کتاب هشتم قانون مدنی – در اولاد
باب اول – در نسب
ماده 1158
طفل متولد در زمان زوجیت، ملحق به شوهر است مشروط بر این که از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد کمتر از شش ماه و بیشتر از ده ماه نگذشته باشد .
ماده 1159
هر طفلی که بعد از انحلال نکاح متولد شواست مشروط بر این که مادر هنوز شوهر نکرده و از تاریخ انحلال نکاح تا روز ولادت طفل بیش از ده ماه نگذشته باشد مگر آن که ثابت شود که از تاریخ نزدیکی تا زمان ولادت کمتر از شش ماه و یا بیش از ده ماه گذشته باشد .
ماده 1160
در صورتی که عقد نکاح پس از نزدیکی منحل شود و زن مجدداً شوهر کند و طفلی از او متولد گردد طفل به شوهری ملحق میشود که مطابق مواد قبل الحاق او به آن شوهر ممکن است در صورتی که مطابق مواد قبل الحاق طفل به هر دو شوهر ممکن باشد طفل ملحق به شوهر دوم است مگر آن که امارات قطعیه برخلاف آن دلالت کند .
ماده 1161
در مورد مواد قبل هر گاه شوهر صریحاً یا ضمناً اقرار به ابوت خود نموده باشد دعوی نفی ولد از او مسموع نخواهد بود .
ماده 1162
در مورد مواد قبل دعوی نفی ولد باید در مدتی که عادتاً پس از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل برای امکان اقامه دعوی کافی میباشد اقامه گردد و در هر حال دعوی مزبور پس از انقضای دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل مسموع نخواهد بود .
ماده 1163
در موردی که شوهر مطلع از تاریخ حقیقی تولد طفل نبوده و تاریخ تولد را بر او مشتبه نموده باشند به نوعی که موجب الحاق طفل به او باشد و بعدها شوهر از تاریخ حقیقی تولد مطلع شود مدت مرور زمان دعوی نفی، دو ماه از تاریخ کشف خدعه خواهد بود .
ماده 1164
حکام مواد قبل در مورد طفل متولد از نزدیکی به شبهه نیز جاری است اگر چه مادر طفل مشتبه نباشد .
ماده 1165
طفل متولد از نزدیکی به شبهه فقط ملحق به طرفی میشود که در اشتباه بوده و در صورتی که هر دو در اشتباه بودهاند ملحق به هر دو خواهد بود .
ماده 1166
هر گاه به واسطهی وجود مانعی نکاح بین ابوین طفل باطل باشد نسبت طفل به هر یک از ابوین که جاهل بر وجود مانع بوده مشروع و نسبت به دیگری نامشروع خواهد بود. در صورت جهل هر دو، نسب طفل نسبت به هر دو مشروع است .
ماده 1167
ش طفل متولد از زنا ملحق به زانی نمی ود .
باب دوم – در نگاهداری و تربیت اطفال
ماده 1168
نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است .
ماده 1169
برای حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی میکنند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است .
تبصره: بعد از هفت سالگی در صورت حدوث اختلاف، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودك به تشخیص دادگاه میباشد.(اصلاحی 8/9/1382 مجمع تشخیص نظام )
ماده 1170
اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با او است مبتلا به جنون شود یا به دیگری شوهر کند حق حضانت با پدر خواهد بود .
ماده 1171
در صورت فوت یکی از ابوین حضانت طفل با آن که زنده است خواهد بود هر چند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد .
ماده 1172
هیچ یک از ابوین حق ندارند در مدتی که حضانت طفل به عهدهی آنهاست از نگاهداری او امتناع کنند، در صورت امتناع یکی از ابوین، حاکم باید به تقاضای دیگری یا تقاضای قیم یا یکی از اقربا و یا به تقاضای مدعیالعموم، نگاهداری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت به عهدهی اوست الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد حضانت را به خرج پدر و هر گاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تأمین کند
ماده 1173
هر گاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه میتواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزه قضاییه تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند .
موارد ذیل از مصادیق عدم مواظبت و یا انحطاط اخلاقی هر یک از والدین است :
-1 اعتیاد زیان آور به الکل، مواد مخدر و قمار
-2 اشتهار به فساد اخلاق و فحشا
3 – ابتلا به بیماریهای روانی با تشخیص پزشکی قانونی
4 – سوءاستفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضداخلاقی مانند فساد و فحشا، تکدیگری و قاچاق
5 – تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف
ماده 1174
در صورتی که به علت طلاق یا به هر جهت دیگر ابوین طفل در یک منزل سکونت نداشته باشند هر یک از ابوین که طفل تحت حضانت او نمیباشد حق ملاقات طفل خود را دارد تعیین زمان و مکان ملاقات و سایر جزئیات مربوطه به آنها در صورت اختلاف بین ابوین با محکمه است .
ماده 1175
طفل را نمیتوان از ابوین و یا از پدر و یا از مادری که حضانت با اوست گرفت مگر در صورت وجود علت قانونی .
ماده 1176
مادر مجبور نیست که به طفل خود شیر بدهد مگر در صورتی که تغذیهی طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد .
ماده 1177
طفل باید مطیع ابوین خود بوده و در هر سنی که باشد بایدبه آنها احترام کند .
ماده 1178
ابوین مکلف هستند که در حدود توانایی خود به تربیت اطفال خویش بر حسب مقتضی اقدام کنند و نباید آنها را مهمل بگذارند .
ماده 1179
ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند ولی به استناد این حق نمیتوانند طفل خود را خارج از حدود تأدیب، تنبیه نمایند
اب سوم – در ولایت قهری پدر و جد پدری
ماده 1180
طفل صغیر، تحت ولایت قهری پدر و جد پدری خود میباشد و همچنین است طفل غیررشید یا مجنون در صورتی که عدم رشد یا جنون او متصل به صغر باشد .
ماده 1181
هر یک از پدر و جد پدری، نسبت به اولاد خود ولایت دارند .
ماده 1182
هر گاه طفل، هم پدر و هم جد پدری داشته باشد و یکی از آنها محجور یا به علتی ممنوع از تصرف در اموال مولیعلیه گردد ولایت قانونی او ساقط میشود .
ماده 1183
در کلیه ی امور مربوط به اموال و حقوق مالی مولیعلیه، ولی، نماینده قانونی او میباشد .
ماده 1184
هر گاه ولی قهری طفل، رعایت غبطهی صغیر را ننماید و مرتکب اقداماتی شود که موجب ضرر مولیعلیه گردد به تقاضای یکی از اقارب وی و یا به درخواست رئیس حوزهی قضایی، پس از اثبات، دادگاه ولی مذکور را عزل و از تصرف در اموال صغیر منع و برای ادارهی امور مالی طفل، فرد صالحی را به عنوان قیم تعیین مینماید. همچنین اگر ولی قهری به واسطه ی کبر سن و یا بیماری و امثال آن قادر به اداره اموال مولیعلیه نباشد و شخصی را هم برای این امر تعیین ننماید، طبق مقررات این ماده فردی به عنوان امین به ولی قهری منضم میگردد .
ماده 1185
هر گاه ولی قهری طفل محجور شود مدعیالعموم مکلف است مطابق مقررات راجعه به تعیین قیم، قیمی برای طفل معین کند .
ماده 1186
در مواردی که برای عدم امانت ولی قهری نسبت به دارایی طفل، امارات قویه موجود باشد مدعیالعموم مکلف است از محکمه ابتدایی رسیدگی به عملیات او را بخواهد. محکمه در این مورد رسیدگی کرده در صورتی که عدم امانت او معلوم شد مطابق ماده 1184 رفتار مینماید .
ماده 1187
هر گاه ولی قهری منحصر، به واسطه ی غیبت یا حبس به هر علتی که نتواند به امور مولی علیه رسیدگی کند و کسی را هم از طرف خود معین نکرده باشد، حاکم یک نفر امین به پیشنهادمدعی العموم برای تصدی و ادارهی اموال مولیعلیه و سایر امور راجعه به اوموقتاً معین خواهد کرد .
ماده 1188
هر یک از پدر و جد پدری بعد از وفات دیگری میتواند برای اولاد خود که تحت ولایت او میباشد وصی معین کند تا بعد از فوت خود در نگاهداری و تربیت آنها مواظبت کرده و اموال آنها را اداره نماید .
ماده 1189
هیچ یک از پدر و جد پدری نمیتواند با حیات دیگری برای مولیعلیه خود وصی معین کند .
ماده 1190
ممکن است پدر و یا جد پدری به کسی که به سمت وصایت معین کرده اختیار تعیین وصی بعد از فوت خود را برای مولیعلیه بدهد .
ماده 1191
اگر وصی منصوب از طرف ولی قهری به نگاهداری یا تربیت مولیعلیه و یا ادارهی امور او اقدام نکند یا امتناع از انجام وظایف خود نماید منعزل میشود .
ماده 1192
ولی مسلم نمیتواند برای امور مولیعلیه خود وصی غیرمسلم معین کند .
ماده 1193
همین که طفل، کبیر و رشید شد از تحت ولایت خارج میشود و اگر بعداً سفیه یا مجنون شود قیمی برای او معین میشود .
ماده 1194
پدر و جد پدری و وصی منصوب از طرف یکی از آنان، ولی خاص طفل نامیده میشود .
کتاب نهم – در خانواده
فصل اول – در الزام به انفاق
ماده 1195
احکام نفقهی زوجه همان است که به موجب فصل هشتم از باب اول کتاب هفتم مقرر شده و بر طبق همین فصل مقرر میشود .
ماده 1196
در روابط بین اقارب فقط اقارب نسبی در خط عمودی اعم از صعودی یا نزولی ملزم به انفاق یکدیگرند .
ماده 1197
کسی مستحق نفقه است که ندار بوده و نتواند به وسیلهی اشتغال به شغلی وسایل
معیشت خود را فراهم نماید .
ماده 1198
کسی ملزم به انفاق است که متمکن از دادن نفقه باشد یعنی بتواند نفقه بدهد بدون این که از این حیث در وضع معیشت خود دچار مضیقه گردد. برای تشخیص تمکن باید کلیه ی تعهدات و وضع زندگانی شخصی او در جامعه در نظر گرفته شود .
ماده 1199
نفقهی اولاد بر عهدهی پدر است پس از فوت پدر یا عدم قدرت او به انفاق به عهدهی اجداد پدری است با رعایت الاقربفالاقرب. در صورت نبودن پدر و اجداد پدری و یا عدم قدرت آنها نفقه بر عهدهی مادر است. هر گاه مادر هم زنده و یا قادر به انفاق نباشد با رعایت الاقربفالاقرب به عهدهی اجداد و جدات مادری و جدات پدری واجب النفقه است و اگر چند نفر از اجداد و جدات مزبور از حیث درجهی اقربیت مساوی باشند نفقه را باید به حصه ی مساوی تأدیه کنند .
ماده 1200
نفقهی ابوین با رعایت الاقرب فالاقرب به عهدهی اولاد و اولاد اولاد است .
ماده 1201
هر گاه یک نفر، هم در خط عمودی صعودی و هم در خط عمودی نزولی اقارب داشته باشد که از حیث الزام به انفاق در درجهی مساوی هستند نفقهی او را باید اقارب مزبور به حصهی متساوی تأدیه کنند بنابر این اگر مستحق نفقه، پدر و مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقهی او را باید پدر و اولاد او متساویاً تأدیه کنند بدون این که مادر سهمی بدهد و همچنین اگر مستحق نفقه، مادر و اولاد بلافصل داشته باشد نفقهی او را باید مادر و اولاد متساویاً بدهند .
ماده 1202
اگر اقارب واجبالنفقه، متعدد باشند و منفق نتواند نفقهی همهی آنها را بدهد اقارب در خط عمودی نزولی مقدم بر اقارب در خط عمودی صعودی خواهند بود .
ماده 1203
در صورت بودن زوجه و یک یا چند نفر واجبالنف قهی دیگر، زوجه مقدم بر سایرین خواهد بود .
ماده 1204
نفقهی اقارب عبارت است از: مسکن و البسه و غذا و اثاث البیت به قدر رفع حاجت با در نظر گرفتن درجهی استطاعت منفق .
ماده 1205
در موارد غیبت یا استنکاف از پرداخت نفقه، چنان چه الزام کسی که پرداخت نفقه بر عهدهی اوست ممکن نباشد دادگاه میتواند با مطالبهی افراد واجبالنفقه به مقدار نفقه از اموال غایب یا مستنکف در اختیار آنها یا متکفل مخارج آنان قرار دهد و در صورتی که اموال غایب یا مستنکف در اختیار نباشد همسر وی یا دیگری با اجازهی دادگاه میتوانند نفقه را به عنوان قرض بپردازند و از شخص غایب یا مستنکف مطالبه نمایند .
ماده 1206
زوجه در هر حال میتواند برای نفقهی زمان گذشته خود اقامه دعوا نماید و طلب او از بابت نفقهی مزبور طلب ممتاز بوده و در صورت افلاس یا ورشکستگی شوهر، زن مقدم بر غرما خواهد بود ولی اقارب فقط نسبت به آتیه میتوانند مطالبهی نفقه نمایند .
کتاب دهم – در حجر و قیمومت
فصل اول – در کلیات
ماده 1207
اشخاص ذیل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند :
-1 صغار؛
-2 اشخاص غیررشید؛
3 – مجانین .
ماده 1208
غیر رشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد .
ماده 1209
حذف شده است .
ماده 1210
هیچ کس را نمیتوان بعد از رسیدن به سن بلوغ به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود مگر آن که عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد .
تبصره : 1 سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام قمری است .
تبصره :2 اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی میتوان به او داد که رشد او ثابت شده باشد .
ماده 1211
جنون به هر درجه که باشد موجب حجر است .
ماده 1212
اعمال و اقوال صغیر تا حدی که مربوط به اموال و حقوق مالی او باشد باطل و بلااثر است معذلک صغیر ممیز میتواند تملک بلاعوض کند مثل قبول هبه و صلح بلاعوض و حیازت
مباحات .
ماده 1213
مجنون دائمی مطلقاً و مجنون ادواری در حال جنون نمیتواند هیچ تصرفی در اموال و حقوق مالی خود بنماید ولو با اجازهی ولی یا قیم خود، لکن اعمال حقوقی که مجنون ادواری در حال افاقه مینماید نافذ است مشروط بر آن که افاقهی او مسلم باشد .
ماده 1214
معاملات و تصرفات غیر رشید در اموال خود نافذ نیست مگر با اجازهی ولی یا قیم او اعم از این که این اجازه قبلاً داده شده باشد یا بعد از انجام عمل. معذلک تملکات بلاعوض از هر قبیل که باشد بدون اجازه هم نافذ است .
ماده 1215
هر گاه کسی مالی را به تصرف صغیر غیرممیز و یا مجنون بدهد صغیر یا مجنون مسئول ناقص یا تلف شدن آن مال نخواهد بود .
ماده 1216
هر گاه صغیر یا مجنون یا غیررشید باعث ضرر غیر شود ضامن است .
ماده 1217
ادارهی اموال صغار و مجانین و اشخاص غیررشید به عهدهی ولی یا قیم آنان است به طوری که در باب سوم از کتاب هشتم و مواد بعد مقرر است .
فصل دوم – در موارد نصب قیم و ترتیب آن
ماده 1218
برای اشخاص ذیل نصب قیم میشود :
-1 برای صغاری که ولی خاص ندارند؛
-2 برای مجانین و اشخاص غیررشید که جنون یا عدم رشد آنها متصل به زمان صغر آنها بوده و ولی خاص نداشته باشند؛
3 – برای مجانین و اشخاص غیررشید که جنون یا عدم رشد آنها متصل به زمان صغر آنها نباشد .
ماده 1219
هر یک از ابوین مکلف است در مواردی که به موجب مادهی قبل باید برای اولاد آنها قیم معین شود مراتب را به دادستان حوزه ی اقامت خود و یا به نمایندهی او اطلاع داده و از او تقاضا نماید که اقدام لازم برای نصب قیم به عمل آورد .
ماده 1220
در صورت نبودن هیچ یک از ابوین یا عدم اطلاع آنها انجام تکلیف مقرر در مادهی قبل به عهده نی اقربایی است که با شخص محتاج به قیم در یک جا زندگی میمایند .
ماده 1221
اگر کسی به موجب ماده 1218 باید برای او نصب قیم شود زن یا شوهر داشته باشد زوج یا زوجه نیز مکلف به انجام تکلیف مقرر در ماده 1219 خواهند بود .
ماده 1222
در هر موردی که دادستان به نحوی از انحا به وجود شخصی که مطابق ماده 1218 باید برای او نصب قیم شود مسبوق گردید باید به دادگاه مدنی خاص رجوع و اشخاصی را که برای قیمومت مناسب میداند به آن دادگاه معرفی کند. دادگاه مدنی خاص از میان اشخاص مزبور یک یا چند نفر را به سمت قیم معین و حکم نصب او را صادر میکند و نیز دادگاه مذکور میتواند علاوه بر قیم یک یا چند نفر را به عنوان ناظر معین نماید دراین صورت دادگاه باید حدود اختیارات ناظر را نیز تعیین کند. اگر دادگاه مدنی خاص اشخاصی را که معرفی شدهاند معتمد ندید اشخاص دیگری را از دادسرا خواهد خواست .
ماده 1223
در مورد مجانین، دادستان باید قبلاً رجوع به خبره کرده نظریات خبره را به دادگاه مدنی خاص ارسال دارد. در صورت اثبات جنون، دادستان به دادگاه رجوع میکند تا نصب قیم شود. در مورد اشخاص غیررشید نیز دادستان مکلف است که قبلاً به وسیلهی مطلعین اطلاعات کافیه در باب سفاهت او به دست آورده و در صورتی که سفاهت را مسلم دید در دادگاه مدنی خاص اقامهی دعوا نماید و پس از صدور حکم عدم رشد برای نصب قیم به دادگاه رجوع نماید .
ماده 1224
حفظ و نظارت در اموال صغار و مجانین و اشخاص غیررشید مادام که برای آنها قیم معین نشده به عهدهی مدعیالعموم خواهد بود. طرز حفظ و نظارت مدعیالعموم به موجب نظام نامه ی وزارت عدلیه معین خواهد شد .
ماده 1225
همین که حکم جنون یا عدم رشد یک نفر صادر و به توسط محکمهی شرع برای او قیم معین گردید مدعی العموم میتواند حجر آن را اعلان نماید. انتشار حجر هر کسی که نظر به وضعیت دارایی او ممکن است طرف معاملات بالنبسه عمده واقع گردد الزامی است .
ماده 1226
اسامی اشخاصی که بعد از کبر و رشد به علت جنون یا سفه محجور میگردند باید در دفتر مخصوص ثبت شود. مراجعه به دفتر مزبور برای عموم آزاد است .
ماده 1227
فقط کسی را محاکم و ادارات و دفاتر اسناد رسمی به قیمومت خواهند شناخت که نصب او مطابق قانون توسط دادگاه به عمل آمده باشد .
ماده 1228
در خارج ایران کنسول ایران و یا جانشین وی میتواندنسبت به ایرانیانی که باید مطابق ماده 1218 برای آنها قیم نصب شود و در حوزهی مأموریت او ساکن یا مقیماند موقتاً نصب قیم کند و باید تا 10 روز پس از نصب قیم مدارك عمل خود را به وسیلهی وزارت امور خارجه به وزارت دادگستری بفرستد. نصب قیم مزبور وقتی قطعی میگردد که دادگاه مدنی خاص تهران تصمیم کنسول یا جانشین او را تنفیذ کند .
ماده 1229
وظایف و اختیاراتی که به موجب قوانین و نظامات مربوطه در مورد دخالت مدعیان عمومی در امور صغار و مجانین و اشخاص غیررشید مقرر است در خارج ایران به عهدهی مأمورین قنسولی خواهد بود .
ماده 1230
اگر در عهود و قراردادهای منعقده بین دولت ایران و دولتی که مأمور قنسولی مأموریت خود را در مملکت آن دولت اجرا میکند ترتیبی برخلاف مقررات دو مادهی فوق اتخاذ شده باشد مأمورین مذکور مفاد آن دو ماده را تا حدی که با مقررات عهدنامه یا قرارداد مخالف نباشد اجرا خواهند کرد .
ماده 1231
اشخاص ذیل نباید به سمت قیمومت معین شوند :
-1 کسانی که خود تحت ولایت یا قیمومت هستند؛
-2 کسانی که به علت ارتکاب جنایت یا یکی از جنحههای ذیل به موجب حکم قطعی محکوم شده باشند :
سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری، اختلاس، هتک ناموس یا منافیات عفت، جنحه نسبت به اطفال، ورشکستگی به تقصیر.
3 – کسانی که حکم ورشکستگی آنها صادر و هنوز عمل ورشکستگی آنها تصفیه نشده است؛
4 – کسانی که معروف به فساد اخلاق باشند؛
5 – کسی که خود یا اقربای طبقهی اول او دعوایی بر محجور داشته باشد .
ماده 1232
با داشتن صلاحیت برای قیمومت، اقربای محجور مقدم بر سایرین خواهند بود .
ماده 1233
زن نمیتواند بدون رضایت شوهر خود، سمت قیمومت را قبول کند .
ماده 1234
در صورتی که محکمه بیش از یک نفر را برای قیمومت تعیین کند میتواند وظایف آنها را
تفکیک نماید .
فصل سوم – در اختیارات و وظایف و مسئولیت قیم و حدود آن نظارت مدعیالعموم در امور صغار و مجانین و اشخاص غیررشید
ماده 1235
مواظبت شخص مولیعلیه و نمایندگی قانونی او در کلیهی امور مربوط به اموال و حقوق مالی او با قیم است .
ماده 1236
قیم مکلف است قبل از مداخله در امور مالی مولیعلیه صورت جامعی از کلیهی دارایی او تهیه کرده و یک نسخه از آن را به امضای خود برای دادستانی که مولیعلیه در حوزهی آن سکونت دارد بفرستد و دادستان یا نمایندهی او باید نسبت به میزان دارایی مولیعلیه تحقیقات لازمه به عمل آورد .
ماده 1237
مدعیالعموم یا نمایندهی او باید بعد از ملاحظهی صورت دارایی مولیعلیه مبلغی را که ممکن است مخارج سالیانه مولیعلیه بالغ بر آن گردد و مبلغی را که برای اداره کردن دارایی مزبور ممکن است لازم شود معین نماید. قیم نمیتواند بیش از مبالغ مزبور خرج کند مگر با تصویب مدعیالعموم .
ماده 1238
قیمی که تقصیر در حفظ مال مولیعلیه بنماید مسئول ضرر و خساراتی است که از نقصان یا تلف آن مال حاصل شده اگر چه نقصان یا تلف مستند به تفریط یا تعدی قیم نباشد .
ماده 1239
هر گاه معلوم شود که قیم عامداً مالی را که متعلق به مولیعلیه بوده جزو صورت دارایی او قید نکرده و یا باعث شده است که آن مال در صورت مزبور قید نشود مسئول هر ضرر و خساراتی خواهد بود که از این حیث ممکن است به مولیعلیه وارد شود. به علاوه در صورتی که عمل مزبور از روی سوءنیت بوده قیم معزول خواهد شد .
ماده 1240
قیم نمیتواند به سمت قیمومت از طرف مولیعلیه با خود معامله کند اعم از این که مال مولی علیه را به خود منتقل کند یا مال خود را به او انتقال دهد .
ماده 1241
قیم نمیتواند اموال غیرمنقول مولیعلیه را بفروشد و یا رهن گذارد یا معاملهای کند که در نتیجه ی آن، خود، مدیون مولیعلیه شود مگر با لحاظ غبطهی مولیعلیه و تصویب مدعی العموم. درصورت اخیر شرط حتمی تصویب مدعیالعموم ملائت قیم میباشد و نیز نمیتواند برای مولیعلیه بدون ضرورت و احتیاج قرض کند مگر با تصویب مدعیالعموم .
ماده 1242
قیم نمیتواند دعوی مربوط به مولیعلیه را به صلح خاتمه دهد مگر با تصویب مدعی العموم .
ماده 1243
در صورت وجود موجبات موجه، دادستان میتواند از دادگاه مدنی خاص تقاضا کند که از قیم تضمیناتی راجع به ادارهی اموال مولیعلیه بخواهد. تعیین نوع تضمین به نظر دادگاه است. هر گاه قیم برای تعیین نوع تضمین حاضر نشد، از قیمومت عزل میشود .
ماده 1244
قیم باید لااقل سالی یک مرتبه حساب تصدی خود را به مدعیالعموم یا نمایندهی او بدهد و هر گاه در ظرف یک ماه از تاریخ مطالبهی مدعیالعموم حساب ندهد به تقاضای مدعیالعموم معزول میشود .
ماده 1245
قیم باید حساب زمان تصدی خود را پس از کبر و رشد یا رفع حجر به مولیعلیه سابق خود بدهد. هر گاه قیمومت او قبل از رفع حجر خاتمه یابد حساب زمان تصدی باید به قیم بعدی داده شود .
ماده 1246
قیم میتواند برای انجام امر قیمومت، مطالبهی اجرت کند. میزان اجرت مزبور با رعایت کار قیم و مقدار اشتغالی که از امر قیمومت برای او حاصل میشود و محلی که قیم در آن جا اقامت دارد و میزان عایدی مولیعلیه تعیین میگردد .
ماده 1247
مدعیالعموم میتواند اعمال نظارت در امور مولیعلیه را کلاً یا بعضاً به اشخاص موثق یا هیأت یا مؤسسه واگذار نماید. شخص یا هیأت یا مؤسسه که برای اعمال نظارت تعیین شده در صورت تقصیر یا خیانت، مسئول ضرر و خسارت وارده به مولیعلیه خواهند بود .
فصل چهارم – در موارد عزل قیم
ماده 1248
در موارد ذیل قیم معزول میشود :
-1 اگر معلوم شود که قیم فاقد صفت امانت بوده و یا این صفت از او سلب شود؛
2 اگر قیم مرتکب جنایت و یا مرتکب یکی از جنحههای ذیل شده و به موجب حکم قطعی محکوم گردد :
سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری، اختلاس، هتک ناموس، منافیات عفت، جنحه نسبت به اطفال، ورشکستگی به تقصیر یا تقلب
3 – اگر قیم به علتی غیر از علل فوق محکوم به حبس شود و بدین جهت نتواند امور مالی مولیعلیه را اداره کند؛
4 – اگر قیم ورشکسته اعلان شود؛
5 – اگر عدم لیاقت یا توانایی قیم در ادارهی اموال مولیعلیه معلوم شود؛
-6 در مورد مواد 1244 ،1243 ،1239 ال با تقاضای مدعی عموم .
ماده 1249
اگر قیم مجنون یا فاقد رشد گردد منعزل میشود .
ماده 1250
هر گاه قیم در امور مربوطه به اموال مولی علیه یا جنحه یا جنایت نسبت به شخص او مورد تعقیب مدعی العموم واقع شود محکمه به تقاضای مدعیالعموم موقتاً قیم دیگری برای اداره ی اموال مولی علیه معین خواهد کرد .
ماده 1251
هر گاه زن بیشوهری ولو مادر مولی علیه که به سمت قیمومت معین شده است اختیار شوهر کند باید مراتب را در ظرف یک ماه از تاریخ انعقاد نکاح به دادستان حوزهی اقامت خود یا نمایندهی او اطلاع دهد. در این صورت دادستان یا نمایندهی او میتواند با رعایت وضعیت جدید آن زن، تقاضای تعیین قیم جدید و یا ضم ناظر کند .
ماده 1252
در مورد ماده قبل اگر قیم ازدواج خود را در مدت مقرر به مدعیالعموم یا نماینده او اطلاع ندهد مدعیالعموم میتواند تقاضای عزل او را بکند .
فصل پنجم – در خروج از تحت قیمومت
ماده 1253
پس از زوال سببی که موجب تعیین قیم شده، قیمومت مرتفع میشود .
ماده 1254
خروج از قیمومت را ممکن است خود مولی علیه یا هر شخص ذینفع دیگری تقاضا نماید. تقاضانامه ممکن است مستقیماً یا توسط دادستان حوزه ای که مولی علیه در آن جا سکونت دارد یا نماینده ی او به دادگاه مدنی خاص همان حوزه داده شود .
ماده 1255
در مورد ماده قبل مدعی العموم یا نمایندهی او مکلف است قبلاً نسبت به رفع علت، تحقیقات لازمه به عمل آورده مطابق نتیجهی حاصله از تحقیقات، در محکمه اظهار عقیده نماید. در مورد کسانی که حجر آنها مطابق ماده 1225 اعلان میشود رفع حجر نیز باید اعلان گردد .
ماده 1256
رفع حجر هر محجور باید در دفتر مذکور در ماده 1226 و در مقابل اسم آن محجور قید شود .