زیگموند فروید

فروید روانشناسی را به مقام شایسـته خـود رسـانید . وی پیشـرو بزرگـی بـود و بیشـتر موفقیت های او از طبع مبتكر و سبك ادبی او منشأ گرفت. دستگاه فكری او گرچه بـه هـیچ گرایی «نیهیلیسم» نزدیك است، باز از حیث اصالت و جذابیت نظیـر نـدارد و جـز در عـالم ادبیات محض رقیبی برای سبك گیرای او نمی توان یافت. وی به جهانیان آموخت كه از پـس پرده روان شناسی به امور بنگرند؛ و این از ضروریات عصر ما بود. فروید مردم را واداشت كه مسایل حیاتی بشریت را برای خـود طـرح كننـد و از روان شناسـی خشـك آكادمیـك قـرن نوزدهم، پسی كانالیز بندگل و بت شكن را آفرید

ارایه درگاه پرداخت ePayBank.ir برای روانشناسان، روانپزشکان و کلینیک های پزشکی

ارایه درگاه درج آگهی و تبلیغات نیازمندی شهری و استانی در mycityad.ir برای شهروند ایرانی
خانواده، مهاجرت های خانوادگی، ناراحتی های نژادی، توطن در وین، از دوره تحصیل تا دانشگاه، فارغ التحصیل در رشته پزشكی،متخصص اعصاب و عنوان استادی، مسافرت به پاریس و محضر شاركو، بازگشت به وین، ازدواج و شروع به كار، مسافرت به نانسی، دكتر برویر و آغاز پیدایش دانش روان كاوی در ششم ماه مه به سال 1856 در فریبرگ 1 زیگموند فرویدواقع در مورای زاده شد. او در خانواده ای یهودی متولد شد، خانواده ای تقریباً فقیر كه گویا گذشته مرفه و وضع متمكنی داشته بوده انـد . نیاگـان وی در قرن های چهاردهم و پانزدهم در كونرلی توطن داشته و سپس بر اثـر شـكنجه هـا و آزارهـایی كـه نسبت به یهودیان مرعی می شده از آنجا گریخته و پس از مدتی در بـه دری سـرانجام در نقطـه ای آلمـانی زبان اقامت گفته اند .
مادر جوانش دومین همسر پدر سال دارش بود كه به هنگام همسرگزینی، یعنی موقع تولد زیگمونـد پدرش دارای نوه ای نیز بود، این نوه تقریباً فرزند برادر خوانده او محسوب می شد و فروید هنگامی پدر خود را به خوبی شناخت كه با برادر خوانده خود كه بیست سال از او بزرگتر بود درباره پدر مشتركشـان صـحبت نمودند .
به هر انجام هنگامی كه بیش از چهار سال نداشت خانوادهاش به وین كـوچ نمودنـد و او نیـز قسـمت عمده زندگانی خود را در آنجا گذراند و به همین جهت به عنوان یك متفكر دینی از او یاد می شود. هنگـام تحصیل مدت هفت سال متوالیاً به عنوان بهترین دانشجو شناخته مـی شـد و بـه هنگـام پایـان تحصـیلات متوسطه مصمم شد تا در رشته پزشكی نام نویسی ك . ند از همان اوان به گفته خودش بیش از هـر چیـز بـه تناسب روابط و پیوندهای بشری توجه داشت و در ضمن نسبت به عقاید داروین نیز علاقه و تـوجهی وافـر داشت و سرانجام پس از آشنایی با آثار گوته و خواندن یكی از كتاب های او استعدادش راه خود را باز یافت و تا پایان كار، كاوش ها و كارهایش با موارد ادبی و هنری همباز گشت .به سال 1873 یعنی در سن هفده سالگی وارد دانشگاه شد، اما محیط دانشگاه برایش آسایش و راحتی را نوید نمی داد. او را به عنوان یهودی بودن ایذاء و تحقیر می كردند. خود در این باره می گوید: هیچ گاه به این اصل واقف نشده ام كه من چرا بایستی از اصلیت یا نژاد و مذهب خانوادگی خود شرم داشته باشـم … در نتیجه این احوال و سالهای نخستین دانشگاهی بود كه من به زودی با سرنوشت اقلیتی كـه میـان اكثریتـی مورد تحقیر و توهین باشند خو گر شدم و این فشار و بار محرومیت موجب شد كه با تنهایی و در برابر افكار و عقاید عمومی دارای حس استقلال و اتكایی نسبت به خود گردم .
مابین سالهای 1882 – 1897 در آزمایشگاه روان شناسی ارنست بروك سرگرم كار و فعالیت شـد . در این سالها بیش از هر چیز بـه بافت شناسی و سیسـتم عصـبی رغبـت نشـان داد . در جریـان كارهـای آزمایشی و پزشكی كمكم شایق به كاوش و پی جویی در بیماری هـای روانـی و علـل پیـدایش آنهـا شـد و بالاخره به سال 1881 موفق شد دكترای خود را از دانشگاه بگیرد .
چون وضع مادی خانوادهاش چندان رضایت بخش نبود اجباراً آزمایشگاه را ترك نموده و در بیمارستان به عنوان متخصص اعصاب مشغول به كار شد. پس از مدتی، دیگر او را به عنوان پزشكی ورزیده و كارآمد در رشته اعصاب می شناختند و او خود حس می كرد كه هنوز بسیار از آن چیزی كه می خواهـد بـدان دسـت یابد به دور است و در وین نیز قادر نیست كه به آن دست یابد. لیكن پاریس و نام شاركو به شكل تحریك آمیزی در مغزش می درخشید و تصمیم داشت در موقعی مساعد و مقتضی برای ادامه تحصیل بـه پـاریس عزیمت نموده و از محضر شاركو استاد بزرگ زمان بهره برگیرد .
در سال 1884 موفق شد مطالعات و آزمایش هایی درباره كوكائین كه تا آن زمان آشنایی نسبت به آن نبود انجام دهد، اما متأسفانه حوادثی موجب شد كه منجر به مسافرت هایی برایش گشـت و بـه ایـن سـبب دنباله آزمایش هایش را درباره كوكائین ناتمام بدست فراموشی سپرد. اما یكی از دوسـتانش بـه نـام كـارل كولر دنباله كار او را گرفت و موفق به كشف یكی از خواص مهم كوكائین یعنی بی حسی محلی گشت . از این زمان فروید كه در تخصص و مطالعات در حالت های گوناگون بیماریهـای ارگانیـك سیسـتم عصبی دارای شهرت و مقامی شده بود و نوشته هایش نیز بر این مقام صحه می گذاشـت در مـورد آزمـایش گشـت . ایـن حادثـه موفق به دریافت عنـوان اسـتادی هایی درباره بافت شناسی و تداوی امراض عصبی موجب شد تا به آرزوی خود واقعیت بخشد چون از جانب دولـت بـه خـرج دانشـگاه بـرای مطالعـه و ادامـه تحصیل به پاریس اعزام شد
نخست به عنوان یك دانشجوی معمولی وارد دانشگاه سالپتریرشد بدواً در دانشـگاه گمنـام بـودوسیله ای پیش نیامده بود تا اسمی بگذارد، لیكن شنید كه شاركو از نداشتن یـك متـرجم ورزیـده آلمـانی اظهار تأسف می كند، پس آمادگی خود را اعلام كرد و پس از آزمایش مورد توجه شاركو قـرار گرفـت . ایـن حادثه موجب شد تا از نزدیك و بهتر به آزمایشها و كارهای شاركو مسلط باشد .
روش كار شاركو موجب شد تا فروید درسی بزرگ از این استاد فراگیرد، درسی كه با اخلاق و طبـع او موافق و سازگار بود. فروید ملاحظه می نمود كه این استاد در مواقع مختلف و جاهـای گونـاگون بـه هنگـام بحث و سخن نظرات و گفته های خود را بی پروا و آشكارا به زبان آورده و ملاحظه مقتضیات زمـان را نمـی بـود . وی موجودیـت عمیـق و گسـترده 13 كند. كارها و آزمایش های شاركو منحصراً مربوط به هیسـتری هیستری را همگانی اعلام می كرد و آزمایش های وسیع را درباره تشنجات و فلج های ناشی از هیستری كه در اثر نفوذ تلقین های هیپنوتیكی به وجود می آمدند آغاز كرده بود. در ضمن كار شاركو كه استعداد فراوانی در این دانشجوی جوان وینی ملاحظه نموده بود، او را در جریان برخی از نظرات و كارهایش قـرار مـی داد و در همین هنگام بود كه فروید قبل از ترك پاریس و عزیمت به وین با استاد در موضوع آزمایش هایی درباره فلج های موضعی و فلج های هیستریك و مقایسه و سنجش هایی میان آن دو فلج با یكـدیگر توافـق و هـم رایی حاصل كردند .
فروید خود در این باره توضیح می دهد كه -: من بر آن بودم تا رابطه هیسـتری و عـوارض آن، یعنـی نوع و اندازه و چگونگی عوارض ناشی از آن را با فكر بشری از لحا ظ روانشناسی توجیه كنم و معتقد بودم كه منشأ غیرمرضی این بیماری، یعنی فلج و بی حسی و تجسم آن در خاطر بشر قرار دارد؛ و شاركو نیز عقیـده مرا تأیید می كرد، لیكن در جریان آزمایش ها متوجه شدم كه وی در واقع هیچ گونه ارزشـی بـرای بررسـی های پسیكولوژیكی و بكار بستن آن برای بیماری های اعصاب قایل نیست .
فروید سرانجام با نظراتی نو كه مخالف با تئوریهای زمان و محیطش بود به وین بازگشت و برآن شد تا حاصل ملاحظات و تجربیات خود را در پاریس برای مجمع پزشكان گزارش كند. او در پاریس با مطالعـات و آزمایش های فراوانی كه در زمینه هیستری انجام داده و مشاهده نموده بود، بیماری مورد بحـث را همگـانی یافته و آن سان كه شاركو مدلل ساخته و او خود نیز بدان ایمان داشت هیستری را خاص زنان و مرضی ویژه نمی دانست، بلكه آن را بیماری عمومی بین تمامی افراد از زن و مرد اعلام می نمود. به هر انجام هنگام ارائه گزارش با بی اعتنایی و مخالفت مجمع پزشكان مواجه شد. پزشكی معترضانه بر او پرخاش جویان فریاد كرد -: كه همكار عزیز گوشمان را با این بیهوده گویی ها میازار، «histéron» بـه معنـای «uterus» یعنـی –رحم و زهدان زن است، پس چگونه مردی می تواند هیستریك باشد؟ از این پس فرویـد مجـامع پزشـكی و گردگاههای آكادمیكی را كه سنت های نادرست پیشین بر آنها سلطه داشت رها نمود و تا پایـان عمـر هـیچ گاه گرد آن محافل نگشت .
از این زمان همان گونه كه خود می گوید با استقلال رای و عقیـده و از دور سـنن و روش هـای رایـج شروع بكار كرد. به سال 1886 با دختری از اهالی هامبورگ كه نسبت به او عشق می ورزید ازدواج نمـود و به عنوان یك متخصص زبردست در رشته بیماری های عصبی در وین شروع بكار نمود و به گفته او دو سلاح « درمان بیماری ها با برق و » هیپ نوز 14 بیش نداشت: الكتروتراپی« خواب .»
لیكن اندكی نگذشت كه به نسبتی كه به روش «الكتروتراپی» اطمینان حاصل نمـود، در روش خـواب مصنوعی دچار تردید گشت، پس برای آموزش و تكمیل آگاهی های خود به سال 1889 برای چند سالی بـه نانسی رفت. در آن جا كسان و استادانی بودند كه به روش تلقین و هیپ نوز بـه تعلـیم و تربیـت و درمـان پزشكی كهن سال روبـرو شـد و مشـاهده نمـود كـه او چگونـه 16 سرگرم بودند. فروید در آنجا با لییه بویپزشـك و متخصـص سرگرم درمان كودكان فقیر و كارگران زحمت كش می باشد از سویی دیگر برنهایمرشته مورد علاقه خود را كه از وین به قصد دیدار و آموزش نزد او آمده بود ملاقـات نمـود و روش كـار او را هنگام كار به روی بیماران آسایشگاه ملاحظه نمود. فروید درباره تأثیر این دوره آموزش و تجربه می گوید -: از همان جا بود كه به چگونگی های گسترش حالات نفسانی كه بسیار قوی و سركش بودند و خارج از حیطه و تصرف و نفوذ قسمت خودآگاه فعالیت داشتند آگاهی یافتم. فروید از آن پس دنباله مكتب نانسی را مدار كار خود قرار و برآن پایه شروع به آزمایش نمود .
میان سالهای 1891 – 1886 دوران بی هیجان و خالی از پژوهش و پی كاوییی را گذراند. تمام وقت و هم او در تأمین معاش خانواده و امور مادی كه از آن در مضیقه بود می گذشت و تنهـا كـارش ادامـه شـغل پیشین و معمولی او بود و زمانی فرصت آن را نمی یافت تا دنباله كاوش ها و آزمایش های مكتـب نانسـی را ادامه دهد. به سال 1891 موفق شد رساله ای درباره «فلجی های كودكان» با همكـاری دسـتیارش منتشـر نماید .
هنگامی كه در تدوین یك فرهنگ پزشكی شركت داشت متوجه بیماریهایی مربوط به زبان شـد و بـه سال 1893 رساله ای بنام «شناخت بیماریهای زبانی» منتشر ساخت؛ و سـرانجام بـه سـال 1895 كـه آغـاز زندگانی اصلی و تولد دانش پسیكانالیز محسوب می شود با همكاری پزشك مجرب و سالمندی كه منشأ تحولاتی در زندگانی علمیاش گشت به نام ژوزف برویرمشغول كار و آزمایش گشت و حاصل تحقیق ها و تتبعات آنها رساله ای بود بنام «تتبعاتی درباره هیستری» كه نخستین سنگ بنای دانشی گشـت كـه اصول پسیكولوژی كلاسیك را یكسره در هم نوردید

Freudian psychology brought to its rightful place. He was a great leader and initiator of many talents and accomplishments, he was the source of his literary style. Although he is thought to have driven the “nihilism” is close, open in terms of originality and charm like no other in the world of literature as a rival for his compelling style can not be found. He taught the world that the psychology behind the look, and it was the necessities of our time. Freud made ​​the crucial issues of humanity to themselves and the nineteenth-century academic psychology dry, Kanalyz psi and iconoclast created Bndgl
Family, family immigration, racial discomfort, immigrate in Vienna, from education to university courses, graduate in medicine, a neurologist and professor, mentor Charcot trip to Paris, returned to Vienna, married and started working, traveling for Nancy, Dr. Brewer and the advent of psychoanalysis Sigmund in the sixth month of May 1856 in Frybrg 1 Frvydvaq was born in Murray.