اختلال شخصیت

اختلال شخصیت و نامناسب بودن برای ازدواج

بیشتر گزینه های نامناسب برای ازدواج افرادی هستند كه اختلال شخـصیت دارنـد یا دارای برخی از ویژگی های اختلال شخصیت هستند. اختلال شخصیت توسط روانشناسان و روانپزشكان تشخیص داده می شـود. تـشخیص اخـتلال شخـصیت كـار سـاده ای نیـست و كاملاً تخصصی است.

اختلال شخصیت، اختلال در شخصیت افراد است و به راحتـی درمـان نمـی شـود.

معمولاً افرادی كه اختلال شخصیت دارند، خود را بیمار نمی دانند اما خود آنهـا و اطرافیـان آنها از این اختلال رنج بسیار میبرند.

افرادی كه اختلال شخصیت دارند در زمـره ی نامناسـبتـرین افـراد بـرای ازدواج هــستند و از آنجــا كــه اخــتلال شخــصیت بــه ســرعت قابــل شناســایی نیــست، لازم اســت از متخصصین كمك گرفته شود.

مشاورین ازدواج، با انجام تست MCMI یا تست میلون قادر به شناسایی افـرادی هستند كه اختلال شخصیت دارند یا واجد برخی از ویژگی های اخـتلال شخـصیت هـستند . بسیاری از مشاورین از افرادی كه خواهان ازدواج با هم هستند، تست شخصیت مـی گیرنـد. اما هر تست شخصیتی قدرت تشخیص اختلالات شخصیت را نـدارد . بنـابراین انجـام تـستی كه بتواند اختلال شخصیت را قبل از ازدواج آشكار كند، یكی از وظایف اصـلی مـشاورین ازدواج است.

در این قسمت برخی از افراد برای ازدواج نامناسب معرفـی شـدند . آیـا ایـن افـراد نباید ازدواج كنند؟ و اگرمیتوانند ازدواج كنند بهتراست با چه كسی ازدواج كنند؟ در پاسخ به پرسش اول ما معتقد یم كه حق ازدواج از حقوق طبیعی افـراد اسـت وبه هیچ وجه نمیتوان از افراد سلب كرد . همـهی انـسانها حـق دارنـد كـه ازدواج كننـد . امـابرخی از آنها برای ازدواج با جمعیت سالم و عمومی جامعه نامناسب هستند . مثلاً فردی كـه بیماری ایـدز دارد بـرای ازدوا ج بـا افـرادی كـه ایـن بیمـاری را ندار نـد (اكثریـت جامعـه )،نامناسب است اما میتواند با فردی كه ایدز دارد ، ازدواج كند. افرادی كه نامناسب جمعیت عمومی هستند، میتوانند مناسب جمعیت های دیگری از جامعه باشند. مهم آن است كه فرد مناسب خود را پیدا كنند . در اینجا توصیه ی ما به جمعیت عمومی جامعـه ایـن اسـت كـه از ازدواج با افراد نامناسب بپرهیزند . یك فرد معتاد برای فردی كه اعتیاد ندارد، نامناسب است اما شاید برای یك معتاد مناسب باشد. چه لزومی دارد كه یـك معتـاد بـا فـردی كـه اعتیـاد ندارد، ازدواج كند؟ علاوه بر این اگرفردی درخواست ازدو اج با فردی نامناسـب را داشـته باشد، درست است كه ازدواج ناموفقی شكل خواهد گرفت اما ما باز هم نمی توانیم به خودحق دهیم كه از آن ازدواج جلوگیری كنیم . اگرفردی با آگاهی بخواهـد بـا فـرد نامناسـب ازدواج كند تنها كاری كه ما حق داریم انجام دهیم ومی توانیم انجام دهیم، هـشدار بـه او و ذكر موارد مشكلزا خواهد بود و بیش از آن نه حق داریم و نه اجازه ی انجام آن را داریـم . اما تنها توصیهای كه به طور جدی می توانیم به این دسته از افراد داشته باشیم، این است كـه بچه دار شدن را تا جایی كه ممكن است به تأخیر اندازند تا در صورتی كـه ازد واج آنهـا بـه شكست منجر شد، فرزند آنها تاوان تصمیم آنها را نپردازد. افرادی كه برای ازدواج با یكدیگر مناسب نیستند.  افرادی كه مناسب ازدواج هستند طبیعتاً برای ازدواج با هرفردی مناسب نیستند . به جز مناسب بودن فرد لازم است تناسب و مناسبت بـین فـردی نیـز در میـان باشد تـا ازدواج موفقی صورت گیرد. اهم موارد نامناسب بین فردی یا نامناسـب بـودن دو نفـربـه قـرار زیـر است.

1 ـ تفاوت سنی زیاد با یكدیگر

 تفاوت سنی زیاد بین زن و شوهرمی تواند برای هر دو نفر مشكلات جـدی ایجـاد كند. البته معمولاً در اوایل ازدواج این مشكلات چندان زیاد به نظـرن مـیرسـد، امـا پـس ازگذشت چند سال به طور جدی خود را نشان خواهند داد.

 تفاوت سنی در سنین پایین تر مـشكلات بیـشتری را ایجـاد مـی كنـد، تـا در سـنین بالاتر. مثلاً تفاوت سنی یك مرد 35 ساله با یك دختر 20 ساله مـشكلات بیـشتری را سـبب میشود، تا تفاوت سنی بین یك مرد 55 ساله با یك خانم 40 ساله. تفاوت سـنی، زوج اول را بیشتر تحت تأثیرقرار می دهد؛ چرا كه پختگی و سطح تجربیات آنهـا در مقایـسه بـا زوج دوم از شباهت كمتری برخوردار است . یك زن چهل سـاله تجربیـات مـشترك بیـشتری بـا یك مرد پنجاه و پنج ساله دارد، تا یك دختر 20 ساله در مقایسه با یك مرد 35 . ساله  موضوع تفاوت سنی زیاد بـین زن و شـوهر عواقـب بـسیاری دارد كـه لازم اسـت حتماً به آن توجه شود . برخی از مشكلات احتمالی تفـاوت سـنی زیـاد در زیـر آورده شـده است.

اگر از همسر خود بزرگتر باشید.

الف ـ این امكان وجود دارد كه حوصله ی او را نداشته باشید. این امكـان وجـود دارد كـه برخی اوقات تحمل خامیها، بیتجربگیها و كندی او را درباره ی مـسایل زنـدگی نداشـته باشید. در واقع ممكن است از این كه شاهد باشید كه او هنوز بـا مـسایلی دسـت بـه گریبـان است، كه شما مدتها پیش آنها را پشت سر گذاشتهاید، خسته شوید.

ب ـ ممكن است برای همسر خود نقش «والد» را بازی كنید. وقتـی كـه تجربـه ی بیـشتری دارید، تقریباً غیرممكن است كه بتوانید از پنـد و انـدرز دادن و نـصحیت كـردن همـسرتان چشم بپوشید. چرا كه شما به خاطر سن بیشتر خود ، میدانید كه بهترین راه انجـام كارهـایی كه او با آنها دست و پنجه نرم می كند، كدام است. همین باعث میشود كه بـا همـسر خـود

مانند «كودك» برخورد كنید. و در دام ارتباط «والد ـ كـودك» بیافتیـد. ایـن ارتبـاط باعـث خشم و انزجار او نسبت به شما و عصبانیت شما نسبت به او خواهد شـد و تـأثیر مخربـی بـر رابطه خواهد گذارد. در ضمن در رابطهی والد ـ كودك ج، اذبهی جنسی بـین همـسران بـه سرعت نابود خواهد شد .

ج ـ در رابطه قدرت بیشتری پیدا میكنید و وسوسه مـیشـوید كـه همـسر خـود را كنتـرل كنید. به دلیل بالاتر بودن سن و تجربه های بیشترو احتمـالاً موفقیتهـای مـالی بیـشتر ، ممكـن است همسر خود را كنترل كنید تا دست به كارهای نپخته و حساب نشده نزند.

د ـ ممكن است بخواهید خود را جوانتر از سن واقعی خود نشان دهید. افراد در هر سنی نیازهای خاصی دارند، اما وقتی فردی با همسری بسیار جوانتر از خودش ازدواج میكند،ممكن است از اینكه به نیازهای سنی خودش پاسخ دهد، دست بردارد و برای رضایت خاطرهمسرش سعی كند كه رفتارهای سنین پایینتررا انجام دهد.

اگر از همسر خود جوانتر باشید.

الف ـ این امكان وجود دارد كه به او بـه عنـوان یـك الگـو و آموزگـار نگـاه كنیـد . و درمقابل او احساس ضعف و حقارت كنید . وقتی همـسرتان بـه مراتـب از شـما بزرگتـر باشـد ،طبیعی است كه موفقتر، با تجربه تـر و از لحـاظ اقتـصادی بـا ثبـات تـر باشـد. ایـن موضـوع  میتواند فرد را به طور ناخود آگـاه تحـت تـأثیر قـرار دهـد ، بـه طـوری كـه احـساس كنـد همسرش از او بهتراست.

ب ـ ممكن است برای همسر خود نقش «كودك» را بازی كنید. وقتی كه تجربه ی كمتری دارید و مشاهده میكنید كه همسرتان با تجربه تراست، ممكن است به طور ناخود آگـاه درمقابل او نقش یك «كودك» را بازی كنید، به نصیحتهای او گـوش دهیـد و از او بخواهیـد كه به شما بگوید چه بكنید و چه نكنید .

ج ـ ممكن است بخواهید خود را مسنتراز سن واقعی خود نشان دهید. برای اینكه تفاهم بین خود و همسرتان را بیشتر كنیـد ، ممكـن اسـت رفتارهـای مطـابق بـا سـن خـود را كنـار بگذارید و مطابق میل او رفتارهای سنین بالاتررا از خود بروز دهید .

2 ـ تفاوت دینی (مذهبی) با یكدیگر

 تفاوت دینی (مذهبی) میتواند یكی از مسأله سازترین تفاوتها باشد . تفاوت دینـی در آغاز آشنایی تأثیر چندانی بر رابطـه نـدارد ، چـرا كـه لزومـی نـدارد كـه از دیـدگاههای مذهبی یكسانی برخوردار باشیم تا از بیرون رفتن با كـسی لـذت ببـریم . امـا متأسـفانه وقتـی رابطه جدیتر میشود و احساسات افراد نسبت به یكدیگرقدرت می گیـرد، مـشكلات هـم بیشتر میشود. از آنجا كه دین و مذهب باورهای بنیادین ما را شـكل مـی دهنـد، تفـاوت در این باورهای بنیادین میتواند برای همسران بسیار مسأله ساز شود. این افراد معمولاً در سـنتها و ایام تعطیل تفاوت مذهبی بین خود را به خوبی مـشاهده مـی كننـد و از همـه مهمتـر وقتـی صـحبت از بـزرگ كــردن بچــههــا باشـد ا، كــافی سـت از آنهــا بپرسـیم كــه دوسـت دارنــد بچه هایشان چه دین یا مذهبی داشته باشند.

3 ـ تفاوتهای اجتماعی، قومی و تحصیلی با یكدیگر

 یكی از شرایط تحقق رابطه ی سالم، نقاط مشتركی است كـه دو نفـر بـاهم دارنـد : علایق مشترك، عقاید و باورهای مشترك و سوابق و سلایق مشترك . تمامی اینها در تفاهم و راحتی زندگی مشترك و كم بودن تنش سهم بسزایی دارند . این بـدین معنـی نیـست كـه شما و همسرتان میباید لزوماً در مورد همه چیزتوافق نظرداشته باشید، اما تفاوتهای زیـاد وخارج از معمول میتواند تنش زیادی ایجاد كند و رابطه ای كـه از تفـاهم و همـاهنگی لازم برخـــوردار نباشـــد، عمـــلاً مـــشكلات زیـــادی را در پـــی خواهـــد داشـــت . تفـــاوت

اجتماعی بیشتر بیانگر تفاوت طبقه اجتماعی و وضعیت اقتصادی است . مولـوی ایـن تفـاوت را در ابیات زیربه خوبی بیان كرده است .

گفت صوفــی: ما فقیـمـرو زاد ك قـــوم خاتــون مالــدار و محتشــم

كــی بود ایــن كفـــو در زواج یك در از چوب و در دیگـرزعاج

جامـــه نیم ی اطلس ونیمــی پلاس عیب باشد نزد ارباب شناس

باکبوتر باز کی شد همنفس ، کی شود همراز عنقا با مگس

  كفـو باید هردو جفت اندر نكــاح ورنه تنـگ آیــد، نمـایـد ارتیــاح

 در ایران اقوام و قومیتهای زیادی زندگی می كنند. برخی از ایـن قومیتهـا بـا دیگـر قومیتها شباهت بیشتری دارند و با برخی دیگر بسیار تفاوت دارند . هرچه شـباهتهای دو قـوم بیشتر باشد، در ازدواج مشكلات كمتری ایجاد می شود. اما هرچه تفاوتها بیشتر باشـد شـاهدمشكلات بیشتری خواهیم بود.

فعالیت:

شما از چه قومیتی هستید؟

كدام یك از اقوام ایرانی با شما شباهت بیشتری دارند؟

كدام یك از اقوام ایرانی با شما تفاوت بیشتری دارند؟

مشكلات احتمالی ناشی از تفاوتهای اجتماعی، قومی و تحصیلی موارد زیراست.

الف ـ ممكن است دریابید كه نقاط مشترك كافی ندارید. برخی از همسران از تفاوتهـا بـه سود خود استفاده میكنند. از یكدیگرمیآموزند و خـود را بـاهم هماهنـگ مـی كننـد. امـاچنانچه این تفاوتها زیاد باشد، تنها سبب درگیری و احساس بیگانگی خواهد شد .

ب ـ ممكن است دریابید كه ارزشهای كاملاً متفـاوتی داریـد. ارزشـهای مـا براسـاس طـرزتربیت، فرهنگ قومی، سطح تحصیلات و تجارب زندگی مـا شـكل گرفتـه اسـت . چنانچـه اینگونه سوابق ما به طرز فاحشی با سوابق همسر آینده ی ما متفاوت باشد، احتمالاً مـشاهده خواهیم كرد كه از ارزشهای كاملاً متفاوتی برخوردار هستیم

4 ـ دختر دادن و دختر گرفتن از یك خانواده

در برخی از فرهنگهای ایران زمـین بـه دختـر دادن و دختـر گـرفتن از یـك خـانواده اصطلاحاً بده بستان میگویند. اینگونه ازدواج ها شرایط پیچیده ای را باعث میشود. دختـردادن و گرفتن از یك خانواده به این معنی است كه اعضای درجه یك یا درجه دوی یـك خانواده با اعضای درجه یك یا درجه دوی خانواده ای دیگر ازدواج كنند. ایـن ازدواج سـه حالت را دربردارد.

الفـ در حالت اول اعضای درجه یك (خواهر و برادر یا دو خـواهر یـا دو بـرادر ) از یـك خانواده با اعضای درجه یك (خواهر و برادر یا دو برادر یا دو خواهر ) از خـانوادهای دیگـرازدواج میكنند.

بـ در حالت دوم اعضای درجه یك (خواهر و بـرادر یـا دو خـواهر یـا دو بـرادر ) از یـك خانواده با اعضای درجه دوم (دایی، خاله، عمو، عمه و فرزنـدان آنهـا و فرزنـدان خـواهر و برادر) از خانوادهای دیگرازدواج میكنند.

جـ در حالت سوم اعضای درجه دوم از یك خـانواده بـا اعـض ای درجـه دوم از خـانواده ای دیگرازدواج میكنند.

در اینگونه ازدواجها شاهد دو زوج هستیم كـه بـه طـور ضـربدری بـا هـم خویـشاوند هستند و این خویشاوندی گاهی درجه یك و گاهی درجه دو است . بنـابراین در ایـن گونـه ازدواجها مسائل همسران آغشته به مسائل مربوط به خویـشاوندان درجـ ه اول یـا درجـه دوم میشود و تمام پیچیدگی ایـن گونـه ازدواجهـا از همـین تـداخل نـشأت مـی گیـرد. تـداخل خویشاوندی با زوجیت، مسائل بسیار عدیده و پیچیـده ای را بـه وجـود مـیآورد. پیچیـدگی مطلب زمانی به حداكثر می رسد كه شاهد حالت اول از حالت های سهگانه باشیم. در حالت

اول از آنجا كه دو زوج هستند كه به طور ضربدری خـواهر /بـرادر یـا خـواهر /خـواهر و یـا برادر/برادر هستند، بالاترین پیچیدگی ممكن بروز پیدا میكند. در فرهنگ عامیانه ی مردم مركز ایران این اعتقاد وجود دارد كه اگر دو خواهر از یك خانواده با دو برادر از خانواده ای دیگر ازدواج كنند یكـی از زوج هـا سـیاه بخـت مـیشـود.

هر چند ما چنین مطلبی را باور نداریم اما معتقدیم كه این باور عامیانه اشاره به سختیها و پیچیدگیهای این گونه ازدواجها دارد.

به مثال زیرتوجه كنید:

علی و مریم خواهر و برادر هستند . علی با شبنم ازدواج كرد . دو سال بعد محمـد بـرادر شبنم به خواستگاری مریم آمد و با او ازدواج كرد . رابطه ی علی و شبنم بـا هـم در دو سـال اول ازدواجشان خوب بود و مشكل عمده ای نداشتند. اما از زمانیكه محمد و مـریم بـا هـم ازدواج كردند رابطه ی آنها متأثراز این رابطه شد . هرگاه محمد و مـریم رابطـه ی خـوبی بـا هم داشتند علی و شبنم هم رابطـه ی خـوبی داشـتند و هرگـاه محمـد و مـریم، مـشكل پیـدا میكردند، علی و شبنم به بحث در مورد ایرادات خواهرو برادر دیگری می پرداختند. علـی اكثراً مشكلات را ناشی از محمد و شبنم تقصیر را بیشتراز مریم می دانست. یك سـال پـیش مریم درخواست مهریه كرد و مسائل و مشكلات بین او و محمد افزایش قابل تـوجهی پیـدا  كرد. از آن زمان به بعد مشكلات علی و شبنم نیزافزایش قابل توجهی یافته است. در صورتیكه خود را به جای علی و شبنم قرار دهید، متوجه می شوید كه آنها از یـك طرف تحت فشار عاطفی مسائل ومشكلات خواهریا برادر خـود هـ ستند واز طـرف دیگـر باید با همسری ارتباط برقرار كنند كه او نیز تحت فشار عـاطفی از جانـب خـواهر یـا بـرادر  خود است و در عین حال این مسائل ومشكلات به نحـوی ناشـی از خـواهریـا بـرادر خـود آنهاست.  و در صورتی كه خود را به جای محمد و مریم قرار دهید، متوجه می شوید كـه آزادی عمل آنها چه قدر محدود است چرا كه در عین حال كه باید مشكل خودشـان را حـل كننـد باید مراقب خواهریا برادر خود و رابطهی او با همسرش نیزباشند.

در فرهنگ شرقی ما كه روابط خویشاوندی و صله ی ارحام اهمیت فوق العـادهای دارد،تــداخل روابــط زوجیــت بــا روابــط خویــشاوندی ومداخلــه ی خویــشاوندان پیچیــدگی فوق العادهای را بر ارتباط همسران تحمیل می كند. بنابراین توصیه می شود كـه بـه ایـنگونـه ازدواجها با دقت بسیار بیشتری نگریسته شود و حتی الامكان از اینگونه ازدواج ها پرهیز شود.

5 ـ افرادی كه از یكدیگر دور هستند.

 برخی از ازدواجها در شرایطی رخ میدهد كه یكی از همسران در كشوری دیگر، یا در شهری دیگر است كه امكان ملاقات و آشنایی از نزدیك برای آنها محدود اسـت . بـه خصوص در سالهای اخیر ازدواج با ایرانیان مقیم خارج كشور باعث شده است كه این نوع ازدواج رواج بیشتری بیابد. دور بودن از یكدیگر شرایطی را فراهم میكند كه نیاز به توجـه دارد. وقتی كه افراد از یكدیگر دور هستند شناخت آنهـا از یكـدیگر یـك شـناخت از دور است. وقتی به آینه از نزدیك نگاه می كنیم چهرهی خود را به طور شفاف می بینیم، بـا همـه جزییات و ریزهكاریها، اما وقتی از آینه دور بایستیم و به چهره خ ود نگـاه كنـیم، جزییـات چهرهی خود را نمیتوانیم ببینیم، بلكه تنها كلیت آن را میبینـیم . در روابـط راه دور امكـان شناخت جزییات فرد وجود ندارد، تنها می توانیم كلیت فرد را بشناسیم . آشـنایی و شـناخت كه یك جزء مهم ازدواج است، در روابط راه دور با اشكال روبرو میشود .

در روابط راه دور موارد زیررا میتوان مشاهده كرد:

الف ـ هدف عاشق و معشوق در یك رابطهی طبیعی این است كه با یكدیگرمهربـانتـرو صمیمیتر شوند، اما هدف عاشق و معشوق در روابط راه دور این است كه دوباره یكـدیگررا ببینند.

ب ـ فرصت شناخت واقعی از افراد سلب میشود.

ج ـ از برخورد با مسایل و مشكلات اجتناب میشود. وقتی نامزدهایی كه رابطـهی آنهـا از راه دور است یكدیگر را می بینند، اولاً از آنجا كه فرصت محدودی دارنـد سـعی مـی كننـد كه همه چیز را به خوبی برگزار كنند و از این كه در این مدت كوتاه به مـسایل ومـشكلات بپردازند معمولاً اجتناب میكنند.

د ـ تلقی آنها از تفاهم با یكدیگرمعمولاً بسیار غیرواقع بینانه اسـت. وقتـی فقـط چنـد روز بیشتر فرصت ندارند كه یكـدیگر را ببیننـد تمـام وقتـشان را بـاهم مـی گذراننـد، بـه سـینما، رستوران و میهمانی میروند. هیجان زیادی كه در این روزها وجـود دارد ، باعـث مـیشـود كه فكر كنند بعداً نیز در زندگی مشترك، همین شرایط تكرار خواهد شد . معمولاً این افراد وقتی برای زندگی مشترك به یك شهر یا یك كشور می روند، متوجه میشوند كه شـرایط واقعی چهقدر متفاوت از تجربههای اولیه آنها بوده است.  به جز دور بودن در زمان آشنایی برخی از افراد دارای شـرایطی هـستند كـه پـس از ازدواج  برای زمان قابل توجهی از همسر خود دور هستند، افرادی كه در كشتی كار می كننـد یـا بـه مأموریتهای شغلی طولانی مدت می روند طبیعتاً مدت زمان قابـل تـوجهی از همـسر خـود  دور هستند. این گونه ازدواجها با مسائل قابل توجهی روبرو می شود كه نیاز به ویژگی هـای شخصیتی خاصی دارد. به هر حال در جمعیت عمومی این گونه ازدواجها توصیه نمیشود.

روابطی كه مناسب ازدواج نیست.

 1 ـ رابطه ای كه شما بیشتر عشق می ورزید.

 شما عاشق هـستید، امـا از احـساس طـرف مقابـل خـود مطمـئن نیـستید . ایـنطـور می پندارید كه با یكدیگر زوج ایده آلی خواهید بود. امـا او آنقـدرها هـم از رابطـه بـا شـما هیجان زده نیست. وقتی كه در كنارتان نیست، مدام به او فكر می كنید. اما این طـور بـه نظـر میرسد كه او بدون شما مشكل چندانی ندارد . یك رابطه هنگامی كه فقط یكـی از طـرفین در اكثراوقات تعقیب كننده ی دیگری است، سالم نبوده واز تعادل خارج است.  اینكه یك نفربه چنین رابطهای ادامه میدهد میتواند به دلایل زیر باشد.

الف ـ تكرار الگوی دوران كودكی: اگر در كودكی عشق یا توجهی را كه به آن نیاز داشتید، به شما داده نمیشده است، احتمالاً ناخود آگاه تصمیم گرفتهاید كه سخت تلاش كنید تا دوستتان بدارند.

ب ـ خود را تنبیه میكنید. احساس میكنید كه مستحق عشق و توجه نیستید و لیاقت عـشق را ندارید. بنابراین در چنین روابطی باقی می مانید تا به خود اثبات كنیـد كـه مـستحق عـشق  نیستید.

ج ـ همانندسازی با یكی از والدین. اگردر كودكی شاهد آن بودید كه مثلاً مادرتان مـدام به خاطر توجه، در تعقیب پدرتان بود ، ممكن است چنین نتیجـه گرفتـه باشـید كـه «روابـط» اصولاً اینگونه است و كاملاً طبیعی است كه یكی از طرفین دیگری را بیشتر دوست داشته باشد.

 2 ـ رابطهای كه شما كمتر عشق میورزید.

 این طرف مقابل است كه بیشتر به شما عشق می ورزد. شما سعی می كنید تـا خـود را متقاعــد كنیــد كــه بــیش از آنچــه واقعیــت دارد، او را دوســت داریــد. امــا از درون خــود میدانید كه نسبت به او احساس عشق نداریـد . ایـن نـوع ارتبـاط، هماننـد رابطـه ی نـوع اول متعادل و سالم نبوده و سرانجامی نخواهد داشت.

دلایل زیرمیتواند این نوع ارتباط را توضیح دهد .

الف ـ میخواهید از خود محافظت كنید. اگردر گذشـته از طـرف كـسی كـه او را واقعـاً دوست داشتهاید، آسیب دیده باشید، ممكن است این تصمیم ناخود آگـاه را گرفتـه باشـید كه دیگرهرگز كسی را آنچنان دوست نداشته باشید، كه بعدها از طرف او آسیب ببینید .

ب ـ یكی از والدین خود را تنبیه میكنید. فرد مقابل خود را به جای یكی از والـدین خـود قرار میدهید و عصبانیت خود از آن والد را بر روی او تخلیه می كنید. او را طـرد مـی كنیـد تا همان كاری را كرده باشید كه او (والد) در كودكی با شما كرده است.

ج ـ میخواهید دیگران را كنترل كنید. رابطه با كسی را انتخاب میكنید كه بیشتربـه شـما عشق میورزد تا احساس برتری كنید و احساس كنیـد كـه همـه چیـز در كنتـرل شماسـت . هنگامی كه فرد مقابل شما در طلب عشق و محبت شما باشد، آسیب پـذیرتر خواهـد بـود و  شما احساس میكنید كه روی او كنترل دارید.

د ـ همانندسازی با یكی از والدین. اگردر كودكی شاهد آن بودهاید كـه یكـی از والـدین  شما سردتر، گوشه گیرترو منـزویتـراز دیگـری اسـت، ممكـن اسـت بپنداریـد كـه چنـین وضعی در روابط كاملاً طبیعی است . اگر با آن والد همانندسازی كرده باشید، همان الگو را در روابط خود، تكرار میكنید.

 3 ـ رابطهای كه در آن احساس میكنید فرد مقابل نیاز به تغییر دارد.

 در این گونه روابط عشق معطوف به خود آن فرد نیست ، بلكه عشق بـه آن فـردی است كه امیدوارید به آن تبدیل شود. این نوع روابط به طرز شدیدی اعتیاد آور اسـت، چـرا كه شما در دام امید به كسی می افتید كه قرار اسـت فـرد مقابـل بـه آن تبـدیل شـود . دسـت كشیدن و دل كندن از این امید، بسیار مشكل است ، چرا كه هرگزقادر نخواهید بود بگویید كه بالاخره آن تغییر خاص چه وقت به وقوع خواهد پیوست . ایـن نـوع ارتبـاط شـباهت بـه قمار دارد.

در زیربرخی از علا می این نوع ارتباط آورده شده است.

به خود میگویید كه او به اندكی وقت نیاز دارد تا خود و زندگی خود را جمع و جـور كند.

به خود میگویید كه هیچ كس تا به حال او را آنگونه كه باید، دوست نداشـته اسـت و اگر شما به حد كافی به او عشق بورزید، قادر خواهید بود تا او را تغییردهید.

احساس میكنید كه هیچ كس او را درك نمی كند و همه او را دست كم مـی گیرنـد و فقط شما هستید كه ماهیت واقعی او را میشناسید.

مدام نزد خانواده و دوستان خود به خاطرمشكلاتی كه در رابطه تان وجود دارد، عـذر و بهانه میآورید.

احساس میكنید كه هرگز نمـی توانیـد او را تـرك كنیـد ، چـرا كـه بـا تـرك كـردن او  احساس بیارزشی او را تأیید میكنید و او دیگرهرگزتغییر نخواهد كرد.

به او بیشتراز خود او، ایمان دارید

میدانید كه عشق كافی از طرف او دریافت نمی كنید، اما به خود می گویید كـه او دارد  نهایت تلاشش را میكند.

دلایل زیرمیتواند این نوع ارتباط را توضیح دهد .

الف ـ میخواهید روی او كنترل داشته باشید. وقتی بـه منظـور اصـلاح كـسی بـه رابطـه ای وارد میشوید، طبیعتاً نسبت به او احساس برتری خواهید كرد و احساس می كنیـد كـه روی او تسلط دارید.

ب ـ از خودتان و زندگی خودتان فرار میكنید. با تمركزبرروی كارهایی كه فـرد مقابـل باید یا نباید انجام دهد، شما وقت چندانی برای پرداختن به زنـدگی خـود نخواهیـد داشـت . وقتی سر گرم اصلاح دیگران هستیم دیگر وقتی نخواهیم داشـت تـا بـه خودمـان و نقـایص خودمان بپردازیم.

ج ـ در كودكی به این نتیجه رسیدهاید كه نمیتوانید آنچه را میخواهید، بدسـت آوریـد. اگر در كودكی طرد شده اید یا به قدر كافی دوستتان نداشته اند، ممكن اسـت نـاخود آگـاه این نتیجه گیری را كرده باشید كه نمی توانید آنچه را مـی خواهیـد از آنهـایی كـه دوستـشان دارید، بگیرید. بنابراین سعی میكنید با كسانی رابطه داشته باشید كه همان احساس ناكـامی كودكی را در شما باز تولید كنند.

 یك رابطه ی سالم رابطه ای است كه فرد مقابل را همانگونه كه «هست» بپذیریـد واز او راضی باشید.

 4 ـ رابطهای كه در آن میخواهید دیگری را نجات دهید.

 افراد در این نوع رابطه ، نه از آن رو كه با هم سرشان تفاهم دارند، بلكه به این دلیل كه احساس میكنند مجبورند تا بـه او كمـك كننـد، وارد رابطـه مـی شـوند. كـسی را پیـدا میكنند كه آسیب دیده یا شكننده است و یا این كه دیگران او را دوست نداشته انـد و حـال شدیداً احساس میكنند كه باید به او كمك و محبـت كننـد . تـرك گفـتن اینگونـه روابـط معمولاً بسیار مشكل است .

در زیربرخی از علائم این نوع ارتباط آورده میشود .

به كسی علاقمند هستید كه مشكلات روحی، جسمانی و یا اقتصادی جدی دارد.

به كسی علاقمند هستید كه بـه تكـرار احـساس سـر در گمـی، نـاتوانی و قربـانی بـودن میكند و شما او را دلداری میدهید، آرام میكنید و تشویق میكنید.

غالباً در مقابل او نقش والد را ایفا می كنید. او را نصحیت میكنید، هشدار مـی دهیـد، ازمشكلات احتمالی بر حذر میكنید.

در گذشته با او بد رفتاری شده و یا بـه طـرز بـدی آسـیب دیـده اسـت و شـما احـساس میكنید كه مجبور هستید گذشتهی او را جبران كنید.

كمترمیتوانید به او تكیه كنید، بلكه بیشتراو به شما تكیه میكند.

رفتارهایی را از طرف او تحمل می كنید كه هرگز به طور معمول نظیر این رفتارهـا را از فرد دیگری نمیپذیرید.

وقتی دیگران از شما می پرسند كه چرا با چنین فردی رابطه د ارید، احساس می كنید كـه از او بهانه جویی میكنند و فوراً درصدد حمایت از او برمیآیید.

احساس میكنید هیچ كس همانند شما قادر نیست كه او را درك كند و دوست داشـته باشد، بنابراین نمیتوانید او را ترك كنید.

نگران هستید كه اگر او را رها كنید ، آیا او شخص دیگری را پیدا خواهد كـرد تـا از او حمایت كند.

دلایل زیرمیتواند وجود این نوع ارتباط را توضیح دهد.

الف ـ تكرار یك الگوی كودكی. اگردر كودكی شاهد آن بودیـد كـه یكـی از اعـضای

اصلی خانواده، نادیده گرفته میشـود یـا كـسی او را دوسـت نـدارد و یـا بـا او بـد رفتـاری

می شده است در بزرگسالی همان فرد را به شكل كسی كه سخت بـه كمـك احتیـاج دارد،

مییابید و نهایت تلاش خود را مـی كنیـد تـا عـشق، حمایـت و محبتـی را كـه نتوانـستید در

كودكی به آن عضو خانواده بدهید، به او بدهید.

ب ـ نیاز دارید كه احساس برتری كنید. وقتی فردی را برمیگزینید كه به هم ریخته است،

شما در موضع فرد برتر، عاقلترو منسجمترقرار خواهید گرفت.

ج ـ نیاز به كنترل دیگران دارید. برخی اوقات از یاد می بریم كه «كمك كردن» مـیتوانـد یك روش برای كنترل كردن دیگران باشد.

 كسانی كه در چنین روابطی وارد میشوند و خواهان نجات دیگری از طریق ارتباط عاطفی هستند، غالباً ترحم را با عشق اشتباه میگیرند.

 5 ـ رابطهای كه در آن به همسر آیندهی خود به چشم یك الگو یا آموزگار نگاه میكنید.

 در این نوع روابط ما از همان ابتدا شاهد برابری و همتایی نیستیم ، چرا كه یكـی از طرفین مقام و مرتبهی بلندی در چشم دیگـری دارد. هنگـامی كـه دانـشجویی عاشـق اسـتاد خود میشود، یا بازیگر جوانی عاشق كارگردان فیلم می شود، ما شاهد شـكل گیـری چنـین ارتباطی هستیم. وقتی عاشق كـسی بـشویم كـه الگـوی ماسـت ، طبیعتـاً رابطـهای برابـربـا اونخواهیم داشت. ممكن است در رفتار و یا گفتار خود به گونه ای وانمود كنیم كه باهم برابر ،و همتراز هستیم اما از آنجا كه مقام بلنـد و والایـی را بـرای او در نظـرداریـم عمـلاً چنـین چیزی ممكن نیست.

در زیربرخی از علائم این نوع ارتباط آورده میشود.

فكرمیكنید كه اواز شما باهوشتراست.

از او زیاد نقل قول می كنید: «علی میگوید…» « یا به عقیدهی علی …» یـا «همـانطـور كه علی میگوید …»

هرگز با عقاید، باورها و نظرات او مخالفت نكرده یا آنها را زیر سؤال نمیبرید. احساس میكنید كه او بیشتراز شما میداند.

دلتان میخواهد همه بفهمند كه با «چه كسی» رابطه دارید.

احساس می كنید هرگز نمیتوانید به موفقیتهایی نظیر آنچه كه نامزد شما بدست آورده، نایل شوید.

احساس میكنید از بخت و اقبال شما بوده كه او نصیب شما شده است.

حاضرید هركاری بكنید تا بیشتربه او شبیه شوید.

 در اینجــا لازم بــه ذكــراســت كــه شكــست یــك رابطــه هرگــزبــه دلیــل تفــاوت جایگاههــای دو نفـر نیــست، بلكـه از نگــرش و طـرز برخــورد آنهـا نــسبت بـه جایگاههــای خودشان ناشی میشود.

دلایل زیرمیتواند وجود این ارتباط را توضیح دهد.

الف ـ در جستجوی پدر یا مادر هستید. اگردر كودكی توجه و عشقی را كه میخواسـتید ندیده باشید، این امكان وجود دارد كه به فردی علاقمند شوید كه در جایگاه والد شما قرار؛گیرد تا بتوانید عشق، توجه، هدایت و حمایت او را بدست آورید.

ب ـ اعتماد به نفس پایینی داشته باشید. هنگامی كه اعتماد به نفس شما پایین باشد، ممكـن است به كسی علاقمند شوید كه اعتماد به نفس بالایی داشـته باشـد و خـود را الگـوی شـما قرار دهد.

 ارتباطی مناسـب اسـت كـه در آن خـود را همـان قـدر دوسـت داشـته باشـیم، كـه دیگری را دوست داریم. ارتباطی كه در آن خود را همانگونه كه هستیم، پذیرفته باشیم.

 6 ـ رابطهای كه به دلیل چند ویژگی خاص، ایجاد شود و تداوم یابد.

 چشمان آبی، موهـای سـحر انگیـز، گیتـار زدن ، مـدیر بـودن و … گـاهی باعـث میشود تا ما وارد یك ارتباط شویم و آن را به هم ان دلایل ادامه دهیم. یك استعداد خاص یا یك ویژگی فوقالعاده، گاهی ما را افسون می كند و نمیتوانیم به دیگر ویژگـی هـای آن فرد بپردازیم. این روابط معمولاً دوام چندانی ندارد. زندگی مشترك مطمئناً به چیزی بیـشتر از گیتار زدن یا چشمان آبی نیاز دارد.

 هرگاه شیفته ی فردی با ویژگیهای خاصی شدید، از خود بپرسید اگر این فرد آن  ویژگی (رنگ چـشم، صـدای زیبـا، حالـت چهـره و …) را نداشـت و یـا (نقـاش، قهرمـان  بستكبال، خلبان و…) نبود، آیا همچنان برای شما جذاب بـود و مـی خواسـتید بـا او ازدواج كنید؟

 7 ـ رابطهای كه به دلیل یك تفاهم خاص، ایجاد شود و تداوم یابد.

 این نوع رابطه میتواند بسیار فریـب دهنـده باشـد . مخـصوصاً هنگـامی كـه همـان  زمینهای كه در آن تفاهم دارید، برای شما اهمیت زیادی داشته باشـد و بـه راحتـی آن را بـا پیوندی عاشقانه و قوی اشتباه بگیرید . چند مثال از این نوع رابطه را برای فهـم بهتـر در زیـر میآوریم.

هر دو نفر عضو گروه كوهنوری هستند و به كوهنوردی عشق مـی ورزنـد. امـا در سـایر زمینه ها هیچ تفاهم دیگری باهم ندارند .

هر دو نفربرروی یك پروژه كار میكنند. ایـن پـروژه ایجـاب مـیكنـد كـه سـاعتهای طولانی باهم كار كنند. در اواسط كار احساس میكنند كه به یكدیگرعلاقمند شدهاند. امـا پس از آشنایی بیشتر متوجه می شوند كه خارج از زمینه ی كاری هـیچ وجـه مـشتركی بـاهم  ندارند.

در یك تور ایرانگردی باهم هستند، همه چیز خوب است و هر دو نفر احساس میكنند كه به یكدیگر علاقمند شده اند. اما پس از اینكه مسافرت تمام میشود، هرگاه یكـدیگررا ملاقات میكنند بیشترمتوجه میشوند كه با یكدیگرهماهنگ نیستند. این نوع از ارتباط بیشتردر موارد زیررخ میدهد.

الف ـ با فرد مقابل در شرایط غیرمعمول و متفاوت بـا شـرایط معمـول زنـدگی آشـنا شـده باشید .

ب ـ با فرد مقابل در محیطی غیرمعمول آشنا شده باشید.

ج ـ با فرد مقابل هنگام یك فعالیت مشترك آشنا شده باشید.

 البته لازم به ذكر است كه آشنا شدن در این شرایط ، لزوماً به این معنی نیـست كـه در سایر زمینه ها تفـاهم وجـود نداشـته باشـد . چـه بـسا كـه دو طـرف از تفـاهم زیـادی هـم برخوردار باشند. اما بسیار اتفاق می افتد كـه در چنـین شـرایطی كـه تـسهیل كننـده ی عـشق است، افراد عاشق میشوند اما از تفاهم چندانی برخوردار نیستند . وجود تفاهم بین آنها نیـاز به بررسی و تعمق و شناخت بیشتر دارد . خطری كه در این نوع رابطه وجود دارد، شـیفتگی  بیش از حد به آن زمینه ی مشترك است، به گونه ای كه از توجـه بـه مـابقی قـسمتهای یـك رابطه باز میمانند. این بیتوجهی افراد را درگیر كسی می كند كه به طور معمول با او رابطه  برقرار نمیكنند.

8 ـ رابطه ای كه به دلیل لجاجت و سركشی با خانواده، ایجاد شود و تداوم یابد.

علائم زیرمیتواند نشان دهنده این نوع رابطه باشد.

پدر و مادر شما همیشه بر روی اهمیت «پول» و «شهرت» تأكید خـاص ورزیـده انـد، امـا شما همواره افراد بیپول و ورشكسته را انتخاب میكنید.

پدر و مادر شما همیشه روی نظم و ترتیـب در خانـه تأكیـد دا شـتهانـد، امـا شـما همیـشه افرادی را پیدا میكنید كه تنبل و شلخته هستند.

در خانوادهای بسیار مذهبی بزرگ شـده ایـد، امـا تمـام كـسانی كـه انتخـاب مـی كنیـد، بیبندوبار و لاقید هستند.

مادر شما معتقد است كه همسرتان نباید فاصله ی سنی زیادی با شما داشته باشد ، اما شما دقیقاً افرادی را انتخاب میكنید كه بیشتراز ده سال با شما اختلاف سن دارند .

 برخی از مردم همسر خود را نه براین اساس كه چه كسی برای آنها مناسب است،بلكه بر این اساس كه چه كسی برای خانواده آنها مناسب نیست، انتخاب می كنند. لجاجـت با خانواده یا لجاجت با یكی از والدین گاهی ریشه انتخابهای ماست.

این مسأله میتواند به دلایل زیر باشد.

الف ـ عصبانیت زیادی نسبت به یكی از والدین یا هردو والد در خود احساس میكنید.

ب ـ والدین شما بسیار كنترل كننده بودهاند و اكنون شما میخواهید از انقیاد و كنترل آنها فرار كنید.

 این نوع ارتباط هر چند باعث می شود كه خشم فرد نسبت به خانواده تخلیه شـود ،اما باعث نخواهد شد كه همسران رابطه مناسبی با یكدیگر داشته باشند . اگر گمان می كنیـدكه الگوی شما در علاقه مند شدن به دیگـران، لجاجـت و سركـشی اسـت، بهتـراسـت ایـن مسأله را با كمك یك روان درمانگر بررسی كنید. همـینكـه مجبـور نباشـیم كـه شورشـی باشیم، این امكان وجود خواهد داشت كه به هركـسی علاقـه منـد شـویم. شورشـی بـودن و لجاجت، ایجاد اجبار و فشار میكند و اجبار در ازدواج نمیتواند به موفقیت منجر شود.

 9 ـ رابطه با كسی كه در تضاد كامل با معشوق یا نامزد قبلی باشد.  رابطه ای را با كسی به هم می زنید و سپس به دنبال شخصی میگردید كـه نـه تنهـا متفاوت باشد، بلكه در تضاد كامل با او باشد ، یا به عبـارت دیگـر نقطـه مقابـل او باشـد . بـه

عنوان مثال:

فرد قبلی بی پول و بیقابلیت بود و شخصیتی غیر رقـابتی داشـت . در انتخـاب جدیـد بـه دنبال فردی پولدار، لایق و مقاوم هستید.

فرد قبلی قابل پیشبینـی بـود، در انتخـاب جدیـد بـه دنبـال فـردی هـستید كـه غیرقابـل پیشبینی باشد .

فردی قبلی مستقل و اهل عمل بود، در انتخاب جدید به دنبال فردی وابسته و احساساتی هستید.

مسألهای نیست اگر به دنبال ویژگی هایی باشیم كـه فـرد قبلـی فاقـد آن بـود . ایـن كاملاً طبیعی است كه اولویتهای ذهنی ما به هنگـام انتخـاب همـسر ، مـواردی باشـد كـه در نامزد یا همسر قبلی خود ندیده ایم و از نبود آنها احساس نارضایتی كرده ایم. اشـتباه در ایـن  است كه چشم خود را به روی سایر ویژگی های مهمی كه می باید در یك فرد به دنبـال آن  باشیم، ببندیم و فقط به دنبال آن ویژگیهایی باشیم كه در رابطه قبلی وجود نداشت.

10 ـ رابطه با فردی كه با یك نفر دیگر است.

 اولین توقع و انتظاری كه از همسر آینده می رود این است كـه در رابطـه بـا كـسی نباشد. ما با كسی میتوانیم رابطه داشته باشیم كه منعی برای ازدواج بـا مـا نداشـته باشـد، بـا هیچ كس دیگری نباشد، متأهل نباشد، نامزد نداشته باشد و با كسی رابطه ی جنـسی نداشـته باشد.

این رابطه در موارد زیر دیده میشود.

با كسی است، اما قول میدهد كه به زودی او را ترك خواهد كرد.

با كسی است، اما میگوید كه او را دوست ندارد.

با كسی است، اما میگوید كه دیگربا او رابطهی . جنسی ندارد

با كسی است، اما میگوید كه فقط به خاطر بچهها با او زندگی میكند.

با كسی است و او هم راجع به شما میداند، اما میگوید كه برایش مهم نیست.

با كسی است و قصد جدا شدن از او را هم ندارد، ولی با اینحال از شما میخواهـد كـه با او باشید.

رابطهاش را به هم زده است ، اما این امكان وجـود دارد كـه دوبـاره همـه چیـزرا از سـر بگیرند.

متاركه كرده است اما این امكان وجود دارد كه طلاق نگیرند.

كسانی مستعد ورود به چنین روابطی هستند كه موارد زیر در زندگی آنها وجود داشته باشد.

الف ـ در كودكی احساس ترك شدگی كرده باشند. بـا تكـرار ایـن الگـو در بزرگـسالی،  احساسات زمان كودكی را باز تولید میكنند.

ب ـ اعتماد به نفس پایینی دارند. فردی كه اعتماد به نفس پایینی دارد ممكن است احساس كند كه استحقاق اینكه وارد یك رابطه ت مام عیار شود را ندارد، بنابراین تـن بـه ارتبـاط بـا  فردی بدهد كه با یك نفردیگراست.

ج ـ افرادی كه ترس از صمیمیت دارند. رابطه با فردی كه با یك نفـردیگـراسـت، راهـی است برای دوری از صمیمیت . اگرفردی در كودكی مورد آزار جسمانی، عاطفی یا جنسی قرار گرفته باشد، یا به هر دلیل دیگری از صمیمیت و رابطه ی صمیمانه وحشت داشته باشد ،ممكن است وارد اینگونه روابط شود تا از صمیمیت كامل پرهیز كند .