنید و بر سر این كه چگونه بـا تغییراتـی كـه والد شدن به همراه خواهد داشت، روبرو خواهید شد، با او به توافق برسید.

خواهشمند است موارد زیر در استفاده از جزوه ی راهنمای ازدواج رعایـت گردد:

1 ـ این جزوه راهنما به افرادی كه تمایل دارند ازدواج كنند، داده میشود.

 2 ـ هركدام از متقاضیان ازدواج لازم است این جزوه را با صبروتأمل كافی مطالعه نموده و  سعی كنند نسبت به موارد مطرح شده ، دیدگاه و نظر خـود را بیابنـد و بداننـد. در خـصوص مواردی كه نمیدانند چه پاسخی یا چه دیدگاهی باید داشته باشند، لازم است بـا متخـصص در امرمشاوره ی خانواده و ازدواج مذاكره نمایند.

3 ـ بعد از مطالعه ی تمام موارد و پیدا كردن دیدگاه و نظر شخصی درخـصوص هـرمـورد،لازم است با طرف مقابل خود به گفتگو نشسته و ضمن مطرح كردن دیدگاه خود و شنیدن دیدگاههای او، به توافقهای سالمی در خصوص هرمورد برسند.

 4 ـ تا آنجا كه امكان دارد و شرایط شخصی و اجتماعی طرفین اجازه مـی دهـد، لازم اسـت كه در خصوص اكثریت مطالب گفتگو شود.

5 ـ توصیه میشود كه حتماً این جزوه چندین بار مطالعه گردد و در صورت امكان پاسـخها و دیدگاههای شخصی برای مرور مجـدد توسـط خـود فـرد و انجـام اصـلاحات لازم ثبـت گردد.

6 ـ توصیه میشود كه گفتگوها در طی چندین جلسه 1 ساعته و در طی حداقل یك فاصـله زمانی 2 هفته ای باشد .

7 ـ توصیه میشود كه طرفین بعد از آنكه درخصوص محتوای جزوه باهم گفتگو نموده و به توافقهای لازم دست یافتند، به متخصص مشاوره ازدواج و خانواده مراجعه نموده و درخصوص مناسب بودن و كیفیت توافقهای انجام شده، راهنماییهای لازم را دریافت نمایند.