پیدایش پسی كانالیز

– پیدایش پسی كانالیز
گستردگی دستگاه فلسفی فرویدیسم، همانند یهای پسی كانالی تیك در تئوریهای فلاسفه گذشته، سرشاری نوشته های شوپنهاور، نیچه و فروید، نظر فروید درباره این دو متفكر، كشف جنسیت و مسخرگی ها ،پاسخ فروید به مخالفین ارزیابی ها و دست اندازی های فروید در قسمت امور روانی و بعدها با گسترش در كلیه شـئون روانـی، فرهنگی و ذوقی، و سرانجام شمولی كه در واپسین مراحل به تمام زندگی بشری پیدا نمـود و همچـون یـك دستگاه فلسفی كامل شناخته شد  در نخستین مراحل كوچكترین همانندی و شباهتی با آنچـه كـه بعـداً بدان رسید و مدار راستین كارش قرار گرفت و وجه نمایاننده فرویدیسـم و پسـی كانـالیز معرفـی گشـت نداشت. فروید بارها به هنگام مطالعه در آثار دیگران از برخی همانندیهایی كه میان نظرات خود با تئوریهـای فلاسفه گذشته می یافت به شگفتی دچار می شد و هنگامی كه پس از خواندن یكی از نوشته های هاولوك ال لیس دریافت كه ارتباط دادن میان بیماریهای عصبی با میل جنسی در نوشته های افلاتون سابقه دارد و آن فیلسوف باستان به شكل مبهمی این مفهوم را رسانیده سخت به تعجب فرو گشت روزی نیز میان نوشته های شوپنهاور به موردی برخورد كه آن فیلسوف آلمانی تـذكر مـی داد كـه بشر هنگام برخورد در برابر برخی از حقایق، احساس تنفر و ناپذیری نموده و از قبول آنها خودداری می كند،و این خود پیش آگاهی و مقدمه ای بود بر تئوری واپس زدگی

فروید درباره مطالعات خود و كشف اخیرش می گوید -: این كشف خود را وامدار به كمی و محدودیت مطالعاتم می باشم. فروید اضافه می كند كه كسانی دیگر بارها این نوشته ها را خوانده اند و حتی یك بار نیز این موقعیت را نیافته اند تا به كنه حقایق آن پی ببرند. او بعدها با مطالعه آثار این متفكر بزرگ بـه شـباهت های بسیاری كه میان نوشته های این استاد و نظرات خود می یافت غـرق تحسـین و شـگفتی مـی شـد؛ از جمله این همانندی ها و شباهت ها با یستی از اهمیت ها تأثیرات روحی و میل جنسی نام برد .
اما فروید به زودی از مطالعه و این گونه كاوش ها دست برداشته و منصرف شد، و برای اینكـه اصـالت فكری خود را حفظ نموده و آن را از نفوذ و تأثیرهای خارجی بركنار دارد از مطالعه در آثار نیچه خودداری كرد. او خود در این باره می گوید -: من با اراده و تصمیمی قاطع خود را از مطالعه آثار نیچه كه بسی بـدان عشق و علاقه داشتم بركنار بردم، چون می خواستم نظرات و انفعالات و مواردی را كه پسیكانایز بـرای مـن فراهم می آورد از هرگونه اثرات خارجی مصون و بی تأثیر باشد. از این روی بایستی از این موضوع صرف نظر و به كلی چشم پوشی نمود كه كاوش های پسیكانالیتیك كاری جز تأیید نظرات و تئوریهـای فلاسـفه انجام نداده است
فروید در كتاب «زندگی من» یعنی در «اتوبیوگرافی» خود پس از شوپنهاور – نیچه را تنها متفكری معرفی می كند كه بیش از هر كسی -: نظرات و گفته هایش اغلب به شكل شگفتی آوری منطبق با كـاوش های روانكاوانه «پسیكانالیتیك» بوده است
فروید در نتیجه تداوی و مطالعات و آزمایش هـای شخصـی اش كـه بـه وسـیله روش مسـتقیم بـروی بیمارانش انجام می گرفت و اغلب منتهی به كشف ها و بدست آمده های عجیبی می گشت پایـه تئوریهـا و نظرات خود را بنا می نهاد. این بررسی ها اغلب و اكثر اوقات در تأیید یك نظر و اصل اساسی بودند، بـه ایـن معنا كه نقطه اصلی و نخستین ضربه گاه یك بیماری عصبی و روانی همواره بـه اصـل جنسـی منتهـی مـی گشت و به همین جهت فروید معتقد به اولویت غریزه جنسی گشت .
البته این نظریه ای بود كه قبولش برای محیط مساعد نبـود، اینكـه بـه تمسـخرش پرداختنـد و ایـن پرسش هزل آمیز مخالفین و استهزا كنندگانش پیش كشیدند كه آیا محیط وین و مشتریها و بیمارهایی كه وابسته به آن محیط بودند موجب پیدایش چنین عقیده ای برای فروید نشده است؟
این پرسش كه محتوای طعنه ای به شهر وین آكنده از وضعی شـهوانی و اجتمـاعی مـنحط مـی بـود موجب سر و صدایی بسیار شد، فروید در پاسخ روانشناسی فرانسوی موسوم بـه پیر ژانـه كـه نقطـه نظـرروانشناسی نظریه فوق را پذیرفته بود معترضانه گفت -: از دیـدگاه پرهیزگـاری و عفـت و اخـلاق، پـاریس چنین حقی را ندارد تا خود را برتر از وین برشمارد. آن گاه فروید در این مورد بی آنكه آلوده به وطن پرستی و میهن دوست متعصبی باشد به پاسخی مستدل می گوید: جایی كه روابط جنسی آزادتر و خشـونت هـایی ناشی از حس اخلاقی اندكتر باشد، مسلماً مبتلایان و گرفتاران بیماری های عصبی در آنجا كمتر از جاهـایی دیگر خواهند بود و ساكنین آن مكان پرهیزگـارتر از سـاكنین شـهرهایی خواهنـد بـود كـه روابـط جنسـی محدودتر و خشونت اخلاقی گسترده تر باشد