سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
دراوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که در کارماموریت نظامی بودند کارآفرین می خواندند وپس از آن نیز برای مخاطرات دیگر نیز همین واژه با محدودیت هایی مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال 1700 میلادی به بعد در باره پیمانکاران دولت که دست اندرکار امور عمرانی بودند، از لفظ کارآفرین زیاد استفاده شده است.
برای درج آگهی رایگان نیازمندی اینترنتی و شهری استانی خویش میتوانید در mycityad.ir ثبت آگهی کنید.
اگر وبلاگ دارید یا سایت و درگاه بانکی ندارید میتوانید در ePayBank.ir درگاه پرداخت اختصاصی داشته باشید و درآمد کارافرینی اینترنتی خویش را کسب کنید و از طریق فروش محصولات یا خدمات خویش درامدزایی کنید. اینترنت دریای بی پایان درامد هست که شما از هر مورد میتوانید پولسازی کنید.
کارآفرینی وکارآفرین اولین بار مورد توجه اقتصاد دانان قرارگرفت وهمه مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تا کنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه های خود تشریح کرده اند. ژوزف شومپیتر با ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال 1934که همزمان با دوران رکود بزرگ اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد سود، مورد توجه قرار گیرد و به همین دلیل وی را”پدر کارآفرینی” لقب داده اند.
از نظر وی”کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است” ونقش کارآفرینی عبارت است از”نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه از مواد”. همچنین کارآفرینی از سوی روانشناسان و جامعه شناسان با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگیها و الگوهای رفتاری آنها با بررسی و تحقیق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است. به طور کلی و با عنایت به موارد اشاره شده در فوق، سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی را می توان به پنج دوره تقسیم نمود:
دوره اول(قرون 15و16 میلادی) : در این دوره به صاحبان پروژه های بزرگ که مسئولیت اجرایی این پروژه ها همانند ساخت کلیسا، قلعه ها، تاسیسات نظامی و… از سوی دولتهای محلی به آنها واگذار گردید. کارآفرین اطلاق می شد، در تعاریف این دوره پذیرش مخاطره، لحاظ نشده است.
دوره دوم(قرن 17 میلادی): این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی در اروپا بوده و بعد مخاطره پذیری به کارآفرینی اضافه شد کارآفرین در این دوره شامل افرادی همانند بازرگان، صنعتگران ودیگر مالکان خصوصی می باشد.
دوره سوم(قرون18و 19 میلادی): در این دوره کار آفرین فردی است که مخاطره می کند و سرمایه مورد نیاز خود را از طریق وام تامین می کند، بین کارآفرین وتامین کننده سرمایه (سرمایه گذار) ومدیر کسب وکار در تعاریف این دوره تمایز وجود دارد.
دوره چهارم(دهه های میانی قرن بیستم میلادی): در این دوره مفهوم نوآوری شامل خلق محصولی جدید، ایجاد نظام توزیع جدید یا ایجاد ساختار سازمانی جدید به عنوان یک جزء اصلی به تعاریف کارآفرینی اضافه شده است.
دوره پنجم، دوران معاصر(از اواخردهه 1970تا کنون): در این دوره همزمان با موج ایجاد کسب وکارهای کوچک ورشد اقتصادی ونیز مشخص شدن نقش کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این سازوکار ، جلب توجه زیادی به این مفهوم شد ورویکرد چند جانبه به این موضوع صورت گرفت. تا قبل از این دوره اغلب توجه اقتصاد دانان به کارآفرینی معطوف بود، اما در این دوره به تدریج روانشناسان، جامعه شنا سان و دانشمندان و محققین علوم مدیریت نیز به ابعاد مختلف کارآفرینی و کارآفرینان توجه نموده اند.
تا دهه 1980سه موج وسیع ، موضوع کارآفرینی را به جلو رانده است:
موج اول : انفجار عمومی مطالعه وتحقیق در قالب انتشار کتابهای زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب وکار شخصی و شیوه های سریع پولدار شدن می با شد. این موج از اواسط دهه 1950 شروع می شود.
موج دوم: این موج که شروع آن از دهه 1960بوده شامل ارائه رشته های آموزش کارآفرینی در حوزه های مهندسی و بازرگانی است که در حال حاضر این حوزه ها به سایر رشته ها نیز تسری یافته است.
موج سوم: این موج شامل افزایش علاقمندی دولتها به تحقیقات در زمینه کارآفرینی و بنگاههای کوچک، تشویق رشد شرکتهای کوچک و انجام تحقیقات در خصوص نوآوری های صنعتی می شود که از اواخر دهه 1970 آغاز شده است
شومپیتر معتقد است كه در اقتصاد، توسعه زمانی اتفاق ميافتد كه توسط كارآفرین، نوآوری رخ دهد. كارآْفرینان با استفاده از این عوامل اقدام به تولید كالاها و خدمات جدید ميكنند. كارآفرین كسی است كه دارای ایده و فكر جدیدی باشد و از طریق یك كسب و كار كه توأم با مخاطره و ریسك است، محصول و خدمتی را به بازار ارائه كند كه نو و جدید باشد. ازاینرو مشخصه كارآفرین نوآوری است. طبق نظر وی، كارآفرین نیروی محركه و موتور توسعه اقتصادی ميباشد. وی فرآیند كارآفرین را «تخریب خلاق» مينامد. به عبارت دیگر، ویژگی تعیینكننده در كارآفرینی همانا انجام كارهای جدید و یا ابداع روشهای نوین در انجام كارهای جاری است. روش نوین همان «تخریب خلاق» ميباشد. از نظر وی، نوآوری در هر یك از زمینهها كارآفرینی محسوب ميشود؛ اما آنچه بیشتر مورد تأكید است، تعریف كارآفرینی با تمركز بر فرصتهاست. مؤلفه اصلی تعریف كارآفرینی از دیدگاه پژوهشگرانی چون استیونسون، تیمونز و ونكاتارامن بر فرصت تمركز دارد. برای مثال، مطابق نظر ونكاتارامن، هسته اصلی مفهوم، كارآفرینی باید متمركز بر موارد زیر باشد:
1- چرا، در چه زمانی و چگونه فرصتها برای ایجاد و ارائه كالا و خدمات كشف ميشوند؟
2- چرا، در چه زمانی و چگونه بعضی از افراد ميتوانند این فرصتها را كشف و تبیین كنند در حالی كه دیگران نميتوانند؟
3- چرا،در چه زمانی و چگونه شیوههای مختلف اقدام برای كشف فرصتهای كارآفرینانه به كار گرفته ميشوند؟
4- نتایج اقتصادی، روانشناختی و اجتماعی این پیگیری فرصت (بازار آینده) برای شخص كارآفرینان و سایر صاحبان منافع و جامعه بهعنوان یك كل چیست؟
ازاینرو كارآفرینی مشخصه ثابتی نیست كه برخی افراد را از دیگران متمایز كند؛ بلكه بیانگر تمایل افراد معین برای پاسخگویی به منحنيهای وضعی فرصتهاست. در واقع كارآفرینی الزاماً نیاز به ایجاد سازمان جدید ندارد؛ اگرچه ميتواند شامل آن نیز باشد؛ اما نكته مهم این است كه كارآفرینی ميتواند در زمینههای مختلف ازجمله در سازمانهای موجود نیز رخ دهد.
به هر حال در تعریف خاص كارآفرینی به فرصت و ارزشهای ناشی از درك فرصت تأكید ميشود. فرصت قلب فرآیند كارآفرینی است.
علی رغم اینکه در کشورهای پیشرفته دنیا از اواخر دهه 1970 به بعد به موضوع کارآفرینی توجه جدی شده وحتی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه هم از اواخر دهه 1980این موضوع را مورد توجه قرار داده اند، در کشور ما تا شروع اجرای برنامه سوم توسعه، توجه چندانی به کارآفرینی نشده بود. حتی در محافل علمی ودانشگاهی نیز به جزء موارد بسیار نادر، فعالیتی در این زمینه صورت نگرفته بود. مشکل بیکاری و پیش بینی حادتر شدن آن در دهه 1380موجب شد که در زمان تدوین برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه کارآفرینی مورد توجه قرارگیرد. در برنامه اخیر ، توسعه کارآفرینی در سطح وزارتخانه های علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی، صنایع ومعادن و فلزات به دلیل ارتباط با فعالیتهای آنها، مطرح شده است. در ایران پدر کارآفرینی را دکتر احمدپور داریانی میدانند و وی یکی از صاحبنظران این حوزه است.
1-2) تعاریف
نخستین گام جهت شناخت و تبیین درست هر مفهوم یا پدیده، ارائه تعریف روشنی از آن است. كارآفرینی مانند سایر واژههای مطرح در علوم انسانی هنگامی قابل تحلیل و تبیین است كه بتوان تعاریف روشن و مشخصی از آن ارائه كرد. در مورد كارآفرینی تعریف واحدی وجود ندارد و از ابتدای طرح آن در محافل علمی، تعاریف متفاوتی از دیدگاههای گوناگون برای آن بیان گردیده است.
کارافرینی، واژه ای است نو که از معنی کلمه اش نمی توان به مفهوم واقعی آن پی برد. این واژه به جای کلمه Entrepreneurship به کارمی رود که در اصل از کلمه فرانسوی ENTREPRENDER به معنای متعهد شدن نشات گرفته است.
به عقیده «ارتوركول» كارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند كه شامل یك سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است. «روبرت نشتات» كارآفرینی را قبول مخاطره، تعقیب فرصتها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تأسیس یك كسب و كار ميداند. از نظر «پیتر دراكر» كارآفرینی یك رفتار ميباشد و در واقع بكاربردن مفاهیم و تكنیكهای مدیریتی، استانداردسازی محصول، بنا نهادن كار بر پایه آموزش ميباشد. کـرزنر نیز کـه از استــادان اقتصاد دانشگاه نیویورک می باشد کارآفرینی را این گونه تشریح می کند : کارآفرینی یعنی ایجاد سازگاری و هماهنگی متقابل بیشتر در عملیات بازارها.
می توان گفت در وا قع، هنوز هم تعریف کامل و جامع که مورد پذیرش همه ای صا حبنظران قرار گیرد از واژه کارآفرینی ارائه نشده است لیکن دراین بین تئوری وتعاریف اقتصاددان مشهور اتریشی به نام جوزف شومپیتر از کارآفرینی ونقش کارآفرینان در فرایند توسعه مورد توافق وارجاع اکثر محققین در این زمینه است. بر طبق نظر وی کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی و موتور توسعه می باشد ونقش وی عبارت است از نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه از مواد. شومپیتر مشخصه اصلی کارآفرین را “نوآوری” می دانست وکار یک کارآفرین را “تخریب خلاق” تعریف کرد. وی در کتاب ” نظریه اقتصاد پویا” اشاره می کند که تعادل پویا از طریق نوآوری وکارآفرینی ایجاد می گرددواینها مشخصه ی یک اقتصاد سالم هستند.
کارآفرین(( Entrepreneur، فردی است که با صرف زمان و انرژی لازم، منابع، نیروی کار، مواد اولیه و سایر داراییها را به گونهای هماهنگ میسازد که ارزش آنها و یا محصولات حاصل از آنها نسبت به حالت اولیهاش افزایش یابد (ایجاد ارزش افزوده کند).کارآفرینان با مهارتی که در تشخیص فرصتها و موقعیتها و ایجاد حرکت در جهت توسعه این موقعیتها دارند، پیشگامان حقیقی تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی محسوب میشوند.
به طور کلی میتوان گفت :کارآفرینی عبارت است از فرآیند ایجاد ارزش از طریق تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصت ها .
ویا فرآیندی كه بتواند با استفاده از خلاقیت، چیز نویی را همراه با ارزش جدید با استفاده از زمان، منابع، ریسك و به كارگیری همراهان بوجود آورد كارآفرینی گویند.
كارآفرینی فقط فردی نیست. سازمانی هم ميتواند باشد حتی شركتهای بزرگ اعم از دولتی و خصوصی هم ميتوانند به كارآفرینی دست زنند. امروزه حتی صحبت از دولت كارآفرین به میان آمده است.
کارآفرینی سازمانی : فرآیندی است که درآن محصولات یا فرآیند های نوآوری شده از طریق القاء و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تاُسیس شده ، به ظهـور می رسند.به تعریفــی دیگر : فعالیتهـای کارآفرینانـه فعالیت هایی است که از منابـع و حمـایت سازمانی به منظور دستیابی به نتایج نـوآورانه برخـوردار می باشد.
بنابر تعریف واژه نامه وبستر کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطرات یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی ،اداره وتقبل نماید.
کارآفرین نیز میتواند مستقل , سازمانی یا شرکتی باشد:
کارآفرین (مستقل) : فردی که مسوُلیت اولیه وی جمع آوری منابع لازم برای شروع کسب و کار است و یا کسی که منابع لازم برای شروع و یا رشد کسب و کاری را بسیج می نماید و تمرکز او بر نواوری و توسعه فرآیند ، محصول یا خدمات جدید می باشد. به عبارت دیگر ، کارآفرین فردی است که یک شرکت را ایجاد و اداره می کند و هدف اصلی اش سود آوری و رشد است . مشخصه اصلی یک کارآفرین ، نوآوری می باشد.
کارآفرین سازمانی: کسی که تحت حمایت یک شرکت ، محصولات ، فعالیتها و تکنولوژی جدید را کشف و به بهره داری می رساند.
کارآفرین شرکتی : کارآفرینی شرکتی به مفهوم تعهد شرکت به ایجاد و معرفی محصولات جدید و نظام های سازمانی نوین است.
کارآفرین کیست : فردی دارای ایده و فکر جدید که از طریق فرآیند ایجاد کسب و کار محصول یا خدمات جدیدی به بازار عرضه می کند .
در این تعریف سه نکته اهمیت دارد :
1- کارآفرین کسب و کار جدیدی را راه اندازی می کند
2- راه اندازی کسب و کار با خلاقیت و نوآوری همراه است
3- روشهایی را تجربه می کند که دیگران آن را تجربه نکرده اند ودر واقع ریسک می کند .
تفاوت کارآفرین با نوآور ، مخترع ، سرمایه گذار و مدیر:
نوآور : کسی است که قابلیت استفاده و مقرون به صرفه بودن محصول اختراع شده را بررسی و در صورت امکان آن را تجاری می کند .
مخترع : مخترع همان کسی است که روش یا محصولی را برای اولین بار تولید می کند .
سرمایه گذار : کسی که سرمایه مالی را در اختیار کارآفرین می گذارد و در سود بدست آمده شریک می شود .
تفاوت کارآفرین با مدیر : مدیران اداره واحد کسب و کار را به عهده دارند و کارآفرینان با نگاه فرصت گرایانه واحد کسب و کار را راه اندازی می کنند .
بعضی از دانشمندان نظیر شومپیتر، کارآفرین را مهمترین عامل توسعه اقتصادی دانسته اند . وی معتقد است کارآفرین یک مدیر صاحب فکر و ابتکار است که همراه با خلاقیت ، ریسک پذیری، هوش، اندیشه، ووسعت دید، فرصتهای طلایی می آفریند. او قادر است که با نوآوریها تحول ایجاد کند ویک شرکت زبان ده را به سود دهی برساند.
1-3) اهمیت و نقش کارآفرینی در اقتصاد
دردنیای در حال تحول امروز، کامیابی از آن جوامع وسازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیتهای مدیریتی وکارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازد.به عبارتی دیگرجامعه وسازمانی می تواند در مسیر توسعه ،حرکت رو به جلو و با شتابی داشته باشد که باایجاد بسترهای لازم منابع انسانی خود را به دانش و مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کند تا آنها با استفاده از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش و حصول رشد وتوسعه، مدیریت هدایت کنند .امروزه که کار و فعالیت شکل تازه ای به خود گرفته است و به سوی خودکارفرمایی و خود اشتغالی در حرکت است .کار آفرینی وکارآفرینان نقش کلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع مختلف ایفا می کنند. تجارب کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی،مالزی وهند آکنده از فعالیتهای چشمگیر کارآفرینانی بوده است که امروز به توسعه یافتگی کشور خود می بالند. باید توجه داشت که کارآفرینان تنها به ایجاد فرصتهای شغلی جدید نمی پردازند بلکه با ساختار ،تفکر، تحرک و فرهنگ لازم دست به تخریب خلاق می زنند تا از دل ویرانه های کهن بنای رفیع آبادانی و پیشرفت رابرافرازند. باتوجه به نقش و اهمیت کارآفرینی و سابقه درخشان کارآفرینا ن در توسعه بسیاری از کشورها و با توجه به مشکلات اقتصادی زیادی که کشور ما با آن مواجه بوده و دست یاری از هر سویی می طلبد، ترویج و اشاعه مفهوم کارآ فرینی، بستر سازی برای فرهنگ حامی کارآفرینی و مهمتر از همه تربیت افراد (به ویژه تحصیلکردگان) کار آفرین سازمانی برای تمامی جوامع به خصوص برای جوامع در حال توسعه ای مانند ایران ازاهمیت وضرورت حیاتی برخورداراست .
علم اقتصاد و نظام های اقتصادی:
علم اقتصاد را فرزند کمبود و کمیابی میدانند زیرا آنچه باعث پیدایش این علم شد , ضرورتی بود که برای ایجاد تعادل بین امکانات و منابع محدود اقتصاد در جهان و خواسته ها و نیازهای نا محدود بشر ,احساس شد .
علم اقتصاد , علم تخصیص بهینه ی منابع کمیاب است جهت رسیدن انسان ها به حداکثر مطلوبیت .
هرکالا یا منبعی که کمیاب باشد باید آن را به نحو صحیح تخصیص داد تا بیشترین استفاده را کرد. اگر کمیابی وجود نداشته باشد ضرورتی هم برای تخصیص یا برنامه ریزی جهت مصرف آن وجود ندارد. مثلا نور خورشید یا هوا با این که مایه ی حیات آدمی است اما چون فراوان و در دسترس همه است , هرکس به هرشکلی که می خواهد میتواند از آن استفاده کند.
حال این سوال پیش می آید که چگونه و طبق چه معیار و اصولی باید این کار را کرد . در اقتصاد 4 سوال اساسی وجود دارد که نحوه ی برنامه ریزی اقتصادی یا نظام اقتصادی هر جامعه ای بر پایه ی پاسخ هایی که با این سوالات میدهند شکل میگیرد. این سوالات عبارتند از :
1-چه کالا یا خدماتی باید تولید کرد؟
2- به چه میزان از این کالاها و خدمات باید تولید کرد؟
3-به چه روشی باید این کالاها و خدمات را تولید کرد؟
4-کالاها و خدمات تولید شده را چگونه بین افراد جامعه توزیع کرد؟
پاسخ های متفاوتی به این سوالات داده شده است که میتوان در سه دسته ی کلی تقسیم بندی نمود:
1- پاسخ نظام اقتصاد بازار آزاد یا باز
2- پاسخ نظام اقتصاد متمرکز یا دستوری
3- پاسخ نظام اقتصاد مختلط
نظام اقتصاد بازار آزاد نظامی است که مبتنی بر مکانیسم عرضه و تقاضا , مالکیت خصوصی , رقابت , آزادی فعالیت اقتصادی است و معتقد است که از طریق مکانیسم عرضه و تقاضا در بازار , سوالات فوق خود به خود پاسخ داده می شود. بدین ترتیب که تولید کنندگان به تولید هرکالایی که تقاضای بیشتری داشته باشد می پردازند و تا زمانی که تقاضا وجود دارد و تولید با صرفه است , به تولید آن ادامه می دهند . از آنجایی که تولید کنندگان درپی حداقل کردن هزینه ی تولید و حداکثرکردن سود خود میباشند بنابراین از شیوه ها ی تولیدی استفاده میکنند که کمترین هزینه و کمترین اتلاف منابع را داشته باشد . در مورد توزیع کالا ها و خدمات تولید شده نیز این نظام معتقد است که هر عامل تولید به اندازه ی بازدهی خود , درآمد کسب می کند و با درآمد کسب شده کالاها و خدمات را خریداری میکند.بنابراین هر فردی که بازدهی اش بیشتر باشد دارای درآمد بالاتر و به تبع آن کالا ها و خدمات بیش تری نصیبش خواهد شد.
نظام اقتصاد متمرکز اما , نقطه ی مقابل نظام بازار آزاد است . یعنی در این نظام همه ی تصمیمات و برنامه ریزی ها توسط یک گروه (مثلا دولت یا حزب حاکم) اتخاذ می گردد و نظام عرضه و تقاضا جایگاهی ندارد و تمام سوالات فوق توسط این گروه و طبق نظر آنها پاسخ داده میشود . بدیهی است که در چنین نظامی موضوعی به نام کارآفرینی و فرد کارآفرین مفهومی نداشته و جایگاهی نخواد داشت.
نظام اقتصاد مختلط نظامی است که مکانیسم بازار را قبول دارد ولی به دخالت دولت برای بهبود و کنترل شرایط جامعه معتقد است . از نظر این نظام در درجه ی اول پاسخ سوالات فوق باید توسط مکانیسم بازار داده شود ولی دولت نیز در مواردی که توزیع ثروت مطلوب نیست یا جامعه دچار بحران شده یا برای جلوگیری از ایجاد تنش و نا هماهنگی های احتمالی , در مکانیسم بازار دخالت میکند و بر آن نظارت و کنترل دارد.
در دنیای واقعی تنها نظام مختلط اقتصادی است که وجود دارد . تفاوت نظام اقتصادی کشورها در میزان دخالت دولت در مکانیسم بازار است که در برخی کشورها زیادتر و متمایل به نظام متمرکز و در برخی کشورها کمتر و متمایل به نظام بازارآزاد است .
بازار یعنی عمل داد و ستد یا خرید و فروش که از دو طرف تقاضا (مصرف کننده ) و عرضه (تولید کننده ) تشکیل شده است . اگر در طرف تقاضای بازار , رقابت شکل بگیرد , منجر به افزایش قیمت , کمبود محصول و در نتیجه تورم خواهد شد. اما رقابت در طرف عرضه نتایج مثبتی از جمله , کاهش قیمت , افزایش کیفیت , گسترش نوآوری و تنوع محصول را در پی خواهد داشت که هم به نفع مصرف کننده و هم تولید کننده می باشد.
شرایط اقتصادی ،صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور به گونه ای است که حل مشکلات و تنگنا ها ،الگو ها و راه حلهای جدید و متفاوتی را طلب می کند. ترکیب جمعیتی جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و نیز نوسان بهای نفت سه عامل عمده ای هستند که موجب می شوند سیاستگزاران و تصمیم سازان کلان کشور به منبع درآمد سهل الوصول دیگری به جزنفت بیندیشند و بی شک آن منبع جز ابتکار،خلاقیت ونوآوری چیز دیگری نیست. توجه به كارآفرینی و ایجاد و توسعه آن علیرغم وجود بعضی انگیزههای مشخص گام مثبتی در جهت ایجاد فضای مناسب جهت توسعه، افزایش منابع ملی، كاهش نرخ بیكاری، تعادل ساختاری و توسعه در شهرها و روستاها خواهد بود.
اکنون در عرصه جهانی، افراد خلاق،نوآور ومبتکر به عنوان کارآفرینان منشا تحولات بزرگی در زمینه های صنعتی ، تولیدی و خدماتی شده اند واز آنها نیز به عنوان قهرمانان ملی یاد می شود. چرخهای توسعه اقتصادی همواره با توسعه کارآفرینی به حرکت در می آید.دراهمیت کارآفرینی همین بس که طی بیست سال(1980-1960) در یکی از کشورهای جهان سوم(هند) تنها 500 موسسه کارآفرینی شروع به کار کرده اندو حتی بسیاری از شرکتهای بزرگ جهان برای حل مشکلات خود به کارآفرینان روی آورده اند. امروزه نیروی انسانی به عنوان یک منبع نامحدود ومحور هر نوع توسعه مطرح می باشد. در این بین کارآفرینان به طور خاص دارای نقشی موثرتر در فرآیند توسعه اقتصادی اند. تحقیقات نشان داده است که بین رشد اقنصادی و تعداد کارآفرینان در یک کشور همبستگی مثبت وجود دارد. زیرا کشوری که دارای تعداد زیادی کارآفرین باشد از محرکهای تجاری واقتصادی قویتری برخوردار است.
آموزش و پرورش کارآفرینان سازمانی نیازمندیک متدولوژی آموزشی اجرایی برای همکاری تنگاتنگ بین صنعت و دانشگاه جهت مواجهه با فشارهای شدید اجتماعی حاصل از رشد سریع فناوری و کمبود نیروی انسانی متخصص در جهان امروز است.
در این روش که عنوان کارآفرینی یافته ، انسانها به گونه ای پرورش می یابند که خود در جهت خلق کار قدم بردارند. مشاهدات حاصل از اعمال این متدولوژی به صورت موردی در قالب ماموریت اجتماعی،اهداف، مقصد مشخص، ونیز فعالیتهای مرتب آن منعکس گردیده اند. اكنون در عرصه جهانی افراد خلاق، نوآور و مبتكر به عنوان كارآفرینان منشاء تحولات بزرگی در زمینههای تولیدی و خدماتی شدهاند كه از آنها به عنوان قهرمانان ملی یاد ميشود. در واقع چرخهای توسعه اقتصادی همواره با توسعه كارآفرینی به حركت در ميآیند.
1-4) صفات کارآفرینان
کارآفرینان از کجا ميآیند؟ اشخاص چگونه کارآفرین ميشوند؟ آیا کارآفرینان زاده شده یا ساخته ميشوند؟ زمانی بود که تصور ميشد کارآفرینان به جای ساخته شدن، متولد ميشوند. صفات آنها به قدری نادر بودند که در هر جایی یافت نمــيشدند. امروزه، شواهد کافی وجود دارد که نشان دهد صفات کارآفرینی را ميتوان با آموزش، پرورش داد.
همانطور که پیشتر گفته شد , واژه كارآفرین از كلمهEntrepreneur (به معنای متعهد شدن) مشتق شده كه در اصل از زبان فرانسه به دیگر زبانها راه یافته است. انگلیسيها سه اصطلاح با نامهای ماجراجو، متعهد و كارفرما را در مورد كارآفرین به كار ميبردند. از نظر آنها، كارآفرین كسی است كه متعهد ميشود مخاطرههای یك فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل كند.
در واقع كارآفرین كسی است كه نوآوری خاص داشته باشد. این نوآوری ميتواند در ارائه یك محصول جدید، ارائه یك خدمت جدید، در طراحی یك فرآیند نوین و یا نوآوری در رضایت مشتری و… باشد.
كارآفرینان در واقع به تغییر به عنوان مقوله تعیین كننده مينگرند، آنها ارزشها را تغییر ميدهند و ماهیت آنها را دچار تحول ميكنند. آنان برای تحقق این ایده، قدرت ریسكپذیری خود را به كار ميگیرند. به درستی تصمیمگیری ميكنند و از این رو هر كس به درستی اتخاذ تصمیم نماید به نوعی كارآفرین تلقی ميشود.
از نظر «شومپیتر» كارآفرین نیروی محركه و موتور توسعه اقتصادی است. وی مشخصه كارآفرین را نوآوری ميداند. همچنین «جفری تیمونز» معتقد است كه كارآفرین فردی است كه باعث خلق بینشی ارزشمند از هیچ ميشود.
کارآفرین فردی است دارای ایده و فکر جدید که از طریق ایجاد یک کسب و کار با بهره گیری و هماهنگی منابع که همراه با مخاطره مالی، اجتماعی و حیثیتی است محصول یا خدمت جدید به بازار ارائه می دهد.
كارآفرینان افرادی هستند كه فرصتها را درك می كنند و خلاء ها را می بیند. درك فرصتها توسط این افراد ممكناست از طریق بازار گردی ( ارتباط با محیط زندگی، بازار و … ) و یا ارتباط با افراد ( در جلسات ) یا نگاه به تلویزیون ، رسانه ها شبكه اینترنت و … حاصل شود، كه به آن نگاه كارآفرینانه ( یا نگاه جستجو گرانه، نگاه فرصت گرایانه، شكار فرصت و… ) گفته می شود.
زمان زیادی نیست که کلمات کارآفرین و کارآفرینی در رسانههای مختلف تکرار ميشود و هر کس به سلیقهی خود از این واژهی جدید برای اشاره به مدیران، افراد موفق، سرمایهداران، سرمایهگذاران، صادرکنندگان، دلالها و تاجران استفاده ميکند.به راستی کارآفرین کیست؟نگاهی به مسیر حرکت فعالیتهای کارآفرینان، مبدا و منشا حرکت و انرژی که در طول مسیر آنان را تغذیه مينماید در تصویری اجمالی از شخصیت کارآفرین ارائه شده است. چه چیز باعث ميشود که نشاط حرکت به لختی و سکون غلبه کند؟ آرزوی آن چیزی که امروز نیست ولی فردا ميتواند باشد، اولین چیزی است که جمود کارآفرین را در هم ميشکند. یعنی کارآفرین آرزومند است. آنچه جهت و مسیر کارآفرین را برای رسیدن به آرزوهایش تعیین ميکند از درون او برميخیزد.عزم او برای حرکت یا توقف و اقدام یا عدم اقدام، چیزی نیست که مولود شرایط، محیط یا اطرافیان باشد. یعنی کارآفرین کنترل درونی دارد. او برای این که بتواند درست آن چه را که مياندیشد عینیت بخشد و عزم خود را عملی کند باید رئیس و کارفرمای خود باشد. یعنی کارآفرین نیاز به استقلال دارد. ذهن پویای او مرزهای از پیش تعیین شده و قالبهای رایج را درهم ميشکند و با وجودی که همان چیزی را ميبیند که دیگران ميبینند، اما چیزی را مياندیشد که دیگران نمياندیشند. یعنی کارآفرین خلاق است. وقتی که خلاقیت از ذهن به عمل منتقل ميشود، نوآوری صورت ميگیرد. نوآوری یعنی پیمودن راه نارفته. کسی که اولین بار راهی را ميپیماید، اولین کسی است که ميتواند خبر مخاطرات راه را برای دیگران بیاورد. یعنی کارآفرین خطرپذیر است. او به جای آن که منتظر ضمانت یک پایان موفق بماند، به فکر و تلاش خود تکیه ميزند، به مشکلات حمله ميکند و پیش ميرود. یعنی کارآفرین منفعل نیست و برای استقبال از آینده روحیهای تهاجمی دارد. لحظهی آغاز تصمیم، تنها زمانی نیست که او با ریسک مخاطره مواجه ميشود؛ ابهام یک پایان نامعلوم، بر هر قدم این راه سایه مياندازد. یعنی کارآفرین قدرت تحمل ابهام دارد. به استقبال فردا رفتن، آخر ماجرا نیست. کسی که آگاهانه و پیشاپیش خود را در میدان مواجهه با مسائل مياندازد، باید توان سخت کارکردن در شرایط پرتنش راهم داشته باشد. یعنی کارآفرین با وجود فشار زیاد، کارآیی خود را حفظ ميکند. باید گفت تعریف مجموعهای از صفاتی که کارآفرین ایدهآل را به تصویربکشد، امکانپذیر نیست و از طرفی هر کارآفرینی تمام ویژگيهای به دست آمده در تحقیقات کارآفرینی را ندارد.
دیوید مک کلنداز استادان روانشناسی دانشگاه هاروارد آمریکا که اولین بار “نظریه روانشناسی توسعه اقتصادی” را مطرح نمود ، معتقد است که عامل عقب ماندگی اقتصادی در کشور های در حال توسعه مربوط به عدم درک خلاقیت فردی است بنابر عقیده ایشان با یک برنامه صحیح تعلیم و تربیت می توان روحیه کاری لازم را در جوامع تقویت نمود ، به گونه ای که شرایط لازم برای صنعتی شدن جوامع فراهم آید.
کارلند و همکارانش اهم ویژگیهایی را که در مورد کارآفرینان مورد بررسی واقع و تاُیید شده بودند ، جمع آوری نمودند که اهم آنها عبارتند از:
1-مخاطره پذیری یاریسکپذیری (ریسکهای متوسط و حساب شده) :کارآفرینان از خطر استقبال ميکنند، در صورتی که خطر محاسبه شده باشد. به عبارت دیگر، آنها مسئولیت فعالیتهایی را که در آنها هیچ امکان موفقیتی وجود نداشته باشد و یا یک خودکشی مالی باشد را به عهده نميگیرند. کارآفرینان برای قبول خطر باید جرأت داشته باشند و بدین وسیله سرنوشت خود را رقم مــيزنند. اما در شرایط نامطمئن تمام جوانب را برای حل مشکلات در نظر گرفته و بنا بر تناسبشان، آنها را طبقهبندی ميکنند.
2-نوآوری، خلاقیت، ایدهسازی :کارآفرینان افرادی داری تفکر خلاق و دیدی متمایز از دیگران هستند .کسانی که مسایل را با نگاهی متفاوت می نگرند و سعی در نوآوری و ایجاد ایده های تازه و بکر دارند.
3-اعتماد به نفس :کارآفرینان اعتماد به نفس دارند. کارآفرینان به خاطر اعتماد به نفس خود، شهرت دارند. آنها بر این باورند که ميتوانند انتظاراتی که از آنها هست برآورده کنند. به عبارت دیگر، آنها امکان موفقیت خود را بیش از آن چیزی که هست، در نظر ميگیرند. ظاهرا کارآفرینان واقعی به خاطر اعتماد به نفس بالایی که در خود ميبینند و برای دیگران غیرقابل لمس است، موفق ميشوند.
4-پشتکار زیاد :کارآفرینان خستگی را زیاد احساس نميکنند. در برابر مشکلات به دنبال راه حل گشته و سریعاً برای حل آنها اقدام ميکنند. آنها ميدانند با کار موثر، به اهداف خود خواهند رسید.
5-آیندهنگر بودن و داشتن چشمانداز: چشمانداز برای شخص کارآفرین کاملا شفاف و خالی از هر گونه ابهام بوده و لذا قابل انتقال به دیگران ميباشد. داشتن چنین چشماندازی به کارآفرین کمک ميکند تا حرکتی مستمر و بدون سردرگمی و مستقیم به سمت هدف داشته باشد. علاوه بر این، چشمانداز قابل انتقال، دیگران را نیز در طی مسیر همراه و مددیار او مينماید.
6-مصمم بودن: عزم راسخ کارآفرینان یکی دیگر از ویژگيهای بارز آنهاست که انرژی و تعهد لازم برای کسب موفقیت را ایجاد ميکند. کارآفرینان مصمم از ایدههای جدید و فرصتها و پیشنهادهای شغلی دیگر چشم پوشی کرده و در مقابل به کاری که برای خود برگزیدهاند پایبند ميمانند. این قطعیت کارآفرین را طی فرایند راهاندازی از هر گونه شک و تردید و دودلی مصون نگاه ميدارد تا حدی که مخالفت نزدیکان و آشنایان نیز نميتواند در ارادهی آنان خللی وارد نموده بلکه دودلی دیگران نیز تحت تاثیر این قطعیت برطرف ميشود.
7-تمرکز: برای این که کارآفرین از انجام موفقیتآمیز تمام طرح و برنامهها و جزئیات کار مطمئن باشد، لازم است که همانند یک فوتبالیست خوب که لحظهای چشم از توپ برنميدارد در تمام لحظات با تمرکز بر چشمانداز، همهی انرژی، وقت و سایر منابع را حول این هدف مصروف نماید.
8-انگیزش: نیاز خودشکوفایی یکی از مهمترین انگیزههای کارآفرینان در محقق کردن چشمانداز خود است. نتیجهی این نیاز قوی این است که در مسیر حرکت به سوی هدف، هر چیز دیگری در اولویت پایینتری قرار ميگیرد. در روابط شخصی، علایق خارج از این چشمانداز و یا پروژههای با سود مالی زیاد، همه از مواردی هستند که در مقایسه با هدف، اولویت پایینتری خواهند داشت. البته سود مالی به ندرت انگیزهی کارآفرینان قرار ميگیرد چرا که پول به تنهایی نميتواند انگیزهی انجام تمام زحماتی باشد که در شروع یک فعالیت کارآفرینانه لازم است، هر چند که معیار خوبی برای اندازهگیری موفقیت فعالیت کارآفرینان است.
9-وقف و از خودگذشتگی: کارآفرینان همهی زندگی خود را وقف کار نمودهاند. بسیار سختکوش هستند و پشتکار آنان مثالزدنی است. در حقیقت آنان از کار در راستای هدف خود لذت ميبرند. داشتن چشمانداز روشن و ترکیب آن با خوشبینی و ریسکپذیری کارآفرینان، سختو تعلق خاطر به کار را در آنان پدید ميآورد
10- برخورداری از مرکز کنترل درونی : کارآفرینان موفق به خود ایمان دارند و به شانس معتقد نیستند و موفقیت را حاصل تلاش خود می دانند .
11-مسئولیت پذیری :کارآفرینان مسئولیت شخصی را قبول مـــيکنند. یکی از انگیزههای اصلی برای دنبال کردن آینده، کارآفرینی است. او ترجیح ميدهد که خودش تصمیم بگیرد و در جریان آن، تمام کوشش، دانش، مهارت و سرمایه خود را نیز به کار ميگیرد. اگر شکست بخورد، فقـط مـيتواند خود را مقصر بداند و اگر موفق بشود، فقط صلاحیت کارآفرینی خود را تایید کرده است.
12-فرصتگرا بودن : آنها همواره در جستجوی فرصتها هستند و حتی میتوانند از نقاط ضعف خود فرصتهایی برای موفقیت بیافرینند.
13-تحمل ابهام : پذیرفتن عدم قطعیت به عنوان بخشی از زندگی
14-استقلال طلبی: شاید یکی از اصلی ترین انگیزه های کارآفرینان نیاز به استقلال و آزادی در عملشان باشد.آنان نیاز دارند که در تصمیم گیری ها و انتخاب هایشان آزادانه و مستقل عمل کنند و تحمل فرمانبرداری از کسی را ندارند.
15-پیشقدم بودن : به علت روحیه ی مخاطره پذیری که در وجود فرد کارآفرین هست , همواره در هر مقوله ی جدیدی پیشرو و پیشتاز میباشد و جزو اولین های هر کاری قرار میگیرد.
16-هدفگرا بودن :او همواره به هدف و نتیجه ی کارش می اندیشد و تا رسیدن با آن هدف از پا نمی نشیند و از انجام اموری که او را از رسیدن هرچه سریعتر به هدف باز می دارد , خودداری میکند.
17- نیاز به موفقیت: موفقیت برای اینان نه یک دستاورد که یک نیاز است .و لذا تا برطرف نشدن این نیاز از آرام و قرار ندارند.
18-اهل کار و عمل بودن :برخلاف خیلی از افراد که فقط سخنوران خوبی هستند, فردکارآفرین اهل عمل و اقدام است .او قبل از سخن دست به کار میشود و حرفش را در عمل خود متجلی میکند.
1-5) فرایند کارآفرینی , خطرها , ره آورد ها و جذابیت های کارآفرینی
انگیزههای مهم کارآفرینی :
سه انگیزهی اولیه باعث ميشود که افراد، کارآفرین شوند:
نیاز به پیشرفت – علاقه به آزادی و استقلال – احتیاج به رضایت شغلی
تاثیرات اقتصادی , اجتماعی , فرهنگی و اخلاقی کارآفرینی:
هدف تحقیقات امروزه طلایهدارانی كه كارآفرینی را به عنوان «ایجاد كسب و كار جدید» در پروژههای تحقیقاتی جهانی به طور گسترده مورد استفاده قرار ميدهند، سازمانهای جهانی مانند كنسرسیوم تحقیقات كارآفرینی، دیدهبان جهانی كارآفرینی و بنیاد كافمن هستند. هدف تحقیقات مذكور محاسبه شاخص یا نرخ فعالیت كارآفرینانه كل است. منظور از نرخ فعالیت كارآفرینانه شامل درصد جمعیت بالغ غیرمالك (صاحب) كسب و كار است كه در هر ماه، اقدام به ایجاد كسب و كار ميكنند.
نقشهای کارآفرینان در جامعه :
کارآفرینان نقشهای ذیل را در جامعه ایفا خواهند کرد:
1- عامل اشتغالزایی
2- عامل انتقال فناوری
3- عامل ترغیب و تشویق سرمایهگذاری
4- عامل شناخت، ایجاد و گسترش بازارهای جدید
5- عامل تعادل در اقتصادهای پویا
6- عامل کاهش بوروکراسی اداری (کاهش پشت میزنشینی و شوق عملگرایی و…)
7- عامل نوآوری و روانکنندهی تغییر
8- عامل تحریک و تشویق حس رقابت
9- عامل ساماندهی
وظایف کارآفرین :
هشت وظیفه برای کارآفرین وجود دارد:
1- از موقعیتهای محیط آگاه ميشود.
2- برای استفاده از این موقعیتها خود را به خطر مياندازد.
3- برای کار سرمایهگذاری ميکند.
4- نوآوريها را معرفی ميکند.
5- کار و تولید را نظم ميبخشد.
6- تصمیم ميگیرد.
7- برای آینده برنامهریزی ميکند.
8- محصولات خود را با سود ميفروشد.
عوامل كلیدی كارآفرینی:
شش عامل كلیدی در مورد كارآفرینی وجود دارد كه عبارتند از:
شناخت هدف
داشتن افق
بكارگیری خلاقیتهای ذهنی
جامعهگرا و جامعهپذیر بودن
شهامت، ابتكار، امیدوار و ریسكپذیر بودن
واقعبینانه برخورد كردن با تفاوت بین خلاقیتها و فرصتها
مزایا و منافع كارآفرینی:
كارآفرینی عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری است.
كارآفرینی عامل تحریك و تشویق حس رقابت است.
كارآفرینی عامل تغییر و نوآوری است.
كارآفرینی باعث ایجاد اشتغال ميشود.
كارآفرینی كیفیت زندگی را بهبود ميبخشد.
كارآفرینی موجب توزیع مناسب درآمد ميشود.
بنابر منافع مذكور، امروزه در تمام سرمایهگذاريهای دنیا سعی بر این است كه مغزهای متفكر صنعتی را شناسایی و جذب كنند به دلیل اینكه دنیای امروز، جهان علم و تكنولوژی است و ارزش اصلی تولید در مغز انسانها نهفته است.
نقش كارآفرینی در اشتغال:
زمانی كه كارآفرینان یك شغل جدید را شروع ميكنند بالطبع حداقل به یك یا چند نیروی استخدامی نیاز دارند تا كارهای خود را سامان بخشند. كارآفرینان به علت قابلیت اشتغالزایی كه دارند، به كاهش نرخ بیكاری كه از اهداف كلان اقتصادی، اجتماعی، دولتها است كمك ميكنند. بنابراین، كارآفرینی ميتواند زمینهساز اشتغال نیروی كار باشد و نوآوری كه در یك فعالیت اقتصادی توسط خود فرد ایجاد ميشود منجر به ایجاد اشتغال در جامعه ميشود. بر اساس آخرین نظرسنجی كه تحت عنوان فرهنگ كار و نگاه ایرانیان در آن انجام شده است فقط 42 درصد از جمعیت ایران خواهان شغلهای ثابت اداری و یا در چارچوب شغلهای وظیفهگرایی هستند. این در حالی است كه در سال2000 بیش از62 درصد از جمعیت دنیا اظهار داشتند كه ميخواهند دارای شغل مستقل (فعالیت خوداشتغالی) باشند، 34 درصد از كل جمعیت بالا آماده پذیرش ریسك به منظور دستیابی به رضایت شغلی متكی بر فعالیتهای فردی تأكید داشتند. امروزه روحیه كارآفرینی به شدت در میان جمعیت جوان ایران در حال گسترش است. از طرفی با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی كشور در حال حاضر، توجه به كارآفرینی بیش از پیش حائز اهمیت شده است. با عنایت به اعمال سیاست كاهش تصديگری دولت و همچنین محدودیتهای سرمایهگذاری در بخش خصوصی، سوقدهی جوانان و زنان جویای كار به سمت مشاغل كارآفرینی و خوداشتغالی ضرورت ميیابد. مملكتی كه یكی از آغاز كنندگان تمدن بشری بوده احتیاج به جوانانی دارد كه كانونهای تولید و اشتغال را در جامعه تشكیل دهند.
1-6)آموزش كارآفرینی
پژوهشها نشان ميدهد كه مهمترین عامل مؤثر در حركت كارآفرینی از قوه به فعل، بروز روحیه كارآفرینی در افراد از طریق آموزش ميباشد. سازمان بینالمللی كار (ILO) به منظور ارتقاء كارآفرینی مدیران صنایع كوچك، برنامههای آموزشی و مشاورهای با عنوان SIYB در كشورهای مختلف بوجود آورده است. این برنامهها كه عملكرد مؤسسات كوچك اقتصادی را بهبود ميبخشد برحسب توانایی مدیران صنایع كوچك و نوع فعالیت طراحی شدهاند. قابل توجه است كه با طی دوره SIYB، 90 درصد شركتكنندگان با اصول اولیه كسب و كار آشنا شدهاند و 50 درصد از كارآفرینان مهارتهای خاص مدیریتی را فرا گرفتهاند. در حال حاضر ILO در 70 كشور دنیا برنامه SIYB را كه هدف آن رشد كارآفرینی در صنایع كوچك است به اجرا آورده است.
1-7) كارآفرینی در ایران
طی یك دهه از اجرای برنامه SIYB توسط ILO در كشورهای مختلف جهان، بیش از صد هزار كارآفرین تحت آموزش قرار گرفتهاند. با استفاده از الگوی SIYB و تجارب ارزندهای كه از اجرای آن بدست آمده و با توجه به شرایط اقتصاد ایران، چارچوبی برای تشكیل دورههای آموزشی كارآفرینی در ایران در قالب طرح «ستاد آموزش كارآْفرینی ایران» (SAKA) طراحی و ارائه شده است. همچنین مؤسسه كار و تأمین اجتماعی با استفاده از منابع بینالمللی كار (ILO)، طرح آموزش كارآفرینی را در سال 1367 ارائه نمود و همزمان با تدوین نظام جدید آموزشی، در سال 1368 «كارآفرینی» را به عنوان یكی از دروس رشته كار و دانش پیشنهاد كرد. در طرح آموزش كارآفرینی تأكید شده است كه «آموزش برای ایجاد اشتغال با مزد» دیگر تنها راه حل مقابله با مشكل فزاینده بیكاری نبوده و قلمرو آموزش از فرهنگ «برای دیگران كار كردن» فراتر رفته است.
وزارت كار و امور اجتماعی نیز در راستای وظایف و اهداف خود، به كارآفرینی به عنوان یك راهكار مؤثر در ایجاد اشتغال نگریسته و در این زمینه اقداماتی به عمل آورده است. از جمله اهم این اقدامات ميتوان به برگزاری جشنواره اشتغال و كارآفرینی در مهر ماه سال 1383 اشاره كرد. این جشنواره كه در تاریخ 14 و 15 مهر ماه سال 1383 در مجموعه فرهنگی ورزشی وزارت متبوع با همكاری سازمان همیاری اشتغال فارغالتحصیلان برگزار شد، اهداف زیر را دنبال ميكرد:
شناسایی و معرفی طرحها و تلاشگران برگزیده در حوزه اشتغال و كارآفرینی
ترویج و اشاعه فرهنگ كارآفرینی به منظور ایجاد اشتغال بیشتر
فراهم ساختن زمینه مناسب برای رقابت سازنده در این عرصه.
این جشنواره دارای برنامههای آموزشی و ترویجی نیز بود از جمله سه كارگاه آموزشی در زمینههای:
روش جذب و تأمین سرمایه برای راهاندازی كسب و كار
روش تهیه طرح كسب و كار
مدیریت توسعه بنگاههای اقتصادی كوچك و متوسط (SMEs)
همچنین جلسات و نشستهای تخصصی در زمینههای اخلاق و فرهنگ كار، مشاوره شغلی، حقوق و قوانین كار و … نیز برگزار شد.
1-8) تجارب چند كشور جهان
اولین كشوری كه ترویج فرهنگ كارآفرینی را از سطح دبیرستان شروع كرد ژاپن بود. اولین مؤسسه در توكیو در سال 1956 میلادی آغاز به كار كرد. در سال 1958 سازمان آموزش و پرورش ژاپن طرحی را برای اشاعه فرهنگ كارآفرینی تحت عنوان سربازان فداكار اقتصادی ژاپن، پیاده و اجرا كرد. براساس این طرح از افراد از سطح دبیرستانها به مسئله كارآفرینی پرداخته و آموزش دیدند كه در حین تحصیل چگونه كار كنند و به دنبال كسب سود باشند و چگونه كشورشان را از وابستگی صنعتی رهایی دهند. به تدریج مسئله كارآفرینی در ژاپن به سطح دانشگاهها هم كشیده شد. اكنون در ژاپن بیش از 250 مؤسسه بزرگ كارآفرینی وجود دارد.
بین سالهای 1970 تا 1992 میلادی بیش از 96 درصد نوآوری صنعتی كه توانست موقعیت ژاپن را در اقتصاد جهانی به یك موقعیت برتر تبدیل كند توسط كارآفرینان صورت گرفت. البته ناگفته نماند حمایتهای دولت هم در این زمینه نقش مهمی داشته است.
در انگلستان، دولت به دانشگاهها جهت آموزش و كارآفرینی یارانههایی ميپردازد. در هلند، برای پرسنل SMEها آموزشهای حرفهای گذاشته شد به طوری كه در سال 1998، 32 درصد از SMEها درگیر آموزش حرفهای بودهاند. همچنین در ایتالیا، 855 دوره كسب و كار برای 10000 نفر شركت كننده در بیش از 20 دانشگاه ارائه شده است.
1-9) راهكارهای ترویج كارآفرینی
با ضرورت روزافزون نیاز به افراد كارآفرین در جامعه ما به ویژه بعد از انقلاب و دوران سازندگی كه با رشد صنعت مواجه هستیم باید تمامی ارگانها با همكاری هم در این زمینه قدم بردارند و هر كدام نقشی را بر عهده گیرند و نقش دولت در این میان از همه مهمتر است. از جمله:
تنظیم و تدوین سیاستهای بلند مدت و میان مدت در خصوص حمایت از فعالیتهای كارآفرینی و كارآْفرینان نوپا.
ترویج فرهنگ كارآفرینی و معرفی كارآفرینان نمونه از طریق مطبوعات و قدردانی از آنها.
ساختن فیلم و سریال در مورد زندگی كارآفرینان نمونه و تشویق مردم به سوی كارآفرینی توسط صدا و سیما.
وارد كردن مضامین كارآفرینی در كتابهای درسی ميتواند بذر ایجاد انگیزه كارآفرینی را در كودكان بارور كند.
تبیین شرایط محیطی لازم برای پرورش و رشد استعدادهای كارآفرینی.
برگزاری سمینار، نشر مقاله و ارائه سخنرانی به منظور تغییر دانش و معرفت مدیران و سیاستگذاران و كارگزاران مؤسسات.
گسترش فرهنگ كارآفرینی در بخش دولتی و تعاونی.
تدوین دورههای آموزشی بلند مدت در چارچوب دورههای تحصیلی كارشناسی، كارشناسی ارشد و دكترا در دانشگاهها، ایجاد مراكز آموزشی مستقل و مراكز آموزشی مدیریت در سطح دبیرستانها و مدارس راهنمایی و ابتدایی.
حمایتهای دولتی و خصوصی جهت فعالیت بیشتر و مطلوبتر كارآفرینان.
ایجاد و گسترش صنایع كوچك به منظور بهرهبرداری از ظرفیتهای خالی اقتصاد كشور.
اصلاح سیاستها و قوانین دست و پاگیر دولتی.
برگزاری جلساتی با حضور كارآفرینان و بیان مشكلات موجود بر سر راه آنان و ارائه شیوههای مقابله با آن مشكلات.
معرفی یك روز به عنوان روز كارآفرین تا به عمل آنها ارزش و اعتبار بخشیم. در خاتمه امید آن ميرود كه فضای كشور به گونهای فراهم شود كه كارآفرینان بتوانند رشد نمایند و این امر مستلزم همكاری نزدیك محافل علمی و مؤسسات اجرایی برای شناسایی و پرورش و توسعه استعدادهای افراد است تا بتوانیم هر چه بهتر و بیشتر از این ذخایر گرانبها به نحو احسن استفاده نماییم.
1-2 ) تعریف خلاقیت
تعاریف بسیار متنوع و گوناگونی از خلاقیت صورت گرفته است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنیم :
توانایی خلق کردن
توانایی ساختن و یا به وجود آوردن چیزی نو مثل راه حل نو برای یک مسئله
فرآیندی ذهنی که موجب جهش های بزرگ در دانش , مهارت ها و علوم و فناوری می شود
رهایی از عادت های ذهنی
توانایی تفکر + کشتن ویروسهای ذهنی
نگاهی متفاوت به پدیده ها
فرآیند تغییر , توسعه و تکامل در سازمان بندی حیات ذهنی
شناسایی نیازها و ارضای آن
تازگی + ارزش
فرآیند ایجاد هر چیز جدیدی که برای فرد , گروه , سازمان و صنعت یا اجتماع خاصی , دارای ارزش مهمی باشد
یک توانایی فردی است که می تواند به یک اختراع یا ایده ای بکر , تئسط فرد خلاق منجر شود
فرآیند بوجود آوردن چیزی که هم بدیع و تازه باشد و هم با ارزش و به درد بخور
یافتن راه های جدید برای حل مشکلات و نزدیک شدن به شرایط حاضر
فرآیندی که درآن یک نیاز شناخته می شود ] تبیین میگردد و به شیوه ای جدید رفع می شود.
توانایی حل مسائلی که فرد حل آنها را از پیش آنها را نیاموخته است
فرآیند دریافت و ظهور ایده ها
ضرورت و نقش خلاقیت :
اگر افراد بالاترین سطح تخصص و بیشترین تجربه را در رشته ی کاری خود داشته باشند و سرمایه کافی نیز در اختیارشان باشد اما حرف تازه ای برای گفتن در بازار نداشته باشند , نه تنها موفق نخواهند شد بلکه به سرعت نابود میگردند.
جهان هر لحظه با سرعت بیشتری در حال تغییر است و پیچیدگی مسائلی که در برابر انسان ها قرار میگیرند نیز در حال افزایش است .هرقدر مسائل پیچیده تر با شند , حل آنها نیازمند زمان بیشتری است . در عین حال سرعت آهنگ تغییرات جهان باعث تغییر سریع مسائل میشود , به طور ی که عمر راه حل هایی که برای حل مشکلات ابداع میگردد , کوتاه و کوتاهتر میشود تا جایی که گاهی انسان زمانی به راه حل مشکلی دست می یابد که آن مشکل آنچنان تغییر کرده که دیگر آن راه حل نه مربوط است و نه مفید ! گویی این راه حل ها مرده به دنیا می آیند .بنابراین باید برای هماهنگی با تحولات , به مهارتهای بیشتر و تازه تری مجهز شویم .یکی از مهمترین این مهارت ها , داشتن خلاقیت است . خلاقیت انسان را توانمند می سازد که خود را با سرعت بیشتری با این تحولات هماهنگ کند .
بطور کلی عواملی که باعث شده اند خلاقیت به عنوان یک ضرورت عصر حاضر شناخته شود , عبارتند از :
کاهش منابع طبیعی در جهان
رقابت فشرده و بی رحم در دنیا
تنوع طلبی مصرف کنندگان
جهانی شدن اقتصاد
فرآیند خلاقیت:
شاید سابقا عقیده بر این بود که خلاقیت یک ویژگی ذاتی و ارثی است که تنها برخی از افراد خوشبخت با آن متولد می شوند . اما امروزه دیگر ثابت شده است که این توانایی در نوع بشر عمومیت دارد و همه در هنگام تولد , به درجات گوناگون , دارای این استعداد هستند و این مطلب اثبات شده که این توانایی قابل پرورش بوده و میتوان آن را افزایش داد .
دنیای امروز دیگر بحثی راجه به این که خلاقیت ذاتی است یا اکتسابی ندارد , بلکه تلاش می کند خلاقیت و مباحث مرتبط با آن را چه در زمینه ی روانشناسی و علوم تربیتی و چه در زمینه های مدیریت کسب و کار , به درستی بشناسد و ابعاد مختلف آن را توسعه دهد .
خلاقیت به عوامل متعدد درون فردی و میان فردی , نیازمند است . محیط مناسب , والدین آگاه , مربیان شایسته , برنامه های آموزشی و توجه به تفاوت های فردی از جمله لوازم خلاقیت هستند .
وقتی ذهن شخص، نسبت به یک مسئله، کاملا درگیر می شود و فرآیند بررسی مسئله را از زوایای مختلف دنبال میکند و همیشه به آن فکر می کند نسبت به آن مسئله، حساس می شود و متوجه حوادثی می شود که دیگران نمی بینند یا به آن توجهی ندارند. بنابراین درست است که یکی از مراحل خلاقیت، الهام یا همان اتفاق خوشایند است، ولی می توان استعدادها و مهارت های متعددی را که در خلاقیت موثرند، پرورش داد تا آن قدر ذهن آماده شود که فرد از اتفاقات اطراف خود در ذهنش شروع به ایده یابی و ایده سازی نماید و ضمیر ناخوداگاه او تحریک شده و جرقه ای در ذهن او پدیدار شود.
اما مراحل خلاقیت چیست و چگونه یک ایده در ذهن فرد شکل می گیرد؟ برای فرآیند خلاقیت الگوهای مختلفی ارایه شده است که دانستن آنها علاوه بر این که اطلاعاتی در زمینه ی نحوه شکل گیری یک ایده و یا را ه حل خلاق به فرد می دهد به او کمک می کند تا مراحل خلاقیت را در کارهای خود بازسازی نموده و بتواند به ایده های خلاق دست یابد.
برای ایجاد رفتاری خلاق , داشتن 4 دسته از مهارت ها ضروری است :
1-توانایی تفکر واگرا* در فرد که با خلق راه حل های بسیار متفاوت , دامنه ی وسیعی از ابعاد و زوایای مختلف یک مسئله را در نظر میگیرد.
2- داشتن معلومات وسیع و تجربه ی مفید در زمینه ی خلاقیت
3- توانایی برقراری ارتباط با دیگران به منظور تبادل تجربیات و معلومات
4- توانمندی فرد برای تجزیه و تحلیل انتقادی , زیرا فرد در جریان شکل گیری خلاقیت و به دلیل ذهن انگیزی , به راه حل های دیگری می رسد که جهت تفکیک راه حل های مناسب از راه حل های نامناسب , داشتن قدرت قضاوت و نقادی دقیق ضروری است .
*=================================================================================*
*:تفکر خلاق = مهارتی است که شخص از تلفیق مهارتهای حل مسئله و تصمیم گیری , از افکار یا روابط نو برخوردار شده و قدرت کشف و انتخاب راه حل های جدید را پیدا می کند.
یکی از مهمترین وجوه تمایز انسان از دیگر موجودات قدرت تفکر و خلاقیت اوست. قدرت دستکاری در ذهن و پدیده هاست، قدرت کشف و تولید ابزار و اندیشه های جدید است، که همه اینها به نوعی خلاقیت است. همه انسان ها کم و بیش خلاق اند و این توانایی همچون انواع هوش با درجات متفاوت در همه ما وجود دارد، مهم آن است که بتوانیم آن را شکوفا نموده، توسعه دهیم و به خدمت بگیریم.
تفکر خلاق می تواند بهترین سلاح مبارزه با مشکل نیز قلمداد شود. افرادی که تفکر خلاق را در خود شکوفا نکرده اند تا به کوچکترین مشکلی می رسند، می گویند «آه بازیک مشکل!» در صورتی که انسان های خلاق این نگرش منفی را تسلیم شدن قبل از جنگ می پندارند، زیرا معتقدند مشکل نه تنها مزاحمت نیست بلکه مبارزه ای برای کشف راه حل است. در داستان «پولیانا» می خوانیم: او دختر کوچکی بود که در روز تولدش منتظر بود عروسکی را از فرستاده ای دریافت کند. زنگ درب به صدا درآمد و پیکی جعبه ای را به او تحویل داد، در پوست نمی گنجید، درب آن را با شوق گشود و از دیدن چوبدستی در جعبه متحیر شد، مدتی در بین همه اعضای خانواده سکوت سنگینی حاکم شد، ناگاه پدر سکوت را شکست و به دختر نزدیک شد و به او یاد داد که، حال ببینیم در این اتفاق چه چیزی می توان یافت که از آن خوشحال شویم؟ پس از مدتی فکر کردن پولیانا با صدای بلند گفت: «آهان» یافتم، می گذارم کنار اتاقم و با نگاه کردن به آن خوشحال می شوم که من نیازی به آن ندارم و خدا را شکر می کنم. تفکر خلاق می تواند به ما بیاموزاند که حتی وقتی باحادثه ای ناگوار برخورد کردیم، چگونه احساس بد و منفی خود را به احساس خوب و مثبت تبدیل کنیم.
انواع تفکر:
1- تفکرواگرا = فرد با تفکر واگرا سعی میکند پدیده ها و امور و افکار را آن چنان که هستند به راحتی نپذیرد و متفاوت نگاه کند و از قالبهای فکری همسان دور شود . به عبارتی پدیده ها را با چشم و منظر دیگری نگاه کنند به نقل سهراب سپهری:
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
چترها را باید بست، زیر باران باید رفت
فرد با تفکر واگرا برای حل یک مسئله یا رسیدن به یک هدف , راه حل ها و ایده های بیسار زیاد و متفاوتی را در نظر میگیرد .راه حل هایی که شاید در نگاه اول هیچ سنخیتی باهم نداشته باشند .
2- تفکر همگرا = فکرهای جدید و نو کمتر در آن راه پیدا میکند و امور و پدیده ها را آن چنان که هستند می بینند و می پذیرند. این افراد برای حل مسئله از یک الگوریتم و قالبی که قبلا استفاده کرده اند کمک میگیرند و بر روی حل مشکل از یک طریق متمرکز میشوند.
*=================================================================================*
در مبحث خلاقیت سوالی کلیدی وجود دارد که شاید کمتر به آن توجه می شود. زمانی که خلاقیت و تفکر خلاق مطرح می شود انچنان تعدد تکنیکها و متدها و روشها میدان را شلوغ می کند و فضای مهییج یافتن و طرح ایده های نو و خلاقانه همه جا را تحت تاثیر قرار می دهد که برخی زوایا و ابعاد خلاقیت گم می شود یا حداقل از نگاهها پنهان بماند. یکی از این سوالات این است که نوآور ایده ها را از کجا می آورد؟
الگوی آلبرشیت: آلبرشیت معتقد است که خلاقیت، پنج مرحله دارد که این مراحل به ترتیب عبارتند از:
1-جذب اطلاعات : شخص خلاق، اطلاعات فردی خود را جذب می کند و برای بررسی مسایل به بررسی و جست و جوی راه های مختلف می پردازد. در این هنگام، ذهن فرد خلاق با استفاده از اطلاعات خام به طور غیرمحسوس آغاز به کار می کند و پس از تجزیه، تحلیل و ترکیب اطلاعات، راه حلی برای مسئله عرضه میکند.
2-الهام : در مرحله ای که الهام نامیده می شود، فرد خلاق احساس می کند که به راه حل قابل اجرایی دست یافته است.
3-آزمون: پس از پیدا کردن راه حل جدید، فرد خلاق آن را به آزمون می گذارد تا موفقیت یا عدم موفقیت را مشاهده کند. دراین مرحله، ممکن است در کیفیت را هحل نیز بهبودی حاصل شود. از این رو باید با نگرش و تفکری انعطاف پذیر، امتیازات و کاستی های راه حل را پذیرفت.
4-پالایش: زمانی که آزمون انجام گرفت و عملی بودن و قابل اجرا بودن طرح،تایید شد، ممکن است به پالایش نیاز باشد؛ به این معنی که بهینه کردن راه حل بررسی شود.
5-عرضه : آخرین مرحله،عرضه ی اندیشه ی خلاق است؛ بدین ترتیب که اندیشه ی جدید به گونه ای عرضه شود که بتوان آن را به سادگی وبه طور عملی، ارایه نمود.
وقتی مراحل خلاقیت با موفقیت طی می شود که پذیرش اندیشه انجام پذیرد.
بر اساس تعاریف موجود، خلاقیت “متعارف” را می توان چنین تعریف کرد: فرآیندی که در طی آن یک نیاز، شناخته می شود، تبیین می گردد و به شیوه ای جدید که شاید تا به حال به کارگرفته نشده است، رفع می گردد (مسیله حل می شود). به عبارت دقیق تر، آنچه به صورت متعارف به نام خلاقیت می شناسیم، قلب فرآیندی است که آنرا به عنوان فرآیند حل مسئله می شناسیم. فرآیندی که در طی آن، مسئله، شناخته می شود، تبیین می گردد و به روش نوینی به پاسخ می رسد. این حل مسئله به روش نوین را خلاقیت گویند.در گذشته، خلاقیت را که نتیجة انجام عمل تفکر خلاق بود، نوعی عمل پست و سیر قهقرایی می دانستند و در واقع انجام تفکر خلاق و در نتیجه ایجاد خلاقیت را سیر نزولی و در خدمت نفس بر می شمردند. اما نظریه های جدید، خلاقیت را بر خلاف گذشته قهقرایی نمی داند و آنرا عملی بسیار مفید تلقی می کند. به عنوان مثال سیلوانو آریتی خلاقیت را به عنوان “سنتز سحرآسا ” شرح داده است. وی عبارت “فرآیند سوم” را برای ایجاد وجه تمایز آن با فرآیندهای پست (ناخودآگاه) و ثانویه (منطقی و خردگرا) به کار می برد و “رولامی” عقیده دارد فرآیندهای خلاقیت، غیرعقلانی نیستند بلکه فوق عقلانی اند.
با توجه به موضوعات فوق، به طور خلاصه فاکتورهای شناسایی یک کار خلاق را می توان چنین برشمرد:
1) نو و تازه بودن کار
2) تناسب و ارزش
3) داشتن حالت کشفی (مکاشفه ای) نه الگوریتمی…
الگوی دیگری میگوید,فرآیند خلاقیت معمولا از چهار بخش عمده تشکیل می شود:
▪ آماده سازی و تدارک: جایی که بیشتر کار انجام شده است.
▪ تفکر و فعالیت مغزی: جایی که مسئله را با ضمیر ناخودآگاه خود حل می کنید.
▪ واقعی سازی: که در آن ایده یا ایده ها به سمت شما می آیند.
▪ بکاربستن: که در آن ایده خود را در محیط خارج بکار می بندید.
متخصصان تفکر که الزاما با توجه به میدان و حوزه ای که در آن هستند بر مبنای تجربه، عقل و منطق تئوری های خود را ارایه می دهند، پس از گذر از تعاریف معمول به جایی اشاره می کنند که ایده ها از آن می آیند و سپس خلاقیت را بر اساس آن فرآیند دریافت و ظهور ایده ها تعریف می کنند. در واقع آنها خاستگاه و سرچشمه ایده ها را اندیشه و ذهن فرد خلاق نمی دانند بلکه ذهن را تنها جایگاه جاری شدن یا پذیرش ایده ها می دانند. در خصوصیاتی هم که برای فرد خلاق ذکر می کنند اشاره دارند که خلاق کسی است که از بینش برخوردار است. او آنچه را که هیچ کس تا به حال ندیده و نشنیده می بیند و می شنود و به هستی ارایه می کند. او نه در گذشته زندگی می کند و نه برای آینده. او فقط در لحظه و برای این لحظه زندگی می کند. این لحظه همه چیز است کسی که چنین زندگی می کند هر لحظه در حال خلق خواهد بود و این همان معنی واژه خلاق است. این جمله را هم از گوته – شاعر آلمانی- نیز به بیانی دیگر به این حقیقت اشاره می کند و می گوید: در مورد همه نوآوری ها و خلاقیت ها یک حقیقت ساده وجود دارد؛ از همان لحظه که شخص تصمیم به انجام کاری نو می گیرد، امدادهای غیبی به کمک او می آیند.
عناصر خلاقیت :
میتوان عناصر خلاقیت را به سه دسته تقسیم نمود :
1-مهارت های مربوط به موضوع :این مهارت ها عبارتند از دانش و شناخت نسبت به حقایق , اصول و نظریات مربوط به آن موضوع که این از طریق استعداد , تجربه و آموزش در آن حوزه به دست می آید. کاملا واضح است که انسان قبل از اینکه در یک زمینه خلاق شود باید دارای شناخت در آن زمینه باشد.مثلا دانشمندی بدون فراگیری شیمی , چگونه میتواند در این زمینه کار خلاق انجام دهد؟
2- مهارت های مربوط به خلاقیت : اگر فردی بالاترین حد مهارت نسبت به موضوع را هم داشته باشد اما از مهارت در خلاقیت بی بهره باشد,هرگز قادر به انجام کارخلاقی نخواهد بود.بلکه حتی مهارت های موضوعی او بزرگترین مانع خلاقیتش خواهند بود. بطوریکه ممکن است سدی شوند در مقابل چشم اندازهای تازه ایی که میتواند فرد را به ایده های بدیع رهنمون گرداند.
ارزش های فکری ذیل , مهارت های خلاقیت را تقویت میکنند:
-شکستن عادت
-کنار گذاشتن شیوه های فکری و عملی پیشین و استفاده از روش های جدید
-به تعویق انداختن قضاوت و ارزیابی ایده ها برای جلوگیری از ضایع شدن ایده ای که در ابتدا ممکن است جالب یا مفید به نظر نیاید
-درک مسایل و مشاهد ی امور به شیوه ی تازه ای که قبلا به آن توجه نشده است
-وسعت فکر و برقراری ارتباط میان ایده های متفاوت , حتی اگر بسیار دور از هم به نظر برسند
3- انگیزه : یکی از مهمترین عناصر خلاقیت انگیزه است که میتواند درونی یا بیرونی باشد.
با وجود انگیزه , کار برای افراد جالب و لذت بخش خواهد بود.توانایی یاد گیری در فرد زمانی به اوج میرسد که وی نسبت به آنچه انجام می دهد , علاقه ای کامل و بی قید و شرط داشته باشد.درست مثل علاقه ای که کودک در حین یادگیری راه رفتن نشان می دهد و از همه ی وجودش برای اینکار استفاده می کند و بارها زمین خوردن هم او را از انجام کارش منصرف نمیکند. در پرتو چنین علاقه ای است که انرژی ذهنی لازم برای درک موضوعات نو و متفاوت پدید می آید . همین طور هرنوع عامل بیرونی که احساس کفایت فرد را حمایت کند, بدون آن که احساس خود مختاری وی را تحلیل برد, به انگیزه ی دورنی فرد خواهد افزود.همچنین پاداش هایی که کفایت فرد را افزایش دهد و یا او را قادر به انجام کارهای جالبی کند , میتواند به عنوان انگیزه های بیرونی موثر باشد.
توسعه خلاقیت :
یکی از بهترین راهها برای رشد خلاقیت، خبره شدن در آن حوزه است. با داشتن درک عمیق از موضوع، بهتر قادر خواهید بود که به تفکر درباره راهحلهای ابتکاری و نوآورانه برای مسائل بپردازید. به گفته رابرت استرنبرگ، روانشناسِ شناختی، خلاقیت را میتوان چنین تعریف کرد: «… فرایند به وجود آوردن چیزی که هم بدیع و تازه باشد و هم باارزش و به درد بخور» (۲۰۰۳). خلاقیت به معنی یافتن راههای جدید برای حل مشکلات و نزدیک شدن به شرایط است. خلاقیت، مهارتی نیست که فقط منحصر به هنرمندان، موسیقیدانان یا نویسندگان باشد. بلکه مهارت سودمندی است که در همه مردم میتواند وجود داشته باشد. راهنمائی زیر به افزایش خلاقیت شما کمک میکنند:
1-نسبت به رشد خلاقیت متعهد باشید :نخستین گام این است که خود را به طور کامل وقف رشد و توسعه توانائیهای خلاقانه خود کنید. از تلاش دست برندارید. هدف گذاری کنید، روی کمک دیگران حساب باز کنید و برای رشد مهارتهای خود، زمانی را در هر روز کنار بگذارید.
2- خبره شوید: یکی از بهترین راهها برای رشد خلاقیت، خبره شدن در آن حوزه است. با داشتن درک عمیق از موضوع، بهتر قادر خواهید بود که به تفکر درباره راهحلهای ابتکاری و نوآورانه برای مسائل بپردازید.
3- برای کنجکاوی خود ارزش قائل شوید: یکی از موانع متداول بر سر راه خلاقیت، کم اهمیت دادن به کنجکاوی است. هنگامی که کنجکاوی شما نسبت به چیزی برانگیخته میشود به جای آن که خود را سرزنش یا توبیخ کنید، به تحسین خود بپردازید و به خود پاداش دهید. برای خود این فرصت را به وجود آورید که به کشف موضوعات تازه بپردازید.
4-باور کنید که خلاقیت به خودی خود با ارزش است: رشد انگیزههای درونی بسیار اهمیت دارد. این باور را در خود تقویت کنید که خلاقیت به خودی خود ارزشمند است حتی اگر به دستاورد خاصی منجر نشود.
5- خطرپذیر باشید: برای تقویت مهارتهای خلاقانه خود، باید آماده خطرپذیری باشید. ممکن است تلاشهای شما همیشه به موفقیت نیانجامد امّا مطمئن باشید که تقویت استعدادهای خلاقانه و دستیابی به مهارتهای تازه در آینده به دردتان خواهد خورد.
6- به خود اعتماد داشته باشید: بیاعتمادی به توانائیهای خود، مانع خلاقیت میگردد. به همین دلیل، تقویت حس اعتماد به نفس اهمیت زیادی دارد. پیشرفتهایی که به دست آوردهاید را ثبت کنید، از تلاشهای خود خشنود باشید و همیشه در صدد یافتن راهی برای تحسین خلاقیت خود باشید.
7- زمان لازم را برای خلاقیت در نظر بگیرید: اگر زمان لازم و کافی را برای رشد استعدادهای خلاقانه خود اختصاص ندهید، در این کار موفق نخواهید شد. در هر هفته زمانی را برای تمرکز بر روی یک نوع پروژه خلاقانه کنار بگذارید.
8- نگرشهای منفی را کنار بگذارید: براساس یک مطالعه پژوهشی که در سال ۲۰۰۶ صورت گرفته و نتایج آن در مجله آکادمی ملّی علوم به چاپ رسیده است، نگرش مثبت میتواند توانایی شما در تفکر خلاقانه را افزایش دهد. بدین خاطر، بر روی حذف و کنار گذاشتن افکار منفی یا خود-انتقادی که میتواند مانع رشد مهارتهای خلاقانه شما گردد، تمرکز کنید.
9- بر ترس خود از شکست غلبه کنید: ترس از اشتباه کردن یا شکست خوردن از پیشرفت شما جلوگیری میکند. هرگاه چنین افکار و احساسی به سراغتان آمد، به خودتان یادآور شوید که اشتباهات، خود بخشی از فرایند است. با وجودی که گاهی اوقات ممکن است با موانعی در مسیر خلاقیت خود روبرو شوید امّا نهایتاً به اهداف خود خواهید رسید.
10- برای به دست آوردن ایدههای جدید از یورش فکری استفاده کنید: یورش فکری روش متداولی در محیطهای علمی و حرفهای است امّا میتواند به عنوان ابزاری قدرتمند برای رشد خلاقیت نیز مورد استفاده قرار گیرد. قضاوتهای خود را کنار بگذارید و شروع به نوشتن هر ایده و راهحلی که به نظرتان میرسد بکنید. هدف از این کار، تولید هر چه بیشتر ایده در یک دوره زمانی کوتاه است. سپس بر روی پالایش و روشنتر کردن ایدههای خود تمرکز کنید تا به بهترین گزینه ممکن دست یابید.
11- بدانید که اغلب مسائل راهحلهای متعدد دارند: بار بعد که به حل مسالهای پرداختید، سعی کنید به دنبال راهحلهای مختلف بگردید. به جای آن که مستقیماً به سراغ نخستین ایدهای که به فکرتان رسید بروید، کمی تامل کنید و به راههای دیگر برای نزدیک شدن به مساله فکر کنید. این کار ساده، راه خوبی برای ایجاد مهارتهای حل مساله و تفکر خلاق در شماست.
12- برای فعالیتهای خلاقانه خود دفتر یادداشت تهیه کنید: برای پیگیری فرایند خلاقیت در خود و ایدههایی که به نظرتان رسیده است، دفترچه یادداشتی درست کنید. وجود این دفترچه کمک شایانی به بازتاب دستاوردهای شما و در نظر گرفتن راهحلهای احتمالی دیگر خواهد بود. ایدههایی که در این دفترچه ثبت میشوند میتوانند در آینده الهام بخش شما گردند
13- نقشه ذهنی ایجاد کنید: نقشه ذهنی» وسیله خوبی برای مرتبط ساختن ایدهها و جستجو برای پاسخهای ابتکاری و خلاقانه به سوالات است. نقشه ذهنی چنین درست میشود: ابتدا موضوع یا واژه اصلی را روی کاغذ بنویسید. سپس عبارات یا ایدههای مرتبط را پیرامون آن بنویسید و به آن پیوند دهید. این روش با وجودی که شبیه یورش فکری است امّا به شاخه شاخه شدن ایدهها کمک میکند و امکان مشاهده چگونگی ارتباط آنها با هم را فراهم میسازد.
14-خود را به چالش بکشید: فرایند رشد مهارتهای خلاقانه، پایان پذیر نیست. بنابراین، چالش مداوم خود به منظور رشد بیشتر قابلیتها و توانائیهایتان بسیار اهمیت دارد. به جستجوی رویکردهای پیچیدهتر برآئید، چیزهای جدید را امتحان کنید و از به کارگیری همان راهحلهایی که در گذشته استفاده کردهاید اجتناب نمائید.
15- روش «۶ کلاه» را امتحان کنید: روش «۶ کلاه» مستلزم نگاه کردن به مساله از ۶ دیدگاه متفاوت است. با این کار میتوانید نسبت به موقعی که فقط از یک یا دو دیدگاه به مساله مینگریستید، ایدههای بیشتری به دست آورید:
کلاه قرمز: به وضعیت طور احساسی بنگرید. احساستان به شما چه میگوید؟
کلاه سفید: به وضعیت به طور عینی بنگرید. واقعیتها چه هستند؟
کلاه زرد: به وضعیت با دید مثبت بنگرید. کدام عناصر راه حل عمل خواهند کرد؟
کلاه سیاه: به وضعیت با دید منفی بنگرید. کدام عناصر راه حل عمل نخواهند کرد؟
کلاه سبز: خلاقانه فکر کنید. ایدههای دیگر چه هستند؟
کلاه آبی: کلّی و جامع فکر کنید. بهترین راه حل کلّی چیست؟
16- به دنبال منابع الهامبخش بگردید: هرگز انتظار نداشته باشید که خلاقیت به یکباره اتفاق افتد. به دنبال منابع جدید الهامبخش برای به دست آوردن ایدهها و انگیزههای تازه که به تولید پاسخهای یگانه به سوالاات میانجامد، بگردید. کتاب بخوانید، از موزهها بازدید کنید، به موسیقی مورد علاقهتان گوش کنید و یا به بحث سازنده با یک دوست بپردازید. از هر روش یا راهبردی که برایتان مفیدتر است استفاده کنید.
17- برای خلاقیت، فرصت ایجاد کنید: علاوه بر جستجوی منابع الهامبخش، باید خودتان نیز فرصت لازم را برای خلاقیت ایجاد کنید. مثلاً در دست گرفتن یک پروژه تازه یا پیدا کردن ابزارهای جدید برای استفاده در پروژههای فعلی.
18- سناریوهای متفاوت را در نظر بگیرید: به هنگام تمرکز بر روی حل یک مسأله، از سوالات «چه میشود اگر … » برای در نظر گرفتن سناریوهای احتمالی استفاده کنید. اگر این راه را در پیش گیریم نتیجهاش چه خواهد شد؟ با نگاه کردن به این سناریوهای مختلف، بهتر میتوانید به راهحلهای خلاقانه برای مسائل دست یابید.
19- از روند نما استفاده کنید: هنگامی که پروژه جدیدی را در دست میگیرید، روندنمایی (فلوچارت)برای نمایش پروژه، از ابتدا تا انتها، بکشید. به مسیرها یا دنباله مختلف رویدادهایی که ممکن است اتفاق افتد نگاه کنید. روند نما به شما کمک میکند که محصول نهایی را بهتر مجسم کنید و مشکلات احتمالی را از میان بردارید.
20- از روش «گلوله برف» استفاده کنید: تا کنون متوجه شدهاید که چگونه یک ایده خوب معمولاً به ایده خوب دیگری میانجامد؟ شما میتوانید با استفاده از روش «گلوله برف» به هنگام تولید ایده برای پروژههای خود، از این مزیت بهرهمند شوید. اگر ایده برای کار جاری شما مفید و مناسب نباشد، آن را برای کارهای بعد و استفاده در پروژههای آتی کنار بگذارید.
موانع خلاقیت :
عموما موانع بروز خلاقیت ریشه در دوران کودکی و تربیت نادرست دارد. اما در هر سنی میتوان چنین نقصها و کمبودها را با استفاده از روشها و شیوههایی جبران کرد. افرادی که از انتقاد و شکست میترسند، افراد خلاقی نخواهند بود. همینطور افرادی که از افراد دیگر تبعیت میکنند و منتظر هستند ببینند دیگران چه میکنند تا آنها نیز دست به کار شوند. این افراد قدرت عملی از خود ندارند و دائما به دیگران وابسته هستند و چون کارهای خود را بر اساس این وابستگی انجام میدهند کمتر از قدرت ذهنی و خلاقیت خود استفاده میکنند. توجه به مسائل تکراری و روزمره زندگی ، داشتن یک زندگی یکنواخت و عادت کردن به این شرایط فرد را دچار رکود و کسالت میسازد. این افراد تمایل دارند در شرائط فعلی خود باقی بمانند و حاضر نیستند زحمتی به خود بدهند و شرایط را به صورت دیگری درآورند. همینطور انسانهایی که انعطاف ناپذیرند و نمیخواهند تغییرات بیرونی و درونی را بپذیرند، خلاقیت خود را مدفون میسازند. اینها افرادی هستند که یک مسیر یکنواخت و ساده را برای زندگی خود انتخاب میکنند و یا بطور تصادفی در آن مسیر قرار میگیرند و حاضر نیستند غیر از آن مسیر در مسیر دیگری قرار بگیرند. بطور کلی داشتن اعتماد به نفس پائین ، عزت نفس پائین ، رکود و کسالت ، داشتن اهداف ساده و سطحی در زندگی و… از موانع اصلی در رشد و بروز خلاقیت هستند.
طرز تلقی مثبت از مهم ترین خصوصیت افراد خلاق است. حتی افرادی که بسیار غیرخلاق به نظر می رسند دارای قدرت تصورند لیکن تصور آنان منفی است. افراد منفی باف پس از گوش دادن به یک ایده تنها به داشتن یک فکر گرایش دارند «چه ایرادی می توانم در آن ببینم؟» غالباً این نوع تصور مخرب به چنان نحو عجیبی روان است که به سرعت ایرادات یکی بعد از دیگری مانند باران می بارد. بسیاری از افراد خلاق بوسیله ضرب الاجل در مورد زمان تکمیل کارشان به تحرک واداشته می شوند. اما در این راه موانعی وجود دارد که باید برای رفع آنها تلاش کرد.این موانع به شرح زیر است:
۱) قضاوت عجولانه و انتقادجویانه ممکن است شعله های خلاقیت ما را خاموش کرده و حتی ایده هائی را که تولید شده است شسته و زایل نماید. مغز قضاوت کننده و خلاق، کار مشابهی می کنند یعنی حقایق را تجزیه و تحلیل نموده، بعضی را رد و برخی دیگر را قبول می کنند منتهی نتیجه نهائی در مغز خلاق به جای یک قضاوت، یک ایده است و قضاوت محدود به حقایق است ولی تصور باید به سوی مجهولات سیر کند تا آن جا که از دو با دو چیزی بیش از ۴ بسازد ۴=۲+۲، ۲۲= ۲و.۲
۲) باید از وسواس بپرهیزیم تا مبادا موجب عدم موفقیت شود. اولین لامپ ادیسون یک محصول زمخت بود ولی وی آن را عرضه کرد سپس به بهبود آن پرداخت (وی می توانست ایده خود را به دور اندازد یا به مدل ناقص خود چسبیده و شب و روز به بهتر کردن آن ادامه دهد ولی ادیسون هیچ کدام از این دو کار را نکرد.) به نظر روانشناسان وسواس در کامل بودن جز خفه کردن کوشش خلاق نتیجه ای نخواهد داشت یعنی فرد هر چیزی را که کامل نباشد مورد قبولش نیست مانند اینکه ما همیشه موفقیت را تشویق کرده، ناکامی را توبیخ یا حتی با سردی از آن استقبال کنیم مخصوصاً در مورد کودکان خود.
۳) یک ایده پا برجا ممکن است مانعی برای یک ایده جدید باشد، لذا تکیه بر یک ایده پایدار و پابرجا و اصرار بر آن ممکن است مانع ایده جدید و خلاق شود. در واقع عادت پیشین مانع حل مسائلند لذا ما هرچه بیشتر رشد می کنیم خلاقیت ما کمتر می شود؟! زیرا قربانی عادات می شویم، یک عامل پرتوان مبارزه با عادات بازدارنده عبارت از تکنیکی موسوم به یورش فکری است اصلی که یورش فکری (چرخش آزاد) بر آن پایه گذاری شده است عبارت از تفکیک تفکر ایده جویانه و تفکر انتقادجویانه به نحوی که قضاوت تا یافتن حداکثر تعداد راه حل ها به تعویق افتد. مورد دیگر اینکه در جامعه بر روی اهمیت ایده ها ارائه آنها تأکیدی نشده است. دلیل دیگر آن که غالب والدین یا به صورت فعال در دلسرد کردن کودکان خود و یا حداقل در عدم تشویق فعالانه آنان مقصر هستند.
۴) از مهمترین عواملی که اثر تخریبی شدید بر روی یک ایده جدید دارد عکس العمل منفی است یعنی فوراً پیشنهاد جدید را رد کرده و نشان دهیم که غلط و اشتباه است. تشویق متقابل- با یکدیگر در مشاور بودن- قانون مطلق است. طرز فکر منفی هرگز مجاز نیست مگر پس از آن که ما ایده های زیادی برای انتخاب از بین آنها تدبیر کرده باشیم.
۵) دلسرد کردن خود به عنوان یک عامل بازدارنده است. بسیاری از مردم خلاقیت خود را با دلسرد نمودن خویش تحلیل می برند یک راه مبارزه با دلسرد کردن خود عبارت از آن است که به خاطر بیاوریم که غالب بهترین ایده ها بدواً مورد تمسخر قرار گرفته اند؟ اما دلسرد کردن هایی که بیش از همه در تخریب خلاقیت مؤثر است آنهایی است که از طرف افرادی که به آنان علاقه مندیم (از جمله نزدیکان) سرچشمه می گیرد.
۶) گرایش دیگری که خلاقیت را تهدید می کند عبارت از تمایل به همرنگ جماعت شدن است این تمایل طلسم سنت گرائی را با خود به همراه دارد و سنت گرائی (اصرار بر عادت پیشین که قبلاً نیز بیان شد) دلسردکننده عمده ای برای خلاقیت است (ترس از احمق جلوه کردن به نظر دیگران با عدم تمایل به متفاوت بودن از دیگران همراه است پس همرنگ جماعت می شویم) ترس از احمق جلوه کردن یک سد بسیار مرسوم عاطفی است. تعداد کمی از ما از این خصوصیت ضد خلاقیت آگاه هستیم.
۷) کم روئی مانع خلق ایده هاست در غالب موارد، کم روئی از تردیدهای واقعی افراد درباره استعداد خلاقیتشان سرچشمه می گیرد. شکسپیر می گوید: «چنین تردیدهایی خائن اند قطعاً تردیدی وجود ندارد که ما دارای استعداد و قدرت تصور هستیم و نیز می توانیم آن را در صورتی که اراده کنیم به کار ببریم.»
۸) جمع آوری اطلاعاتی بیش از حد لازم در مرحله نامناسبی از هر پروژه قدرت تصور را خفه می کند.
اکنون به چند نمونه از عباراتی که بازدارنده خلاقیت است توجه می کنیم:
۱) «کی؟ من؟! هرچه کوشش کنم قادر به ایجاد ایده جدیدی نخواهم بود»
فقط افرادی که از لحاظ فیزیولوژی به ضعف نیروهای مغزی مبتلا هستند می توانند چنین اظهاری بکنند زیرا به طور یقین ثابت شده است که قدرت تصور به اندازه قدرت حافظه عمومیت دارد.
۲) باز هم مثل همیشه درس نخوانده ای؟! کار همیشگی ات است؟در حالی که باید احتمال داد شاید این دفعه علت موجهی داشته.حواست را جمع نکردی، لیوان شکست، چقدر حواس پرتی؟
۳) چرا ۱۹.۵ گرفتی باید بیست می گرفتی؟ فقط نمره ۲۰ از نظر من قابل قبول است (متأسفانه وسواسی که بعضی از اولیاء بالاخص در پایه ابتدائی به نمره ۲۰ پیدا کرده اند!!)
۴) من روش کارم همین است! سالهاست که همین روش را دارم، تو نمی توانی و نمی خواهی یاد بگیری!
۵) باز تو حرف زدی؟ نظر دادی؟ جائی که چند نفر بزرگتر است بچه حرف نمی زند؟ (بچه منظور فقط بچه ۷-۸ ساله نیست)
۶) با این همه خواندن باز هم قبول نشدم؟ پس من توانائی این کار را ندارم؟ خواندن من آب در هاون کوبیدن است
۷) همه چه کار می کنند؟ ما هم همان کار را می کنیم.(یعنی به جای ما دیگران فکر کنند ما احتیاج به فکر کردن نداریم؟)
۸) اگر حرف بزنی می گویند چقدر بی کلاسه، بی فرهنگه، بی ادبه؟ و… مبادا حرف بزنی
۹) تو که می دونستی نمی توانی؟ چرا این کار راکردی؟
۱۰) اگر یاد نمی گیری حفظ کن؟!
۱۱) همه عبارت هایی که به نحوی تحقیر یا اهانت به ساحت مقدس انسانیت باشد (با عرض معذرت) احمق، بی شعور باز هم درس نخواندی؟ تو چیزی نمی شوی من بیهوده خودم را خسته می کنم؟ تو دیگه آدم نمی شی؟!!! یا دیگه هیچ وقت دوستت ندارم، دیگه سراغ من نیایی یا (در مقابل عذرخواهی) اصلاً نمی بخشم، به هیچ وجه، برو از جلو چشمم دور شو و شاید صدها و بلکه هزارها عبارت دیگر که خود ما نیز به کار ببریم بدون اینکه توجه به خطرات و عواقب زیانبار این گونه گفتارها یا رفتارها داشته باشیم؟پس بیایید چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم،خوب ببینیم خوب بشنویم و خوب سخن بگوئیم نه اینکه فقط خوبها را ببینیم
بنابراین میتوان عوامل و دلایل مختلفی را که به خلاقیت آسیب می رسانند بدین صورت دسته بندی کرد:
1- آموزش ناهمسو با کارآفرینی و خلاقیت:
بسیاری از افراد به دلیل این که تفکر خلاق، دشوار به نظر می آید از داشتن کارها و وظایف خلاقانه، احساس ناخشنودی می کنند؛ اما ناراحتی آنها بیشتر از آن جا ناشی می شود که تحصیلات و آموزش ها همگی به جای آنکه تفکر را بهبود بخشند، به بهبود بخشیدن مهارت،های تفکر تحلیل، توجه دارند. خلاقیت، عموما برای نظام های آموزشی، ناخوشایند است؛ بنابراین مانند دوران تحصیل مایلیم که جواب صحیح را به دست آوریم و به فرآیندی که از طریق آن به جواب صحیح دست می یابیم، توجه نمی کنیم.
2- استفاده از الگوهای قالبی:
برای حل یک مسئله ی ریاضی به داشتن دانش ریاضیات نیاز داریم. این موضوع به طور آشکار در تمامی محدوده های دانش، مهارت ها و توانایی هایی که شاید قابل به کارگیری در مسایل و وضعیت های معین باشد، صادق است. با تجربیات زیاد در یک زمینه، این تمایل در ما به وجود می آید که هنگام رویارویی با مسئله ای، آن را ازطریق راه حل های قبلی، حل کنیم.
3- شتابزدگی در ارزیابی:
با آن که ارزیابی ایده ها بخشی از تفکر خلاق است، ولی توصیه ی اکید، آن است که تا هنگامی که سلسله ای ازایده های قدرتمند ایجاد نشده اند، باید از ارزیابی ایده ها دوری کرد.
4- تاکید بر مفروضات قبلی:
پیش زمینه های ما، آموزش و تجارب مفاهیم قاطع و اصولی را در ما ایجاد می کنند که آنها را حقیقی می انگاریم.اینها به نوبه ی خود بر تفکرات و ایده های ما اثر می گذارند و گاهی مانع عرضه ی ایده های نو و خلاقانه می شوند.
5- فشارهای اجتماعی:
محدوده ای کلی از این فشارها در زمان و شرایط متفاوت بر ما تاثیر می گذارند. یکی از آثار بسیار منفی، این است که از نادان جلوه کردن در نظر همتایان خود نگران شویم، بدین ترتیب، هنجارهای رفتاری و عملکرد گروه های موجود ، ممکن است مانع ابراز ایده های خاص یا ایده های زیاد در افراد معین شود.
٦- چاره جویی های کوتاه مدت:
اغلب ما به طور معمول در محیط کاری خود برای کارهای روزمره و جاری و نتایج کوتاه مدت، تحت فشار هستیم و مسایلی که بیان می شوند اغلب نیازمند واکنش فوری هستند. در این زمان، اگر دقت نکنیم، بیشتر اوقات کارخود را صرف کارها و خطاهای کوچک می کنیم و هرگز قادر نخواهیم بود، فضای تنفسی لازم را برای تفکر خلاق ایجاد کنیم. حداقل مزیت آگاهی از این موانع، چاره جویی و تلاش در برطرف کردن آنهاست.
7- عدم تمایل به تغییر:
در بعضی از افراد تمایلی برای تغییر وجود ندارد. بلکه اصل، بر حفظ وضعیت موجود است. بزرگی می گوید: مادام که احساس کردی احتیاج به پیشرفت نداری، تابوت خود را فراهم کرده ای
همچنین از جمله موانع فردی خلاقیت می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1- مشغله ی زیاد و درگیری بیش از حد با مسئله
2- داشتن اهداف متضاد
3- نداشتن استراحت کافی
4- ترس از انتقاد
5- عدم تمرکز ذهنی و وجود استرس
6- خودپرستی و غرور
7- عادت زدگی
8-منفی نگری و عدم اعتماد به نفس
2-2) تکنیک ها و روشهای افزایش خلاقیت
تکنیک های خلاقیت به عنوان ابزاری برای رشد خلاقیت و افزایش توان حل خلاق مسئله کمک شایانی به توان فرد در تمام مراحل خلاقیت و فرآیند حل خلاق مسئله می نماید. به عبارت دیگر هر یک از تکنیک های خلاقیت، مرحله یا مراحلی از فرآیند خلاقیت را تقویت می کنند. این تکنیک ها فردی و گروهی می باشند که تکنیک های فردی شامل: توهم خلاق و DOIT و تکنیک های گروهی شامل طوفان فکری، دلفی، سینکتیکس و تکنیک های مشترک شامل اسکمپر، در هم شکستن مفروضات، چرا، مورفولوژیک است. محور اصلی تمام این روش ها و تکنیک ها، شکستن قالب های ذهنی است.
1-تکنیک طوفان ذهنی:
طوفان ذهنی که یکی از شیوه های برگزاری جلسات و مشاوره و دستیابی به انبوهی از ایده ها برای حل خلاق مسائل می باشد در سال 1938 توسط الکس اس اسبورن ابداع شد. این واژه هم اکنون در واژه نامه بین المللی وبستر اینگونه تعریف می شود: اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی می کوشند راه حلی برای یک مسئله به خصوص با انباشتن تمام ایده هایی که به طور خود به خود و درجا به وسیله اعضا ارائه می شود بیابند.
تفاوت های طوفان ذهنی فردی و گروهی: طوفان ذهنی فردی با تولید طیف گسترده تری از ایده ها همراه است و کمتر منجر به ایده هایی کارا و عملی می شود. نکته ی جالب توجه این است که فرد به هنگام انزوا از گروه دیگر ترسی از انتقاد ندارد و بدون هیچ گونه محدودیتی از طرف اعضا برای تجزیه ایده ها آزاد می باشد. اما مزیت طوفان گروهی این است که مشکلات ایده ی فرد به وسیله تجربه و خلاقیت افراد دیگر حل می شود و از بین می رود. اگر بخواهیم نتیجه مطلوب تری از طوفان ذهنی داشته باشیم می توانیم این دو نوع طوفان ذهنی را ترکیب کنیم.
آیا تا به حال در جلسهای بودهاید که در آن از آدمها بخواهند درموردِ یک موضوعِ مشخص نظر بدهند؟ آیا خودِ شما هم ایده داشتید؟ جلسه چه طور بود؟چند تا ایدهی جالب و غیرِ منتظره جمع شد؟ یک روز تعدادی از کارکنانِ یک شرکتِساختمانسازی دورِ هم جمع شدند و تشکیلِ یک جلسهی فوری دادند. مسألهای که آنهارا دور هم جمع کرد، این بود که چطور میتوان وسایلِ ساختمانی و بعد هم اثاثِواحدهای مسکونی را از طبقهی اول به طبقاتِ دیگرِ ساختمان رساند و این کار را درکمترین وقت و به آسانترین شکل انجام داد. بعد از اینکه همهی کارکنان نشستند، یکنفر از میانِ جمع جلو رفت و یک ورق کاغذِ سفید و یک مداد برداشت. از افراد خواستسکوت و نظمِ جلسه را رعایت کنند. او صورتِ مسأله را توضیح داد. سپس از همه خواستبدونِ اینکه کسی حرفِ دیگری را قطع کند، هر راهحلی که برای این مشکل به نظرمیرسد پیشنهاد کنند. در ضمن این نکته را اعلام کرد که هیچکس نباید ایدهی کسِدیگری را هر چند که به نظرش یک شوخی باشد، مسخره کند و به آن بخندد. جلسه رسماًشروع شد. به هرکس نوبت میرسید، ایدهاش را بلند میگفت. یک نفر هم ایدهها رامینوشت. یکی گفت «میشود پلهها را کم ارتفاع کنیم.» دیگری گفت «میشود به جایپلهها یک جور سطح شیبدار درست کرد و با چرخ وسایل را از رویش بالا برد.» به اینترتیب هرکس ایدهای میداد که شاید حتی تا آن لحظه در موردش فکر هم نکردهبود. یک دفعه یک نفر از بینِ کارکنان بلند شد و گفت «من میگویم سقف را سوراخ کنیم!»همه خندیدند. مدیرِ جلسه همه را آرام کرد. پرسید: خوب… حالا سقفِ طبقهی اول را سوراخ کردیم، بعدش چی؟»ـ «سقفِ طبقهی بعد را هم سوراخ میکنیم»ـ «طبقاتِ بعدی چطور؟» ـ «این که کاری ندارد، تا طبقهی آخر سقف ِهمهی طبقات را سوراخ میکنیم.»و این طور بود که آسانسور ساخته شد.
این یکیاز هزاران مثالی بود که نشان میدهد جلسهی طوفان فکری چهطور جلسهای است. حدودِپنجاه سال از اختراعِ این روش میگذرد. این روش نخستین بار در سال ۱۹۵۳ توسطِ دکترالکس اس اسبورن تعریف شد. امروزه این روش چنان در آمریکا رواج یافته است که میتوان گفت جزئی از زندگیِ مردمِ آن شده است. همانطور که از مثال هم پیداست، اینتکنیک در واقع یک نوع ایدهیابیِ گروهی و سازمان یافته است. اساسِ کارِ طوفان فکریاین است که با جمعآوریِ تمامِ ایدههایی که هم زمان در جلسه به وسیلهی اعضا ارائه میشود، راهحلِ مناسبی برای یک مسألهی خاص پیدا شود. توجه به چهار اصل دربرگزاریِ جلساتِ طوفان فکری اهمیت دارد. : اول اینکه هر چه بیشتر ایده خلق شود،احتمالِ پیدا کردنِ ایدهی مناسب بیشتر میشود. دوم اینکه که ارزیابی، تمسخر وقضاوتِ عجولانهی اعضای جلسه مانعِ تصور و خیالپردازیِ افراد میشود. در نتیجه تولیدِ ایده به حداقل میرسد. از آن جایی که هر ایدهی جدید خود به وجودآورندهی ایدههای تازه است، اصل سوم این است که توجه داشته باشیم افراد در مواجهه با ایدهی جدید، موضوعِ جدیدی در ذهنشان مطرح میشود و تعدادِ بیشتری ایده در ذهنِافراد جرقه خواهد زد. و بالاخره اصلِ چهارم، این که اگر دو یا چند چیز با هم ترکیب شوند، نتیجهی حاصل چیزی بیش از جمعِ آنها است. به عبارتِ دیگر، ایدههایایجاد شده در گروه، بهتر و بیشتر از ایدههایی است که مجموعِ افراد به تنهایی پیشنهاد میکنند. در این مورد که تعدادِ افرادِ شرکت کننده در جلسهی طوفان فکری چند نفر باید باشد، تحقیقاتِ زیادی شده است. نتایجِ این تحقیقات نشان میدهد بهتراست جلسات با ۱۲ تا ۱۵ نفر تشکیل شود. کارِ مدیر جلسه اهمیت زیادی دارد. او استکه باید تا جایی که ممکن است جلسه را کنترل، تشویق و هدایت کند و همین که احساس کردایدههای افراد پاسخِ درستی به مشکلِ مطرح شده نیست، با دوباره طرح کردنِ مسأله وتوضیح دادنِ بیشتر، صورتِ مسأله را در ذهن افراد روشنتر کند
2- تکنیک طوفان فکری معکوس :
این تکنیک بسیار شبیهِ تکنیکِ طوفان فکری است، با این تفاوت مهم که در این روش، انتقاد وارزیابی نه تنها بد نیست، بلکه اساسِ این تکنیک است. در واقع پایهی این تکنیکپرسیدنِ سؤالهای مختلف است. مهم این است که در ذهنِ افراد این سؤال شکل بگیردکه ایدهی مطرح شده در کجاها جواب نمیدهد؟ چه مسائلی موفقیتش را تهدیدمیکند؟ و این که واقعاً چهقدر کارایی دارد؟ در حقیقت این تکنیک بر پایهی منفی بینی گذاشته شده است. تکنیکِ طوفان فکریِ معکوس روشِ خوبی است، به شرطی که قبلاز روشهای دیگر به کار گرفته شود. علتِ اینکه استفاده از این روش را قبل ازروشهای دیگر توصیه میکنیم، این است که میتواند به خوبی سببِ تفکرِ خلاق شود. فرآیندِ استفاده از این تکنیک به این شکل است که تمامیِ اشکالاتِ مربوط به پدیدهی موردِ نظر گفته و جمع میشوند و در موردِ آنها بحث و گفتوگو میشود و بالاخره راهحلِ مؤثر پیدا میشود.
برای مثال یک شرکتِ لیوانسازیِ سرامیک تصمیم گرفت نوعِ جدیدی از لیوان را وارد بازار کند. مدیرِ تولید در پیِ بهترین ایده برای تولیدِ لیوانِ جدید بود. او یک جلسهی طوفان فکریِ معکوس تشکیل داد و لیوانِ قدیمی را که سالیانِ سال بود شرکت تولید میکرد، وسطِ میز گذاشت. او از افراد خواست لیوانرا نقد کنند. یکی گفت «دستهاش چرا این قدر گرد است؟» دیگری گفت «قدش زیادی کوتاهه.» یکی دیگر گفت «رنگش زیادی تیره است. گُلدار بشه بهتره.» و به همین ترتیب هر کس چیزی گفت. بعد از تمام شدنِ جلسه، آدمهایی جمع شدند و نظرِ افرادِجلسه را کنارِ هم گذاشتند به آنها خوب فکر کردند. طرحِ جدیدِ لیوان از بینِ نظرهای جمع شده کمکم مشخص شد. حالا شرکت لیوانی تولید میکند که اصلاً شبیهِ لیوانِ سابق نیست و بازارِ خیلی خوبی هم دارد.
3-تکنیک “چرا؟”:
تکنیک “چرا” دقیقا مثل چراهای مکرر کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان از والدین می پرسند. اما با این تفاوت که در بزرگسالی باید یاد گرفته هایمان را زیر سوال ببریم سادگی این تکنیک باعث شده است، بسیاری از مردم متوجه اهمیت و نقش آن نشوند و این تکنیک برای ایده یابی و ایده پردازی به کار می رود. به عنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسئله می توان از این تکنیک استفاده کرد. بلکه استفاده از این تکنیک به ما کمک می کند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشن تر مشخص کنیم و در فرآیند آن به ایده های جدیدی دست یابیم.
4-تکنیک توهم خلاق:
خیلی اوقات آنچه را که فکر می کنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیت ها با پنج حس انسان درک می شوند. چیزهایی که چشم می بیند و طوری که مغز آن را تفسیر می کند باعث این خطا می شود. چشم می بیند، اما وظیفه ی ذهن چیز دیگری است. کار ذهن مرتب کردن، دسته بندی و قابل فهم کردن جرقه هایی است که پس از دیدن، مغز آن را ایجاد می کند بنابراین تصاویری که در ذهن است، کپی مستقیم اشیاء نیست بلکه کدهای خلاصه ای است که از طریق شبکه ی عصبی مغز می رسد. منظور و هدف این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرت توهم بعضی از اوقات با خطاهای عمدی طور دیگری به مسائل نگاه کرده تا بدین وسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید. این سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شکاف های موجود در بافت های عصبی، آزاد شده و به وسیله پیوند با اطلاعات قبلی، الگوی ذهنی جدیدی ساخته شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابد.
5-تکنیک پی. ام.آی (P.M.I):
یکی از ارزش های این تکنیک آن است که انسان را مجبور می سازد تا دقایقی بر خلاف قالب های ذهنی اش تفکر کند و به مرور نسبت به قالب های ذهنی خود آگاه تر و مسلط تر شود، لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا می کند. نام این تکنیک بر گرفته از حروف اول سه کلمه به معنی افزودن، کاستن و جالب می باشد. روش کار چنین است که ابتدا فرد توجهش را به نکات مثبت موضوع یا پیشنهاد و سپس به نکات منفی و نهایتا به نکات جالب و تازه ی آن که نه مثبت است و نه منفی، معطوف می کند و در پایان نسبت به تهیه لیست نکات مثبت یا مزایای موضوع، لیست موانع، محدودیت ها و نکات منفی موضوع و لیست نکات جالب و تازه ی موضوع اقدام می کند. یکی از مهم ترین کاربردهای این تکنیک زمانی است که نسبت به یک قضیه اطمینان داریم نه مواردی که نسبت به آن شک و ابهام داریم. به عبارت دیگر هر چه نسبت به موضوعی بیشتر بدبین یا خوش بین باشیم استفاده از این تکنیک کار گشاتر و اثر بخش تر خواهد بود. برای یافتن نکات جالب کافی است که جمله ی ((چقدر جالب می شود اگر……)) را کامل کنیم.
6-تکنیک DO IT:
نام این تکنیک از حروف اول چهار کلمه ی Define به معنی تعریف کردن Open به معنی باز کردن Identify به معنی شناسایی Transform به معنی تبدیل کردن، تشکیل شده است. منظور از انتخاب این واژگان این است که برای حل مشکل لازم است ابتدا موضوع و مسئله را دقیق تعریف و مشخص نمود. و سپس ذهن را برای راه حل های مختلف باز نگه داشته تا بهترین راه حل شناسایی و در نهایت آن را به عمل تبدیل کرد.
در زیر این کلمات را تعریف کردهایم. هر یک از آنها به شما دیدِ خوبی برای استفاده از این تکنیک میدهد.
● مسأله را واضح مطرح کنید:
سؤال کنید چرااین مشکل به وجود آمده است؟ سعی کنید مشکل را به مشکلاتِ کوچکتر تقسیم کنید. حالاین مشکل را در دو کلمه بیان کنید. هدفها، معیارها و موانعِ کارتان را مشخص کنید ودربارهی آنها توضیح دهید.در این مرحله با تمرکز بیشتر بر موضوع و درکِ عمیقِ آن میتوان به تعریفِ درستتری از آن رسید. تعریفِ دقیقِ مسأله، به قدری به حلِ خلاقِ آن کمک میکند که گفته میشود نود درصدِ حلِ مسأله، خوب فهمیدنِ آن است.
● از زاویههای مختلف مسأله را ببینید:
فکرِ خود را محدود نکنید. در موردِمشکلتان، از دیگران سؤال کنید و از پاسخهایشان برای تولیدِ ایدههای جدید استفاده کنید. ایدهها را هر چند خندهدار لیست کنید. ایدههای جدید را با هم ترکیب کنید ودر دستههای مختلف گروهبندی کنید. ایدهها را ارزیابی نکنید، یعنی هر چیزی به نظرتان رسید، فکر نکنید مسخره است یا عملی نیست. تشویق در ایده دادن و لیست کردنِ آنها، در تولیدِ انبوهی ایده بسیار مؤثر خواهد بود.
● از بینِ ایدههابهترین را پیدا کنید:
به هدف و معیارهایتان توجه کنید. ایدههای جمع شده را براساسِ آنها تجزیه و تحلیل کنید. نقاطِ ضعفِ هر ایده را پیدا کنید و فکر کنید چگونه میتوان آنها را به نقطهی قوت تبدیل کرد. در مورد نقاطِ مثبت اغراق کنید، شما رادر اجرای ایدهتان دلگرم میکند.
● ایده را به راهحلِ عملی تبدیل کنید:
بعد از ارزیابی و انتخابِ بهترین ایده، حالا وقتِ این است که به عملی کردنِ ایده فکر کنید. این مرحلهای است که فکر و ذهنیتِ شما میخواهد به یک چیزِجدی تبدیل شود. یک ایدهی خوب اگر بد اجرا شود نه تنها سودی ندارد، بلکه گاهی موجب زیانهای جبران ناپذیر میشود.
7- تکنیک شکوفه ی نیلوفر آبی:
این تکنیک توسط یاسوآماتسومورا طراحی و ارائه شده است. طرح این ایده بر گرفته از شکوفه نیلو فر آبی می باشد بدین صورت که گلبرگ های شکوفه نیلوفر آبی به دور یک هسته مرکزی خوشه می زنند و از آن نقطه گسترش می یابند. با ایجاد پنجره هایی مشابه با پنجره های مورد استفاده در برنامه کامپیوتری، بخش هایی از یک تابلوی ایده را می توان به صورتی تقسیم بندی کرد که یک موضوع اصلی برای استخراج ایده در پنجره های جانبی، مورد استفاده قرار گیرد به نوبه خود مراکز مجموعه های جدید پنجره را تشکیل می دهد.
8- تکنیک چه می شود اگر….؟
به طور کلی برای خلاقیت باید فکر، از قالب های ذهنی، شرایط موجود، پیش فرض ها، عادات و استانداردها آزاد شود تا بتواند موضوع را از زوایای مختلف رویت و ایده های جدیدی را تداعی کند. بر همین اساس این تکنیک کمک شایانی به آزاد سازی فکر برای جمع آوری ایده های جدید می کند. در این روش توصیه می شود برای یافتن ایده های جدید از سوالات “چه می شود اگر…؟” استفاده کنید و آن را به قدری تکرار و تمرین کنید که برایتان یک عادت شود. از این تکنیک می توان برای یافتن افزایش قدرت خلاقیت بدون داشتن موضوع به خصوصی استفاده کرد،ضمن اینکه به عنوان یک تفریح یا شوخی و سرگرمی در همه ی اوقات قابل استفاده است.
9- تکنیک اسکمپر SCAMPER:
این تکنیک کاربرد اصلی آن بر پایه ایده یابی فردی طراحی شده است که می تواند به نحو بسیار اثر بخشی برای گروه ها نیز مفید باشد. هدف اصلی این تکنیک قدرت تصور است تا آن را در جهات و بعد مختلف وضروری به حرکت درآورد. این تحریک به وسیله یک سری سوالات تیپ و ایده بر انگیز صورت می گیرد که شخص در رابطه با مسئله مورد نظرش از خود سوال می کند و در نهایت با افزایش ایده ها، کیفیت ایده ها تضمین و ارتقاء می یابد. واژه SCAMPER از ابتدای حروف واژه های سوال برانگیز گرفته شده که در دستیابی ایده های نو بسیار موثر است.
حرف S بر گرفته از کلمه Substitution به معنی جانشین سازی است
حرف C بر گرفته از کلمه Combine به معنی ترکیب کردن است.
حرف A بر گرفته از کلمه Adapt به معنی رفاه، سازگاری و تعدیل کردن است.
حرف M بر گرفته از کلمه Maginfy به معنی بزرگ سازی است.
حرف P بر گرفته از کلمه Put to other uses به معنی استفاده در سایر موارد است.
حرف E بر گرفته از کلمه Ellimination به معنی حذف کردن است.
حرف R بر گرفته از کلمه Reverse به معنی معکوس سازی است.
10-تکنیک در هم شکستن مفروضات:
یکی از موانع مهم خلاقیت، مفروضات قبلی است که نا خودآگاه اجازه نمی دهد فکر در همه جهات به حرکت در آید بسیاری از مفروضات قبلی ممکن است در اصل همان زمانی که در ذهن ما ایجاد شده اند، غلط باشند، مثل خطر ناک بودن دوچرخه در ذهن کسی که خواب تصادف شدید با دوچرخه را دیده است. بسیاری از آنها به مرور زمان اعتبارشان را از دست داده اند یا بسیاری از آنها به دلیل تغییر شرایط بی اعتبار شده اند. اما مسئله این است که فرد متوجه این تغییرات و اشتباهات نیست و هنوز با مفروضات قبلی به مسئله نگاه می کند. از آنجائی که مفروضات مربوط به قسمت درونی ذهن می شوند و به عبارت دیگر چون آنها امری درونی هستند نمی توانیم آنها را به تنهایی فسخ یا از فکر خود جدا سازیم. مثل آن چاقو که نمی تواند دسته اش را ببرد. شناسایی مفروضات خود و دیگران، اولین قدم برای تغییر مفروضات است.
11-تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک:
تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک یا ریخت شناسانه که توسط فریتززویکی ابداع شد، فنی است که بر اساس آن پدیده ی مورد نظر از جهت ساختار کلی و ابعاد مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. به این منظور ابتدا سطوح و ابعاد مختلف موضوع را شناسایی و فهرست می کنیم. برای مثال اگر بخواهیم در مورد بازاریابی یک کالا راه های جدید و بدیعی بیابیم ابتدا باید ابعاد مختلف کالا مثل شکل ظاهری، کاربردهای آن، خواص و فواید آن، وضعیت مشتریان و بازار کالا تبیین و تدوین نمائیم. در این مرحله بایستی سعی کرد ابعاد کالا را بیشتر مشخص کرد. برای اینکه بتوان ابعاد یک موضوع و اجزای متشکله (متغیرهای) آن را با یکدیگر مقایسه و مرتبط نمود، می توان ابعاد اصلی و اجزای آنها را بر روی دایره ای متحد المرکز نوشته و با چرخاندن دایره های مختلف، ابعاد و اجزای آنها را با هم مقایسه و ارتباط آنها را حدس زد.
12- تکنیک دلفی:
این تکنیک در سال 1964 توسط داکلی و هلمر معرفی شد. بسیار شبیه به تکنیک طوفان ذهنی است با این تفاوت که افراد هیچ گاه به صورت گروه در یک جلسه و دور یک میز جمع نمی شوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمی دهد. اساس و فلسفه این تکنیک این است که افراد در تکنیک طوفان فکری به علت شرم و خجالت نمی توانستند بعضی از ایده هایشان را مطرح نمایند، لذا در این روش افراد به صورت کلامی و رو در رو درگیر بحث نمی شوند. بلکه رئیس گروه موضوع را به همه اعلام می کند و سپس هریک از افراد به طور جداگانه ایده هایشان را به صورت کتبی (حتی می تواند بدون ذکر نام باشد) برای رئیس گروه ارسال می کنند. سپس رئیس گروه تمام ایده های پیشنهادی را برای تک تک اعضا ارسال می کند و از آنها می خواهد که نسبت به ایده های پیشنهادی دیگران فکر کنند و اگر ایده ی جدیدی به نظرشان می رسد به آنها اضافه کنند. این عمل چندین بار تکرار می شود تا درنهایت اتفاق آرا به دست آید. فن دلفی شامل دعوت به مشورت و مقایسه ی قضاوت های بی نام چند نوبتی اعضا ی یک تیم در باره تصمیم یا مسئله می شود.
چه موقع از فن دلفی استفاده می شود ؟
1- هنگامی که می خواهید نظر اعضای یک تیم را در مورد شخصی به دست آورید بی آنکه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود.
2- هنگامی که اعضای یک تیم در یک جا مستقر نباشند.
3- زمانی که لازم است اعضای تیم نسبت به تصمیمی که می گیرند و عواقب آن به طور کامل آگاه و مسئول باشند.
4- هنگامی که حضور چهره های بالادست و فشار همتایان بر تصمیم گیری اثر می گذارد.
13- تکنیک استخوان ماهی Fishbone Diagram (علت و معلول):
یکی از روش های بسیار سودمند برای شناسایی مسائل نمودار استخوان ماهی است. نمودار استخوان ماهی که گاهی به آن نمودار ایشیکاوا نیز می گویند توسط پرفسور کائور ایشکاوا از دانشگاه توکیو طراحی شد. هدف اصلی این تکنیک، شناسایی و تهیه فهرستی از کلیه علل احتمالی مسئله مورد نظر است. این تکنیک در درجه اول یک تکنیک گروهی شناسایی مسئله است اما توسط افراد قابل استفاده است.
14- تکنیک باز گشت به مشتری:
می توانیم با روی برگرداندن از مسائل مربوط به تولید و روی آوردن به مسائل مربوط به بازار یابی، رابطه بین فعالیت های خود و مشتریان را به لحاظ محصول، قیمت، تبلیغ، توزیع و بازار مورد نظر، بررسی می کنیم.
15- تکنیک گروه اسمی:
فن گروه اسمی جنبه های رای دادن بدون بحث های محدود را ترکیب می کند که توافق به دست می آید و شما بتوانید به یک تصمیم گروهی برسید.
چه موقع از فن تکنیک گروه اسمی استفاده می شود ؟
1- با موضوعی بحث انگیز، حساس، دارای موافق و مخالف یا بسیاری برجسته مواجه هستید و تصور می کنید عقیده های ضد و نقیض و ده ها دلیل جزئی و تفصیلی ممکن است بحث را فلج سازد.
2- می خواهید مشارکت مساوی همه ی اعضا را تضمین کنید.
3- علت اساسی و ریشه ای یک مسئله را شناخته، ولی شناخت نحوه ی اقدام و انتخاب یک گزینه از میان گزینه های بسیار مشکل است.
16- تکنیک سینکتیکس:
واژه سینکتیکس از ریشه یونانی الاصل synetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یکدگیر و یا متصل کردن چند چیز مختلف گرفته شده است این واژه به این دلیل انتخاب شده است که خلاقیت نیز نوعی هماهنگ کردن چیزهای مختلف در یک قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفکر سینکتیکس بی بهره نمی باشد این تکنیک روشی است برای بر انگیختن تفکر خلاق در میان گروهی از افراد که گرد هم می آیند.
به طور کلی فرآیند به کار گیری این روش عبارت است از:
1- شناسایی و تعریف مشکل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره ی آن (شناخت جوهره)
2- ارتباط دادن جوهره ی به دست آمده با موضوع غیر مرتبط (ساختن وضعیت مشابه)
3- کشف راه حل هایی برای موضوع مشابه (راه حل های مشابه)
4- تلاش برای تبدیل راه حل های به دست آمده به راه حل های نهایی برای مشکل اصلی
17- تکنیکِ دفترچهی یادداشت:
شما کسی هستید که جایی کار میکنید،شاید هم فقط درس میخوانید، و یا بیشترِ اوقاتِ خود را در خانه سپری میکنید. تاحالا شده است به جای موضوعِ اصلی که مشغولِ آن هستید، به چیزی که در حاشیهی موضوعِاصلی قرار گرفته است دقیق شوید و فکر کنید؟ چه قدر به آن فکر کردید؟ چه ایدههاییبه ذهنتان رسید؟ میدانید اگر همین فکرهایی که در حینِ کار روی موضوعِ اصلی ناگهانذهنتان را مشغول کرده و بعضی وقتها اتفاقاً ایدههای جالبی از آن خلق شده، به چهدرد میخورند؟به یک نجار فکر کنید. تصور کنید میخواهد یک میز بسازد. چوب، سطل چسب، چند تا میخ، چکش و اره حاضر است. همه چیز آماده است که آقای نجار شروع به ساختنِ میز کند. اره را بر میدارد، جای برش را تنظیم میکند و کار شروع میشود. درحینِ کار، یا مثلاً هنگامِ استراحت توجهِ او به سطلِ چسب و دستهی آن جلب میشود. این دستهی پلاستیکی چهطور ساخته شده است؟ چهطور روی بدنه قرار گرفته است؟ چه کارمیتوان کرد که دسته قائم بایستد و روی لبهی سطل که معمولاً آغشته به چسب است،نیفتد؟بعد از ظهر آن روز را آقای نجار به دستهی سطلِ چسب فکر میکند. البته ممکن است به نتیجهی مشخصی نرسد، اما اگر ایدهای به ذهنش رسید و در نگاه اول به نظر رسید که جواب میدهد، تا آخرِ شب سرحال و راضی است. شاید فردا که دوباره به کارگاهش برگشت، دوباره به یادِ راهحلِ ابداعیِ خودش بیفتد. شاید هم نه. شاید فرداآنقدر روزِ شلوغی است که آقای نجار ایدهاش را به کلی فراموش کند و سطل و دستهاش را همانطور که هست ببیند و استفاده کند. مستقل از این که صورتِ مسألهی موردبحث، به حرفهی اصلیِ شما مربوط باشد یا نه، وقتی که روی مسألهای تمرکز میکنید وبرای آن دنبال راهحل میگردید، ناخودآگاه ذهنتان را عادت میدهید که:
۱) پذیرای صورت مسألهی جدید باشد و نسبت به آن حالتِ تدافعی به خود نگیرد.
۲) در پردازشِ اطلاعاتِ ورودی از پدیدههای بیرونی، دقیق و ظریف عمل کند و به همهی نکات توجه کند.
دفترچهی یادداشتِ ایده به شما این امکان را میدهد که بعد از یک بازهی زمانیِ مشخص، چندین راهحلِ متفاوت برای یک موضوع گرد آورید. نوشتن هم ذهنِ شما رامرتب میکند، هم جلوی آفتِ فراموشی را میگیرد. این دفترچه، نه دفترچهی یادداشتِ روزانه است که قرارِ ملاقاتِ هفتهی بعد در آن نوشته شود، و نه دفترچه تلفن. بلکه محیطی است که در آن به خودمان اجازه میدهیم ساده و کودکانه فکر کنیم،به ذهن اجازهی خلاقیت دهیم و فکرهای خوبی را که ممکن است تعدادِ زیادیشان در مدتِ کوتاهی تولید شوند ثبت کنیم. هرچه این فکرها نامأنوستر باشند و قالبها و پیشفرضهای اضافیِ مرسوم را بشکنند، با ارزشترند. دفترچهی ایده به ما کمک میکندکه به اطرافمان دقیقتر نگاه کنیم و سعی کنیم نکاتِ ریز و ظریفِ پدیدهها را درک کنیم. کلنجار رفتن با یک مسأله که هیچ اجبارِ بیرونی برای حلِ سریعِ آن ندارید،بهترین راهی است که میتواند ذهن شما را همیشه باز و خلاق نگه دارد.
تمرینِ دفترچهی یادداشت: سعی کنید هر روز زمانهای خاصی را به پُر کردنِ خلاقانهی دفترچه اختصاص دهید. در عینِ حال هر ایدهی جدیدی که به ذهنتان میرسد، شکار کنید و در دفترچه نگه دارید. اگر در موردِ مشکلِ خاصی فکر میکنید،صورتِ مسأله را هم خیلی خلاصه بنویسید یا با نشانهی خاصی منشأِ ایده را مشخص کنید. بهتر است دفترچه را از نوعی انتخاب کنید که احساسِ راحتیِ بیشتری در شماایجاد میکند. سعی کنید دفترچه را همیشه همراه داشته باشید. هیچکس نمیداند فرصتک ِی از راه میرسد! پس از تمام شدنِ دفترچه، آن را مرور کنید و ایدهها رادستهبندی کنید. از آن پس با داشتنِ مجموعهی باارزشی از فکرِ خودتان به عملی کردنِ این ایدههای خام بپردازید
3-2) تعریف نوآوری
یکی از مشکلات اساسی در مدیریت نوآوری، مفاهیم متنوع و گاهی گیجکنندهای است که برای واژه «نوآوری (Innovation)» وجود دارد. این واژه در معنایی وسیعتر، از کلمه لاتین «innovare» به معنای «ساختن یک چیز جدید» گرفته شده است.
جو تید و جان بسانت (نویسندگان کتاب «مدیریت نوآوری، یکپارچهسازی تغییرات تکنولوژیکی، بازار و سازمانی») نوآوری را به عنوان فرآیند تبدیل فرصتها به ایدههای جدید و کاربردی کردن این ایدهها به طور گسترده، تعریف میکنند.
تعریفهای مشابهی از سوی برخی از منابع معتبر ارائه شده است:
* نوآوری بهرهبرداری از ایدههای جدید است- واحد نوآوری دپارتمان صنعت و تجارت بریتانیا (2004)
* نوآوری صنعتی شامل فعالیتهای فنی، طراحی، تولیدی، مدیریتی و تجاری در بازاریابی یک محصول جدید یا بهبود یافته یا اولین استفاده تجاری از تجهیزات جدید یا بهبود یافته، میباشد-کریس فری من (1982)، کتاب علم اقتصاد نوآوری صنعتی، جلد دوم.
* نوآوری لزوما به معنای به مرحله اجرا و فروش رساندن یک تحول آنی تکنولوژیکی و معرفی یک تکنولوژی جدید (نوآوری بنیادی) نیست، بلکه شامل بهرهبرداری از تغییرات بسیار کوچک در تکنولوژی موجود (نوآوری تدریجی، یا بهبود مستمر) نیز میباشد- روی راث ول و پل گریدنر (1985)، کتاب « ابداع، نوآوری، نوآوری مجدد و نقش کاربران».
* نوآوری ابزار ویژه کارآفرینان است که توسط آن از تغییرات به عنوان فرصتی برای ایجاد تغییر در تجارت یا خدمات، استفاده میکنند. نوآوری را میتوان به عنوان یک قانون ارائه کرد، میتوان آن را آموخت و به کار گرفت- پیتر دراکر (1985)، کتاب « نوآوری و کارآفرینی».
* شرکتها از طریق فعالیتهای نوآورانه به مزیت رقابتی دست مییابند. رویکرد این شرکتها به نوآوری، در معنای وسیعتر آن، شامل تکنولوژیهای جدید و روشهای جدید انجام کارهای کنونی است- مایکل پورتر (1990)، مزیت رقابتی ملتها.
* یک کسب و کار نوآور، کسب و کاری است که ورای چارچوبهای موجود رشد و نمو پیدا میکند. این گونه کسب و کارها تنها متشکل از ایدههای جدید نیستند، بلکه ترکیبی هستند از ایدههای خوب، کارکنان با انگیزه و درک غریزی از چیزی که مشتریان میخواهند- ریچارد برانسون (1998)
نوآورى یا ابداع، کاربردى و عملی کردن افكار واندیشه هاى نو و بدیع ناشى از خلاقیت است .نوآورى، تبدیل خلاقیت (ایده نو) به عمل و یا نتیجه (سود) است.«آلبرشیت« . نوآورى، فرآیند اخذ ایده ی خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روش هاى جدید عملیات است .فرآیند اجراى خلاقیت یا به عبارتى تحقق بخشیدن وعملیاتی کردن اید ه هاى نو و به طور کلى تبدیل خلاقیت به نتیجه ى عینى .
امروزه، نوآوری مهم ترین عامل رشد اقتصادی محسوب می شود. نوآوری به نوعی بستگی به فضای اجتماعی دارد که حامی کارآفرینی در فرهنگ مبتنی بر آزادی اقتصاد و آزادی اندیشه باشد. سیاست گذاران خردمند با نیاز به تشویق این گونه “چرخۀ نوآوری” به خوبی آشنا هستند.
اختراع یعنی پدید آوردن محصول جدید. نوآوری، فراتر از آن است: یعنی معرفی محصولی تازه. نوآوری به معنای ابداع و عرضه است. عرضۀ محصولی تازه کار آسانی نیست. هر کسی که فکر تازه ای برای بهبود شرایط کارش داشته، با این موضوع آشنا است. مردم می گویند که خواهان پیشرفت هستند، اما در مقابل تغییرات مقاومت می کنند.
جوامع و سازمان ها اغلب بیشتر از مردم در این خصوص مقاومت می کنند. حتا اگر همۀ اعضای تشکیلات خواهان تغییر باشند، ممکن است فرهنگ تشکیلاتی، تغییر را مجاز نداند.
تحقق نوآوری، چیره دستی می خواهد و خود هنر است؛ و آشنایی با چگونگی انجام آن، علم محسوب می شود. نوآوری همان طور که عمیقا در روانشناسی و فرهنگ ریشه دارد، به علم و فن آوری هم باز می گردد.
ما در حال پیشرفت در نوآوری هستیم و تولیدات، خدمات، و روند حاصل از آن، نقش فزاینده ای در زندگی شهروندان بخش های بزرگ تری از جهان ایفا می کند. بسیاری از نقاط جهان به اقتصاد مبتنی بر نوآوری پیوسته اند، و بقیه هم از آنها تبعیت می کنند.
در اقتصاد سنتی مبتنی بر تولید، انگیزۀ رشد، تولید هر چه بیشتر از یک نوع محصول است. ثروت و دارایی عبارت است از تولید هر چه بیشتر گندم و ساختن هر چه بیشتر خانه های سنتی و باز کردن هر چه بیشتر کارخانه های سنتی نسبت به سال قبل از آن. در اقتصاد مبتنی بر نوآوری، رشد یعنی ابتکار در کار نسبت به سال قبل از آن. این تغییری بنیادی است که مردم سراسر جهان می توانند آن را در زندگی روزمرۀ خود مشاهده کنند
تفاوت نوآوری و خلاقیت :
خلاقیت پیدایی و تولید یك اندیشه و فكر جدید است در حالی كه نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فكرجدید است.
خلاقیت، فعالیت ذهنى و عقلایى براى به وجود آوردن ایده ى جدید و بدیع است . حال آنکه نوآورى، تبدیل خلاقیت به عمل یا نتیجه است .
نوآوری به معنی به كارگیری تفكرات جدید ناشی از خلاقیت است كه در یك سازمان می تواند به صورت یك كالای جدید خدمت و یا راه حل جدید انجام كارها باشد.
خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای كاربردی ساختن آن افكار تازه و نو است.
تمایز این دو به این صورت است که اندیشه ای که خلق می شود علاوه بر بدیل بودن برای نوآوری باید در عمل قابل اجرا نیز باشد و افراد باید بتوانند که ایجاد را به نواوری تبدیل کنند.
اگرچه واژه خلاقیت با نوآوری به طور مترادف استفاده می شود اما غالب محققان معتقدند که دو اصطلاح نوآوری و خلاقیت باید به طور جدا مدنظر قرار گیرند، چرا که دارای معانی و تعاریف جداگانه ای هستند .
خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود دارد، در حالی که نوآوری دلالت برآوردن چیزی جدید به مرحله استفاده دارد. (دیویس، ۱۹۶۹) همچنین (رزنفلد و سروو، ۱۹۹۰) ماهیت خلاقیت یا اختراع را از نوآوری به وسیله معادله زیر تفکیک کردند:
▪ انتفاع اختراع مفهوم = نوآوری
در معادله نوآوری فوق، کلمه مفهوم اشاره بر ایده ای است که باتوجه به چهارچوب مرجعی آن فرد، دپارتمان، سازمان و یا یک دانش انباشته شده جدید است. کلمه اختراع اشاره به هر ایده ای جدید است که به حقیقت رسیده باشد، کلمه انتفاع بر به دست آوردن حداکثر استفاده از یک اختراع دلالت دارد.
در مورد نوآوری و تغییر نیز، تفاوتهایی وجود دارد (کتزوکان، ۱۹۷۸). برای مثال تغییر می تواند به بهبود رضایت شغلی یک فرد اطلاق شود، در حالی که نوآوری نتیجه و تاثیری بیش از یک فرد را در بر می گیرد و تاثیر آن، ورای دپارتمان ایجاد کننده آن است (لارسن، ۱۹۹۳). در تحقیق دیگری در مورد تغییر تکنیک (کنن، ۱۹۶۷) بیان کرد که تغییر ایجاد هرچیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد. اما نوآوری ایجاد ایده هایی است که برای سازمان جدید است. از این رو، تمام نوآوریها می توانند منعکس کننده یک تغییر باشند، در حالی که تمام تغییرها، نوآوری نیستند. تغییر نتیجه ای از فرآیند خلاقیت و نوآوری است. در این راستا، وبر و دستیارانش ارتباط میان خلاقیت، نوآوری و تغییر را به شکل شماره یک ترسیم کردند: نظرات بسیاری در مورد ماهیت و تفاوتهای اساسی این واژه ها ابراز شده، نویسندگانی نیز معتقدند که:
خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایده هاست. (رابینز، ۱۹۹۱)
خلاقیت عبارت است از به کارگیری توانائیهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید. (رضائیان، ۱۳۷۳)
نوآوری فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روشهای جدید عملیات است. (رابینز، ۱۹۹۱)
نوآوری عبارت است از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه های نو ناشی از خلاقیت، به عبارت دیگر، در خلاقیت اطلاعات به دست می آید و در نوآوری، آن اطلاعات به صورتهای گوناگون عرضه مـــــی شود. (رابینز، ۱۹۹۱)
تغییر ایجاد هرچیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد، اما نوآوری اتخاذ ایده هایی است که برای سازمان جدید است. بنابراین، تمام نوآوریها منعکس کننده یک تغییرند اما تمام تغییرها، نوآوری نیستند. (ریچارد، ال، داف، ۱۹۹۲)
تغییر سازمانی به عنوان اتخاذ یک فکـر یا رفتار جدید به وسیله سازمان مشخص مــــــی شود، اما نوآوری سازمان اتخاذ یک ایده یا رفتار است که برای نوع وضعیت، سازمان، بازار و محیط کلی سازمان جدید است. اولین سازمانی که این ایــده را معرفی می کند به عنوان نوآور در نظر گرفته می شود و سازمانی که کپی می کند یک تغییر را اتخاذ کرده است.
براساس این تعاریف، خلاقیت لازمه نوآوری است. تحقق نوجویی وابسته به خلاقیت است. اگرچه در عمل نمی توان این دو را از هم متمایز ساخت ولی می توان تصور کرد که خلاقیت بستر رشد و پیدایی نوآوریهاست. خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. از خلاقیت تا نوآوری غالباً راهی طولانی در پیش است و تا اندیشـه ای نو به صورت محصولی یا خدمتی جدید درآید زمانی طولانی می گذرد و تلاشها و کوششهای بسیار به عمل می آید. گاهی ایده و اندیشه ای نو از ذهن فرد می تراود و در سالهای بعد آن اندیشه نو به وسیله فرد دیگری به صورت نوآوری در محصول یا خدمت متجلی مــــــی گردد.
خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است. به طور خلاصه با درنظر گرفتن نظریات فوق می توان چنین نتیجه گرفت که خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود داشته و یا به عبارتی به معنای دلالت بر «پیداکردن» چیزهای جدید است هرچند که ممکن است به مرحله استفاده در نیاید. نوآوری به عنوان هر ایده جدیدی است که در برگیرنده توسعه یک محصول، خدمات یا فرآیند مـــــی گردد که ممکن است نسبت به یک سازمان، یک صنعت، یا ملت و یا جهان جدید باشد. این نوآوریها به تغییر و انطبـاق بهتر سازمان با ایــده های جدید منجر می شود.
به طور خلاصه میتوان گفت :
خلاقیت = تازگی + ارزش
نوآوری = خلاقیت + تجاری
خصوصیات نوآوری
نوآورى با عدم اطمینان) تردید) همراه است
فرآیند نوآورى یك تناقض را برطرف میکند .
نوآورى مرزها را در هم می نوردد .
فرآیند نوآورى مبتنى بر دانش افزایى و یادگیرى است .
انواع نوآوری:
شومپیتر در نوشته های خود انواع نوآوری را به صورت زیر از یكدیگر تفكیك میکند :
1- نوآورى در منابع و مواد خام اولیه
2- نوآورى در محصول
3- نوآورى در روش ها و فرآیند تولید
4- نوآورى در تشكیلات و سازمان ادارى و اجرایى
5- نوآورى در بازار یاورود به بازارهاى جدید
فرآیند نوآوری:
نوآوری می تواند ناشی از نبوغ افراد و تراوشات قریحه آنها باشد .لیکن ،اکثر نوآوریها ،به ویژه نوآوریهای موفق ناشی از جستجوی هوشمندانه در فرصتهای نوآوری است ،که تنها در موقعیتهای خاصی به دست می آید.
در یک شرکت یا صنعت چهار نمونه از این فرصتها وجود دارند که عبارتند از :
– رویدادهای غیرمنتظره – ناسازگاریها
– نیازهای فرآیندی – تغییرات صنعت و بازار
سه منبع دیگر فرصت ها در خارج از شرکت ،در محیطهای اجتماعی و فکری ایجاد می شو ند که عبارتند از:
– تغییر ویژگیهای جمعیت
– تغییر نگرش
– دانش جدید
این منابع همپوشی داشته ،لیکن از نظر ریسک پذیری ،دشواری و پیچیدگی با یکدیگر تفاوت دارند و در یک زمان ،بیشتر از یک مورد آنها می تواند عامل نوآوری شود.به هر حال ،موارد فوق علت اکثر فرصتهای نوآوری را بیان می کنند.
رویدادهای غیرمنتظره :
ابتدا به آسانترین و ساده ترین فرصت نوآوری توجه کنید:
غیرمنتظره بودن .اوایل دهه 1930،آی . بی .ام نخستین ماشین حساب مدرن خود را برای بانک ها طراحی و عرضه نمود .لیکن بانکها در سال 1933 تجهیزات جدید را نخریدند.آنچه باعث نجات شرکت گردید،کشف یک موقعیت غیرمنظره توسط توماس واتسون ،موسس و مدیر عامل شرکت بود که از ان بهره برداری شد :کتابخانه عمومی نیویورک متقاضی خرید ماشین بود.برخلاف بانکها،کتابخانه ها در آن زمان پول داشتند،در نتیجه واتسون توانست بیشتر از یکصد عدد از ماشین های غیر قابل فروش در جای دیگر را به کتابخانه ها بفروشد.
15سال بعد،هنگامی که هر کس فکر می کرد رایانه ها برای کارهای علمی پیشرفته طراحی شده اند،بازار بطور باور نکردنی متقاضی ماشین هایی شد که بتوانند لیست حقوق تهیه نمایند. یونیواک که دارای پیشرفته ترین ماشینها بود ، کاربرد های حرفه ای را کنار گذاشته بود ،ولی آی .بی .ام فورا تشخیص داد که با یک موقعیت غیرمنتظره روبروست و در اصل ،همان ماشین های یونیواک را برای کاربردها ی معمولی نظیر پرداخت و تهیه لیست حقوق،مجددا طراحی کرد و طی پنج سال در صنعت رایانه ” پیشرو “ گردید، موقعیتی که تا امروز نیز حفظ کرده است .
شکستهای غیر قابل انتظار نیز می توانند منابع مهمی برای ایجاد فرصتهای نوآوری باشند.همگان از شکست فوردادسل بعنوان بزرگترین شکست در تاریخ اتوموبیل های جدید اطلاع دارند.آنچه که فقط افراد کمی از آن خبر دارند این است که شکست ادسل باعث موفقیت های بعدی شرکت شد.فورد،اتوموبیل ادسل را که تا آن زمان دقیق ترین ماشین در تاریخ اتوموبیل سازی آمریکا بود برنامه ریزی کرد تا بتواند خط تولید انبوهی را به شرکت ارائه نماید که قابل رقابت با جنرال موتورز باشد.زمانی که علی رغم همه برنامه ریزیها ،پژوهش های بازار و طراحی هایی که بر روی ادسل انجام گرفته بود،با شکست مواجه شد ،فورد تشخیص داد که در بازار اتوموبیل ،اتفاقاتی رخ داده است که بر خلاف پنداشته های اصلی جنرال موتورز و سایر شرکتها یی است که در حال طراحی و بازار یابی اتوموبیل هستند.چندی بعد ،تقسیم بازار که اوایل بر مبنای گروههای درآمدی انجام می شد،بر اساس اصل جدیدی انجام گرفت که امروزه ”سبک زندگی “ نامیده می شود . پاسخ فورد،ساخت ماشین جدید موستانگ بود .ماشینی که باعث شد شرکت محبوبیت خاصی پیدا کرده ،مجددا در صنعت پیشرو گردد.
موفقیتها و شکست های غیرمنتظره منابع مهمی برای ایجاد فرصتهای نوآوری هستند.چراکه اکثر موسسات به انها بی توجه بوده ، حتی از انها هراسان می شوند. دانشمند آلمانی که در سال 1905 نووکائین را که اولین داروی مخدر است ساخت ،قصد داشت از آن بریا اعمال جراحی بزرگ نظیر جراحی قطع دست استفاده شود .با این وجود ، جراحان ” بیهوشی عمومی “ را برای چنین عمل هایی ترجیح دادند،کاری که اکنون نیز ادامه دارد.در عوض نووکائین شاهد درخواست فوری از داندانپزشکان بود .مخترع این دارو سالها ی آخر عمرش را صرف مسافرت بین دانشکده های دندانپزشکی نمود،برا ی اینکه از این اختراع عالی استفاده نادرست نشده و در راهی که وی قصد نداشته مورد استفاده قرار نگیرد.
تمسخر آمیز به نظر می رسد ،لیکن باید پذیرفت که نگرش مدیران به رویدادهای غیر منتظره عبارت است از :” آن نباید اتفاق می افتاد“ ،سیستم ها ی گزارش دهنده نیز این واکنش را تشدید می کنند.چراکه آنها نسبتا به امکانت پیش بینی نشده بی توجه هستند.گزارشه های ماهانه یا هفتگی نیز در صفحه اول خود ،فهرستی از مشکلات را درج می کنند که بیانگر حوزه هایی است که در آنجا نتایج در حد انتظار نیست .البته چنین اطلاعاتی ضروری است و از وخامت اوضاع جلوگیری می کند،ولی موجب به تعویق افتادن شناخت فرصتهای جدید می شود .اولین شناخت.
از فرصت احتمالی ،معمولا در جایی صورت می گیرد که شرکت در آن بودجه بیشتری صرف کرده است .بنابراین تلاشهای کارآفرینی حقیقتا دو ” صفحه “ دارند: یک صفحه مشکل و یک صفحه فرصت و مدیران باید بریا هر دو زمان یکسانی صرف کنند.
ناسازگاریها:
لابراتوار الکان یکی از نمونه های موفق دهه 1960 است و این بدین خاطر است که بیل گانر ، موسس شرکت ،از یک ناسازگاری در تکنولوژی پزشکی بهره برداری کرد. عمل آب مروارید چشم ،سومین یا چهارمین جراجی مرسوم در جهان است .طی سیصد سال پزشکان به این نتیجه رسیده بودند که تنها پس از رسیدن کامل آب مروارید،با بریدن یک رباط آنرا از چشم بیرون آورند.جراحان چشم لزوم بریدن این رباط را آموخته و با موفقیت کامل انجام می دادند.ولی این شیوه با سایر روشها ی جراحی تفاوت بسیار داشت و اغلب از آن هراس داشتند. این نمونه ای از یک ناسازگاری بود .مدت پنجاه سال بود که پزشکان آنزیمی را می شناختند که می توانست این رباط را بدون نیاز به بریدن و عمل جراحی حل کند..آل کانر یک ماده افزودنی به این ماده اضافه کرد که باعث شد ماندگاری آن به چند ماه برسد.جراحان چشم به خوبی از این ترکیب جدید استفاده کردند و الکان عرضه کننده انحصاری جهانی این دارو شد.پنجاه سال بعد،نستل این شرکت را با قیمت اعجاب آوری خریداری کرد.
این نوع ناسازگاریها ،در روند منطقی یا دوره ای یک فرآیند، تنها یکی از راههایی است که می تواند فرصتهای نوآوری را افزایش دهد.
منبع دیگر ،ناسازگاری بین واقعیتهای اقتصادی است .برای مثال هنگامی که صنعتی در بازار از رشد ثابتی برخوردار است ولی سود نهایی آن کاهش می یابد ، یک ناسازگاری وجود دارد .نمونه ای از این نوع ، صنایع فولاد در کشورهای توسعه یافته بین دهه های 50 تا 70 است که واکنش نوآورانه ،” کارخانجات کوچکتر “ بود.
ناسازگاری بین انتظارات و نتایج نیز می تواند راهی بریا نوآوری باشد .پنجاه سال بعد از شروع این قرن ،شرکتهای کشتی سازی و دست اندرکار در صنعت کشتی ،بطور جدی به دنبال ساخت کشتی هایی با سرعت زیاد و سوخت کمتر بودند.با این وجود ،حتی شرکتهایی که توانستند چنین کشتی هایی بسازند با رکود اقتصادی کشتی های بارکش اقیانوسی مواجه شدند.از سال 1950 و بعد از آن ،بارکشهای اقیانوسی در حال از بین رفتن بودند،اگرچه هیچ زمانی بطور کامل از بین نرفتند.به هر حال ،همه اشتباه در این بود که بین مفروضات صنعت و واقعیات ناسازگاری وجود داشت .هزینه واقعی ناشی از انجام کار روی دریا نبود،بلکه ناشی از انجام ندادن کار(بیکار نشستن در بندر ) بود.آن زمان که مدیران پی بردند،هزینه دقیقا در کجا قرار دارد،نوآوری شکل گرفت :کشتی نقاله دار و کشتی کانتینر دار.این راه حل جدید ،همان تکنولوژی قدیمی بود که 30 سال در راه آهن و حمل و نقل های کامیونی استفاده می شد .در اینجا یک تغییر در نگرش و نه تغییر در تکنولوژی ،اقتصاد کشت ی نوردی اقیانوسی را بطور کامل تغییر داد و انرا به یکی از بزرگترین صنایع رشد یافته در بیست یا سی سال گذشته تبدیل کرد.
نیازهای فرآیندی:
هرکس در ژاپن زندگی کرده باشد می داند که این کشور سیستم مدرن بزرگراهی ندارد.جاده ها هنوز هم همان راههایی هستند که در قرن دهم ساخته شده بود.آنچه باعث شد این سیستم بتواند برای اتوموبیل ها و کامیونها قابل استفاده شود،نصب و استفاده از منعکس کننده هایی بود که در بزرگراهها ی آمریکا استفاده می شد .از اوایل دهه 1930 با نصب این منعکس کننده ها . هر اتوموبیل می تواند اتوموبیل های دیگر زا در هر کدام از جهت ها ی شش گانه ببیند.این نوآوری کوچک که موجب کاهش بار ترافیک و حوادث گردید ،ناشی از یک نیاز فرآیندی است .
آنچه اکنون ما آنرا رسانه های گروهی می نامیم از دو نوع نوآوری سرچشمه گرفته است که حدود سالهای 1890 در پاسخ به یک نیاز فرآیندی بوجود آمد.نوآوری نخست ،ماشین چاپ مرجنتالر است که چاپ روزنامه هایی با تیراژ و سرعت زیاد را ممکن ساخت .نوآوری اجتماعی دیگر ،استفاده از شیوه جدی تبلیغات(آگهی ها ) است که اولین ناشران واقعی روزنامه یعنی آدولف اوچز از روزنامه نیورک تایمز و جوزف پولیترز از نیویورک ورد و ویلیام راندولف هرست آنرا ابداع کردند.این آگهی ها موجب شد ناشران بتوانند اخبار را بطور رایگان و با سود حاصل از تبلیغات انتشار دهد.
تغییرات صنعت و بازار :
شاید مدیران معتقد باشند که ساختارهای صنعتی تغییر ناپذیرند.ولی این ساختارها می توانند و اغلب نیز همین طور است که یک شبه تغییر می کنند.این تغییر فرصتهای زیادی را برای نوآوری بوجود می آورد.
یکی از نمونه های بسیار موفق در تجارت آمریکا در دهه های اخیر،شرکت دلالی و کارگزاری دونالد سون، لوفکین و ژنرت است که اخیرا مورد پذیرش انجمن تضمین زندگی منصفانه قرار گرفته است .
دی .ال. جی در سال 1960 توسط سه مرد جوان که هر سه فارغ التحصیل مدرسه بازرگانی هاروارد بودند تاسیس گردید.آنها پی بردند که هر زمانی که سرمایه گذاران بر امور زیر بنایی تسلط یابند،ساختار بازار مالی نیز تغییر می یابد.این مردان که در واقع نه سرمایه ای داشتند و نه جایی مرتبط بودند،در طی چند سال ،شرکت آنها به رهبری صنعت رسید و تبدیل به یکی از کارگزاران موفق و فعال در وال استریت گردید و سپس بین المللی شد.
به طور مشابه ،تغییر ساختار صنعت نیز ،فرصت های فراوان نوآوری را برای تامین کنندگان لوازم خدمات بهداشتی آمریکا بوجود آورد.در طی 10 یا 15 سال گذشته،کلینیک های جراحی و روانپزشکی و مراکز اورژانس مستقلی در سراسر این کشور بوجود آمد .فرصت های مشابهی نیز از طریق ارتباطات از راه دور هم در تجهیزات (از طریق شرکتهایی نظیر رولم ) و هم در حمل و نقل (از طریق شرکت های ام .سی.آی ) و اسپیرنیت با این تحول صنعتی همراه بودند .
هنگامی که یک صنعت به سرعت رشد می کند ،بطوری که در حالتهای بحرانی رشد 40 درصد ،طی 10 سال یا کمتر داشته باشد ،ساختار آن نیز تغییر می کند. شرکتهای مسلط در بازار ،به جای این که شرکتهای تازه وارد را مورد تهاجم قرار دهند ،از آنچه تاکنون به دست آورده اند .دفاع می کنند.در واقع ،هنگامی که ساختارهای صنعت یا بازار را که رشد سریع داشته اند از نظر فراموش می کنند.فرصت های جدید،بندرت در نگاه بازار قرار گرفته،تعریف شده و برای خدمت رسانی مورد سازماندهی قرار می گیرند.بنابراین این نوآوران شانس خوبی دارند تا به مدت زیاد بدون رقیب باشند.
تغییر ویژگیهای جمعیت :
ویژگیهای جمعیت از معتبرترین منابع خارجی فرصت نوآوری است .وقایع جمعیتی،اتفاقات آینده را تعیین می کنند.از آنجا که خط مشی گزاران بسیاری از ویژگیهای جمعیت را فراموش می کنند،افرادی که به این ارقام توجه نمایند و از آن بهره برداری کنند پاداشهای کلانی دریافت خواهند کرد.
ژاپنیها در صنعت روبوت سازی پیشرفت کردند چرا که به ویژگیهای جمعیت توجه داشتند . همه می دانستند در طی سالهای 1970 و بعد از آن در کشورها ی توسعه یافته ،دو انفجار،در جمعیت و تحصیلات رخ می دهد و نیم یا بیشتر جوانان تحصیلات عالیه خواهند داشت .در نتیجه فقط افراد معدودی برای کارها ی معمولی کارگری باقی می مانند و این تعداد در سالهای 1990 ناکافی است .همه این موضوع را می دانستند،ولی تنها ژاپنیها بودند که بر اساس آن عمل کردند و اکنون نزدیک به 10 سال است که در صنعت روبوت سازی پیشرو هستند.
نمونه مشابه دیگر ،موفقیت باشگاه مدیترانه در صنعت سیاحت و گردشگری است .در سال 1970 تنها ژرف اندیشان م ی توانستند ظهور بخش عظیمی از جوانان ثروتمند و تحصیل کرده را در اروپا و آمریکا پیش بینی کنند. اینان با آن نوع تعطیلات که والدینشان در برایتون و آتلانتیک سیتی می گذارندند ارضا نمی شدند.این نسل در سن 10 تا 19 سالگی مشتریان ایده آلی بودند،در جستجوی یک مکان زیبا و رویایی.مدت زمانی طولانی است که مدیران به این جنبه های جمعیتی پی برده اند،لیکن همواره فکر می کنند تغییراتن وپیژگیهای جمعیت به کندی صورت می گیرد و حداقل در این قرن انجام نمی شود .در واقع تغییر در تعداد افراد و به دنبال آن توزیع سن ،تحصیلات ،شغل و محل جغرافیایی آنها ،در زمره مهمترین عواملی است که فرصتهای نوآوری را بوجود می آورد و حداکثر نتیجه و حداقل ریسک را در نیل به کارآفرینی دارد.
موانع نوآوری :
• عدم تشویق و حمایت از پیشتازان و حامیان نوآورى؛
• نپذیرفتن ریسك، شكست و اشتباه هاى آارآنان
• دسترسى نداشتن به منابع امكانات و تجهیزات؛
• نداشتن وقت آزاد براى فكر آردن درباره ى ایده ی نو؛
• دست به دست گرداندن پیشنهادها و ایده هاى نو براى اخذ تایید؛
• پاسخ ندادن سریع به اید ه ها و پیشنهادهاى جدید
• عدم اطمینان از سرقت ایده ها؛
• عدم آگاهى از معیارهاى ارزیابى ایده هاى نو؛
• ناآگاهى آارآنان نسبت به توقع و انتظار مدیریت از خلاقیت تك تك افر اد؛
• انزواى مدیریت ارشد؛
• دسترسى نداشتن به اطلاعات موثق، شفاف، مرتبط و به موقع؛
• ساختار مكانیكى؛
• افق زمانى آوتاه مدت براى سودآورى؛
• فقدان سیستم پاداش و پیشنهادهاى اثر بخش و سریع؛
• تعارض، تنش و نارضایتى آارآنان؛
• دلگرمى زیاد از حد مدیریت؛
• اعتقاد به اینكه نوآورى به راحتى بدست مى آید؛
• مبارزات و سیاست بازى هاى سازمانى؛
• اطلاعات بیش از حد؛
• فقدان دورنماى مشترك نسبت به نوآورى؛
سطوح نوآوری:
آلتشولر پس از بررسی مقدماتی 200.000 سند ثبت اختراع 40.000 مورد آن را به عنوان ابتكار انتخاب و آنها را به 5 سطح تقسیم كرد ( جدول 1 )
جدول 1- سطوح نو آوری
سطح
درجه ابتكار
میزان فراوانی
منبع دانش
تقریب تعداد ازمایشهای معمولی برای كشف
1
راه حل های معمولی و بدیهی
32%
در حوزه دانش فردی
10
2
نوآوری های كوچك
45%
دانش موجود در سطح شركت
100
3
نوآوری های بزرگ در تكنولوژی
18%
دانش موجود در سطح صنعت
1000
4
نوآوری خارج از محدوده تكنولوژی
4%
دانش موجود در جامعه
100,000
5
اكتشاف
1%
دانش جهانی
1,000,000
این سوال برای اكثر افراد مطرح است كه چرا با دانستن نیازهای بشری و نیز راههای بدست اورد آن ، با ایجاد ساختارهای نظام یافته اختراع ، هنوز اختراعات به سختی و با تلاش زیاد بدست می آیند؟
پاسخ این مسئله در بررسی سطوح خلاقیت مشخص می شود . یك كشف یا اختراع سطح پنج ، باعث شروع یك زنجیره اختراعات در سطوح زیرین خود می گردد. به عبارتی یك اختراع سطح پنجم را می تواند زاینده یك میلیون اختراع سطح یك باشد. از این منظر زمانی تحولات وسیع در سطح دانش ایجاد می شود كه اختراعات سطح یك توسعه یابند، اگر به دهه های سی ، چهل و پنجاه قرن بیستم نگاه كنیم می بینیم این نوع اختراعات و اكتشافات زیاد بوده اند، بطور مثال كشف لیزر دنیایی را پیش روی مخترعان گذاشت كه از تجهیزات اختر شناسی تا اسباب بازی های كودكان توسعه یافت .شروع به كار اولین كامپیوتر ها ، انسان را به آرزوهای محالش نزدیك كرد و بعضا از انها گذراند. كشف ایزوتوپها و مواد اتمی ، تا ساخت هزاران دارو پیشرفت كرد. كشف الكتریسیته در قرن 19 مبانی رشد بشری را در قرن بیستم پایه گذاشت. این گونه موارد در اندك زمانی رخ می دهند و پس از آن طوفان اختراعات متعدد به راه می افتد ، اما پس از هر طوفانی آرامش طولانی حكم فرما می شود. همانگونه كه در سالهای اخیر این سیر نزولی در شتاب اختراعات بسیار مشهود است. شاید اختراعات و اكتشافات سطح پنجم آینده اصلا از جنس اكتشافات كنونی نباشند، اكتشافاتی از جنس ماورا ، تخیل ، روح ، بعد های جدید، جهش های زمانی و …
در نمودار زیر بصورت شماتیك این چرخه را ملاحظه می نمایید .
در این نمودار وقتی در موقعیت زمانی سطح یك قرار می گیرید فقط یك جهش مجدد از نوع سطح چهار و پنج می تواند زنجیره را دوباره به حركت در آورد.به نمودارهای زیر توجه فرمایید.
4-2) نظریه حل خلاق مسئله ( TRIZ )
TRIZ چیست ؟
معنای TRIZ: واژه TRIZ (تریز) برگرفته شده از حروف اول كلمات در عبارت روسی زیر می باشد :
«Teoriya Resheniya Izobrototelskikh Zadatch»كه برابر انگلیسی آن عبارت «Theory of Inventive Problem Solving» (با مخفف TIPS) است كه به معنی نظریه حل ابداعانه ی مسئله می باشد . این دانش در سراسر جهان تحت عنوان TRIZ شناخته می شود و متداول شدن این نام به این علت است كه بنیانگذار آن ، دانشمند خلاقیت شناس روسی گنریچ سائولویچ آلتشولر (G.S. Altshuller) (1998-1926) می باشد .
دانش TRIZ با نام ها و عنوان های توصیف گر مخفتلفی مانند نوآوری نظام یافته ، خلاقیت اختراعی ، فناوری خلاقیت و نوآوری ، روش شناسی اختراع ، الگوریتم اختراع ، روش شناسی حل مسئله های ابداعی ، روش شناسی حل ابتكاری و ابداعانه ی مسئله . مهندسی خلاقیت و نوآوری ، روش شناسی خلاقیت ، خلاقیت شناسی اختراع ، خلاقیت شناسی فناوری و مواردی از این قبیل نامیده می شود .
تعریف TRIZ:
دانش TRIZ می تواند در دامنه ای از یك طیف مفهومی و گستره ای از تعاریف قرار بگیرد كه یك انتهای آن نوعی جهان بینی خلاق یا رویكردی جامع به علوم و فناوری و انتهای دیگر آن انواعی از ابزارهای حل خلاق مسئله و فنون خلاقیت و نوآوری را شامل گردد. آلتشولر TRIZ را تحت عنوان علم فناوری خلاقیت و نوآوری می داند . با نتیجه گیری از دیدگاه آلتشولر می توان TRIZ را نوعی علم خلاقیت شناسی (Creatology) دانست .
یكی از دانشمندان برجسته TRIZ به نام سیمون ساورانسكی این دانش را چنین تعریف كرده است :
« TRIZ عبارت است از یك دانش انسان گرای مبتنی بر روش شناسی نظام یافته برای حل ابداعانه ی مسئله » همچنین برخی صاحب نظران ، TRIZ را این چنین تعریف می كنند :
«TRIZ عبارت است از نوعی رویكرد الگوریتمی برای حل ابداعانه مسائل فنی و فناورانه » .
با توجه به عنوان های توصیف گر مختلفی كه در قسمت (1) برای نامیدن TRIZ ذكر شد می توان به شناخت بیشتری درباره مفهوم كلی دانش TRIZ دست یافت .
تاریخچه TRIZ :
شالوده های دانش TRIZ از سال 1946 توسط گنریچ آلتشولر بر اساس نتایج حاصل از مطالعه اختراعات مختلف پایه گذاری شد.آلتشولر كه به پدر TRIZ لقب دارد در سال 1926 در روسیه (شوروی سابق) متولد گردید. وی كه از همان دوران نوجوانی نسبت به ابداعات و اختراعات كنجكاوی و علاقه خاصی داشت و اولین اختراع خود را در سن 14 سالگی انجام داد در اداره ی ثبت اختراعات مشغول به كار شد.كار او كمك به مخترعین برای ثبت اختراعاتشان بود . او در حین كار، گاهی به حل مسائل فنی آنان كمك می كرد . در این دوران بود كه او دریافت حل مسائل فنی كه منجر به اختراع و نوآوری می شود به اصول و روش هائی فراتر از تكنیك های خلاقیت شناخته شده تا آن هنگام نیاز دارد . آلتشولر در طی مطالعات خود به این نتیجه مهم رسید كه یك نظریه اختراع بایستی دارای چند ویژگی اصلی از جمله موارد زیر باشد :
1- شامل یك فرایند گام به گام و نظام یافته باشد .
2- بتواند از میان گستره ای از راه حل ها مستقیما به بهترین راه حل (راه حل ایده آل یا كمال ) منجر گردد .
3- دارای ویژگی تكرارپذیری باشد .
4- بتواند ساختاری برای دانش ابداع ارائه نماید.
آلتشولر بیش از 20000 اختراع ثبت شده (پتنت) را مورد بررسی قرار داد تا متوجه شود اختراعات به عنوان مسئله های ابداعی (یعنی مسئله هائی كه راه حل آنها مشخص نیست و بایستی آن را با روش های خلاق و ابداعی كشف كرد) چگونه حل شده اند .
از بین این تعداد آلتشولر 40000 اختراع مهم و برجسته و به عبارتی راه حل های خلاق و ابداعی اصلی را مورد مطالعه عمیق تر قرار داد. براساس نتایج حاصل از این نوع مطالعات خلاقیت شناسی تحلیلی ، آلتشولر به كشفیات بسیار مهمی دست یافت و اصول ، مفاهیم و روش های TRIZ را به عنوان یك علم نوین و بسیار با ارزش به جهان ارائه نمود .
البته این خلاقیت و نوآوری فوق العاده مهم آلتشولر متاسفانه همانند بسیار از كشفیات و اختراعات كوچم و بزرگ تاریخ در ابتدا درك نشده و با انواع مخالفت ها ، مقاومت ها و بی مهری های تاسف برانگیز (آنچه كه در خلاقیت شناسی تحت عنوان اینرسی خلاقیت و نوآوری نامیده می شود) مواجه شد و آلتشولر همانند بسیاری از دانشمندان و مخترعین سختی ها و مرارت های بسیار زیادی را متحمل گردید كه مطالعه آن حاكی از ارادهء والا و تلاش و پشتكار شگفت انگیز آنان است.
به دلیل بی توجهی ها و مخالفت های آن زمان ، TRIZ نتوانست به خوبی در روسیه ایفای نقش نماید و بعدها جایگاه آن شناخته شد . پس از پایان جنگ سرد و گسترش ارتباطات ، كشورهای اروپائی ، آمریكا ، ژاپن و دیگر كشورها با دانش TRIZ آشنا شده و با پی بردن به اهمیت فوق العاده زیاد آن بلافاصله آن را جذب كرده و ضمن به كارگیری درصد رشد و توسعه آن برآمدند.چنان كه در حال حاضر درباره TRIZ به عنوان یك دانش تخصصی تحقیقات وسیعی به عمل می آید و اصول و مفاهیم آن توسط بسیاری از دانشمندان ، پژوهشگران ، مدیران ، مهندسان و كارشناسان رشته های مختلف علمی در جهت حل مسائل و ایجاد نوآوریها به كار گرفته می شود و همچنان به سرعت در حال گسترش و تكامل است .
بزرگ ترین خلاقیت و نوآوری آلتشولر به عنوان یك دانشمند علوم و مهندسی ، یك دانشمند خلاقیت شناس و نیز به عنوان یك مخترع ، خلاقیت و نوآوری او درباره خود موضوع خلاقیت و نوآوری می باشد.
آلتشولر به عنوان مخترع فنون اختراع و پایه گذار دانش TRIZ با تلاش و پشتكار بسیار جدی به مدت 52 سال در راستای رشد و توسعه آن یكی از اصلی ترین و موثرترین بنیانگذاران علم خلاقیت شناسی و از بزرگترین دانشمندان قرن بیستم محسوب می شود(آلتشولر در سال 1998 در آمریكا این دنیا را ترك نمود). نقش و اهمیت نظریه TRIZ شاهكار علمی آلتشولر به قدری است كه از جنبه ای می تواند در ردیف نظریه های علمی بزرگی مانند نظریه كوانتومی و نظریه نسبیت قرار گیرد و آلتشولر را با دانشمندان بزرگی مانند پلانك ، انیشتین ، شرودینگر ، پیاژه و پائولینگ همسنگ نماید .شاید اگر چنانچه جایزه نوبلی نیز به نام جایزه نوبل خلاقیت شناسی (مانند جوایز نوبل فیزیك ، شیمی و زیست شناسی) وجود می داشت بی گمان آلتشولر از شایسته ترین دریافت دارندگان آن می بود.
اجزاء اصلی دانش TRIZ :
به طور كلی مجموعه نتایج حاصل از خلاقیت شناسی تحلیلی اختراعات توسط آلتشولر كه تشكیل دهنده دانش TRIZ است شامل مفاهیم مختلفی است كه مهم ترین آنها به طور خلاصه وفهرست وار موارد زیر می باشند:
1- قانون افزایش سطح ایده آل بودن (قانون كمال): به این معنی كه نظام های فنی همواره به سمت افزایش درجه ایده آل بودن یا كمال خود پیش می روند. ایده آلی یا سطح ایده آل بودن عبارتست از نسبت جمع كلیه جنبه های مثبت و مفید سیستم به جمع كلیه جنبه های منفی و مضر سیستم .
2- سیستم 4 مرحله ای حل مسئله شامل مراحل زیر می باشد:
1) شناخت مسئله
2) فرمول بندی مسئله
3) جستجوی مسائل قبلا حل شده (استفاده از 39 پارامتر مهندسی)
4) استفاده از الگوهای راه حل های كشف شده( به كار گیری 40 اصل اختراع)
3-سطوح 5 گانه حل مسئله و نوآوری:
شامل 5 سطح زیر است:
1) راه حل های مشخص
2) بهبودهای كوچك
3) بهبودهای بزرگ
4) مفاهیم جدید
5) كشف های بنیادی
4- تحلیل ماده- میدان (تحلیل Vepol):
با استفاده از این تحلیل مسائل به طور كلی به دو دسته تقسیم می شوند :
1- مسائل آشنا (مانوس) تحت عنوان مسائل استاندارد
2-مسائل ناآشنا (نامانوس) تحت عنوان مسائل غیر استاندارد
5- قوانین 8 گانه تحول و تكامل نظام های فنی (قوانین پیشرفت فناوری)
6- تعداد 76 راه حل ابداعانه استاندارد :
مسائل استاندارد شناخته شده با تحلیل Vepol می توانند با استفاده از این 76 راه حل ابداعانه استاندارد حل شوند.
7- ماتریس تناقض ها :
در نظریه TRIZ از مسئله ابداعی تحت عنوان تناقض تعبیر می شود كه معنی آن دو موقعیت متضاد یا دو كیفیت متعارض است ، یعنی افزایش سطح كیفیت یكی موجب كاهش سطح كیفیت دیگری می شود و حل ابداعانه مسئله ، كشف راه حل این تناقض می باشد.
8-تعداد 40 اصل برای اختراع و نوآوری
9-مجموعه ای از تاثیرات علمی اساسی
(تاثیرات فیزیكی ، شیمیائی ، هندسی و زییست شناختی)
10-روش ARIZ (الگوریتم حل ابداعانه مسئله): ARIZ یك دستورالعمل نظام یافته برای شناسائی راه حل مسئله غیراستاندارد با استفاده از قابلیت های همه فنون و روش های خلاقیت می باشد .
1-3) سازماندهی
شروع یك كسب و كار یكی از جالب ترین عملكردهایی است كه یك فرد می تواند داشته باشد. بیش از 10 میلیون نفر هر ساله كسب و كاری را آغاز می كنند و در نتیجه هر ساله بیش از 3 میلیون كسب و كار كوچك ایجاد می شود.كارآفرینی مزایای متعددی دارد و در نتیجه رقابت در این حیطه نیز بسیار زیاد است. درك ایعاد این رقابت و طرح یك كسب و كار دقیق و كارآمد می تواند منجر به شروع یك كسب و كار موفق شود. آیا عملكرد شما از این مراحل پیروی می كند؟ سعی كنید آنچه را كه دیگران انجام می دهند بررسی نید تا به چگونگی شروع كار پی ببرید.
سنجش میزان آمادگی برای شروع كسب و كار:
با وجود اینكه كارآفرینی می تواند منجر به موفقیتهای زادی برای شما شود، ولی باید زمانی را صرف سنجش آمادگی خود برای شروع یك كسب و كار كنید. در كسب و كار هیچ ضمانتی وجود ندارد، اما شما می توانید با طرح یك نقشه مناسب و بررسی دقیق آن شانس موفقیت خود را افزایش دهید. در ابتدا نقاط ضعف و قوت خود را به عنوان یك دارنده كسب و كار مورد ارزیابی قرار دهید.
به دقت به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
1-در تصمیم گیری های خود چگونه هستید؟ صاحبان كسب و كارهای كوچك نیازمند به تصمیم گیری های سریع و پایدار می باشند.
2-آیا استقامت روحی و جسمی لازم و كافی را برای شروع یك كسب و كار دارید؟ داشتن یك كسب و كار مفید، اما در عین حال طاقت فرساست، آیا می توانید هفت روز هفته روزی دوازده ساعت كار و فعالیت داشته باشید؟
3-چگونه كسب و كار خود را سازماندهی می كنید؟ تحقیقات نشان می دهد كه طرحها و برنامه ریزی های ضعیف عامل شكست در كسب و كار می شوند. سازماندهی موثر مالی و برنامه ریزی قیق در یك كسب و كار می تواند از هر گونه شكستی جلوگیری كند.
4-ایا گامهای شما به میزان كافی مستحكم است؟ ایجاد یك كسب و كار ممكن است كه شما را از لحاظ روحی خسته كند. بسیاری از صاحبان كسب و كار از قبول این همه مسئولیت سنگین دلسرد می شوند، اما داشتن یك انگیزه قوی در حفظ و بقای كسب و كار به شما كمك می كند.
5-كسب و كار شما چگونه بر روابط خانوادگی شما اثر می گذارد؟ اولین سالهای شروع كسب و كار ممكن است بر خانواده فشارهائی را وارد كند، و تا زمانیكه كسب و كار شما سود آور شود ممكن است با مشكلات مالی بسیاری مواجه شوید كه چند ماه یا حتی چند سال به طول انجامد.ولی در طول این مدت شما باید مطمئن شوید كه از حایت خانواده یرخوردار هستید.
چند نكته: دلایل زیادی وجود دارد كه نتوانید كسب و كار خود را شروع كنید، اما برای یك فرد توانمند، امتیازات داشتن یك كسب و كار به خطرات موجود در آن می ارزد.
1-مدیر خود هستید
2-شروع یك كسب و كار مزایائی برای شما دارد و سود آن به جای آنكه نصیب شخص دیگری شود به شما می رسد
3-پیشرفت یك كسب و كار و بدست آوردن پول بسیار لذت بخش است
4-اقدام به یك كسب و كار مخاطره آمیز می تواند جذاب و نیازمند جسارت بالائی باشد
5-ایجاد یك كسب و كار همیشه منجر به یاد گیری می شود
ایده كسب و كار چیست؟
ایده كسب و كار تركیبی از تجربیات، مهارتها، بازارمشتریان و كالا یا خدمت است . ایده كسب و كار می تواند جدید و منحصر به فرد باشد )مثلا مك دونالد، اولین رستوران غذای آماده سریع بود)، یا اینكه ایده اصلاح شده فرد دیگری باشد (مانند شركت وندی) یا حتی انتقال یك ایده از كشوری دیگر )شیرینیهای معروف آموس در كالیفرنیا و چریلز در اوهایو .) آیا می توانید پنج شركت خلاق یا منحصر به فرد را در كشور خود نام ببرید و بگویید چرا این شركتها اینگونه اند؟
چگونه می توان به ایده كسب و كار دست یافت؟
وقتی در مورد یك ایده فكر می كنید، چه چیزی به ذهنتان خطور می كند؟ آیا یك لامپ بالای سرتان روشن می شود؟ ایده ها زمانی ایجاد می شوند كه شما به این موضوع فكر كنید كه حتمًا راه بهتری هم هست. راههای دیگر دستیابی به ایده عبارتند از:
• خدمات مورد نیاز دیگران : شما ممكن است در كاری مهارت داشته باشید یا به كاری علاقمند باشید كه فرد دیگری حاضر باشد برای انجام آن به شما پول پرداخت كند. به عنوان مثال، اكثر مردم حس می كنند كه برای آرایش موهایشان باید به یك متخصص در این زمینه مراجعه كنند . یا مث ً لا دانش آموز یا دانشجویی كه به سگها علاقه دارد می تواند در مواقع ی كه دوستان یا آشنایان به مسافرت می روند از حیوانات خانگی آنها مراقبت كند.
• سرگرمی: سرگرمی و نمایش عروسكی در جشن تولد كودكان می تواند به یك كسب و كار تبدیل شود . فردی كه به خواندن موسیقی علاقه دارد می تواند در یك رستوران معروف برنامه اجرا كند و فردی كه به آش پزی علاقه دارد میتواند كلاسی دایر كند كه در آن مردم هم آشپزی یاد بگیرند و هم لحظات خوشی داشته باشند.
• بازاریابی برای كالاهای دیگران : دانش آموزانی كه از فروش مجله یا خوراكی درمدرسه لذت می برند می توانند كسب و كاری را دایر كنند و در آن برای كالاها یاخدمات دیگران بازاریابی كنند . مث ً لا می توانند برای وسایل خانگی ”بلاك اند دكر “ یاوسایل آشپزی و سفره آرایی به عنوان یك شغل كارآفرینانه بازاریابی كنند.
• تعمیرات: برخی از مردم زمانی كه همه فروشگاهها تعطیل می شوند به كمك یك
تعمیركار وسایل برقی یا مكانیك نیاز دارند . بنابراین یك كارآفرین می تواند فروشگاهی را افتتاح كند كه در ساعات غیركاری باز باشد . حتی او می تواند خدمات حمل و نقل و تحویل و دریافت كالاهای تعمیراتی را نیز ارائه دهد.
• اختراعات جدید : ممكن است یك دانش آموز یا دانشجو از وسیله ای استفاده كند كه از آن راضی نیست و سپس وسیله جدیدی را اختراع كند كه بهتر از آن باشد . این اختراع می تواند به یك ایده تبدیل شود . یك كارآفرین می تواند ابزاری چون قیچی، چاقو و حتی آچار را به گونه ای تغییر دهد كه برای افراد چپ دست مناسب باشند . بازاریابی و فروش كالا به افراد چپ دست به خودی خود می تواند یك كسب و كار محسوب شود
.• توسعه سرگرمیها : هنرجویی كه به دوختن شال و روسریهای ابریشمی علاقه دارد ممكن است به این نتیجه برسد كه برای تولید و فروش این اقلام بازار خوبی وجود دارد. یا دانش آموزی كه در خدمات غذایی مدرسه فعالیت دارد و در منزل به آشپزسریع شهرت یافته است می تواند كسب و كاری در زمینه غذا را راه اندازی نماید
.• علائق: دانشجوی رشته كشاورزی كه علاقه بسیاری به گلها و گیاهان دارد و در مورد بیماریهای گیاهان مطالعه می كند می تواند كسب و كاری را با عنوان پزشك گیاهان راه اندازی كند . یا فردی كه به ورزش بد نسازی علاقه دارد می تواند كلاسی را راه اندازی كند و در سلامت مردم شریك باشد
.• بهسازی كالاها : یك دانشجوی كشاورزی كه به پرندگان علاقه دارد ممكن است تركیبی غذایی برای آنها درست كند كه بیشتر از غذاهایی كه در فروشگاههای پرنده فروشی عرضه می شود برای پرندگان مفید باشد. شاید روزی كسب و كاری درزمینه هنر تركیب مواد غذایی برای حیوانات متولد شود. كسی چه می داند؟
• فناوریهای نو : یك دانشجوی رشته كسب و كار كه در زمینه كامپیوتر مهارت دارد می تواند شركتی را افتتاح كرده و در آن خدمات تایپ را ارائه دهد و یا با استفاده از كامپیوتر در منزل به طراحی نرم افزار بپردازد. احتما ً لا اكنون به ایده هایی برای كسب و كار دست پیدا كرده اید كه تاكنون حتی فكر آنها را هم نكرده بودید . اكثر ما وقتی به خلاقیت فكر می كنیم، به دلیل تجربیات گذشته (نمرات مدرسه، تأیید والدین، تجربه مشاغل و غیره ) عصبی می شویم. اما یادگیری نحوه خلاق بودن وایده سازی به تمرین نیاز دارد .برای تمرین تفكر خلاق، ابتدا شیئی نظیر مداد، میز، شیر، جعبه، دیسكت كامپیوتر، پونز، سطل زباله یا ژاكت را در نظر بگیرید . ده دقیقه به آن فكر كنید و استفاده های گوناگون آن را بنویسید . در مورد ایده های خود قضاوت نكنید، فقط آنها را بنویسید
با چند ایده جدید مواجه شدید؟ این كار را با اشیای دیگر نیز انجام دهید تا به ایده های بیشتری دست پیدا كنید.
آیا ایده ای برای كسب و كار به ذهن شما می رسد كه با آموزشهای فنی و حرفه ای شما مرتبط باشد؟
اكثر كارآفرینان با استفاده از تجربیات خود كسب و كاری را آغا ز می كنند . بنابراین، معمو ً لا ایده های جدید بدین شكل به ذهن كارآفرینان خطور می كند كه در گذشته شاهد عملكرد ضعیف كارها بوده و یا بدین نتیجه رسیده اند كه از مهارتهای كنونی بعضی از افراد می توان به شكل بهتری استفاده كرد.
آموزشهای فنی و حرفه ای می تواند چه برای انتخاب یك شغل و چه برای پیدا كردن یك ایده جدید جهت راه اندازی یك كسب و كار جدید، برای شما یك نقطه شروع باشد
.• چند كسب و كار جدید و خلاق توسط دانشجویان رشته مكانیك خودرو ایجاد شده است كه مؤسساتی را در خارج از دانشگاه تاسیس كرده اند . این دانشجویان دریافتند ك ه برای خودروهای بزرگ و قدیمی كه هنوز از كیفیت لازم برخوردار هستند اما نیاز به تعمیر دارند، بازار خوبی وجود دارد و از این راه می توان به فروش خوبی دست یافت.
• دانشجویی را در نظر بگیرید كه با فنون آرایشگری آشنایی دارد و پس از بازدید از خانه سالمندان متوجه می ش ود كه می توان با ارائه خدمات آرایشگری برای سالمندان كسب و كاری را راه اندازی كرد . برای این كار تقاضای كافی وجود دارد واز طرفی بدون سرمایه می توان به سود كلانی دست پیدا كرد
.• یك دانشجوی رشته كشاورزی توانست یك كسب و كار معمولی را به یك كار بی نظیر تبدیل كند . وی یك مزرعه دامپروری را به یك باغ وحش برای بازدید خانواده هایی كه فرزندان كوچكی دارند تبدیل كرد.
• برخی از دانش آموزان یا دانشجویان هزینه تحصیل خود را از راه تایپ كردن مقالات و گزارشات تأمین می كنند . اگر فهرستی از مشتریان را تهیه كنید خواهید دید كه بازار چقدر به چنین خدماتی نیاز دارد
.• دانشجویی كه در رشته بازرگانی تحصیل می كرد، از آنجا كه در شهر كوچكی زندگی می كرد و در آنجا شركت تبلیغاتی وجود نداشت، تصمیم گرفت برای بازرگانان منطقه، آگهی های روزنامه را تهیه نماید
.• دانشجویان رشته خانه داری وقتی دیدند كه كارمندان به دلیل كمبود وقت و نبودن جای پارك برای رفتن به رستوران و صرف ناهار مشكل دارند تصمیم گرفتند غذا را به محل كار بیاورند
ما بیشتر وقتها فرصت كارفرما بودن را از خود می گیریم تا كارمند شویم.
كسب و كاری بر مبنای تجربیات فنی و حرفه ای شما
در مورد كسب و كارهای خلاقی كه به دانسته ها و مهارتهای فنی و حرفه ای شما مرتبط است فكر كنید . سعی كنید تمامی كسب و كارهای ممكن را در نظر بگیرید . در مورد اینكه آیا سرمایه چنین كاری را دارید یا خیر اصلا نگران نباشید . شما بر روی كاغذ این فرصت را دارید كه به رؤیاهایتان بپردازید . تمامی ایده های خود را در اینجا یادداشت كنید . از اینكه این ایده ها ممكن است احمقانه به نظر برسند ناراحت نباشید . به ذهنتان اجازه دهید آزادی عمل داشته باشد.
پس از آنكه فهرست ایده های خود را تكمیل كردید، با یكی از دوستانتان در مورد آنها صحبت كنید . ببینید كه با كمك دوستتان به چه ایده های جدید دیگری می توانید دست پیدا كنید . سپس ایده های خود را با دیگر همكلاسیهایتان مقایسه كنید و ببینید چه گروهی بیشترین ایده را یادداشت كرده است .(لزومی ندارد كه ایده ها بهترین باشند در اینجا تعداد ایده ها مهمتر است(
چگونه علائق، مهارتها و سرگرمیها به ایده كسب و كار بدل می شوند؟
كارآفرینان افراد مشتاق و مثبت اندیشی هستند كه به كارشان عشق می ورزند . در حقیقت اكثر آنها اعتقاد دارند كه هیجان تبدیل ایده به یك كسب و كار بسیار شیرین تر از درآمدی است كه ممكن است كسب كنند . حتی برخی از كارآفرینان حاضرند كاری را شروع كنند كه هیچ منافعی جز ریاست برای آنها ندارد، اما آنها كارشان را دوست دارند. بنابراین كارهایی كه شما همواره دوست داشته اید انجا م دهید می توانند فرصتهای خوبی برای كسب و كار باشند . تصور كنید كه ١٠ ساعت در روز را به كاری مشغول هستید كه به آن علاقه دارید و در عین حال درآمد نیز كسب می كنید. چه لذتی دارد. اینطور نیست؟مثال:
• جمع آوری پروانه ها و تشكیل كلكسیون
• كوهنوردی و راهنمایی گردشگران
• پرداختن و جلا دادن وسایل منزل
• دامپروری و فروش فرآورده های دامی
• تزئین گل
• تعمیر وسایل موتوری كوچك مانند ماشین چمن زنی
• تولید و فروش وسایل گلدوزی شده
• پختن كیك و شیرینی
• برنامه ریزی برای برگزاری جشن
• آرایش دیگران در مراسم خاص
• قاب كردن و فروختن عكسهایی كه برای تفریح انداخته اید
كسب و كاری بر مبنای علائق، مهارتها و سرگرمیها
علائق، مهارتها و سرگرمیهای خود را به خاطر بیاورید و در مورد تمامی كسب و كارهایی كه می توانید بر مبنای آنها راه اندازی نمایید فكر كنید . ایده هایی را كه به ذهنتان می رسد در اینجا یادداشت كنید. ایده هایی را كه دربالا یادداشت كرده بودید با این ایده ها مقایسه كنید . آیا ایده ای در این فهرستها وجود دارد كه تركیبی از علائق، مهارتها و سرگرمیهای شما باشد؟ اگر چنین است دور آنها دایره بكشید.
فرصت کسب و کار
فرصت کسب و کار عبارت است از نیاز یا خواسته ی مصرف کننده که به طور بالقوه توسط یک کسب و کار جدید بر طرف خواهد شد.
نیاز چیزی است که مردم برای بقا باید داشته باشند مثل خوراک و پوشاک اما خواسته کالا یا خدمتی است که مردم تمایل دارند داشته باشند.
باید به یاد داشته باشید که هر ایده ی تجاری ای فرصت خوبی برای کسب وکار محسوب نمیشود.برای تعیین اینکه آیا ایده ی کسب وکارتان فرصت تجاری مناسبی است یا خیر , میتوانید به این 5 پرسش پاسخ دهید:
1-آیا این ایده به نیاز یا خواسته ای پاسخ میدهد که درحال حاضر برآورده نشده است؟
2-آیا این ایده در مکان مورد نظر شما یا به روشی که شما قصد فروش آن را دارید جواب میدهد؟
3-آیا میتوانید در مدت زمان منطقی ایده ی خود را عملی سازید؟ به عبارت دیگر آیا پنجره ی فرصت شما کافی است؟
4-آیا از منابع و مهارت های لازم برای راه اندازی یک کسب وکار برخوردار هستید؟
5-آیا میتوانید کالا یا خدمت خود را با قیمتی ارایه دهید که هم مشتریان را جذب کند و هم سود منطقی داشته باشد؟
پنجره ی فرصت = مدت زمانی که شما برای اقدام در اختیار دارید پیش از آنکه فرصت از دست برود.
منابع فرصت چه چیزهایی هستند ؟
1-مشکلات :کسب و کاری که بتواند مشکلی از مردم را حل کند.
2-تغییرات :تغییرات فرصت جدید پدید می آورند که قبلا وجود نداشته است.
3-اکتشافات جدید : خلق کالاها و خدمات جدید می تواند به یک فرصت تجاری تبدیل شود.
4-کالاها و خدمات موجود : بهینه کردن کالاهای موجود یا ارایه ی خدمات بهتر و بیشتر برای آنها
5-دانش منحصر بفرد : مورد خاص یا خصوصیتی که دیگران فاقد آن هستند و انحصاراً در اختیار شماست .
4 شیوه ی متداول برای تبدیل یک ایده به فرصت هست:
1-راه اندازی یک کسب و کار جدید 2- خرید یک کسب و کار مستقل 3- خرید نمایندگی یا فرانشیز 4- مخترع شدن
كسب و كار من
به هنگام كامل كردن این تمرین فرض كنید كه یك كارآفرین موفق هستید . از بین ایده هایی كه در قسمت قبل دور آنها را دایره كشیده اید یكی را انتخاب كنید و با توجه به آن به پرسشهای زیر پاسخ دهید.
١- نام شركت شما چیست؟
٢- شركت شما چه كاری انجام می دهد؟
٣- چه ویژگی موجب شده كه كسب و كار شما بهترین باشد؟
٤- مكان شركت كجاست؟ منزل، شهر یا بازار؟
٥- چه نوع مشتریانی به كسب و كار شما جذب خواهند شد؟ مخاطب كالاها یا خدمات شما چه افرادی هستند؟ خانمهای خانه دار، خانمها یا آقایان شاغل، طرفداران موسیقی، مكانیكها و …؟
٦- كسب و كار شما چه ارتباطی با آموزشهای فنی و حرفه ای دارد؟
٧- آیا در كسب و كارتان از علائق و استعدادهایتان بهره خواهید گرفت؟ در صورت پاسخ مثبت، از كدامیك از علائق و استعدادها؟
٨- فروش ناخالص سالانه شما چقدر می باشد؟
٩- چند نفر كارمند خواهید داشت؟
١٠ – كسب و كار شما در چه ساعاتی فعالیت می كند؟
تحقیقات بازار
چرا باید در مورد اجتماع معلومات داشته باشیم؟
موفقیت و شكست هر كسب و كاری به نیازهای محیط بستگی دارد. نوع كسب و كار نیز به اندازه محیط مربوط می شود، اما اینكه كار تولیدی باشد یا فروشندگی یا ارائه خدمات، فقط و فقط به تعداد مشتریان مربوطه بستگی دارد . برای مثال به نظر شما یك مغازه كاموا فروشی در شهر بندرعباس كه یك منطقه گرمسیر است می تواند موفق شود؟بنابراین داشتن یك ایده بزرگ برای كسب و كار به تنهایی كافی نیست، بلكه شما باید دلایل موجهی داشته باشید كه ثابت كند مشتریان به كالای شما نیاز دارند و آن را به تولیدات رقبا ترجیح می دهند. برنامه ریزان زیرك در مورد اجتماع اطلاعات بسیاری دارند.
تحقیقات بازار = روشی سازمان دهی شده برای جمع آوری و تحلیل اطلاعات مورد نیاز برای تصمیم گیری های تجاری که بر 3 زمینه ی اصلی متمرکز است : 1- محیط کسب و کار 2- مشتریان 3- رقبا
روشهای تحقیق بازار عبارتند از : داده های ثانویه و داده های اولیه
داده های ثانویه = اطلاعات موجودی که پیش از این برای اهدافی به غیر از مطالعه ی مورد نظر شما گرد آوری شده (مثل آمارهای دولتی )
داده های اولیه =اطلاعات جدیدکه برای هدف ویژه ای(هدف شما)گردآوری شوند.(مثل طرح پرسشنامه یامصاحبه که خودتان انجام دهید)
فرض كنید كه شما هم یك برنامه ریز كسب و كار هستید و باید در مورد ویژگیهای جمعیت شناسی منطقه خود اطلاعات كسب كنید . ابتدا محل بازار را تعیین كنید تا ببینید مشتری برای دسترسی به شما چه مسافتی را باید طی كند.
فاصله مشتری تا بازار چقدر است؟
برنامه ریزان كسب و كار باید بدانند كه فاصله مشتری تا كالا یا خدمات آنها چقدر است .این فاصله عبارت است از مسافتی كه مشتری باید برای خرید از شما طی كند و با توجه به كالا یا خدماتی كه شما ارائه می دهید متغیر است . مثلا مسافتی كه مشتری برای خرید نان طی می كند با خرید كفش و یا خودرو تفاوت دارد.
چرا باید در مورد مردم اطلاعات داشته باشیم؟
برنامه ریزان كسب و كار معمولا ویژگیهای جمعیتی مهم منطقه بازار را در نظر می گیرند . با نظرسنجی های بازاریابی می توان در مورد افرادی كه در منطقه بازار زندگی می كنند اطلاعاتی بدست آورد . این نظرسنجی ها تمامی اطلاعات را به شكل آماری نظیر جنسیت، سن، سطح درآمد، تعداد افراد خانواده و غیره جمع آوری می كنند. اطلاعات از طرق گوناگونی قابل دسترسی است : پرسشنامه های كتبی، مصاحبه های تلفنی، داده های كامپیوتری و …. اداره آمار ایران یك سازمان دولتی است كه در مورد شهروندان ایرانی و با استفاده از پرسشنامه های آماری و نظرس نجی هایی كه هر چند سال یكبار انجام می شود اطلاعات لازم را جمع آوری می نماید . اما ممكن است یك كارآفرین بیشتر به نظرسنجی هایی كه مجلات مرتبط با فروش و مدیریت بازاریابی بطور سالانه انجام می دهند علاقه داشته باشد.
چرا باید از وضعیت رقابتی مطلع باشیم؟
اگر شركت شما كالاها یا خدماتی را ارائه دهد كه مشابه آن در بازار وجود دارد، شما ناچارید با شركتهای دیگر بر سر جذب مشتری رقابت كنید، چرا كه شما هم دوست دارید در بازار سهم مشخصی داشته باشید . سهم بازار یعنی بخشی از مردم كه به كالا یا خدمات شما نیاز دارند و به جای رقبا ، از شما خرید می كنند . منطقه بازار را شبیه یك دایره در نظر بگیرید . ممكن است سهم شما از بازار به اندازه سه ربع این دایره باشد. برای آنكه بتوانید سهم بازار خود را حفظ كنید باید در مورد وضعیت رقابت اطلاعات كافی داشته باشید. برای این كار پرسشهای زیر می تواند شروع خوبی باشد.
• رقیب شما چه نوع كالا یا خدماتی را عرضه می كند؟ آیا كالا یا خدمات او دقیقًا مشابه كالا یا خدمات شماست؟ قیمت آنها چقدر است؟ كیفیت آنها چطور؟
• رقیب شما چه مشتریانی را جذب كرده است؟ آیا این افراد با افرادی كه به شما مراجعه می كنند فرق دارند؟ این افراد از مشتریان بالقوه شما جوانتر هستند یا مسن تر؟
• رقبای شما در كدام منطقه فعالیت دارند؟ آیا در شهر كار می كنند یا در اطراف شهر؟ آیا در نزدیكی آنها رستوران غذای سریع و آماده و یا فروشگاه بزرگی وجود دارد؟ آیا آنها در منطقه ای هستند كه مورد نظر شماست؟ كدام منطقه برای دسترسی مشتریان ساده تر است؟
• عملكرد كدامیك از رقبا به نظر شما خوب بوده است؟ چرا؟ سابقه كار آنها چقدر است؟ شناسایی رقبا به شما در تصمیم گیری در مورد كسب و كارتان كمك می كند . اگر هفت قنادی در منطقه شما وجود داشته باشند، شما در صورتی می توانید با راه اندازی یك قنادی دیگر موفق شوید كه شیرینی هایی با طعم و مزه متنوع و متفاوت تولید نمایید . یك كارآفرین خلاق می تواند ایده های گوناگونی را برای رقابت موفقیت آمیز در ذهن داشته باشد . برای مثال، می توان قیمت كالاها را تغییر داد، خدمات افزوده ای عرضه كرد، یا م كان را تغییر داد تا به راحتی در دسترس مشتری باشد . بنابراین شناسایی رقبا به شما كمك می كند كه وضعیت كسب و كار خود را بسنجید و تصمیم بگیرید كه چگونه خود را به مشتریان نزدیك كنید.
چرا باید از تغییرات جامعه مطلع باشیم؟
نكته آخر این است كه كارآفرینان تغییرات ر ا پیش بینی كرده و نسبت به آن عكس العمل نشان می دهند. در واقع، مزیت اصلی مشاغل كوچك این است كه برای این مشاغل تغییر ساده تر است و این مؤسسات می توانند برای استفاده از فرصت موفقیت، خود را به سادگی تغییر دهند. برخی از تغییراتی كه برنامه ریز كسب و كار باید قبل از هر كاری آنها را مد نظر داشته باشد عبارتند از:
• روند تغییر جمعیت در منطقه چگونه است؟ آیا جمعیت پیرتر می شوند یا جوانتر؟ آیا طلاق بیشتر است یا ازدواج؟
• چه نوع كسب و كارهایی به سوی منطقه هجوم می آورند ؟ چه میزان كسب وكارهای جدید ایجاد خواهد شد؟ آیا كارمندان از مهارتهای كافی برخوردار هستند؟ آیا آنها در همین منطقه سكونت دارند یا از مناطق دیگری برای كار به این منطقه مراجعه می كنند؟
• چه نوع كسب و كارهایی در این منطقه شكست می خورند و یا از آن خارج می شوند؟ آیا بیكاری سیر صعودی دارد؟ آیا بیكاری در این منطقه یك معضل است؟
• آیا به دلیل افزایش تعداد زنان شاغل ، به كسب و كارهای دیگری نیاز است؟ شما كدامیك از كارهایی را كه این زنان دیگر نمی توانند انجام دهند، می توانید برایشان انجام دهید؟
• مردم این منطقه چگونه اوقات فراغت خود را سپری می كنند؟ در این منطقه چه نوع مكانهای تفریحی وجود دارند و مردم به چه سرگرمیهایی علاقه دارند؟
• چه فناوریهای جدیدی در این منطقه بكار گرفته شده است؟ آیا مردم از رایانه در منازل استفاده می كنند؟ آیا در بیمارستانها از تجهیزات پزشكی جدید استفاده می شود؟
• حمل و نقل چه تأثیری بر كسب و كار منطقه دارد؟ وضعیت بزرگراهها چگونه است؟ آیا دسترسی به ایستگاههای اتوبوس به راحتی امكان پذیر است؟ آیا منطقه به گونه ای است كه بخشهای گوناگون آن بوسیله بزرگراهها به یكدیگر متصل است؟
• كدامیك از وقایع جاری می تواند منطقه و یا بخشهایی از جامعه را تغییر دهد ؟ آیا مردم از شهر خرید می كنند؟ آیا بازار معروفی در اطراف شهر وجود دارد؟ آیا صنعت جدیدی در حال ورود به جامعه است؟ آیا نرخ خانه های دولتی رو به افزایش است؟
مدیریت کسب و کار:
موفقیت هر کسب و کار رابطه نزدیکى با چگونگى صحیح کنترل کردن امور آن را دارد: در واقع مدیریت صحیح کسب و کار موجب رشد آن میشود.بین دو مفهوم «کارآفرینی» و «مدیریت کسب و کار» تفاوت چندان و یا مشخص نمی توان قائل شد و این دو مفهوم را به طور مستقل از هم بررسی کرد. معیار تعریف کسب و کار در کشورهای مختلف بر حسب شرایط و نیازهای هر کشور متفاوت می باشد.و لی اغلب بر اساس تعداد کارکنان یا میزان درآمدهای سالیانه تعریف می شوند؛ «کمیته توسعه اقتصادی آمریکا، کسب و کار را چنین تعریف می نماید» کسب و کار باید حداقل دو شرط از چهار شرط: 1- مدیریت مستقل 2- تأمین سرمایه از طریق یک نفر یا جمع محدود از افراد 3- انجام فعالیت ها به صورت عملی 4- کوچک بودن در برابر بزرگترین رقیب باشد.
همانطور که گفته شد کارآفرینی فرآیند شناخت فرصتهایی است که برای آنها بازار وجود دارد و پذیرش ریسک برای ایجاد سازمان در جهت ارضای نیاز می باشد. در حالیکه مدیریت کسب و کار کوچک، فرآیند مداوم تصاحب و اداره یک کسب و کار ثبات یافته است. و مدیریت توانایی انجام دادن کار با کمک دیگران است.مدیزیت،علم و هنر به کارگیری اصول برنامه ریزی، سازماندهی ،ارتباطات ،هدایت و کنترل امکانات و فعالیتهای افراد برای رسیدن به هدفهای خاص موسسه است.مدیریت کسب و کار را نباید صرفا یک عمل آکادمیک محسوب کرد. مدیریت واقعى در بر گیرنده هدایت قوى، رفتار مثبت، دانش کسب و کار و مهارتهاى مناسب فردى است. مدیریت در حقیقت هدایت افراد، تاثیر گذارى بر کار و تصمیم گیرى بموقع و صحیح است و مهارتهاى مدیریتى را به مرور زمان میبایست کسب کرد و به بیان دیگر کسب مهارتهاى مدیریتى در واقع همانند سپرده گذارى در بانک مى باشد.
ارتباط کارآفرینی و مدیریت کسب و کار:
کارآفرینان منابع را از جایی که بهره وری پایین دارد به جایی که بهره وری بالایی دارد منتقل می کنند و این یکی از عوامل موفقیت آنها به شمار می رود زیرا تخصیص مناسب ابزار، تجهیزات، پول، مواد خام و نیروی انسانی سبب رشد و نمو سازمان می شود اما این امکانپذیر نیست مگر اینکه کارآفرین بتواند مهارت ها، توانایی ها و خصوصیات فردی و جمعی را در راستای اهداف سازمان بکار گیرد و هدایت گری دیگران را عهده دار می شود و اینها همه از وظایف و فعالیت مدیریت کسب و کار می باشد.
وظایف و فعالیت های مدیریت:
صاحب نظران مدیریت معتقدند هر سازمان اجتماعی (دولتی، صنعتی، بازرگانی، خدماتی، فرهنگی، آموزشی و مذهبی، نظامی و سیاسی) که توسط افراد انسانی اداره می شود، باید وظایف مدیریتی را عهده دار باشند. وظایف مدیریت به پنج وظیفه مهم خلاصه می شود:
الف. برنامه ریزی، ب. سازمان دهی، ج. استخدام د. هدایت هـ. کنترل
الف) برنامه ریزی: یکی از وظایف مدیریت برنامه ریزی باشد که انجام آن باید با در نظر گرفتن سایر وظایف مدیریت یعنی سازماندهی، استخدام، هدایت و کنترل انجام پذیرد.
اجزای صحیح دیگر وظایف مدیرین مانند سازماندهی، استخدام، هدایت و کنترل و بسیج منابع نیز بستگی به برنامه ریزی دارد.
برنامه ریزی در مدیریت؛ همراه قبل از سازماندهی انجام می شود و شامل شناخت هدف و تعیین هدفها، منابع و پیش داشته های محیطی و همچنین سایت های اساسی و کلی، رویه ها و روش های چگونگی انجام کار می باشد.
برنامه ریزی ممکن است بلند مدت، میان مدت و یا کوتاه مدت باشد و راجع به مسایل مالی، بازاریابی نیروی انسانی، مسایل تولید و فروش باشد.
ب) سازماندهی: تعریف سازماندهی؛ عبارت است از؛ شناسایی و گروه بندی فعالیتها، تعیین اختیار و مسئولیتهای شاغلین، تعیین مراتب سطوح و ایجاد هماهنگی بین وظایف و فعالیت ها. هر سازمان، که با اندیشه و قصد تحقق اهداف معینی تعریف می شود، ممکن است دارای اهداف متعددی باشد که این اهداف از طریق فعالیت افراد با کارکردهای ابزار و تجهیزات نحقق می یابند. در ابتدا کارآفرین؛ کلیه وظایف از قبیل تولید، فروش و ارایه خدمات را بر عهده دارد و هم منابع مالی را تأمین می کند، اما با گسترش حجم فعالیتها تقسیم وظایف ضرورت می یابد.
سازمان چیست؟سازمان،وسیله ی ارتباط و ترکیب منابع مادی و انسانی برای تولید و توزیع کالاها و خدمات در جامعه است. سازمان عبارت است از کوشش جمعی و عمدی عده ای از افراد براساس روابط منظم و منطقی برای رسیدن به هدف مشترکی که هریک از افراد به تنهایی از رسیدن به آن عاجزند. سازمان ارزشمند،سازمانی است که فعالیتهایش را در یک زنجیره ارزش افزا سامان می دهد و ارزشمندی یک سازمان در حقیقت مجموع ارزشهای به دست آمده در انجام فرایند های سازمانی آن می باشد.
ج) استخدام: مدیریت با بکارگیری نیروی انسانی توانمند، متخصص و با تجربه، به روند بهبود عملکرد سازمان شتاب بخشنده و باعث افزایش بهرهوری و بازدهی مؤسسات و بنگاها می گردد .
د) هدایت: هدایت سازمان از وظایف مهم مدیریت است هدایت از نظر صاحبنظران شامل مبحث؛ رهبر، انگیزش و ارتباطات می باشد. ارتباط و تعامل مناسب در بین اجزای انسانی سازمان در جهت انجام فعالیت های هدفمند برنامه ریزی شده می باشد. مدیران با ایجاد نظام ارتباطات مناسب زمینه ی نفوذ خود را در کارکنان فراهم نموده و در نتیجه توان برانگیختن آنان را در جهت نیل به هدف میسر می سازند. در هر حال داشتن رهبری اثر بخش موجب خواهد شد که حداکثر توان کارکنان در خدمت اهداف مدیریت و سازمان قرار گیرد.
هـ )کنترل: کنترل عبارت است از سنجش عملکردها بر اساس برنامه که از وظایف مهم همه مدیران در هر رده و سطح سازمانی است مدیران با انجام این وظیفه توان جلوگیری از انحرافات برنامه ها را پیدا کرده و قادر به انجام اقدامات اصلاحی در راستای برنامه ها خواهند شد. کارآفرینان بعنوان مرکز کنترل درونی که موفقیتها و شکستهای خود را از ناشی از عملکرد خود می دانند. همواره سعی در کنترل رفتار خود و گرفتن بازخورد از عملکرد خود دارند، زیرا فقط با کنترل است که ایده و برنامه طراحی شده و به درستی پیش خواهد رفت می توان گفت که کنترل رابطه ی نزدیک با برنامه ریزی دارد.
سازماندهی بر اساس وظیفه یا تخصص:
هیچ زن و یا مردى در دنیاى کسب و کار تنها نیست. در این حیطه شما نیازمند کمک افراد دیگر هستید و باید بتوانید از آنها کمک بگیرید تابتوانیدکسب و کارتان را هدایت کنید. وظیفه ی هر مدیری رعایت اصل بهینگی است یعنی یک مدیر ارزشمند کسی است که با به کارگیری بهینه منابع،سازمان را به سمت ارزشمندی سوق میدهد لازم به ذکر است به کارگیری بهینه منابع فقط با برنامه ریزی صحیح از طرف مدیران حاصل میشود.این نوع سازماندهی در برگیرنده وظایفی است که یک مؤسسه نوعاً انجام می دهد. تمام کارکنانی که عملیات مشابهی انجام می دهند، در یک قسمت متمرکز می شوند و زیر نظر یک مدیر کار می کنند. به عبارت دیگر در ساختار سازمانی بر حسب وظیفه، واحدها به نحوی از یکدیگر جدا می شوند که هر یک وظایف و مسئولیتهای غیر مشایهی با دیگری داشته باشند. برای نمونه در یک مؤسسه تولیدی، جدا شدن واحدها به قسمت های تولید، فروش، مهندسی و پرسنل که هر یک از ارتباط با هدف شرکت وظایف خاصی را دنبال می کند.
تصمیم گیرى :
تصمیم گیری یکی از وظایف مهم در حوزه ی مدیریت است.این وظیفه به قدری اهمیت دارد که برخی از علمای علم مدیریت را چیزی جز تصمیم گیری تلقی نمی کنند.تصمیم گیری در واقع فرایندی است که گزینش مطلوب و بهینه را از بین گزینه های مختلف امکان پذیر می سازد. این امکان فراهم نمی شود،مگر این که فرایند یاد شده را بشناسیم و در تصمیم گیری ها به آن عمل کنیم.تصمیم گیری در واقع وقتی مطرح می شود که بخواهیم مسئله و مشکلی را حل،یا بروز مسئله و مشکلی را جلوگیری کنیم.
پس یكی از عوامل در پیشرفت و موفقیت یك كسب كار تصمیم گیری می باشد، یكی از بهترین تصمیم ها یادگیری این موضوع است كه چگونه تصمیم گیرنده خوبی باشید. این امر نیازمند تعهد، درك و مهارت می باشد كه بسیار مهم و ارزشمند است.
آیا تصمیم گیرنده خوبی هستید؟
مراحل مختلف در اجتناب از اشتباهات رایج و ایجاد تصمیم گیری كارآ را بیاموزید.تصمیم گیری مهارتی است كه می توانید از دیگران بیاموزید. دو نوع تصمیم گیری اصلی وجود دارد:
1- آنهائی كه با استفاده از فرآیند خاص بدست می آید 2- آنهائی كه تنها مانند یك رویداد است.
مراحل یك تصمیم گیری نافذ:
اگر از 10 مرحله اصول تصمیم گیری استفاده كنید، خود را یك تصمیم گیرنده كارآ در كسب و كار و زندگی خود می بینید.
1-تا حد امكان مفاد تصمیم گیری خود را تعریف كنید. آیا آن واقعاً تصمیم خودتان است یا تصمیم شخص دیگری است؟ آیا واقعاً نیازمند به این تصمیم گیری هستید؟ چرا این تصمیم گیری برای شما مهم است؟ چه كسی در این تصمیم گیری ذینفع است؟ ارزش این تصمیم گیری برای شما چه میزان است؟
2-هر راهكاری را كه به ذهنتان می رسد را بنویسید. چرا كه به تصویر كشیدن راه كارهای متفاوت مهم است.
3-فكر می كنید از كجا می توانید اطلاعات مفید بیشتری را بدست آورید. اطلاعات جدید منجر به راه كارها و انتخابهای بیشتری نیز می شوند. كسانی كه می توانید از آنها اطلاعات بدست آورید، دوستان ، همكاران، خانواده، نمایندگیهای فدرال و ایالتی، سازمانهای حرفهای، خدمات آن لاین، روزنامه ها، مجله ها، كتابها و غیره می باشند
4-انتخابهای خود را بررسی كتید. از منابع اطلاعاتی مشابه برای كسب ایده های خاص استفاده كنید و برای هر انتخاب معیار خاصی را مشخص كنید. هر چه اطلاعات بیشتر بدست آورید، ذهنتان برای تصمیم گیری فعال تر خواهد شد.
5-ذخیره انتخابها. اكنون شما دارای گزینه های متفاوت هستید و زمان آن رسیده است كه آنها را بررسی كنید و ببینید كدام یك از آتها برای شما كارایی بیشتری دارد. در ثانی به دنبال انتخابهائی باشید كه این امكان را برای شما فراهم سازند تا به بیشترین امتیاز برسید. ثالثاً انتخابهائی كه با معیارهای شما سازگاری ندارند را حذف كنید.
6-نتایج هر انتخاب را به تصویر بكشید. برای هر انتخاب باقی مانده در فهرستتان، نتایج را به تصویر بكشید، بدین صورت نقایص شما مشخص می گردد.
7-یك بررسی واقعی انجام دهید. كدام یك از انتخابهای باقی مانده به واقعیت نزدیك تر است؟ هر چه خلاف آن را ثابت می كند، آن گزینه را حذف كنید
8-كدام گزینه با شما ساز گاری دارد. اگر نسبت به تصمیمی كه اتخاذ كرده اید خشنود هستید اما احساس می كنید كه با اهداف شما سازگاری ندارد، بدانید كه تصمیم صحیحی نگرفته اید و این انتخاب برای شما كارساز نخواهد بود.
9-شروع كنید. زمانی كه تصمیمی را اتخاذ می كنید، آن را عملی سازید. اگر بخواهید نسبت به آن احساس خوشایندی نداشته باشبد موجب اندوه و ناراحتی می شود، پس بهترین كار را در زمان حال انجام دهید. همیشه این فرصت را دارید كه ذهن خود را در آینده تغییر دهید.
10-اجرا كنید
دلایل شكست یك كسب و كار:
موفقیت در یك كسب و كار هیچگاه بصورت خودبخودی و یا بر اساس شانس نیست و همانطور كه گفته شد این موفقیت اصولاً به سازماندهی دقیق و بصیرت فرد بستگی دارد.
شروع یك كسب كار همیشه ریسك پذیر است، با توجه به گزارش اداره كسب و كارهای كوچك در آمریكا (های كوچك در آمریكا SBA)) بیش از 50% كسب و كارهای كوچك در سالهای اول با شكست مواجه شده و 90% آنها در 5 سال اول از بین می روند.
Micheal ames در كتاب خود به نام \”كنترل سب و كار كوچك\” دلایل زیر را برای شكست این نوع كسب و كارها بیان كرده است:
1-عدم وجود تجربه
2-نداشتن سرمایه کافی
3-نداشتن جایگاهی مناسب
4-عدم وجود كنترل قوی
5-سرمایه گذاری بیش از اندازه در دارائیهای ثابت
6-قراردادهای اعتباری ضعیف
7-استفاده شخصی از سرمایه های تجاری
8-رشد بدون انتظار
Gustav Berle دو دلیل دیگر در كتاب خود بنام \”كسب و كار خود را بر عهده بگیرید\” به این دلایل اضافه می كند:
1-رقابت 2-فروش پائین
بیان این موارد قصد ترساندن شما را برای شروع یك كسب و كار ندارد، بلكه می خواهد شما را برای مسیر پر فراز و نشیبی كه در پیش دارید آمده كند. ناچیز پنداشتن مشكلات شروع یك كسب و كار یكی از بزرگترین موانع كارآفرینی است. در هر صورت اگر صبور باشید و به سختی كار كنید به موفقیت دست می یابید. و هیچ گاه فكر نكنید كه قادرید همه كارها را به تنهائی انجام دهید، یكی از بهترین روشها برای رسیدن به موفقیت در كسب و كار استفاده از راهنما ئی های دیگران است، شخصی كه دارای تجربیات مرتبط با كسب و كار است، می تواند شما را در این امر راهنمائی كند.
جمع بندی :
تعریف كسب و كار كوچك: به منظور تحلیل آماری و با قاعده در خصوص كسب و كار كوچك ، باید گفت كه این مقوله دارای قوانین اجرایی تجاری است. هر صنعتی بر اساس درآمد و میزان استخدام سالانه ، اندازه استانداردی را برای خود تعریف ميكند. در بیشتر موارد این تعریف به واسطه نمایندگيهای دولتی تعریف ميشود تا تحت قوانین تغییرپذیر دولتی تحلیل هایی را صورت دهند. به علاوه ، این استانداردها برای برنامههایی كه در خصوص كمك بهبود به امور مالی است كارا ميباشد. كسب و كار كوچك بصورت مستقل است و هر شركتی با كمتر از 500 پرسنل در این حیطه قرار ميگیرد. این اندازه مرسومترین استاندارد تعریف شده است. در آمریكا حدود 5/22 میلیون كسب و كار مستقل از كشاورزی و زراعت وجود دارد كه 99 درصد آن كسب و كار كوچك(Small Business) به حساب ميآیند.
راهنمای شروع یك كسب و كار كوچك: این راهنما به منظور آن تدوین شده است كه بتواند با بیان تمامی نكات و در عین حال حفظ سادگی و قابل فهم بودن، به شما در راه ایجاد یك كسب و كار موفق كمك كند.
گام اول: ارزیابی اولیه
– آیا كارآفرینی برای شما ساخته شده است ؟ بدیهی است كه شروع یك كسب و كار جدید ریسكهای زیادی را به همراه دارد كه البته با برنامه ریزی ميتوان شانس موفقیت را بالا برد. بنابراین بهترین نقطه شروع آن است كه نقاط قوت و ضعف خود را بعنوان دارنده یك كسب و كار بشناسید.
– آیا شخصیتی مستقل و خودجوش دارید؟ این را همیشه در نظر داشته باشید كه در صورت شروع یك كسب و كار كوچك ، این خود شما هستید و نه شخص دیگر كه باید تصمیم بگیرید كه چگونه پروژهها ، برنامهها و زمان خود را مدیریت كنید.
– تا چه حد با شخصیتهای متفاوت و افراد گوناگون ميتوانید ارتباط برقرار كنید؟ صاحبان كسب و كار ناگزیرند كه با افراد و اقشار مختلفی سرو كار داشته باشند. آیا شما ميتوانید با مشتریان، تامینكنندگان، كاركنان و … در جهت منافع كسب و كار خود ارتباط برقرار كنید.
– تا چه حد قدرت تصمیمگیری دارید؟ صاحبان كسب و كار كوچك بایستی بطور متداوم ، به سرعت و در شرایط بحرانی بتوانند مستقلا” تصمیمگیری كنند.
– آیا شما استقامت فیزیكی و احساسی لازم برای اداره یك كسب و كار را دارید؟
مالكیت یك كسب و كار علاوه بر چالش و هیجان ، مستلزم فشاركاری زیاد ، ساعتهای كاری زیادی ميباشد. آیا شما ميتوانید 12 ساعت در روز و هفت روز در هفته را كار كنید؟
– تا چه حد ميتوانید برنامهریزی و سازماندهی كنید؟ تحقیقات نشان ميدهد بسیاری از شكستها در صورت برنامهریزی صحیح ، به وجود نمی آمد.
– آیا انگیزه لازم را برای تحمل مشقات را دارید؟ ممكن است شما در حین اداره یك كسب و كار احساس كنید كه در برخی مواقع توانایی تحمل تمامی مشقات و زحمات را به تنهایی ندارید و فقط داشتن انگیزه قوی است كه ميتواند در این مواقع سختی ، دلگرم و امیدوار سازد.
– این كسب و كار چگونه خانواده شما را متاثر ميسازد؟ سالهای اولیه شروع یك كسب و كار ميتواند سختيهایی را برای خانواده و زندگی شخصی شما ایجاد كند. در عین حال ممكن است خانواده شما تا به سوددهی رسیدن كسب و كار ، دچار مشكلات و فشارهای مالی شوند. بنابراین حمایت و یا عدم حمایت خانواده نقش مهمی در شروع و ایجاد یك كسب و كار دارد. این حقیقت دارد كه دلایل زیادی برای عدم شروع یك كسب و كار كوچك و مستقل وجود دارد ، اما برای افرادی كه واجد شرایط فوق هستند ، مزایای زیادی وجود دارد كه قطعا” از ریسكهای آن بیشتر است. اینكه شما خادم و مخدوم خود ميشوید! زحمت و تلاش و ساعتهای كاری زیاد مستقیما” به نفع شماست و نه شخص دیگر!امكان كسب درآمد و رشد ، محدودیت كمتری دارد.چالش و هیجان كار برای شما افزایش ميیابد. اداره یك كسب و كار مستقل امكان فراگیری زیادی را برای شما فراهم ميآورد.
گام دوم: برنامه ریزی كسب و كار
شروع یك كسب و كار نیاز به انگیزه ، علاقه و استعداد دارد. همچنین نیاز به تحقیقات وسیع و برنامهریزی صحیح دارد. اطلاعات زیر برای تهیه طرح كسب و كار ( Business Plan ) ميتواند بسیار مؤثر واقع شود:
– قبل از شروع به كار لیستی از تمامی دلایلی كه ميخواهید بخاطر آنها وارد دنیای تجارت شوید ، تهیه كنید. مثلاً: شما ميخواهید رئیس خود باشید. شما ميخواهید استقلال مالی داشته باشید.شما ميخواهید آزاد باشید. شما ميخواهید آزادانه تمامی تواناییها و دانستههای خود را به كار ببرید.
– سپس بایستی تعیین كنید كه اصولا” چه كسب و كاری برای شما مناسب است. لذا این سؤالات را از خود بپرسید: من دوست دارم با وقت خود چه كاری انجام دهم؟چه مهارتهای تكنیكی من تا به حال آموختهام؟به نظر دیگران من در چه كارهایی مهارت دارم؟ من چقدروقت آزاد برای اداره یك كسب و كار موفق دارم؟ آیا من هیچ سرگرمی یا علاقهای كه قابل تبدیل شدن به كسب و كار شدن را داشته باشند ، دارم؟
– پس از تعیین كسب و كار مناسب تحقیقات لازم را جهت پاسخ به سؤالات زیر به عمل آورید: آیا ایده من كاربردی است و آیا نیازی را برآورده خواهد كرد؟ رقبای من چه كسانی خواهند بود؟ مزیت رقابتی شركت من نسبت به شركتهای موجود چیست؟ آیا من ميتوانم خدمت بهتری ارائه دهم؟آیا من ميتوانم برای كسب و كار جدید خود تقاضا ایجاد كنم؟
– آخرین مرحله قبل از تهیه طرح كسب و كار این است كه چك لیست زیر را تهیه كنید و پاسخ دهید: من علاقه به شروع چه كسب و كاری دارم؟ چه خدمتی یا كالایی قرار است ارائه دهم؟ در كجا قرار است این كار را انجام دهم؟چه مهارت و تجربهای برای این كار دارم؟ ساختار قانونی شركت من چگونه خواهد بود؟ ( سهامی عام، خاص و … ) اسم كسب و كار چه چیزی باشد؟ چه امكانات و تجهیزاتی نیاز خواهم داشت؟ به چه تسهیلات و امكانات بیمهای نیاز خواهم داشت؟ پاسخ شما به تمامی سؤالات بالا شما را در طراحی یك كسب و كار كامل جامع یاری ميكند.
گام سوم: تامین منابع مالی
یكی از كلیدهای اساسی موفقیت و پیشرفت در شروع كار ، جذب و تامین منابع مالی كافی برای راهاندازی یك كسب و كار كوچك است. اطلاعات زیر تكیه بر روشهای جمعآوری پول برای شركتهای كوچك دارد. همچنین شما را در تهیه درخواست وام ( Loan Prposal ) یاری ميدهد. منابع زیادی برای جمعآوری سرمایه وجود دارد. باید توجه داشته باشیم كه قبل از تصمیمگیری ، تمامی منابع ممكن را جستجو كنیم :
– پساندازهای شخصی
– دوستان و افراد خانواده
– بانكها و مؤسسات اعتباری
– شركتهای سرمایه گذاری مخاطره آمیز
چگونه یك درخواست وام ( Loan Prposal ) تهیه كنیم؟مورد قبول واقع شدن درخواست شما بستگی به نحوه تنظیم درخواست شما دارد. بخاطر داشته باشید كه وام دهندگان در كاری سرمایهگذاری ميكنند كه نسبت به بازگشت سرمایه خود مطمئن باشند. بنابراین یك درخواست وام خوب شامل اطلاعات زیر باید باشد:اطلاعات كلی راجع به شركت :
– نام و آدرس شركت ، نام مدیر ، اعضای هیئت مدیره و …
– دلیل نیاز به وام ،مورد مصرف وام و ضرورت آن.
– مبلغ دقیق موردنیاز برای رسیدن به اهداف مربوطه.
تاریخچه كسب و كار :
– تاریخچه و طبیعت كار ، توضیح كامل در مورد نوع كار ، قدمت و كاركنان و دارایيهای آن.
– اطلاعات كامل راجع به نحوه مالكیت و ساختار قانونی شركت.اطلاعات راجع به مدیریت : نوشته كوتاهی راجع به مدیران ، سوابق ، تحصیلات ، تجربیات و مهارتهای آنان تهیه كنید.
اطلاعات بازار :
– به وضوح محصول و یا خدمت شركت خود و بازار آن را تشریح كنید.
– بازار رقابت و رقبای خود را شناسایی كرده و مزیت رقابتی خود را بیان كنید.
– اطلاعاتی راجع به مشتریان و اینكه چگونه كسب و كار شما نیازهای آنها را برطرف ميكند ، تهیه كنید.
اطلاعات مالی :
– صورتهای مالی و سود و زیان 3 سال گذشته خود را ارائه كنید. در صورت شروع یك كسب و كار جدید درآمدهای پیشبینی شده را ارائه كنید.
– اطلاعات مالی راجع به خود و سایر سهامداران عمده شركت را بیان كنید.
– و در آخر سوگندی مبنی بر تعهد نسبت به وام یاد كنید و امضاء نمائید.
وام دهندگان بر چه اساسی شما را ميسنجند؟ وقتی وام دهندگان درخواست شما را بررسی ميكنند شش فاكتور را مدنظر قرار ميدهند كه به شرح زیر ميباشند:
6C مالی:
1. Character : شخصیت وام گیرنده و میزان تعهد و جوانی و اخلاقی وی مبنی بر بازگشت وام در زمان مقرر.
2. Capacity to pay : ظرفیت بازپرداخت وام گیرنده كه بر اساس تجزی تحلیل و بررسی درخواست وام ، صورتهای مالی و سایر مدارك مالی وی تعیین ميشود.
3. Capital : شامل مجموع كل بدهيها و دارایيها ميباشد كه وام دهندگان ترجیح ميدهند كه نسبت بدهی به دارایی شركتها حتيالمقدور كمتر باشد چرا كه نشانگر پایداری مالی شركت است.
4. Collateral : میزان وثیقه كه هر چه بیشتر باشد و اختلاف آن با مبلغ ، وام داده شده كمتر ، اطمینان خاطر وام دهنده از بازپرداخت وام بیشتر خواهد بود.
5. Conditions : شرایط كلی اقتصادی ، جغرافیایی وسعتی شركت …
6. Confidence : یك وام گیرنده موفق سعی ميكند كه اطمینان وام دهنده را از 5 مورد قبلی جلب كند و وی را به وام دادن ترغیب نماید.
و در آخر برای جمعبندی چك لیست زیر را ارائه ميكنیم كه البته برخی از بندها بنابر نوع و ماهیت كسب و كار قابلیت تغییر و یا حذف دارند. چك لیست كلی شروع یك كسب و كار كوچك :
– انتخاب كسب و كار بر اساس علاقه و توانایيها
– انجام تحقیقات و بررسيهای لازم در مورد ایده كیب و كار
– تهیه طرح كسب و كار و طرح بازاریابی
– انتخاب یك نام برای كسب و كار
– چك كردن حق استفاده از نام انتخاب شده و كسب اجازه برای استفاده از آن نام
– ثبت كسب و كار با نام انتخاب شده
– تعیین مكان مطلوب برای شروع كسب وكار
– چك كردن و بررسی قوانین منطقهای ( منطقه انتخاب شده برای احداث كسب و كار )
– تعیین نوع ساختار قانونی شركت و مستندسازی
– اخذ اجازه ها و لیسانسهای مورد نیاز
– ثبت حقوق انحصاری ( Copy right )
– در صورت كارآفرینی و یا خلق محصول جدید ، ثبت Patent
– انجان تبلیغات و نشر اعلامیه های لازم مبنی بر شروع كسب وكار جدید
– تهیه خطوط تلفن كاری و سایر تجهیزات موردنیاز
– انجام كارهای مربوط به بیمه
– اخذ اطلاعات مربوط به مالیات شركت
– بیمهكردن كاركنان و جمعآوری اطلاعات راجع بع قوانین كار
– تعیین سیستم دستمزد حقوق و نحوه جبران خدمات كاركنان ( در صورت وجود )
– افتتاح یك حساب بانكی برای كسب و كار
– چاپ كارتهای تجاری برای شركت و ایجاد آرم برای شركت
– خرید تمامی لوازم تجهیزات موردنیاز
– ایجاد E-mail و Website برای شركت
– انجام تبلیغات وسیعتر در نشریات و تلویزیون و…
– تماس با تمامی افراد ممكن اعم از خانواده و غیر هم ، مبنی بر شروع كسب و كار جدید
– سایر موارد
2-3) مسائل حقوقی و قانونی
انواع کسب و کار
به طور کلی میتوان انواع کسب و کار را به 4 گروه تقسیم نمود : 1- تولیدی 2- عمده فروشی 3- خرده فروشی 4- خدماتی
مسئولیت یعنی الزام قانونی مالک کسب و کار در استفاده از پول یا دارایی های شخصی و یا دارایی های کسب و کار برای پرداخت بدهی ها ی کسب و کار . که بر دو نوع است :
1-مسئولیت نامحدود = مالک یا مالکین کسب و کار به طور قانونی ملزم اند تا از پول و دارایی های شخصی خود نیز برای پرداخت بدهی های کسب وکار استفاده کنند.
2-مسئولیت محدود = مالک یا مالکین ملزم به عمل ذکر شده در تعریف فوق نیستند و تنها پولی را که درکسب وکارسرمایه گذاری کرده اند در معرض خطر قرار میدهند.
سطح مسئولیت مالک یا مالکان به نوع ساختار مالکیت کسب و کار بستگی دارد.
مالكیت كسب وكار
1- انفرادی 2- شراکت 3- شرکت 4-شرکت های غیر تجاری
1) مالکیت انفرادی :
کسب وکاری است که یک شخص آن را راه اندازی و اداره می کند و کسب و کار جدا از شخص مالک نیست.
بدهی و تعهدات بر عهده ی فرد مالک است و علاوه بر آن شخص مالک دارای مسئولیت نامحدود است(دارایی های کسب و کار و دارایی های شخصی فرد، پشتیبان عملیات خواهد بود.)
مزایا :
شکل گیری آسان – مالکیت فردی در سود – خلاصه شدن تصمیم گیری و کنترل در یک شخص –انعطاف – آزادی نسبی در مقابل کنترل های دولتی و رهاشدن از مالیات های شرکت بازرگانی
موارد مداخلة دولت : مرحلة کسب مجوز، مالیات پرداختی در قالب مالیات بر درآمد شخصی است.
معایب :
مسئولیت نامحدود-احتمال وقفه یا تعطیلی به علت بیمار یا مرگ مالک – دسترسی کمتر به سرمایه- مشکلات نسبی در تامین منابع مالی در بلند مدت- تجربیات و دیدگاه محدود به علت عدم حضور افراد دیگر
2)شراکت:
دویا چند نفر که به عنوان شریک در یك کسب و کار با یکدیگر مشارکت و همکاری می کنند، شراکت نامیده می شود.
هریک از شرکا با گذاشتن پول، اموال، نیروی کار و مهارت ها، سهمی در سود یا زیان کسب و کار پیدا می کنند.
شرکا بین خود قراردادی امضا می کنند که در آن سهم مالی و مدیریتی آن به صورت تفصیلی مکتوب شده و نقش های شرکت و روابط شراکتی آنان بیان شده است .
انتخاب شریك مناسب
1.با كسی شریك شوید كه بتواند پول مورد نیاز كسب و كارتان را فراهم كند.
2.از شراكت با كسی كه در مورد هدف شركت و نوع محصولات آن مثل شما فكر نكرده و یا شما از او خوشتان نیاید بپرهیزید.
3.حتما سراغ شركایی بروید كه اعتبار و دانش تخصصی بالاتری داشته و شجاع و قوی بوده و به صداقت و امانت داری شهره باشد.
4.به یاد داشته باشید جنگ اول همیشه بهتر از صلح آخر است.
نکته مهم :حداقل یکی از شرکا باید مسئولیت بدهی ها و مسئولیت نامحدود کسب و کار را بپذیرد.
مزایا : شکل گیری آسان و تسهیل در رشد وعملکرد – انعطاف – آزادی نسبی در مقابل مقررات و کنترل های دولتی
وجودمزایای مالیاتی( چون شخصیت حقیقی افراد مطرح است و مالیات ها بر درآمد شخصی است و چون کسب و کار مالكیت فردی دارد، دخالت دولت نیز درآن کم است)
3)شرکت :
تشکیلات قانونی منفک ازافرادی است که مالک آن هستند و از طریق قوانین دولتی ایجاد شده است.
درابتدا باید درمورد سهم سرمایه ای افراد توافق کرد و سپس اساسنامه کسب و کار به تایید نهادهای مربوط دولتی برسد و شرکت ثبت شود
شرکتهای تجاری در ایران طبق قانون تجارت به هفت نوع تقسیم میشوند که عبارتند از:
۱- سهامی که خود بر دو نوع است : سهامی خاص و سهامی عام
۲- با مسئولیت محدود
۳- تضامنی
۴- نسبی
۵- مختلط سهامی
۶- مختلط غیرسهامی
۷- تعاونی تولید و مصرف.
شکل غالب شرکتها در ایران از نوع سهامی و با مسئولیت محدود است و شرکتهای تضامنی و نسبی هم کم نیستند.
۱- شرکت سهامی: مهمترین و رایجترین نوع شرکتهای تجاری. در آنها سرمایهی شرکت به تعدادی سهام باارزش مساوی تقسیم میشود. شرکتهای سهامی دو نوعاند:
شرکت سهامی خاص: شرکتی بازرگارنی است که تمام سرمایه آن بطور انحصاری توسط مؤسسین تأمین گردیده و سرمایه آن به سهام تقسیم شده مسئولیت صاحبان و سهام، محدود به مبلغ اسمی سهام آنها است و تعداد سهامداران نباید از سه نفر کمتر باشد. عنوان شرکت سهامی خاص باید قبل از نام شرکت یا بعد از آن بدون فاصله با نام شرکت، بطور روشن و خوانا قید شود. در این شرکتها در صورت ورشکستگی، هر سهامدار فقط بهاندازهی مبلغ اسمی سهامش به طلبکاران تعهد دارد.
شرکت سهامی عام: برای انجام پروژه های بزرگ عمرانی، صنعتی و کشاورزی وجود شرکت های بزرگ لازم و ضروری است، در این گونه شرکت ها سرمایه های اندک در قالب سهام به عموم مردم واگذار می شود، مؤسسین یا مدیران با اداره ی شرکت، سرمایه حاصله را در جریان گردش صحیح اقتصادی قرار می دهند و در اثر این عمل دو منفعت حاصل می گردد؛ در مرحله اول سودی از سرمایه-گذاری یا انجام فعالیت های عمرانی نصیب سهامداران می شود و در مرحله دوم رونق و آبادانی را برای کشور به ارمغان می آورد.
۲- شرکت با مسئولیت محدود: در اینجا هم چند شریک داریم؛ اما با دو فرق: اولا اینکه هر کس بهاندازهی مبلغ سرمایهای که میآورد و در اساسنامه نوشته میشود تعهد دارد (مثلا اگر پنجاه هزار تومان سرمایه بیاورید همینقدر تعهد دارید)؛ ثانیا اینکه در برابر آوردن سرمایه به کسی برگهی سهام داده نمیشود. یک نکتهی دیگر هم اینکه اگر شرکت سهامی ورشکست بشود، طلبکاران میتوانند برای دریافت طلبشان از طریق دادگاه روی اموال شخصی شما (مثلا منزلتان) ادعا کنند؛ ولی در شرکت با مسئولیت محدود این امکان وجود ندارد!
۳- شرکت تضامنی: در این نوع شرکتها هر یک از شرکا بهتنهایی در برابر تمامی دیون و بدهیهای شرکت مسئول است. بنابراین اگر شرکت مثلا ده میلیون بدهکار است، هر کدام از شرکا که یافت شود باید تمامی این ده میلیون را تنهایی بدهد و خودش برود سراغ شریکش!
۴- شرکت نسبی: در این شرکتها هر یک از شرکا در برابردیون و بدهیهای شرکت بهاندازهی درصد سرمایهی خود مسئول است. بنابراین اگر شرکت صد میلیون بدهی دارد و سی درصد سرمایهاش به اسم من است، من باید سی میلیون را بهتنهایی بدهم
در جدول ذیل شرکتهای ذکرشده دربالا و الزامات آنها را ملاحظه میکنید:
۵- مختلط سهامی : شركتی است كه تحت اسم مخصوصی بین یك عهده شركاء سهامی و یك یا چند شریك ضامن تشكیل می گردد.شركای سهامی كسانی هستند كه سرمایه آنها به صورت سهام یا قطعات متساوی القیمه درآمده و مسئولیت آنها تا میزان همان سرمایه است.شریك ضامن كسی است كه سرمایه او به صورت سهام در نیامده و مسئول كلیه قروضی است كه ممكن است علاوه بر دارایی شركت پیدا شود. در نام این شركت باید عبارت (شركت مختلط) و لااقل نام یكی از شركاء ضامن قید گردد. ادراه داین شركت تقریباً همانند شركت مختلط غیر سهامی است با كمی تغییرات. درهریك از شركتهای مختلط سهامی هیات نظاری لااقل مركب از 3 نفراز شركا برقرار میشود.
۶- مختلط غیرسهامی :شركتی است كه برای امور تجارتی تحت اسم مخصوصی بین یك یا چند نفر شریك ضامن و یك یا چند نفر شریك با مسئولیت محدود بدون انتشار سهام تشكیل می گردد. شریك ضامن مسئول كلیه قروضی است كه ممكن است علاوه بر دارایی شركت پیدا شود. شریك با مسئولیت محدود كسی است كه مسئولیت او فقط تا میزان سرمایه ایست كه در شركت گذارده است و یا باید بگذارد.در نام این شركت باید عبارت (شركت مختلط) و لااقل نام یكی از شركاء ضامن قید گردد.اداره این شركت برعهده شركای تضامنی است و شركای با مسولیت محدود اجازه اداره آنرا ندارند و در صورت زیان دیدن شركت از عملكرد ایشان نسبت به ضرر به تقصیر ایجاد شده همانند شركاء تصامنی هستند.شركاء با مسئولیت محدود حق نظارت بر فعالیتهای شركت را دارند.نحوه اداره این شركت و قوانین حاكم بر آن تقریباً شبیه شركت تضامنی است.
۷- تعاونی تولید و مصرف: شركت تعاونی تولید شركتی است كه بین عده ای از ارباب حِرَف تشكیل میشود و شركا مشاغل خود را برای تولید و فروش اشیا یا اجناس بكار می برند .بر اساس ماده 192 حقوق تجارت باید حداقل دو سوم شركا دارای حرفه ای باشند كه شركت تعاونی بهمان منظور تاسیس میشود
4) مؤسسات غیرتجاری: در کنار شرکت هایی که به کار تجارت اشتغال دارند، قانونگذار، نهاد حقوقی خاص را که دارای شخصیت حقوقی باشد جهت انجام اموری که جنبه ی غیرتجارتی دارد از قبیل کارهای علمی یا ادبی یا امور خیریه یا خدماتی، پیش بینی نموده است، ماده ی یک آیین نامه ی اصلاحی ثبت تشکیلات و مؤسسات غیرتجارتی، مؤسسه غیرتجارتی را چنین تعریف نموده است:
در قانون تجارت کلیه ی تشکیلات و مؤسساتی که برای مقاصد غیرتجارتی ار قبیل امور علمی یا امور خیریه و امثال آن تشکیل می شود اعم از آنکه مؤسسین آنان قصد انتفاع داشته یا نداشته باشند. بنابراین ارائه خدمات علمی و آموزشی و خدمات شهری و ارائه کمک های انسان دوستانه در قالب شخصیت حقوقی متصور می باشد.
اما چند نکته در مورد شیوهی مالکیت کسب و کار را با هم مرور کنیم:
۱- به این نگاه نکنید امروز که کارتان را تازه شروع کردهاید، روابطتان با دوستان و اعضای تیمتان بسیار صمیمی و دوستانه است.تجربه نشان داده که علت اصلی ماجرا این است که خبری از پول و درآمد یا بدهی و ورشکستگی نیست. بنابراین منتظر موفقیتها یا شکستهای آینده نشوید: همین امروز سنگهایتان را با هم باز کنید و تکلیف و سهمتان را در مورد سود بزرگ آینده یا بدهیهای ناشی از شکست مشخص کنید.
2- متأسفانه یکی از مشکلات اصلی قانون تجارت در ایران برای کسب و کارهای کوچک این است که یک فرد بهتنهایی نمیتواند شرکت خودش را تأسیس کند و باید حتمن حداقل یک شریک داشته باشد! این شریک میتواند سرمایهگذارتان باشد یا یک یا چند نفر از اعضای تیمتان و یا حتی اعضای خانوادهتان. اما فراموش نکنید که با توجه به شکل حقوقی شرکت، هر فردی هم از سود سهمی میبرد و هم در برابر بدهیها مسئول است. بنابراین اگر شریک یا شرکای صوری دارید، حواستان باشد که خودتان و طرف را حسابی در این مورد توجیه کنید که سهم واقعی او از سود چقدر است و در برابر بدهیها چطور مسئولیت دارد.
قانون تجارت ستون فقرات هر کسب و کاری را در ایران مشخص کرده است. شما برای هر کاری ـ از ثبت شرکت تا ادارهی شرکت و خدای نکرده انحلال شرکت ـ باید براساس مفاد این قانون عمل کنید. بنابراین توصیه میکنم هزار بار از اول تا آخر را بخوانید تا واژه واژهاش را حفظ شوید و بعد هزار بار دیگر دورهاش کنید تا کاملا بفهمید دربارهی چه چیزی حرف میزند!
۴- قانون تجارت ایران هیچ محدودیتی از نظر میزان تحصیلات برای مدیران و مالکین شرکتها در نظر نگرفته است. بنابراین اگر دانشگاه نرفتهاید نگران نباشید و شرکتتان را با خیال راحت ثبت کنید!
۵- برای ثبت شرکت و نوشتن اساسنامه و … اصلا نگران نداشتن دانش حقوقی نباشید. تمامی اطلاعات مورد نیاز (از جمله اطلاعات کامل در مورد انواع شرکتها) را میتوانید از سایت ادارهی ثبت شرکتها و مالکیت حقوقی دریافت کنید 0(http://ssaa.ir/Default.aspx?tabid=63 ). برای اساسنامه هم فرمت مشخصی در ادارهی ثبت شرکتها وجود دارد که میتوانید از همان استفاده کنید.
حق ثبت اختراع یا پتنت(Patent) چیست؟
پتنت حق انحصاری است که در قبال اختراع ثبت شده به مخترع یا نماینده قانونی او اعطا(Grant) می شود.اختراع (Invention)محصول یا فرآیندی است که راه جدید انجام کاری را ارائه می دهد یا راه حل فنی جدیدی را برای مشکل خاصی پیشنهاد می کند.
پتنت چه کاری انجام می دهد؟پتنت حمایت قانونی از اختراع را برای دارنده آن تامین می کند. این حمایت برای مدت محدودی (حداکثر 20 سال) در ازای افشای جزئیات اختراع برای عموم، اعطا می گردد.
حمایت پتنت از چه نوعی است؟حمایت پتنت به این معنا است که مورد اختراع را نمی توان بدون اجازه دارنده پتنت به صورت تجاری تولید کرد، استفاده یا توزیع نمود و به فروش رساند. به این نکته مهم باید توجه داشت که پتنت مجوز تولید محصول اختراعی نیست بلکه تنها دیگران را از تولید آن باز می دارد.حقوق پتنت معمولا پس از ارائه دادخواست از سوی دارنده آن به دادگاه احقاق می شود. دادگاه در بیشتر نظام ها، شخص یا اشخاص نقض کننده حقوق پتنت را از این کار بازداشته و وی را مکلف به جبران خسارتهای وارده به صاحب حق اختراع می نماید.
همچنین چنانچه شخص ثالثی در دادگاه حق اعطا شده پتنت را به چالش کشیده و در این امر موفق شود، حق پتنت اعطا شده غیر معتبر شناخته خواهد شد. به عنوان مثال بتواند ثابت نماید که اختراع فاقد شرایط قانونی و لازم بوده است
اختیارات دارنده پتنت کدام است؟دارنده پتنت حق دارد تصمیم بگیرد چه کسی می تواند در طول مدت حمایت، از اختراع وی بهره برداری نماید. وی میتواند با عقد قرارداد اجازه یا لیسانس استفاده از اختراع را به فرد دیگر واگذار کند. دارنده پتنت همچنین می تواند حق اختراع خود را بطور کامل به دیگری بفروشد که خریدار دارنده جدید آن اختراع شناخته خواهد شد.
با انقضای دوره زمانی پتنت (حداکثر 20 سال از زمان ثبت تقاضانامه )، حمایت از اختراع پایان گرفته و استفاده از آن در اختیار عموم خواهد بود. یعنی دارنده پتنت دیگر حقوق اختراع خود را دارا نبوده و هر شخصی می تواند از آن بهره برداری تجاری کند.
ضرورت نظام پتنت چیست؟نظام ثبت اختراع با شناساندن افراد خلاق و فراهم ساختن امکان بهره برداری مادی از اختراعات بازارپسند آنها موجبات تشویق آنان را فراهم می سازد. این تشویقها فرهنگ نوآوری را توسعه داده که خود ارتقائ مستمر کیفیت زندگی بشر را باعث می شود.
نقش پتنت در زندگی روزمره بشر چیست؟اختراعات پتبن شده در واقع در تمام شئونات زیست بشر سایه افکنده است، از روشنایی برق(پتنت شده توسط ادیسون) و پلاستیک(پتنت شده توسط Baekeland )، تا قلم دارای نوک توپی (پتنت شده توسط Biro ) و ریز پردازنده ها (پتنت شده توسط شرکت اینتل).
پتنت چگونه اعطا می شود؟گام نخست در بدست ،آوردن پتنت در هر کشور، مستلزم ارائه تقاضا نامه(Application) ثبت پتنت و تشکیل پرونده (Filing) در اداره ثبت اختراعات آن کشور است.تقاضانامه پتنت عموما دارای قسمتهایی نظیر عنوان اختراع، و سابقه و شرح فنی آن است. توصیف فنی اختراع می بایست با بیانی روشن و به زبان رسمی کشور هدف و به حد کافی دارای جزئیات باشد طوری که بتواند شخصی را با فهم متوسط از آن فن به استفاده یا بازسازی آن اختراع قادر سازد.
معمولا برای توصیف بهتر اختراع ، نقشه، طرح و دیاگرامهای مربوطه نیز ارائه می شوند. تقاضانامه همچنین حاوی چند ادعا(Claim) است که در واقع حدود و ثغور حمایت درخواستی را تعیین می کند.اداره ثبت اختراع کشور مورد تقاضا پس از بررسی کارشناسی پرونده و احتمالا پس از انتشار مفاد تقاضانامه در سطح عموم ، در صورت احراز شرایط ، نهایتا حق پتنت را اعطا می نماید که سرتاسر همان کشور معتبر و قابل دفاع است. باید توجه داشت که انتشار پتنت در سطح عموم(Publication) به معنای اعطای حق پتنت نیست، مگر در آن قید شده باشد.
پتنت را چه مقامی اعطا می کند؟تقاضانامه در اداره ملی ثبت اختراعات کشور مورد نظر و یا دفتر منطقه ای به نمایندگی از سوی کشورهای عضو(مانند اداره ثبت اختراعات اروپا) به ثبت رسیده و در نهایت پس از بررسی و احراز شرایط لازم از سوی دولت مربوطه اعطا می گردد.در مورد دفاتر منطقه ای نکته مهم این است که متقاضی باید در درخواست خود دقیقأ مشخص کند که حمایت از اختراع را در کدام یک از کشورهای عضو آن دفتر خواستار است. هریک از کشورهای انتخاب شده پس از بررسی پرونده مختار است آن اختراع را به ثبت رسانده و در سرزمین خود از آن حمایت کند و یا کلأ آن را رد کند. لذا صرف ثبت در دفاتر منطقه ای نمی تواند به معنای کسب حمایت از تمامی کشورهای عضو آن دفتر باشد.
چه نوع اختراعی را می توان پتنت کرد؟
به طور کلی اختراعی قابل ثبت است که حداقل شرایط ذیل در آن محقق باشد:
نو بودن(Novelty): اختراع باید دارای مشخصه جدیدی باشد که سابقه آن مشخصه در دانش و زمینه فنی مربوط به آن اختراع پیش بینی نشده باشد. به این دانش موجود در اصطلاح Prior Art اطلاق می گردد.
گام ابتکاری(Inventive step): اختراع باید علاوه بر نو بودن، ارتقاء قابل توجهی را در حیطه خود موجب شود بطوریکه استنتاج آن توسط فردی با دانش متوسط در آن زمینه امری بدیهی محسوب نشود. به عبارت دیگر راه حل فنی را که اختراع برای حل مشکل پیشنهاد می کند، باید نسبت به سایر راه حلهای احتمالی موجود مزیت قابل توجهی داشته باشد.
استفاده عملی (Practical use):اختراع نباید صرفأ تئوریک و نظری باشد بلکه باید قابلیت استفاده عملی و تولید در صنعت را داشته باشد.
دارا بودن قابلیت ثبت ((Patent ability : علاوه بر سه شرط فوق در بیشتر کشورها قوانینی وجود دارد که به موجب آنها نمی توان بعضی اختراعات را در آن سرزمین به ثبت رسان، مثل آنچه که بر خلاف نظم عمومی و اخلاقیات باشد، یا کشفها و تئوریهای علمی، روشهای ریای، گونه های گیاهی و حیوانی، روشهای تجارت، روشهای معالجه یا تشخیص بیماری در انسان و دام و نرم افزارهای کامپیوتری فاقد اثرات فنی.
اختراعات کوچک(Utility Models) :بطور کلی، اختراع کوچک اختراعی است که تمام الزامات قابلیت ثبت اختراع را ندارد ولی دارای استفاده صنعتی است.هدف از شمول اختراعات کوچک در نظام مالکیت فکری بعضی از کشورها، پرورش و مراقبت از نوآوريهای درون زاد بخصوص در کسب و کارهای کوچک و متوسط و در بین اشخاص حقیقی است. به عنوان مثال در کشور آلمان ميتوان محصولات جدید را با هزینه کمتر، راحتتر و در مدت زمان کوتاهتری به صورت اختراع کوچک به ثبت رساند. به خصوص در مورد شرط دارا بودن گام ابتکاری اختراعات کوچک، سخت گیری زیادی صورت نميگیرد.
در حال حاضر کشورهایی که اختراعات کوچک را ثبت ميکنند، عبارتند از: استرالیا، آرژانتین، ارمنستان، اطریش، بلاروس، بلژیک، برزیل، بلغارستان، چین، کلمبیا، کاستاریکا، جمهوری چک، دانمارک، استونی، اتیوپی، فنلاند، فرانسه، گرجستان، آلمان، یونان، گواتمالا، مجارستان، ایرلند، ایتالیا، ژاپن، قزاقستان، کنیا، قرقیزستان، مالزی، مکزیک، هلند، پرو، فیلیپین، لهستان، پرتقال، جمهوری کره، جمهوری مولداوی، فدراسیون روسیه، اسلواکی، اسپانیا، تاجیکستان، ترینیداد و توباگو، ترکیه، اکراین، اروگوئه، و ازبکستان.
موارد غیر قابل ثبت به عنوان اختراع :
· کشفیات (موادی که از قبل در طبیعت موجود است)
· نظریههای علمی
· روشهای ریاضی
· طرحها و نقشهها
· قواعد و روشها (مثل روش انجام تجارت، فعالیت ذهنی، بازی)
· نرم افزار رایانهای فاقد اثر فنی
· روش تشخیص یا معالجه بیماری در انسان یا دام
· گونههای گیاهی یا جانوری یا روش ایجاد
· اختراعی که استفاده تجاری آن محل نظم عمومی یا اصول اخلاقی باشد.
مقصود از حق تقدم چیست؟حق تقدم، حق اولویتی است که به موجب معاهده پاریس که اکثر کشورها از جمله ایران عضو آن می باشند به اتباع کشورهای عضو این معاهده اعطا گردیده است.به موجب این حق، چنانچه فردی اظهار نامه ثبت اختراع خویش را در یکی از کشورهای عضو معاهده پاریس و از جمله کشور متبوع خویش تقدیم نموده باشد، ظرف مهلت 12 ماه از تاریخ ثبت تقاضانامه، می تواند در دیگر کشورهای عضو نیز تقاضای ثبت اختراع خویش را بنماید و در این مدت نسبت به دیگر افراد دارای حق اولویت می باشد.به این معنا که دیگر افراد نمی توانند ظرف مهلت مذکور اختراع وی را به نام خویش در دیگر کشورها به ثبت برسانند. البته در صورتیکه وی تقاضای ثبت اختراع را ظرف مهلت 12 ماهه در کشورهای مورد نظرش بنماید.لذا چنانچه مخترع متقاضی ثبت اختراع خویش در سطح بین المللی باشد، باید ظرف مهلت یکساله از تاریخ تقاضانامه ثبت اختراع در داخل نسبت به ثبت بین المللی آن اقدام نماید.
در امریکا ميتوان گونههای گیاهی را تحت عنوان پتنت گیاه ثبت کرد و در انگلیس و برخی از کشورهای اروپایی ميتوان گونههای گیاهی را تحت معاهده UPOV ثبت نمود. لازم به ذکر است که گونههای گیاهی یا جانوری تراریخته را به شرطی که گونه جدیدی نباشند ميتوان به ثبت رساند.
اهمیت بیمه در مدیریت کسب و کار:بیمه شدن کارآفرین در برابر بروز مشکلات احتمالی بسیاری مفید خواهد بود. شغل های خدمات رسانی، مانند مهد کودک ها، پارک های تفریحی، مراکز خرید و غیره با شمار فزاینده ای از دعاوی مواجه می شوند کارآفرین بایدتصمیم بگیرد که قصد دارد تحت پوشش چه بیمه ای قرار گیرد. توجه به این نکته ضروری است که برخی بیمه ها، به موجب قانون اجباری است و نمی توان از آن اجتناب کرد. سایر بیمه ها اجباری نیست، اما ممکن است برای حفظ اعتبار شبکه مالی فعالیت کارآفرینانه لازم باشد. بعد از اینکه کارآفرین نوع بیمه خود را مشخص نمود باید تصمیم بگیرد چه مقدار حق بیمه باید پرداخت نماید. مجموع هزینه های بیمه در برنامه ریزهای مالی اهمیت زیادی دارد و کارآفرین باید در برآوردهای هزینه به روند رو به افزایش حق بیمه نیز توجه داشته باشد.
مفهوم عملی فرانشیز: فرانشیز یک شرکت ارتباطی بین کسب و کارهای مستقل کوچک می باشد که به هر یک از این کسب و کارهای کوچک اجازه می دهد که تحت یک نام تجاری مشترک و یک هویت فعالیت کنند و همگی از یک روش موفق (که قبلاً آزمایش شده) و بازاریابی مشترک استفاده کنند. در عمل فرانشیز دقیقاً یک استراتژی کسب و کار است برای جذب و نگهداری مشتری نه بیشتر و نه کمتر! یک سیستم بازاریابی است که هدف ان ایجاد یک تصویر درباره محصولات و یا خدمات یک شرکت در ذهن مشتری می باشد، در حقیقت یک روش است برای تعریف محصولات و یا خدمات به صورتی که نیازهای مشتری را ارضا نماید.
3-3) امور مالی
مدیریت مالی:
یکی دیگر از وظایف کارآفرینان در کسب و کارهای کوچک، مدیریت مالی می باشد کارآفرین برای اینکه بداند چه موقع باید کار را گسترش دهد و تا چه حد احتیاج به اطلاعات مالی دقیق دارد باید تمامی اطلاعاتی که در سایر اجزای تجارت وجود دارند از قبیل بازاریابی، توزیع، تولید و مدیریت را در کنار هم قرار دهد و این همه مدیریت مالی را در مدیریت کسب و کار نشان می دهد.
تعریف مدیریت مالی: عبارت است از جریان تصمیم گیری بر اساس جمع آوری اطلاعات،پیش بینی وقایع بر مبنای مدلهای اقتصادی، تجزیه و تحلیل نتایج اقدامات است.
هزینههاى شروع کار :براى هزینههاى اولیه کسب و کار خود برنامهریزى کنید. هر کسب و کار متفاوت است و داراى نقدینگى خاص خود است که در مراحل متفاوت توسعه مورد نیاز مىشود ، بنابراین هیچ روش کلى براى ارزیابى هزینههاى شروع وجود ندارد. بعضى کسب و کارها با یک بودجه محدود نیز مىتواند شروع شود ، در حالیکه سایرین ممکن است نیازمند سرمایهگذارى عظیم باشد. اما نکته مهم این است که آیا شما داراى پول کافى براى شروع کار و به اصطلاح ریسک هستید. براى شناسایى هزینههاى شروع ، باید همه هزینههاى تجارى را در مراحل اولیه تخمین زنید. بعضى از این هزینهها یک بار است ، مانند هزینه ثبت شرکت و بهاى خرید یک مکان. اما بعضى از هزینهها بصورت مستمر است مانند بیمه ، مصارف عمومى ( برق و تلفن ) و غیره. با برآورد این هزینهها فکر کنید که آیا ضرورى هستند. یک بودجه واقعى براى شروع باید شامل عناصر مىباشد که براى شروع کسب و کار لازم است. این هزینهها به دو بخش مجزا تقسیم مىشوند: هزینههاى ثابت ( هوایى ) و متغیر ( مربوط به فروش ). هزینههاى ثابت شامل مشخصههایى مانند اجاره ماهانه ، برق و تلفن و بیمه و هزینههاى امور اجرایى است. هزینههاى متغیر شامل خرید ، بستهبندى ، کمسیون فروش و هزینههاى مربوط به فروش مستقیم یک محصول است. کارآفرین روش براى محاسبه هزینههاى شروع استفاده از یک برگه گزارش کار است که مشخصههاى هزینههاى متفاوت را فهرستبندى کرده است. اینکه چه مقدار هزینه لازم است، بستگى به نوع کسب و کارتان دارد. بسیارى از کسب و کارهاى خانگى را مى توان با هزینه اى خیلى ناچیز شروع کرد. بالطبع کسب و کارهاى بزرگتر هزینه هاى بیشترى در بر خواهد داشت. فکر خوبى است که یک لیست جامع از تمام هزینه هاى پیش بینى شده داشته باشید و سپس یک گردش وجوه براى 12 ماه تهیه کنید.
4-3) بازاریابی
تعریف بازاریابی:
از فعالیتی انسانی به منظور تأمین نیازهای خریداران از طریق فرایند مبادله است.به عبارتی دیگر بازاریابی روشی برای معرفی کسب وکار به مشتریان است . اصل کار بازاریابی این است که ارزش محصول یا خدمت خود را به صورت واضح و روشن و جذابی به مشتریان بالقوه نشان دهید. آنچه که کارآفرینان را از دانشمندان و مخترعین جدا میسازد، توجه و تمرکز شدید آنها به بازار و نیازهای آن است که این مهم جز در سایه داشتن مهارت و دانش شناخت بازار و مدیریت بازار امکان پذیر نخواهد بود.
بازاریابی باید دارای اهداف مشخص و عملیاتی و هدف دار باشد. باید چهارچوب زمانی داشته باشند. در امر بازاریابی بهتراست موارد ذیل را درنظرداشته باشید:
انگیزه : چرا میخواهید به این هدف برسید؟
انسجام : اهدافتان با هم مغایرت نداشته باشد
هزینه : پیش بینی هزینه های مادی و معنوی برای دانستن اینکه آیا میتوانید این هزینه ها را بپردازید یا خیر .
سهم شما از بازار = مجموع فروش یکسال شما تقسیم بر مجموع اندازه ی بازار (یعنی خرید مشتریان از کالا) ضربدر 100
راهبردهای بازاریابی عبارت است از :
1-مردم 2- محصول 3- مکان 4- قیمت 5- تبلیغات
اصول تبلیغات بر 4 پایه استوار است :
1-جلب توجه 2- علاقه مند کردن 3- مشتاق نمودن 4- اقدام کردن
مدیریت بازاریابی:مدیریت بازاریابی عبارت است از تجزیه و تحلیل، طرح ریزی اجرا، و کنترل برنامه های تعیین شده برای فراهم آوردن مبادلات مطلوب با بازارهای موردنظر به منظور دستیابی به هدف های سازمان می باشد. وظایف اصلی مدیریت بازاریابی شامل؛ منظم کردن سطح تقاضا و زمان بندی آن و ارایه ی مشخصات تقاضا برای دستیابی به اهداف سازمان است به عبارت دیگر مدیریت بازاریابی مدیریت تقاضا می باشد. در گرایش بازاریابی، سازمان رسالت خود را در ارضای خواسته های مشتریان می داند و باور دارد که این رضایت باعث ایجاد وفاداری و اعتقاد و تکرار معامله و تجارت در نهایت سبب برآورده شدن هدف های سازمان می شود.
تحقیقات بازاریابی: تحقیقات بازاریابی عبارت است از فعالیتهایی که ارتباطات بازار را بین مصرف کنندگان ,خریداران، عامه ی مردم و مدیران بازاریابی از طریق تبادل اطلاعات برقرار می کند.
بازار هدف
بازارهدف گروهی از مشتریان است كه خصوصیات مشتركی دارند كه آنها را از دیگر مشتریان تفكیك می كند. لازم است این مجموعه خصوصیات مشترك را كه باعث میشود آنها مشتری شما باشند تشریح كنید . بگوئید تحقیق بازار خود را چگونه انجام داده اید. منابع و نتایج شما كدامند؟ آمارهای مربوط به بازارهدف شما كدامند؟ مشتریان شما در كجا كار و زندگی كرده و از كجا خرید می كنند؟ آیا از محل زندگی خود خرید می كنند یا از محل كار خود؟ آیا خدمات دهی در منازل مقرون به صرفه و به نفع مشتریان شما است؟یافتههای خود را با گزارشات مركز آمار، پرسشنامه ها و نتایج بازاریابی آزمایشی تطبیقی دهید. بگوئید از نظر منابع، نقاط قوت و ضعف چگونه میتوانید به این بازار سرویس دهید. بر پیش بینی های معقول و درست مربوط به اندازة بازار تكیه كنید.
رقابت
رقابت مستقیم میان شركتهایی است كه محصولات یا خدمات مشابه را در یك بازار عرضه می كنند. رقابت غیرمستقیم میان شركتهایی است كه دارای محصولات و خدمات مشابه اما در بازارهای هدف مختلف هستند. لازم است كه هر دو نوع رقیب را ارزیابی كنید و نگرشهای آنان را تعیین كنید. آنان سعی میكنند در كدام بخش از بازار نفوذ كنند، آیا میتوانید به شكل بهتری در همان بازار عمل كنید، آیا میتوانید بازار بهتر و بدون رقیبی پیدا كنید؟برای جمعآوری، سازماندهی و ارزیابی اطلاعات مربوط به رقابت از عناوین مطروحه در ذیل استفاده كنید. آنالیز شما در مورد این اطلاعات به برنامه ریزی ورود به بازار كمك می كند. تعیین كنید سهم بازار فعلی رقابت چقدر است؟ آیا میتوانید این سهم را بدست آورید یا باید جاهای خالی بازار را پر كنید.
موضوعات مربوط به مقوله رقابت
1- نام رقبا
2- محل
3- محصولات یا خدمات ارائه شده
4- شیوه های توزیع(عمده فروشی، خرده فروشی، فروشهای شخصی، فروشهای شركتی)
5- شیوه های ترفیع، تبلیغ
6- ساختار قیمت گذاری
7- عملكرد(گذشته وحال)
8- سهم بازار
9-نقاط قوت
10- نقاط ضعف
بعد از تكمیل این بخش شما و قرض دهنده از رقبا، محل آنها، محصولات یا خدمات عرضه شده توسط آنها، برنامه رقابت با آنها مطلع خواهید شد.
شیوه های توزیع
توزیع عبارتست از نحوة انتقال فیزیكی محصولات به مشتریان یا عرضة خدمات به آنان. توزیع رابطة نزدیكی با بازار موردنظر دارد. در این بخش الگوهای خرید را مشخص كنید. اگر محصولی را میفروشید آیا مشتریان شما از طریق پست یا بوسیلة كاتالوگ خرید میكنند یا اینكه خرید خود را به شكل مستقیم از فروشگاه انجام میدهند، آیا شما محصول خود را به شكل مستقیم یا از طریق نمایندة تولید كننده میفروشید؟ درصورت حمل محصول چه كسی هزینههای حمل را دریافت میكند و از چه نوع حمل كنندهای استفاده میكنید؟ از كلید واژهها برای پاسخ دادن به پرسشهای مربوط به طرح توزیع استفاده كنید. گزارشات آماری، برگههای مربوط به هزینههای حمل كننده، قرارداد با نمایندگان تولید كننده یا دیگر اسناد مربوطه را اضافه كنید. اگر كار شما خدماتی است، آیا خدمات خود را در مغازه عرضه میكنید، آیا خدمات خود را با تماسهای تلفنی به محل عرضه میكنید، در اینصورت هزینة مسافت طی شده چقدر است، زمان واكنش برنامه ریزی شدة شما برای عرضة خدمات موردنیاز مشتری چقدر است؟مزایا و معایب روشهای مختلف توزیع را ذكر كرده و دلایل مربوط به انتخاب هر روش را ذكر كنید. مورد بهترین حالت فوقالذكر را به خاطر داشته باشید. مواردغیرمنتظره را ذكر كنید. مثلاً اگر كاركنان شركتی كه خدمات حمل ونقل محصولات شما را انجام می دهد اعتصاب كنند، شما محصولات خود را چگونه توزیع میكنید، اگر وانت عرضه كنندة خدمات از كار بیفتد آیا خودروی دیگری در اختیار دارید كه به عنوان پشتیبان قابل استفاده باشد؟ جریان كاری معمول را ذكر كنید.
تبلیغات
تبلیغات این پیام را به مشتریان شما میرساند كه محصول و خدمات شما خوب و مطلوب است. تبلیغات خود را باتوجه به بازار موردنظر تهیه كنید. تحقیق بازاریابی شما مشخص میكند كه كدام كانال تلویزیون، رادیو یا كدام نشریه برای بازار موردنظرمناسبتر است. تبلیغات رقبای خود دراین رسانه ها را ارزیابی كنید. نسخه هایی از تبلیغات خود مثل بروشور، تبلیغات پستی و توزیعی تهیه كنید. به قرض دهنده بگوئید هزینههای تبلیغاتی خود را در كجا صرف میكنید، چرا این روشها را انتخاب كردهاید، پیام شما چگونه به بازار موردنظر میرسد، رقابت تبلیغاتی شما چه زمانی آغاز میشود، طرح تبلیغاتی شما چقدر هزینه دارد و از چه نوع فرمتی برای تبلیغ استفاده میكنید.
قیمتگذاری
ساختار قیمتگذاری شما در موفقیت كسب و كارتان بسیار مهم است و با تحقیق بازار و آنالیز مسائل مالی تعیین میشود. استراتژی بازاریابی اصلی، قیمتگذاری در دامنة بین حداكثر و حداقل قیمت است. سقف قیمتگذاری (حداكثر قیمت) که بوسیلة بازار تعیین میشود, بیشترین هزینهای است كه مشتری برای یك محصول یا خدمت پرداخت میكند و بر ارزش درك شده مشتری از محصول یا خدمت مبتنی است.شما باید مشخص نمایید كه هزینة رقابت چقدر است، كیفیت محصول یا خدماتی كه ارائه میكنید چیست، ماهیت تقاضا چیست و چه آیندهای را پیشبینی میكنید؟ قیمت حداقل پائینترین قیمتی است كه با آن میتوانید محصول یا خدمت خود را عرضه كنید كه هم هزینههای شما را تامین كرده و هم سود قابل قبولی دارد. تمامی هزینهها را در نظر بگیرید. مواد خام، هزینة سربار دفاتر، حمل و نقل، هزینة خودرو، مالیات، بازپرداخت وام و بهره تعدادی از موارد هزینه هستند. كسب و كار سودآور با قیمت بین حداقل و حداكثر كار میكند. اختلاف میان قیمتها امكان دادن تخفیف، بدهیها و برگشت را فراهم میكند. با فعالیتهای ترویجی و تشویقی بر ارزش درك و استنباط شده توسط مشتری تاثیر بگذارید. باید در مورد این مطلب تصمیمگیری كنید كه محصولات و خدمات شما چه چیزی عرضه میكنند كه دیگررقبا آنها را عرضه نمیكنند و بعد آنرا به عنوان مزیت منحصر به فرد یا مزیت رقابتی ترویج كنید.
طراحی محصول
بستهبندی و طراحی محصول در موفقیت كار شما نقش مهمی بازی میكند. این موارد اولین چیزهایی هستند كه به چشم مشتری میآیند. خواستههای بازار موردنظر خود را در طرح نهایی محصول و طراحی بستهبندی در نظر بگیرید. موارد مطلوب را از نظر اندازه، شكل، رنگ ماده و عبارات چاپ شده روی محصول مشخص كنید. بستهبندی، توجه عمومی را تا حد زیادی به خود جلب میكند. از قوانین مربوط به بستهبندی و برچسبگذاری صحیح استفاده كنید. از كلید واژه برای پاسخ دادن به پرسشهای مربوط به طرح محصول و بستهبندی استفاده كنید. طرحها یا تصاویر (عكسها) را ضمیمه كنید. اطلاعات مربوط به حقوق مالكیت مثل حق كپی رایت، نشان تجاری یا حق اختراع را اضافه كنید.
زمانبندی ورود به بازار
زمانبندی ورود شما به بازار بسیار مهم است و به تحقیق و برنامهریزی دقیق نیاز دارد. عرضة محصولات و خدمات در زمان ومكان درست بر موفقیت شما تاثیر بسیار دارد. نحوة دریافت محصول توسط مشتری تحت تاثیر فصل، شرایط جوی و تعطیلات قرار دارد.
محل
اگر انتخاب محل به بازار هدف ارتباط دارد آنرا در این بخش از طرح تجاری وارد كنید. دلایل انتخاب خود را ذكر كنید. ماهیت همسایگان شما چیست، آیا این محل با تصویری كه از كسب وكار موردنظر دارید منطبق است، در این منطقه رقابت در چه سطحی است، الگوی تردد و رفت وآمد چیست، وضعیت وشرایط اجاره یا خرید چیست، سابقة فعالیت محل موردنظر شما چیست، آیا ظرف چند ماه گذشته شركتی در این منطقه ورشكست شده است (فعالیت خود را تغییر داده است)، اگر اینطور است ببینید آیا این امر به محل فعالیت ارتباطی داشته است یا خیر. آیا منطقهای كه قصد دارید طرح خودر ا در آن اجراء كنید مبنای اقتصادی قوی و محكمی دارد، چه محلهای دیگری را در نظر گرفتهاید؟ اینها پرسشهایی هستند كه میتوانید آنها را در نظر بگیرید.
روندهای صنعت
به تغییرات صنعتی توجه كنید. تكنولوژی جدید محصولات جدیدی را به بازار عرضه میكند كه خدمات جدیدی را خلق خواهند كرد. ژورنالهای تجاری و گزارشهای صنعتی منطقة خود را مطالعه كنید. نحوة تغییر بازار خود را پیشبینی كرده و آنچه را كه میخواهید انجام دهید برنامهریزی كنید. قوانین ذیل را برای بازاریابی هرچه بهتر به خاطر بسپارید:
1:قانون رهبری (اول بودن بهتر از برتر بودن است.)
۲:قانون طبقه (اگر در یک طبقه نمیتوانید اول باشید، طبقه دیگری درست کنید که در آن اول باشید.)
۳:قانون ذهن (وارد شدن به دنیای ذهن مشتریان بهتر از ورود به بازار است.)
۴:قانون تصورات (بازاریابی جنگ محصولات نیست، جنگ تصورات است.)
۵:قانون توجه (اثرگذارترین مفهوم در بازاریابی، داشتن کلمهای در ذهن مشتریان است.)
۶:قانون انحصار (دو شرکت نمیتوانند یک کلمه مشترک در ذهن مشتری داشته باشند.)
۷:قانون نردبان (استراتژی مورد استفاده شما، به پلهای بستگی دارد که در نردبان روی آن ایستادهاید.)
۸:قانون مسابقه دو نفره (در بلند مدت هر بازاری به محل مسابقه دو اسب تبدیل میشود.)
۹:قانون عکس (اگر هدفتان جایگاه دوم است، استراتژی شما را رهبر بازار تعیین میکند.)
۱۰:قانون تقسیم (در طول زمان هر مقولهای، به دو یا چند مقوله تبدیل میشود.)
۱۱:قانون چشم انداز (آثار بازاریابی در گستره زمان نمایان میشود.)
۱۲:قانون توسعه خط (فشار غیر قابل مقاومت یبرای توسعه محصولات با نام تجاری پیشین وجود دارد.)
۱۳:قانون قربانی (برای به دست آوردن چیزی، به ناچار باید چیز دیگری را از دست بدهید.)
۱۴:قانون ویژگی ها (در برابر هر ویژگی، یک ویژگی اثرگذار دیگر وجود دارد.)
۱۵:قانون صداقت (هنگامی که شما امتیاز منفی را میپذیرید، مشتری یک امتیاز مثبت به شما میدهد.)
۱۶:قانون حرکت جسورانه (در هر موقعیت، تنها یک حرکت نتیجه غایی را تعیین میکند.)
۱۷:قانون غیرقابل پیشبینی بودن (اگر نتوانید برنامه رقبای خود را بنویسید، نمیتوانید آینده را پیشبینی کنید.)
۱۸:قانون موفقیت (موفقیت معمولا غرور میآفریند و غرور به شکست میانجامد.)
۱۹:قانون شکست (باید در انتظار شکست بود و آن را پذیرفت.)
۲۰:قانون سر و صدا (شرایط در بیشتر موارد بر عکس چیزی است که در مطبوعات درج میشود.)
۲۱:قانون شدت (برنامههای موفق مبتنی بر مد نیستند، بلکه بر پایه روندها تنظیم میشوند.)
۲۲:قانون منابع (بدون پول کافی هیچ ایدهای به نتیجه نمیرسد.)
5-3) روشهای تبدیل مشاغل کوچک به مشاغل بزرگ
ارتقاى کسب و کار (گذار از مشاغل کوچک به مشاغل بزرگ)
بعضى مسائل نسبت به توسعه کسب و کار ارجحیت دارند. اگر بخواهید تجارت خود را توسعه بخشید یا حتى در همان اندازه کوچک خود به موفقیت برسید ، عامل رشد و ترقى یکى از مهمترینهاست. جرقه این رشد از همان شروع کار در مراحل اولیه روشن مىشود. در حقیقت گشودن بالها و جستجوى یک افق تجارى جدید یک دوره محسوب مىشود. در هر صورت همانند مراحل اولیه توسعه ، رشد تجارى نیازمند تدارکات اولیه ، تعهدات جدى و تمایل براى محاسبه خطرات موجود است. منابع زیادى در توسعه و رشد تجارت به شما کمک خواهند کرد.
پیش بینى :بررسى میزان و مقدار حرکت به معناى آیندهنگرى است حتى اگر شما به زبان حال توجه داشته باشید. پیشبینى و برنامهریزى در موفقیت مستمر شما حیاتى هستند.
پیشبینى رشد : تفکر استراتژیک
براى آنکه یک رهبر نافذ باشید باید مهارتهاى خود را از طریق تفکر استراتژیک توسعه دهید. این تفکر فرآیندى است که با آن دید تجارى شما توسعه مىیابد و تواناییهاى خود را در کار تیمى وحل مشکلات تقویت مىکنید. آن همچنین به شما در مواجهه با تغییرات کمک مىکند تا براى معاملات خود طرحریزى داشته باشید و فرصتها و احتمالات موجود را در نظر بگیرید. تفکر استراتژیک شما را مستلزم مىکند تا به یک پیامد ایدهآل در خصوص کسب و کار برسید و آنگاه روى نکات عقبمانده کار کنید و آن از طریق توجه بر چگونگى توانایى در رسیدن به این دیدگاه بدست مىآید. زمانى که دید استراتژیک را براى عملکردهاى تجارى توسعه مىدهید.بسیاری از مدیران، پس از بحران اقتصادی که تمام دنیا را فرا گرفته است با کاهش فروش و سود مواجه شدهاند. عده ای دیگر دست روی دست گذاشتهاند و منتظر وقوع یک معجزه اند تا کسبوکارشان رشد کند.
ولی بیایید شرایط اقتصادی جدید حاکم بر دنیا را بهترین فرصت برای رشد و توسعه کسبوکار خود بدانیم. حدود ۴۰ سال پیش یعنی دههی ۱۹۷۰ میلادی، یکی از بدترین بحرانهای اقتصادی در طول تاریخ اتفاق افتاد. قیمتها به شدت افزایش یافت و ساختوساز با رکود بیسابقهای مواجه شد. اگر شما در آن دوران زندگی میکردید شاید به خود میگفتید: حال بدترین زمان برای توسعه کسبوکار است. ولی در همان شرایط کارآفرینانی مانند استیو جابز مدیر شرکت اپل، به موفقیتهای بینظیری دست یافتند. آنها طرز فکر متفاوتی نسبت به دیگران داشتند، آنها به خود گفتند: اکنون بهترین زمان برای رشد و توسعه است! یکی از مهمترین مشخصات کارآفرینان موفق آن است که هیچگاه منتظر بهترین فرصت نیستند. آنها همین امروز را بهترین فرصت میدانند. بسیاری از افراد موفق جهان مانند تام واتسون، مدیر شرکت آی.بی.ام یا توماس ادیسون، رشد خود را در بدترین شرایط ممکن آغاز کردند. آنها رویایی داشتند که حاضر نبودند به هیچ قیمتی از آن دست بکشند و همین رویا به آنان در شرایط دشوار روحیه میداد. شرکت اچ.پی در سال ۲۰۱۰ یکی از موفقترین شرکتهای کامپیوتری بود. این شرکت در بدترین شرایط اقتصادی شرکت دل را پشت سر گذاشت و رشد قابل توجهی در سالهای اخیر داشت.
آقای اندی گرو مدیر افسانهای که شرکت اینتل را از آستانه ورشکستگی نجات داد و آنرا به یکی از موفقترین شرکتهای کامپیوتری تبدیل کرد، کتابی با نام “تنها بی پروایان پایدارند” نوشته است. در این کتاب توضیح داده شده که بسیاری از کسبوکارها هنگام مواجه شدن با شرایط جدید با دو انتخاب روبرو میشوند. انتخاب اول آن است که ساختار خودشان را تغییر ندهند و منتظر تغییر شرایط باشند. انتخاب دوم آن است که بلافاصله خودشان را با شرایط جدید وفق دهند. تغییرات نامطلوب، معمولن بهترین فرصت برای شرکتهای گروه دوم است تا با ایجاد تغییرات لازم، رشد جدیدی را آغاز کنند. تمامی کسبوکارها با شرایطی روبرو میشوند که اندی گرو آنرا نقطهی عطف راهبردی مینامد. در این شرایط بسیاری از آنان با سرعت به سمت سقوط و نابودی پیش میروند. ولی در همان زمان، شرکتهای چابک و انعطافپذیر دوران جدیدی از رشد را آغاز میکنند.
نکاتی برای رشد کسب و کار در تمام شرایط :
۱- منتظر بهتر شدن کارتان نباشید! خودتان آنرا بهتر کنید! در بازاریابی دو مفهوم بسیار مهم داریم: بازاریابی انفعالی و بازاریابی فعال. فرض کنید صاحب یک فروشگاه با کم شدن تعداد مشتریانش مواجه میشود. در بازاریابی انفعالی، او داخل فروشگاه منتظر میماند تا مشتریان وارد شوند و سپس سعی میکند به آنها بیشتر بفروشد. ولی در بازاریابی فعال، صاحب فروشگاه خود پیشقدم میشود و کارهایی انجام میدهد تا افراد بیشتری وارد فروشگاه شوند. مثلا هر روز ویترین را تغییر میدهد، از تمامی محصولات خود عکس دیجیتال تهیه کرده، آنرا روی سی.دی ذخیره میکند و به مشتریان ارایه میکند، فروشهای فوقالعاده برگزار میکند، به کسانی که محصول خاصی را بخرند هدیه میدهد و حتی کاغذهای تبلیغاتی را چاپ میکند و در محدودهی فروشگاه توزیع میکند و در آن تبلیغ از علاقهمندان میخواهد تا تاریخ معینی به فروشگاه مراجعه کنند و از مزایا یا هدیهای استفاده کنند.
۲- از روشهای نوین بازاریابی استفاده کنید:اگر با فروش سر و کار دارید، هر روز روشهای جدید بازاریابی را بیاموزید و در کار خود استفاده کنید. مثلن در جلسات مشاوره میبینم که غالب شرکتهای بیمه، تنها از روشهای سنتی بازاریابی تلفنی و بازاریابی حضوری استفاده میکنند که وقت زیادی به خود اختصاص میدهد و بازده کمی دارد. در کنار این روشها میتوان از بازاریابی مستقیم از طریق پست، ایمیل، پیامک یا … استفاده کرد. مثلن میتوان مقالهی رایگان فوقالعادهای تهیه کرد که در آن انواع خدمات بیمه، به زبانی ساده و مختصر به مشتری معرفی میشود و آنرا برای افراد مختلف از طریق پست ارسال کرد. ایدهی خلاقانهتر آن است که خبرنامهی ایمیلی تهیه شود و هر هفته برای علاقهمندان ارسال شود. در این خبرنامه اطلاعات مفید و باارزشی دربارهی سرمایهگذاری، انواع بیمه و … ارایه کنید. خودتان را به عنوان متخصص و مشاور معرفی کنید و نه صرفن یک فروشنده. از کارت ویزیت خود به عنوان رسانهای برای بازاریابی استفاده کنید. مثلن روی کارت ویزیت بنویسید: برای دریافت مقالهی رایگان اشتباهات خریداران بیمه، به وبسایت ما مراجعه کنید.
۳- پیام بازاریابی خود را تغییر دهید: بازاریابی یعنی رساندن پیام مناسب از طریق رسانه مناسب به مخاطبان مناسب. بسیاری از مدیران چون به اندازهی کافی با علم بازاریابی آشنا نیستند، وقتی از عملیات تبلیغاتی خود نتیجه مناسب را نمیگیرند، فقط اقدام به تغییر رسانه میکنند. یعنی مثلن در یک مجلهی آگهی میدهند و فروش تغییری نمیکند. سپس بلافاصله به این نتیجه میرسند که مشکل از آن مجله بوده است. آنها رسانهی دیگری را جایگزین میکنند. مثلن از بیل بورد استفاده میکنند. ولی ترکیب مناسب این سه عنصر است که فروش را افزایش میدهد. شاید پیام مناسبی برای مخاطبان نداریم. تهیهی پیام بازاریابی که باعث افزایش فروش شود، وقت و انرژی کافی میطلبد. ما باید بتوانیم در پیام بازاریابی، به این سوال مهم پاسخ دهیم که چرا مشتری باید ما را انتخاب کند، وجوه تمایز ما با رقیبان چیست؟ اگر هیچ حرفی برای گفتن نداریم، چگونه توقع داریم مشتری از ما خرید کند؟ خود را جای مشتری قرار دهید و فرض کنید که کسب و کارتان را نمیشناسید و اولین بار با تبلیغ خودتان مواجه میشوید. آیا تبلیغ شما مشتری را ترغیب می کند تا خرید کند، یا اینکه صرفن به ذکر مطالب کلی و بیارزش پرداختهاید.
۴- طیف مخاطبان را تغییر دهید:یکی از بزرگترین اشتباهات بازاریابی آن است که فرض کنیم تمامی افراد میتوانند مشتری ما باشند. هر چه بازار هدف را بزرگتر و کلیتر انتخاب کنیم کار فروش سختتر میشود، زیرا هیچ ذهنیتی از مشتری نداریم و نمیتوانیم پیام بازاریابی مناسبی داشته باشیم. شرکتهای فراوانی توانستهاند با محدود ساختن طیف مخاطبان خود، بسیار سریعتر رشد کنند. مثلن اگر کار شما تولید شامپو است، میتوانید شامپوی خاصی برای شناگران تولید کنید. همچنین میتوانید به دنبال علاقهمندانی باشید که میزان خرید آنها بسیار بیشتر از دیگران است. من برای فروش کتابم بر مدیران شرکتها متمرکز شده بودم. سپس بر دانشگاهها و آموزشگاهها متمرکز شدیم. تفاوت میزان خرید قابل توجه بود. حداقل سفارش دانشگاهها ۱۰۰ نسخه بود. یعنی به جای آنکه با سعی و تلاش فراوان، کتاب را به ۱۰۰ مشتری متفاوت بفروشیم، میتوانیم مشتری را پیدا کنیم که میزان هر سفارش او، معادل خرید ۱۰۰ مشتری معمولی است! بنابرین انتخاب با شما است. میتوانید در شرایط بحران اقتصادی روند قبلی خود را ادامه دهید و شاهد سقوط کسب و کار خود باشید و یا شرایط را در دست گرفته و بحران اقتصادی را بهترین فرصت برای رشد کسب و کار خود بدانید!
کسب و كارهای كوچك، شایستگی آن را دارند كه به مشاغل بزرگ دنیا تبدیل شوند. براساس براوردها، نزدیك به 95 درصد از مشاغل دنیا را بنگاههای اقتصادی كوچك و متوسط تشكیل ميدهند. از اینرو، استانداردهای بینالمللی باید منافع آنها را نیز همانند دولتها، جوامع و مشاغل بزرگ جهان تأمین كنند.
مدیران و صاحبان كسب و كارهای كوچك، افرادی سختكوشند كه با جدیت برای بقای بنگاههای خود تلاش ميكنند، هر چند كه ممكن است استانداردهای بینالمللی را بسیار دور از حیطه عملكرد خود تصور كنند. در حالی كه استانداردهای بینالمللی IEC, ISO و ITU توسعه اقتصادی و گسترش فناوريهایی را تسهیل كرده و بنگاههای كوچك را نیز به اندازه شركای قدرتمندشان تقویت ميكنند.
استانداردهای بینالمللی، ابزاری در خدمت توسعه انرژی الكتریكی، شبكههای ارتباطیICT و زنجیره عرضه جهانی هستند كه فرصتهای بیشتری را در اختیار مشاغل كوچك قرار ميدهند. استانداردهای ITU, IEC وISO همواره پشتوانه اصلی این توسعه بوده و هستند. چرخه عرضه جهانی، محصولات خارجی و تخصیص منابع تجاری كه دریچههای نوینی را به روی حرفههای كوچك از جمله صنایع كشورهای در حال توسعه ميگشایند، بر پایه استانداردهای بینالمللی بنا شدهاند.
استانداردهایICT، در واقع بنگاههای كوچك را توانمند ميسازند تا به بازارهای جدیدی دور از محل استقرارشان دست یابند. برای مثال، با توسعه شبكه اینترنت هر شركت با هر اندازه ميتواند به آسانی ویترینی رویاروی جهان بگشاید. وانگهی، استانداردها كه برگرفته از عملكردهای خوب مدیریتی هستند، تولیدكنندگان را فارغ از محدوده مكانی، در ارتباط با روشهای كنترل كیفیت و اطلاعرسانی در زمینه محصولات خود یاری ميدهند و كاركردهای مالی و تجاری آنها را در مقابل شركایشان ساماندهی ميكنند.علاوهبر این، استانداردهای محصول، منشأ ارزش افزوده شمار فزایندهای از خدماتی هستند كه توسط مشاغل خرد ارائه ميشوند. استانداردهای سیستمهای مدیریت و ارزیابی انطباق مورد استفاده بنگاههای كوچك، به آنها كمك ميكنند تا جایگاه خود را به عنوان تأمینكنندگان معتبر و شركای تجاری قابل اعتماد تثبیت كرده، در چارچوب مقررات عمل كنند و از صلاحیت شركت در مناقصهها برخوردار شوند.
برای مدیران و صاحبان بنگاههای كوچك فعال كه به دنبال شناسایی فرصتهای بالقوهای هستند كه استانداردهای بینالمللی ميتوانند برای آنها به ارمغان بیاورند، افزونبر استانداردهای ITU، استانداردهای IEC و ISO نیز كلید دستیابی به فرصتها و نیازهای بازارند. دولتها و تشكلهای تجاری در شماری از كشورها نیز در پی استانداردهایی برای كسب و كارهای كوچك هستند. روشن است كه استانداردهای بینالمللی ميتوانند منافع بزرگی برای مشاغل كوچك به ارمغان بیاورند. امروزه استانداردهای بینالمللی ITU, ISO و IEC راهكارهای عملی برای رویارویی با چالشهای پیشروی بنگاههای كوچك در بازارهای جهانی ارائه ميدهند.به این ترتیب، این استانداردها، مدیران و صاحبان بنگاههای كوچك را قادر خواهند ساخت تا علاوهبر مزایای ناشی از سختكوشی سنتی خود، روح ابتكار و توجه به نیازها و رضایت مشتریانشان را نیز افزایش دهند.
تجارت متقابل
– تجارت متقابل چیست؟ تجارت متقابل مجموعهای از روشهای تجاری است كه در آن صادر كننده یا وارد كننده تعهد می نماید تا در ازاء كالا یا خدمات صادره به كشور خریدار (یا وارده از كشور فروشنده) كالا یا خدماتی را به ارزش كل معامله یا بخشی از آن خریداری (یا صادر) نماید.
انواع تجارت متقابل:
1- معامله تهاتری (پایاپای):شكلی از تجارت متقابل است كه در آن مبادله مستقیم كالاها و خدمات درازاء كالاها و خدمات دیگر میان دو طرف و بدون مبادله پول صورت می گیرد.
2-خرید متقابل:شكلی از تجارت متقابل است كه در آن صادر كننده كالاها یا خدمات به یك كشور متقابلا كالاها یا خدماتی را از همان كشور خریداری می نماید این خرید شامل دو معامله مستقل است: قرارداد اول (در خرید متقابل) مانند قراردادهای معمولی فروش بین المللی است كه طبق آن فروشنده كالا راه خریدار تحویل می دهد و بهای آن را نقدا به یك ارز مورد توافق دریافت می دارد.قرارداد دوم مربوط به الزام فروشنده اولیه به خرید از كشور دیگراست كه معمولا كمی وسیعتر و پیچیده تر خواهد بود.
3- معامله جبرانی :شكلی از تجارت متقابل خواهد بود كه در آن وارد كننده تمام یا بخشی از قیمت كالای خریداری شده را به شكل كالا به صادر كننده پرداخت می كند.
4- معامله بای بك:این معامله شكل دیگری از تجارت متقابل است كه در آن خرید كارخانجات، ماشین آلات، تجهیزات تولیدی و یا تكنولوژی در ازاء تحویل محصولات مستقیم یا غیرمستقیم این تسهیلات به فروشنده صورت ميگیرد. اصولا این قرارداد شبیه سرمایه گذاری خارجی بوده و نوعی انتقال تكنولوژی محسوب می گردد.
5-معامله افست: شكلی ازتجارت متقابل است كه درآن صادر كننده تجهیزات (غالبا هواپیمایی ونظامی) تعهد می نماید كه قطعات مورد استفاده در این تجهیزات یا محصولات دیگر را ازكشور وارد كننده خریداری نموده یا موجبات خریداری آنها را فراهم سازد.
6- مبادله انتقالی : مبادله انتقالی انتقال مازاد در حسابهای تجاری مربوط به توافقنامه های تهاتری دو جانبه است كه از طرف بستانكار این حسابها به شخص ثالث در ازاء دریافت ارز معتبر صورت می گیرد این معامله مبادله كالایی نبوده بلكه یك معامله ارزی است، دلال این مبادله پس از انجام سلسله عملیات پیچیده كالا را در مقابل ارز معتبر به فروش رسانده و پس از كسر حق العمل خود باقیمانده را به طرف بستانكار تحویل می دهد
معاملات مشمول همكاری یا جبرانی ازنظر كمیسیون اقتصادی اروپا
1 – فروش پروانه تولید در مقابل دریافت كالاهای حاصله .
2 – عرضه كارخانجات كامل و یا خطوط تولید در برابر دریافت كالاهای حاصله معاملات جبرانی
3 – مشاركت در تولید و ایجاد تخصص
4 – انعقاد قراردادهای فرعی دست دوم
5 – سرمایه گذاری مشترك “Joint venture”همكاری
6 – مناقصه مشترك ، ساختمان مشترك و یا پروژه های مشابه
دركتاب “راهنمای تجارت متقابل ” عناوین دوازده گانه برگزیده معمول این شیوه های تجاری را آورده است ، كه این عناوین عبارتند از:
اصولا معاملات پایاپای ، با امعان نظر به چارچوب آنها، به سه نوع : دوجانه “Bilateral” سه جانبه “triateral-triangular” و چندجانبه “multilateral” تقسیم می شوند.
در یك تقسیم بندی دیگر كه معیار تمایز معاملات ، طرفین معامله هستند، تقسیم بندی سه گانه زیر اعمال می شود:
معاملات در سطح دولتها، نظیر معاملات تهاتری جمهوری اسلامی ایران با كشورهای بلوك شرق ;
معاملات در سطح دو كمپانی بزرگ ، نظیر قراردادهای “بی .تی .سی BTC” “Bilateral tradecommittee”;
معاملات در سطح دو فرد یا دو شركت كه اصطلاحا به “تجارت متقابل Contertrade; معروف است .
معاملات جبرانی: معاملات جبرانی “شكلی از تجارت متقابل است كه در آن واردكننده تمام یا بخشی از قیمت كالاهای خریداری شده را به شكل كالا به صادركننده پرداخت می كند. درتجارت متقابل واژه “جبران ” به دو معنی به كار رفته است ، در برخی منابع جبران به عنوان یك شیوه مبادلاتی خاص معرفی نشده است ، بلكه یك اصطلاح كلی بوده و به نوع معاملاتی اشاره دارد كه در آن طرفین معامله ، كالاهایی را ردوبدل می كنند. به این ترتیب اصطلاح جبران نیز همانند اصطلاح تجارت متقابل دربرگیرنده روشهای متفاوت تجارت متقابل نظیر تهاتر، خرید متقابل ، پیش جبران وبای بك است و نه اینكه خود یك شیوه مبادلاتی خاص باشد.
این نوع صادرات ازجنبه دیگری نیز تقسیم بندی می شود و آن درنظر گرفتن معیارهایی نظیر نوع مبادله ، كالاهای ردوبدل شده بین طرفین و ارتباط موجود میان كالاهاست كه معاملات جبرانی را به دودسته “جبران تجاری ” و “جبران صنعتی ” تقسیم می كند. معمولا در جبران تجاری میان كالاهایی كه ردوبدل می شوند ارتباطی وجود ندارد و فاصله زمانی میان تبادل كالا نیز چندان طولانی نیست و حداكثر به دو یا سه سال می رسد. معاملات تهاتری ، خرید متقابل و پیش جبران از این جمله هستند. در جبران صنعتی بین محصولات مورد مبادله دوطرف ارتباط وجود دارد. به این صورت كه محصولی كه صادركننده اولیه به طرف تجاری خود تحویل می دهد ممكن است ماشین آلات ، كالاهای سرمایه ای و یا وسایل حمل ونقل باشد و كالاهای تحویل متقابل نیزبه وسیله این ماشین آلات تولید و یا حمل و نفل می گردد و زمان بین مبادله اولیه و متقابل ممكن است سالها حتی تا 25 سال به طول انجامد.
خرید متقابل: در خرید متقابل ، فروشنده و خریدار یك معامله اولیه توافق می كنند كه فروشنده متعاقبا محصولاتی را از خریدار “یا شخص ثالثی دركشور خریدار” خریداری كند “یا موجب انجام خرید به وسیله شخص ثالثی شود”. در این شكل ، بهای هر دو جریان محصولات “یعنی محصولات فروخته شده تحت معامله اولیه از یكسو و محصولات فروخته شده تحت قرارداد خرید متقابل از سوی دیگر” به پول پرداخت می شود. ارزش محصولات خریداری شده تحت قرارداد خرید متقابل می تواند كمتر، مساوی یا بیشتر از ارزش محصولات فروخته شده درمعامله اولیه باشد. خصوصیت نوعی معامله خرید متقابل این است كه برخلاف بای بك “به مطالب ذیل مراجعه شود” لزوما رابطه خاصی بین محصول فروخته شده تحت معامله اولیه و آنچه طبق قرارداد خرید متقابل عرضه می گردد، وجود ندارد.
خرید متقابل “شكلی از تجارت متقابل است كه در آن صادركننده كالاها یا خدمات به یك كشور، متقابلا كالاها یا خدماتی را از همان كشور خریداری می كند. فرق این نوع معاملات با معاملات جبرانی در این است كه در خرید متقابل برای تحویل كالای اولی و صدور كالای ثانوی ، قراردادهای جداگانه منعقد می شود و برای تحویل هریك از كالاها، پرداختهای نقدی به صورت مستقل از یكدیگر صورت می گیرد. كالاهای مبادله شده نیز غالبا رابطه تكنیكی مستقیم با یكدیگر نداشته و محصول دو صنعت مختلف هستند.
“در خرید متقابل ، شركت “معمولا غربی ” كالایی را به كشور دیگر “معمولا شرقی ” صادر می كند و در مقابل تعهد می كند كه در ظرف مدت معین كالاهایی را به ارزش كمتر یا مساوی و یا حتی بیشتر از ارزش كالای فروخته شده خود از كشور واردكننده خریداری كند.بنابراین خرید متقابل شامل دو معامله مجزا از یكدیگر است و روش اجرای آن به این صورت است كه یكی ناظر بر فروش كالا از سوی فروشنده اولیه به كشور خریدار است و دیگری ناظر بر فروش كالا از سوی كشور خریدار به فروشنده اولیه است .این دو قرارداد كاملا از یكدیگر جدا بوده و مستقل از هم عمل می كنند. قرارداد اول خرید متقابل مانند قراردادهای معمولی فروش بین المللی است كه طبق آن فروشنده كالا را به خریدار تحویل می دهد و بهای آن را نقدا به یك ارز مورد توافق دریافت می دارد.”قرارداد دوم كه مربوط به التزام فروشنده اولیه به خرید از كشور خریدار اولیه است معمولا كمی وسیعتر و پیچیده تر از قرارداد اولی است كه در آن تعهد فروشنده به خرید كالا از خریدار اولیه درج می گردد و شرطی در آن پیش بینی می شود كه درصورت قصور یا سرپیچی فروشنده اولیه از خرید كالا و انجام تعهد خود، وی مشمول مجازاتی خواهدشد. در این قرارداد مشخصات كالایی كه باید از سوی خریداراولیه ارائه گردد، تعریف می شود.
در قرارداد خرید متقابل این شرط گنجانده می شود كه فروشنده اولیه می تواند تعهد خرید خود را به شخص “حقیقی و حقوقی ” دیگری نیز منتقل كند. این ویژگی یكی از وجوه تمایزی است كه میان قراردادهای خرید متقابل و قراردادهای تهاتری وجود دارد. زیرا درقراردادهای تهاتری انتقال تعهد دریافت متقابل كالا به شخص ثالث امكان پذیر نیست . علاوه بر این در معاملات تهاتری تنها یك قراردادتهاتری به امضا می رسد و معمولا هیچ گونه پولی ردوبدل نمی شود و تحویل متقابل كالا به طور همزمان صورت می گیرد.
برای روشن تر شدن خرید متقابل می توان مراحل آن را در شكل 2 دنبال كرد:
شكل 2: خرید متقابل در شكل ساده
در توضیح شكل 2 باید گفت ارزش كالایی كه به صورت متقابل ، كشور “الف ” خریداری می كند، اغلب درصدی از كالایی است كه به كشور “ب ” صادر می كند و از آن مهمتر این است كه به هر جهت معامله با ارز كمیاب تسویه می گردد و به جهت دیگر معامله ربطی ندارد.
از دیگر امتیازاتی كه ممكن است از صادركننده مطالبه شود درخواست خرید كالا از خریدار یا شركت دیگری واقع در كشور خریداراست .
عرضه كنندگان تجهیزات ، ماشین آلات و یا تكنولوژی به علت وجود ظرفیت مازاد در این قبیل صنایع و به دلایل متعدد دیگر چنین معاملاتی را می پذیرند. واردكنندگان نیز برای گرفتن امتیازاتی به شرح زیر متقاضی انجام چنین معاملاتی هستند:
محدود كردن مخارج ارزی مربوط به واردات ;
ارتقای قابلیتهای تكنولوژیك صنایع داخلی ;
كاهش وابستگی های تكنولوژیك به دلایل استراتژیك ;
حفظ و یا افزایش اشتغال داخلی ;
گسترش بازارهای صادراتی برای كالاهای داخلی ;
افزایش سطح سرمایه گذاریهای داخلی به وسیله شركتهای خارجی ;
جایگزینی بخشی از پرداختهای ارزی با كالاهای تولیدشده در داخل .
معاملات افست TES-FFO
معامله افست “شكلی از تجارت متقابل است كه در آن صادركننده تجهیزات “غالبا هواپیمایی و نظامی ” تعهد می كند تا قطعات مورداستفاده در این تجهیزات یا محصولات دیگر را از كشور واردكننده خریداری كرده یا موجبات خریداری آنها را فراهم كند.در پاره ای از منابع ، افست و جبران به صورت مترادف به كار رفته است ، اما باتوجه به ویژگیهای مبادلات جبرانی ، تمایز این دو نوع معامله آشكار می شود. معاملات افست معمولا به فروش تجهیزات هواپیمایی و نظامی باارزش بسیار بالا و انتقال تكنولوژی مربوطمی شود. این نوع معامله به دو دسته زیر تقسیم می گردد:
1 – افست مستقیم ; 2 – افست غیرمستقیم .
تولید به وسیله پیمانكاران فرعی: این مورد شامل انعقاد قراردادهایی با شركتهای متعدد واقع در كشور خریدار برای ساخت یا مونتاژ كالاست . محصول نیز به همان صورت كه در تولید تحت الامتیاز ذكر شده به كار می رود.
ایجاد زیرساختهای محلی
ممكن است از صادركننده درخواست شود كه تاسیسات محلی نظیر مدارس كارآموزی ، موسسات تحقیقاتی یا دفاتر فروش منطقه ای و مانند آنها را در كشور خریدار برپا سازد.
شكل 3: شكل معاملات افست
شكل “3” نمای معاملات افست مستقیم و غیرمستقیم را نشان می دهد، كه در توضیح این نوع معامله “افست ” می تواند مفید باشد.باتوجه به این شكل نكات مهم زیر استنباط می شود: در معامله افست ، صادركننده “شامل شركتهای تابعه و شركا”، مقاطعه كاران فرعی یا صنایع یا كارخانه های غیرمرتبط به آن به نحوی ایفای نقش می كنند; سود و منفعت حاصل از معامله افست نصیب خریدار “شامل شركتهای تابعه و شركا”، مقاطعه كاران فرعی یا صنایع یا كارخانه های غیرمرتبط با آن می شود; فرایند عملیات معامله افست اغلب تركیبی از انواع مختلف معین شده در شكل خواهدبود.
انتقادات اساسی مطروحه:
1 – محتوی و مكانیسم قراردادهای بیع متقابل به طریقی است كه هرچه هزینه سرمایه گذاری بالاتر رود منافع پیمانكار “خارجی ” بیشترمی شود و بدیهی است كه پیمانكار سعی در افزایش هزینه ها داشته باشد و همین امر موجب طولانی شدن دوره قرارداد از یك طرف وافزایش نرخ بهره برای دولت “وزارت نفت ” از طرف دیگر می گردد زیرا پیمانكار “شركت خارجی + شریك ایرانی ” در این ارتباط مسئولیت خاصی ندارد.
2 – شركت خارجی “فاینانس كننده ” فاینانس گیرنده “شركت ملی نفت ایران ” را وادار به قبول تعهداتی نظیر اعطای وكالت خرید لوازم وتجهیزات به فاینانس كننده جهت انجام پروژه می كند كه طبیعی است فاینانس كننده این لوازم و تجهیزات را به قیمت موردنظر خود ازشركتهای خارجی دیگر كه بعضا شركتهای وابسته هستند خریداری كند. درواقع یك شركت خارجی اعتباری را دراختیار شركت ملی نفت ایران قرار می دهد تا شركت ملی نفت بخش عظیم آن را از یك شركت خارجی دیگر كه ممكن است هر دو یكی باشند لوازم و تجهیزات خریداری و علاوه بر پول خرید تجهیزات ، بهره پول را نیز مطالبه می كنند.
3 – ازنظر فنی و عملیاتی طرحهای بیع متقابل منجر به انتقال دانش و تكنولوژی به طرف ایرانی نخواهد شد زیرا ماهیت طرح مشابه عملیات YEK-NRUT است .
4 – چون پشتوانه اجرای طرحها، فروش منابع نفت و گاز استحصالی آتی است ، نوسانات آتی قیمت این دو محصول ، می تواند ضربات سنگینی را بر پیكره اقتصاد وارد كند زیرا باتوجه به سهمیه بندی فروش نفت كشورهای عضو اوپك چنانچه در زمان بازپرداخت تعهدات ازطریق تحویل نفت و گاز بازار اشباع شده باشد مشكلات آن گریبانگیر دولت ایران خواهدشد زیرا قیمت محموله های پیش فروش شده درزمان تحویل ، مشخص می گردد.
5 – بخش عظیمی از توانائیهای فنی و دانش ایرانی كه می تواند در این قراردادها دخیل باشد عملا به بازی گرفته نشده به طوری كه دارندگان این توانائیها “شركتهای ایرانی ” ناچار به قبول شریك دست دوم شركتهای خارجی وانجام عملیات اصلی معاملات و دریافت مبلغ ناچیزی از آن خواهندشد.
6 – به دلیل ضریب ریسك سرمایه گذاری در ایران “كه به هرحال علت العمل آن در داخل كشور است ” كشور ناچار به پرداخت بهره سنگینی بابت فاینانس ها و بیع متقابل می گردد كه نسل آتی عهده دار تامین آن خواهدشد.
7 – متولیان و مسئولان بخشهای دولتی طرف قراردادها عمدتا با مفاهیم و محتوی قراردادها بیگانه بوده و فاقد كارآیی مدیریتی در برخوردبا شركتهای خارجی هستند كه ناچار به زیر مهمیز آنان درخواهند آمد.
8 – برای كشوری نظیر ایران كه در دهه هشتاد قرن گذشته دارای بخش وسیعی از بوركراتها و تكنوكراتهای نفتی بوده موجب شرمساری است كه پتروناس مالزی هم به عنوان یك “فاینانس ” و مجری اولیه ادا و اطوار درآورد. لذا روی آوری وزارت نفت به نیروی انسانی كارآمدنفتی ایرانی در داخل و خارج كشور می تواند بخشی از مشكلات ساختاری قراردادها را تعدیل كند.
9 – وزارت نفت و شركت ملی صنایع پتروشیمی بایستی برنامه زمان بندی عقلایی و برنامه و بودجه ریالی ، ارزی هریك از قراردادها رابراساس واقعیت و منافع ملی مدنظر قرار دهند و درنظر داشته باشند كه همانقدر كه ایران نیازمند همكاری بین المللی است سرمایه جهانی نیز به بازارهای جدید چشم دوخته است .
طی دو دهه ی گذشته صندوق های سرمایه گذاری مشترك از محبوبیت زیادی در بین سرمایه گذاران برخوردار شده اند. در حال حاضر بیش از 80 میلیون نفر در آمریکا در صندوق های سرمایه گذاری سرمایه گذاری کرده اند و برای بسیاری از سرمایه گذاران، سرمایه گذاری در بورس به معنای سرمایه گذاری در صندوق های سرمایه گذاری است.
در همین راستا در سرتاسر جهان صندوق های سرمایه گذاری به شکل ها و روش های مختلف و به عنوان ابزاری مفید و کارآمد برای سرمایه گذاری در اوراق بهادار شکل گرفته اند.
ایران نیز از این قاعده دور نبوده است و در حال حاضر صندوق های متعددی در بازار سرمایه ی ایران در حال فعالیت هستند. در تئوری، سرمایه گذاری در صندوق های سرمایه گذاری بسیار مطلوب و مورد توصیه خبرگان است، ولی در عمل این کار باید با دقت و بررسی عمیق انجام شود.
صندوق سرمایه گذاری مشترك
دو نوع صندوق سرمایه گذاری وجود دارد:
1- صندوق سرمایه گذاری باز(open-ended fund): این نوع صندوق در بریتانیا Unit Trust نامیده می شود. مثلا یک صندوق سرمایه گذاری باز 5 میلیارد تومان جمع می کند و آن را صرف خرید یک رشته سهام مختلف می نماید.به عبارت ساده تر, سرمایه این شرکت به 5 میلیون واحد یک هزار تومانی تقسیم می شود و سرمایه گذاران می توانند هر تعداد از این واحدهای یک هزار تومانی را که میل اند, از مدیران شرکت بخرند و یا به آنها پس بفروشند.چنانچه سرمایه گذاران مثلا 50 میلیون تومان بیشتر صرف خرید”واحدهای” صندوق سرمایه گذاری کنند, مدیران صندوق نیز سهام بیشتری خواهند خرید و به این ترتیب سرمایه صندوق افزایش می یابد و چنانچه سرمایه گذاران 100 میلیون تومان از واحدهای شرکت را پس بفروشند, این صندوق باید برای تهیه پول, مقداری از سهامی را که در تملک دارد, بفروشد و به این ترتیب سرمایه شرکت کاهش می یابد و به همین دلیل است که اصطلاح صندوق سرمایه گذاری باز را به کار می برند.وقتی ارزش سهام افزایش می یابد, ارزش واحدهای صندوق نیز افزاش می یابد و از این طریق سرمایه گذاران منتفع می شوند. این گونه صندوق ها به صندوق سرمایه گذاری مشترک معروف اند و صندوق های سرمایه گذاری با سرمایه متغییر نیز گفته می شود.
2- صندوق سرمایه گذاری بسته(closed-ended fund): این نوع صندوق در بریتانیا investment Trust یا تراست سرمایه گذاری نامیده می شود. صندوق سرمایه گذاری بسته در واقع یک شرکت سهامی است مثل هر شرکت سهامی دیگر. صندوق مثلا 5 میلیارد تومان سرمایه جذب می کند و این پول را به جای آن که در صنعت داروسازی یا نساجی سرمایه گذاری کند, در مجموعه ای از سهام شرکت های دیگر سرمایه گذاری می نماید.اگر بعدا سرمایه گذارانی بخواهند با 100 میلیون تومان به این صندوق بپیوندند, باید سهام صندوق را در بازار از فردی دیگر که مایل است سهامی اش را بفروشد, خریداری کنند, به عبارت دیگر, صندوق پولی دریافت نمی کند, بلکه سرمایه اش همان 5 میلیارد تومان باقی می ماند و به همین سبب نیز “صندوق سرمایه گذاری بسته” نامیده می شود.فرض بر این است که اگر بعد از 3 سال ارزش سهام خریداری شده توسط صندوق دو برابر شود, ارزش بازار سهام صندوق نیز دو برابر خواهد شد. آن وقت سرمایه گذاران می توانند سهام شان را در بازار بفروشند و از این طریق سودشان را دریافت کنند.
صندوق های سرمایه گذاری که هم اکنون در بورس ایران فعال هستند از نوع “صندوق سرمایه گذاری باز” هستند. هم اکنون 13 صندوق سرمایه گذاری در بورس ایران فعال هستند که افراد می توانند در آن سرمایه گذاری کنند. این صندوق های, به “صندوق های سرمایه گذاری مشترک” معروفند.
قیمت سهام صندوق های سرمایه گذاری مشترک متکی به ارزش خالص دارایی هر سهم است. این ارزش با کسر بدهی های صندوق از ارزش بازار سبد دارایی های ان, و سپس تقسیم بر تعداد سهام موجود به دست می آید.
مثال: فرض کنید صندوق سرمایه گذاری مشترکی با یک میلیون سهم, ارزش بازار سبد ان دویست و پنجاه میلیون ریال و بدهی های آن, پنجاه میلیون ریال باشد. به این ترتیب, ارزش خالص دارایی هر سهم, دویست ریال خواهد بود.
صندوق سرمایه گذاری مشترک چیست؟
صندوق سرمایه گذاری چیزی نیست جز مجموعه ای از سهام، اوراق مشارکت و سایر اوراق بهادار. در واقع می توان آن را به صورت شرکتی در نظر گرفت که در آن افراد مختلف پول های خود را روی هم می گذارند و در سبدی از اوراق بهادار سرمایه گذاری می کنند. درنتیجه، شما به جای سرمایه گذاری در یک سهم یا اوراق مشارکت خاص در یک صندوق سرمایه گذاری مشترک سرمایه گذاری می کنید. شما براساس قوانین و مقررات مرتبط با پرداخت مبلغی در مجموعه ی سبد سرمایه گذاری می کنید.همین تنوع در سرمایه گذاری سبب کاهش خطر آن می شود و سبب افزایش جذابیت صندوق سرمایه گذاری می شود.
صندوق سرمایه گذاری به سه روش به سرمایه گذاران خود سود می دهد:
1. سود ناشی از معاملات سهام یا اوراق مشارکت موجود در سبد سرمایه گذاری.
2. سود نقدی سهام و یا بهره ی پرداخت شده به اوراق مشارکت موجود در سبد سرمایه گذاری.
3. افزایش ارزش سهم سرمایه گذار در صندوق سرمایه گذاری که سرمایه گذار می تواند با فروش سهم خود در صندوق سود کسب کند. معمولاً صندوق ها این امکان را به شما می دهند که به جای دریافت سود نقدی، آن را دوباره در خود صندوق، سرمایه گذاری کنید و بدین ترتیب مالک تعداد بیشتری از واحدهای صندوق شوید
صندوق سرمایهگذاری مشترك، یك نهاد مالی مشابه شركت سرمایهگذاری است كه از یك طرف وجوه سرمایهگذاران را جمع آوری می كند و از طرف دیگر این وجوه را با مدیریت صحیح سرمایهگذاری می كند. فرق اساسی یك صندوق سرمایهگذاری با یك شركت سرمایهگذاری، باز بودن سرمایه آن ميباشد.
به این معنا كه در یك صندوق سرمایهگذاری، هر سرمایهگذار می تواند در چارچوب اساسنامه در هر زمانی به صندوق وارد یا از آن خارج شود؛ اما در یك شركت سرمایهگذاری، ورود و خروج سرمایه صرفا در قالب افزایش یا كاهش سرمایه و با طی تشریفات مندرج در قانون تجارت صورت می پذیرد.
چون ورود و خروج سرمایه و سرمایهگذار در صندوقهای سرمایهگذاری یك عمل مجاز و تعریف شده است، بنابراین دیگر نیازی به نقل و انتقال واحدهای سرمایهگذاری نمی باشد اما در شركتهای سرمایهگذاری در صورتیكه شخص سرمایهگذار قصد خروج از شركت را داشته باشد، باید سهم سرمایهگذاری خود را به شخص دیگری منتقل نماید و یا چنانچه شخصی بخواهد سهم خود را در شركت افزایش دهد، باید سهام مورد نظر خود را از سایر سهامداران خریداری نماید.
واحد سرمایهگذاری (UNIT) چیست؟
واحد سرمایه گذاری كوچكترین جزء سرمایهگذاری در یك صندوق سرمایهگذاری است كه قابلیت صدور ، ابطال یا خرید و فروش را دارد. هر واحد سرمایهگذاری دارای یك بهای اسمی است. مثلا بهای اسمی هر واحد سرمایهگذاری صندوق سرمایهگذاری كارآفرین 1.000.000 ریال تعریف شده است. واحد سرمایهگذاری در صندوقهای سرمایهگذاری مشابه سهم در شركتهای سرمایهگذاری است. ( به عنوان مثال در حال حاضر بهای اسمی هر سهم در شركتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، 1.000 ریال ميباشد.)
منظور از سرمایه صندوق چیست؟
مجموع بهای اسمی واحدهای سرمایهگذاری صادر شده، سرمایه صندوق سرمایهگذاری را تشكیل می دهند
منظور از صدور و ابطال واحد سرمایهگذاری چیست؟
منظور از صدور واحد سرمایهگذاری، ایجاد یك واحد سرمایهگذاری بنام شخص سرمایهگذار و استفاده از وجوه آن برای انجام سرمایهگذاری در صندوق ميباشد.
مكانیزم صدور از منظر سرمایهگذار به نوعی مشابه مكانیزم خرید سهم در شركتهای سرمایهگذاری ميباشد. منظور از ابطال واحد سرمایهگذاری، نقد كردن قسمتی از داراییهای صندوق و پرداخت وجوه حاصل از آن به سرمایهگذار و حذف یك واحد سرمایهگذاری از صندوق ميباشد. مكانیزم ابطال از منظر سرمایهگذار به نوعی مشابه مكانیزم فروش سهم در شركتهای سرمایهگذاری ميباشد
مکانیزم صدور و ابطال واحد سرمایه گذاری در صندوق مشابه خرید و فروش سهم یک شرکت سهامی در بورس است. مدت زمان لازم برای صدور و ابطال واحد سرمایه گذاری و پرداخت وجوه یك روز كاری است.
آیا گواهی سرمایه گذاری صادر شده قابل انتقال به فرد دیگری هست؟
گواهی های سرمایه گذاری صادر شده با نام بوده و غیر قابل انتقال به غیر می باشد. اشخاص برای انتقال واحدهای سرمایه گذاری می توانند از مكانیزم ابطال و صدور مجدد به نام شخص جدید استفاده كنند.
نقدشوندگی صندوق
واحد سرمایهگذاری در صندوقهای سرمایهگذاری به نسبت سهم در شركتهای سرمایهگذاری از نقد شوندگی بالاتری برخوردار است زیرا در هرلحظه و به قیمت خالص ارزش روز داراییها، قابلیت نقد شدن را دارد اما سهم ممكن است بدلیل عدم وجود خریدار در نرخ مناسب تا مدتها به وجه نقد تبدیل نگردد.
هدف از تشكیل صندوقهای سرمایه گذاری چیست؟
1- افزایش نقد شوندگی اوراق بهادار موجود در بورس
2- نهادینه كردن و گسترش فرهنگ استفاده از صندوق سرمایه گذاری
3- جلوگیری از خروج سرمایه و افزایش حجم سرمایه شناور در بورس
هر صندوق سرمایه گذاری, زمانی را برای فعالیت خود در نظر می گیرند. دوره زمانی فعالیت صندوق سرمایه گذاری برعکس یک شرکت سرمایه گذاری “محدود” است.مثلا 2 سال یا بیشتر. در اساسنامه صندوق می آید که دوره فعالیت این صندوق سرمایه گذاری به مدت 2 سال از تاریخ پذیره نویسی عمومی می باشد. برای اطلاع یافتن از دوره هر کدام از صندوق ها باید ابتا اساسنامه صندوق را که در سایت صندوق سرمایه گذاری و یا نهاد متولی آن درج شده است مطالعه نمود.
مقایسه ای بین اجزاء یک صندوق سرمایه گذاری و یک شرکت سرمایه گذاری:
جدول مقایسه شركت سرمایه گذاری و صندوق سرمایه گذاری
موضوع
شركت سرمایهگذاری
صندوق سرمایهگذاری
كوچكترین جزء سرمایه
سهم
واحد سرمایهگذاری (UNIT)
ورود سرمایهگذار
خرید سهم
صدور واحد سرمایهگذاری
خروج سرمایهگذار
فروش سهم
ابطال واحد سرمایهگذاری
مكانیزم قیمت گذاری
عرضه و تقاضا
خالص ارزش روز داراییها (NAV)
سرمایه
ثابت – طبق اساسنامه
متغیر – در محدوده تعیین شده در اساسنامه
نحوه افزایش و كاهش سرمایه
برگزاری مجمع فوق العاده و تصویب افزایش یا كاهش سرمایه توسط سهامداران
صدور و ابطال واحدهای سرمایهگذاری
اركان
مجمع عمومی سهامداران
بازرس
هیات مدیره
مدیرعامل
مدیر
ضامن
امین
حسابرس
نقد شوندگی
كم
زیاد
دوره فعالیت
معمولا نامحدود
محدود
دوره پذیره نویسی
دارد
دارد
عایدی صندوق های سرمایه گذاری مشترك
شما از سه طریق می توانید با سرمایه گذاری در صندوق های مشترك سرمایه گذاری درآمد كسب كنید:
1) درآمد هایی كه از طریق سود نقدی سهام های صندوق و بهره اوراق قرضه موجود در صندوق بدست می آید. این درآمد ها هر ساله توسط صندوق به سرمایه گذاران بعنوان سود نقدی توزیع می شود.
2) اگر صندوق اوراق بهاداری را كه قیمت آنها افزایش یافته است، بفروشد بازده سرمایه ای بدست خواهد آورد. بیشتر صندوق ها این عایدی ها را هم بعنوان سود بین سرمایه گذاران تقسیم می كنند.
3) اگر ارزش اوراق بهادار موجود در صندوق افزایش پیدا كند اما مدیران صندوق آنها را برای شناسایی بازده سرمایه ای نفروشند ارزش سهام صندوق افزایش پیدا خواهد كرد. در این صورت شما می توانید سهام خود را با سود بیشتر بفروش برسانید. معمولا” صندوق ها این امكان را به شما خواهند داد كه بجای دریافت سود های خود آنها را مجددا” در صندوق سرمایه گذاری كرده و سهام بیشتری دریافت كنید
مزایای صندوق سرمایه گذاری مشترك
الف) مدیریت حرفه ای:اولین مزیت صندوق سرمایه گذاری مشترك(حداقل در تئوری) مدیریت حرفه ای پول شما می باشد. سرمایه گذاران به این دلیل در صندوق سرمایه گذاری می كنند كه وقت و تخصص لازم برای سرمایه گذاری بصورت انفرادی را ندارند. صندوق مشترك سرمایه گذاری راهی ارزان برای سرمایه گذاران كوچك است كه فردی را برای سرمایه گذاری و نظارت بر سرمایه گذاری خودشان استخدام كنند.
ب) تنوع سازی:ابـــزاری مــنــاســب و قــابــل اسـتـفــاده بــرای سرمایه گذاران جزء هستند. ریسك سرمایه گذاری را با ایجاد سبد سهام و مدیریت سبد، نسبت به سرمایه گذاری انفرادی كاهش می دهند. با سهامدار شدن در صندوق بجای خرید سهام بصورت انفرادی در بازار، ریسك سرمایه گذاری شما پخش می شود. فلسفه تنوع سازی این است كه سرمایه گذاری در مجموعه زیادی از اوراق بهادار باعث میشود كه زیان های ناشی از سرمایه گذاری در چنداوراق بهادار با سود های حاصل از سرمایه گذاری در سایر اوراق بهادار حداقل شود.بعبارت دیگر هر چه تعداد سهام و اوراق قرضه شما زیاد باشد قدرت آسیب پذیری هر كدام از آنها به سرمایه گذاری شما حداقل می شود. صندوق های بزرگ شامل صد ها سهم از سهم های مختلف می باشند و امكان ایجاد چنین تنوعی هرگز برای یك سرمایه گذار كوچك میسر نمی باشد.
ج) صرفه جویی در مقیاس:به خاطر اینكه صندوق ها مقدار زیادی از سهام و اوراق بهادار را در هر معامله خرید و فروش می كنند هزینه های معاملاتی آنها بسیار پایین تر از مواردی است كه فرد خود اقدام به معامله می كند.
د) نقدینگی:صندوق این امكان را به شما می دهدكه در سریعترین زمان ممكن پول خود را نقد كنید و برای فروش سهام خود با هیچ مشكلی مواجه نشوید.
ه) آسانی و سهولت:خرید و فروش سهام صندوق به آسانی صورت میگیرد. با مبلغ بسیار كمی هم می توان در این صندوق ها سرمایه گذاری كرد و بعضا” بانكها هم با تنوع و گستردگی كه دارند امكان خرید و فروش سهام صندوق را در اختیار مشتریان خود قرار می دهند. بسیاری از شركت ها هم سیستم خرید اتوماتیك سهام را براه انداخته اند بدینصورت كه مثلا” هر ماه مبلغ 100 دلار بصورت خود كار در صندوقی خاص سرمایه گذاری می شود.
ع)شفافیت سهم:محاسبه قیمت سهم صندوق برای خریداران و فروشندگان آن ساده است. قیمت هر سهم بسیار شفاف است.
ک)سودآوری برای بانک ها:وسیله ای مطمئن جهت كسب سود برای ذخایر و اندوخته های بانك ها و بیمه ها به شمار می روند. باز خرید سریع سهم صندوق با قیمت های مشخص در پایان هر روز امكان پذیر است.
معایب صندوق مشترك سرمایه گذاری:
الف) مدیریت حرفه ای: توجه داشته باشید كه در زمان ذكر مزایای صندوق، عامل مدیریت حرفه ای را با قید حداقل در تئوری آوردیم. عده ای از سرمایه گذاران در این مورد كه مدیران صندوقها بهتر از ما اواق بهادار مناسب را تشخیص می دهند تشكیك می كنند. مدیران لغزش ناپذیر نمی باشند و در صورتی هم كه صندوق زیان می كند حقوق خود را دریافت می كنند(و یا بگونه ای دیگر می توانند مزایای لازم را كسب كرده باشند)
ب) هزینه ها:صندوق های مشترك سرمایه گذاری تنها به این علت بوجود نیامده اند كه زندگی شما را آسانتر كنند.هر صندوقی بدنبال كسب سود برای موسسان آن نیز می باشد.صنعت صندوق های مشترك سرمایه گذاری در مخفی كردن هزینه ها در لابلای عبارات پیچیده استادی تمام دارند.
ج) رقیق سازی: بعلت تنوع سازی زیادی كه صورت گرفته است بازده های عالی شركت های مختلف صندوق در میان انبوه شركت ها گم می شود و اثر كمی بر عایدی كل صندوق دارد.رقیق سازی ممكن است حاصل فرایند بزرگ شدن صندوق های موفق نیز باشد. به این صورت كه مدیریت با پولهای زیاد و جدید سرازیر شده به صندوق مواجه می شود ولی نمی تواند زمینه های سرمایه گذاری های موفق قبلی را پیدا كند و همان بازدهی را از پولهای جدید بدست آورد.
حق الزحمه های دریافتی صندوقها را در دو بخش می توان خلاصه کرد:
1-هزینه های سالیانه ای که برای عملیات صندوق خرج می شود.
2-هزینه های معاملاتی که در هنگام خرید و فروش سهام صندوق پرداخت می شود .
ارزش سهام صندوق سرمایه گذاری مشترک:
ارزش سهام صندوق برابر ارزش خالص داراییهای آن می باشد که معادل ارزش داراییها منهای بدهیهای صندوق تقسیم بر تعداد سهام صندوق می باشد و با اصطلاح NAV معروف می باشد . سهام هر صندوق با ارزش NAV د ر روزنامه ها نشان داده می شود. این ارز ش تغییر می کند ودائما در نوسان می باشد .
علت نوسان این است که داراییهای صندوق مدام تغییر قیمت پیدا می کنند . هنگامی که شما سهام صندوق را می خرید مبلغی که پرداخت می کنید برابر NAV جاری سهام و هزینه دلالی اولیه (front-end load) می باشد و هنگامی که سهام صندوق را می فروشید مبلغ دریافتی شما برابر NAV جاری سهام منهای هزینه دلالی نهایی (back-end load ) می باشد
دستورالعمل نحوه صدور سرمایه گذاری:
1) مراجعه به یکی از شعب صندوق سرمایهگذاری مشترك و تکمیل فرم درخواست صدور واحد سرمایه گذاری
٢) ارائه مدارک هویتی / معرفینامه یا وکالتنامه
٣) واریز به حساب بانکی صندوق و ارائه فیش واریز به نماینده مدیر در صندوق
٤) دریافت رسید واریز وجه از نماینده مدیر
٥) تحویل اعلامیه صدور و گواهی سرمایه گذاری حداکثر تا پایان دو روز کاری در محل ارائه درخواست به سرمایه گذار
دستورالعمل نحوه ابطال سرمایه گذاری:
1) مراجعه به یکی از شعب و تکمیل فرم درخواست ابطال واحد سرمایه گذاری
2) تحویل گواهی سرمایه گذاری به همراه فرم درخواست ابطال واحد سرمایه گذاری به نماینده مدیر
٣) ارائه مدارک هویتی / معرفی نامه و وکالتنامه رسمی برای ابطال الزامی است
٤) تحویل رسید ابطال به سرمایه گذار یا نماینده قانونی وی
٥) صدور اعلامیه ابطال واحدهای سرمایه گذاری و تحویل به سرمایه گذار /نماینده قانونی وی
نكته ممتاز این صندوق ها این است كه سرمایه گذاران در این صندوق در پایان هر روز معاملاتی می توانند به مدیر صندوق مراجعه و سرمایه گذاری خود را بر اساس قیمت روز به نقد تبدیل كنند.بنابراین نه در صف فروش متوقف خواهند شد ونه درگیر توقف نماد معاملاتی خواهند شد. ویژگی ممتاز دیگر حتی در مقابل شركت های سرمایه گذاری این است كه صندوق سرمایه گذاری دقیقاً بر اساس ارزش روز دارایی ها و بسیار شفاف نقد می شود، در حالی كه بسیار اتفاق می افتد سهام شركت سرمایه گذاری به قیمت كمتر از قیمت روز پرتفوی دارایی های شركت سرمایه گذاری به فروش برسد.بر اساس قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران (ماده ۱ بند ۲۰)، صندوق سرمایه گذاری به شرح زیر تعریف شده است:«نهادی مالی است كه فعالیت اصلی آن سرمایه گذاری در اوراق بهادار می باشد و مالكان آن به نسبت سرمایه گذاری خود، در سود و زیان صندوق شریك اند».برای مثال، یك بررسی مقایسه ای حاكی از این است كه به لحاظ تعداد اشخاص حقیقی مشاركت كننده در صندوق های مشترك، در سال ۱۹۸۰ از هر ۱۶ خانوار امریكایی، یك خانوار مالك واحد سرمایه گذاری بوده، در حالی كه در سال ۲۰۰۶ از هر ۳ خانوار، یك مورد و در مجموع نزدیك به ۹۶ میلیون نفر در ۵۵ میلیون خانوار امریكایی، مالك واحدهای سرمایه گذاری صندوق های مشترك بوده اند و در واقع، امروزه از هر سه نفر شهروند امریكایی یك نفر دارنده واحد سرمایه گذاری صندوق های مشترك است. در حال حاضر، واحدهای سرمایه گذاری صندوق های مشترك نزدیك به ۴۷ درصد دارایی مالی خانوار های امریكایی را تشكیل می دهند و با افزایش درآمد خانوار، درصد سرمایه گذاری در صندوق ها افزایش می یابد.تعداد این صندوق ها در سطح جهان تا پایان سال ۲۰۰۷ از ۶۲ هزار مورد و ارزش دارایی های تحت مدیریت آنها از ۲۴هزار میلیارد دلار فراتر رفته است.
در ایران نیز در مدت كوتاهی كه از تأسیس و فعالیت این صندوق ها می گذرد شاهد استقبال قابل توجهی از سوی سرمایه گذاران بوده ایم كه صدور و عرضه حدود یكصد هزار واحد سرمایه گذاری و رسیدن ارزش سرمایه گذاری صندوق ها به بیش از ۱۳۰ میلیارد ریال تا پایان مرداد ماه ۸۷ را می توان دلیلی بر علاقه مردم و دید مثبت سرمایه گذاران نسبت به آنها به عنوان بستر مناسبی برای سرمایه گذاری دانست. البته چنین حالتی عمدتاً به ویژگی های مثبت و مزایای این نهاد مالی مربوط می شود.سرمایه گذاران در صندوق های مشترك در مقایسه با سایرگزینه های سرمایه گذاری در اوراق بهادار، از مزایایی بهره مند می شوند كه اهم این مزایا عبارتند از: مدیریت حرفه ای، تنوع بخش اوراق بهادار و كاهش رشد، نقد شوندگی بالا، پائین بودن هزینه ها، انعطاف پذیری و تنوع، خدمات به دارندگان واحدهای سرمایه گذاری و قابلیت دسترسی
مجوزهای خارجی: براساس قانون تشویق وحمایت سرمایه گذاری خارجی ، رویه اداری درخواست مجوز سرمایه گذاری خارجی بصورتی بسیار کوتاه و ساده طراحی گردیده است . همانگونه که در نموادر زیر مشاهده می شود ، کل فرایند صدور مجوز سرمایه گذاری در چهار مرحله به ترتیب زیرمی باشد .
مرحله اول : ارائه درخواست پذیرش سرمایه گذاری به سازمان :
به متقاضیان توصیه می شود اطمینان حاصل نمایند اطلاعات مندرج در فرم درخواست پذیرش مجدانه و ترجیحا“ با استفاده از مطالعات توجیه فنی و اقتصادی طرح و در صورت عدم وجود چنین مطالعاتی، به کمک آخرین اطلاعات و داده های طرحی که مایل به سرمایه گذاری در آن هستند تنظیم شده باشد. به همین منظور در طول تدارک درخواست پذیرش، کارکنان اداره کل سرمایه گذاریهای خارجی سازمان می توانند طرف مشورت قرار گیرند .
مرحله دوم : بررسی درخواست پذیرش سرمایه گذاری توسط هیات سرمایه گذاری خارجی :
متعاقب ارائه درخواست، سازمان گزارشی درخصوص درخواست مزبور به منظور بررسی واخذ تصمیم از سوی هیات سرمایه گذاری خارجی تهیه می نماید . این فرایند معمولا“ بیش از 15 روز کاری از زمان دریافت درخواست پذیرش بطول نمی انجامد . معمولا“ از نمایندگان سرمایه گذاران خارجی نیز برای شرکت در جلسه هیات سرمایه گذاری خارجی دعوت بعمل می آید . در هر صورت هیات سرمایه گذاری خارجی می بایست طی حداکثر یک ماه در خصوص درخواست پذیرش اخذ تصمیم نماید .
مرحله سوم : ارسال پیش نویس مجوز سرمایه گذاری برای سرمایه گذار خارجی :
به منظور حصول اطمینان از رضایت سرمایه گذار خارجی از تصمیم هیات پیش نویس مجوز سرمایه گذاری پیش از صدور برای سرمایه گذار خارجی ارسال میگردد. این کار فرصت آن را برای سرمایه گذار خارجی فراهم می سازد که جزئیات محتوای مجوزسرمایه گذاری را بررسی نموده و پیش از صدور نهایی آن موافقت یا مخالفت خود را ابراز دارد .سازمان از هرگونه اظهار نظر مخالف با تصمیمات هیات سرمایه گذاری خارجی استقبال نموده و آماده است موضوع را دوباره به منظور بررسی مجدد در هیات مطرح نماید .
مرحله چهارم : صدور مجوز سرمایه گذاری :
مجوز نهایی درهیچ شرایطی پیش از آنکه سازمان رسما“ از موافقت سرمایه گذار خارجی با محتوای پیش نویس مجوز اطلاع حاصل نماید صادر نمی گردد . متعاقب دریافت تائیدیه سرمایه گذار درخصوص پیش نویس مجوز ، مجوز نهایی با امضای وزیر امور اقتصادی و دارائی صادر میگردد.
6-3) فن آوری اطلاعات ( IT)و نقش آن در توسعه کسب و کار
«پیتر اف دراکر» در اوایل دهه 60 میلادی اظهار داشته است که:«تاثیر واقعی انقلاب اطلاعاتی تازه احساس می شود ظهورانفجاری اینترنت، به عنوان یک کانال اصلی جهت توزیع کالاها و خدمات برای مشاغل مدیریتی و حرفه ای به طرز بنیادی، اقتصاد، بازارو ساختارهای صنعتی، محصولات و خدمات و جریان آنها، تقسیم مصرف کنندگان، ارزش های مصرف کنندگان، رفتار مصرف کنندگان و بازارهای کالا را دستخوش تغییر کرده است.»
این گفته با ایجاز بسیار، تاثیر عظیمی را که اینترنت بر بازار جهانی داشته است، بیان می کند؛ به نظر می رسد که آمارها ادعای مبتنی بر تغییر بنیادی حاصل از«انفجار اینترنتی» را تایید می کند.سازندگان و شرکت های مالی به شدت در حال راه اندازی تجارت الکترونیکی هستند.شرکت های رسانه ای، خدماتی و فروشندگان میلیاردها دلار صرف اینترنت می کنند تا از منافع آن جهت افزایش درآمد خود استفاده کنند. تجارت با اینترنت و فناوری Online، راهی کم هزینه و بسیار کارآمد برای به نمایش درآوردن کالاها، جذب مشتریان و رسیدگی به سفارش خرید فراهم می آورد. به همین دلیل استفاده از اینترنت در امور تجاری کوچک رو به افزایش است و تعداد شرکت های تجاری کارآفرینی که به اینترنت دستیابی دارند، در عرض دو سال، دو برابر شده است
وی همچنین گفته است: «دانش، در زمانی که ما از اقتصاد کالایی به اقتصاد اطلاعاتی تغییر وضعیت داده ایم، اساس اقتصاد نوین را تشکیل می دهد.» بهره برداری کارآمد از اطلاعات مهم ترین عامل پیشرفت و کارایی کسب کارها در عصر حاضر است به طوری که چگونگی و روش جمع آوری اطلاعات، مدیریت کاربرد اطلاعات، سرنوشت شکست و یا بقای یک شرکت یا سازمان را رقم می زند. امروزه اطلاعات فراتر از مواد اولیه، سرمایه، نیروی انسانی و ماشین آلات به اساسی ترین رکن در تولید تبدیل شده است و کسب و کار موفق کسب و کاری است که اطلاعات را به عنوان منبع تعیین کننده و سرنوشت ساز در تصمیم گیری تلقی می کند و مدیریت بهینه اطلاعات را برای فعالیت ها ضروری می داند.
آگاهى از اطلاعات روز و قوانین :
مطمئن شوید که زمانى که قوانین تاثیرگذار به کسب و کار کوچک پیشنهاد مىشوند ، صداى شما شنیده مىشود. معمولا” در خصوص کسب و کارهاى کوچک انتقادهایى از نظر قانونگذارى وجود دارد. با یادگیرى چگونگى ایجاد قوانین ، پیگیرى قوانین مطرح شده ، مطالعه تحلیلهاى صورت گرفته توسط متخصصین و توضیح قوانین طرح شده ف سعى کنید صداى خود را در زمان انجام فرآیندهاى قانونگذارى به گوش افراد برسانید. در خصوص قوانین به درک بهترى دست پیدا کنید که بر تجارت کوچک شما تاثیر بگذارد. با یادگیرى چگونگى و دلیل ایجاد وضع قوانین شروع کنید.
مزایای تکنولوژی اطلاعات برای شرکت ها:
الف) افزایش سرعت: محاسبه و پردازش سریع اطلاعات و انتقال فوری آن زمان انجام کار را کاهش و در نتیجه بهره وری را افزایش می دهدو فناوری اطلاعات امکان جستجو و دستیابی سریع به اطلاعات را نیز فراهم می نماید.
ب) افزایش دقت: در مشاغل مبتنی بر انسان دقت انجام کار متغیر است، در حالیمه تکنولوژی اطلاعات دقتی بالا و ثابت را تأمین و تضمین می کند. در انواع فعالیتهای پردازشی و محاسباتی دقت کامپیوتر به مراتب بیشتر از انسان است.
ج) کاهش اندازه فیزیکی مخازن اطلاعات: با توسعه ی تکنولوژی اطلاعات و بکارگیری آن دیگر لزومی به حمل و نگهداری حجم زیادی از کتابهای مرجع تخصصی وجود ندارد. به راحتی می توان در هر دیسک فشرده اطلاعات چندین کتاب را ذخیره نمود.
د) رفع برخی از فسادهای اداری: استفاده از تکنولوژی اطلاعات شفافیت در انجام کارها را افزایش می دهد و بسیاری از واسطه ها را حذف می کند. این دو مزیت کلیدی منجر به رفع برخی از فسادهای اداری خصوصاً در سطوح پایین می شود.
ر) ایجاد امکان کار تمام وقت: به کمک فناوری اطلاعات بسیاری از استعلامها و مراجعات افراد و غیره از طریق شبکههای کامپیوتری و به صورت خودکار انجام میگیرد. بنابراین میتوان به صورت 24 ساعته از آن بهره گرفت.
ز) ایجاد امکان همکاری از راه دور: مخابرات، تلفن، تله کنفرانس، ویدئو کنفرانس و همچنین سیستمهای همکاری مشترک و غیره نمونههایی از کاربردهای تکنولوژی اطلاعات در این زمینهاند.
ه) کاهش هزینههای سیستم و کسب و کارهای کوچک: با توجه به موارد فوق به خصوص افزایش سرعت که باعث انجام تعداد کار بیشتر میشود و انجام کار تمام وقت، بهرهوری سیستم افزایش مییابد و در نتیجه باعث کاهش مقدار زیادی از هزینهها میگردد.
آنچه مسلّم است؛ تکنولوژی اطلاعات به منزله یک سلاح و ابزار جدید برای فعالیت جهان معاصر محسوب میشود که عدم استفاده از آن انوزای کشور و در نهایت حذف شدن از جامعه جهانی را به دنبال خواهد داشت.
پنج مهارت کسب و کار آینده ساز :
امروزه در جوامع اطلاعاتی یک شهروند به عنوان انسان عصر اطلاعات، نیازمند یکسری توانائیها می باشد که با کمک آنها بتواند یک کسب و کار را شروع کرده و ضمن هدایت درست آن، موجبات پیشرفت کسب و کار را نیز فراهم کند. این مهارت ها عبارتند از:
1-زبان انگلیسی
2- IT: توانایى کار با کامپیوتر + توانایى استفاده از اینترنت + آشنایى با روشها و قوانین تجارت الکترونیکى
3- مدیریت: توان سرپرستی و راهبری
4-بازاریابی: آشنایى با خرید، فروش، تبلیغات و e-marketing
5-مالی و اقتصادی: حسابدارى، مفاهیم هزینه و درآمد، آشنایى با مسائل اقتصادى با این تفاسیر هر فردی میتواند با نمره دادن به میزان آشناییش با هریک از مباحث فوق، توان خود را در کسب و کارهای عصر حاضر مورد سنجش قرار دهد. از یک دیدگاه نیز، این 5 فاکتور عنوان شده در اصل بیش از اینکه مهارت و توانایی به شمار بیایند، نیازهای ضروری انسان امروز به نظر می رسند.
1-4) باور ها و هنجارهای غالب بر محیط کسب و کار موفق
امروزه اصول اخلاقی در کسب و کار از اهمیت بالایی برخوردار است. عدهای بر این اعتقاد هستند که کارآفرینان تنها باید به هدف خود و در نتیجه سود بیشتر فکر کنند.آنها باید همهی تلاش خود را در جهت کمکردن هزینههای تولید،فروش و کسب درآمد بیشتر متمرکز کنند.آنها مسئولیتی در قبال محیط زیست،معضلات اجتماعی و یا افراد جامعه ندارند.اما بدون داشتن بینش مثبت برای نوع بشر نه تنها هیچ معنا و هیچ هدفی باقی نمیماند بلکه نمیتوان در کسب و کار به موفقیت پایدار و دراز مدت دست یافت.
متأسفانه بسیاری از کارآفرینان تازهکار در راه نادرست قدم برمیدارند و وجدان کاری را فراموش میکنند.اما در اینجا باید به طور مفصل به آن بپردازیم،چرا که این موضوع برای کارآفرینان حیاتی است.شما باید با درستکاری و صداقت برخورد کنید؛درستکاری و تعهد شما باید فراتر از حرف باشد و از عمق وجودتان برخیزد.
فقدان درستکاری به شکلهای متفاوتی ظاهر میشود:تقلب محض، به سادگی برتری یافتن بر مشتری،بیتوجهی به قانون.نام این خطای اخلاقی را هرچه بنهیم،حقیقت آن است که هیچ شرکتی اگر نادرستی را پیشه کند در دراز مدت موفق نخواهد بود؛تنها شرکتهای کاملا درستکار در دراز مدت رشد و توسعه مییابند و تا زمانی که بازارهای آزاد وجود دارند،درستکاری عنصری اساسی برای موفقیت است که بدون آن رشد و موفقیت مخدوش خواهد شد.
بسیاری از کسب و کارهای تازه،منافع خود را مهمتر از مشتریان میدانند.موقعیتهای بسیاری برای کلاه گذاشتن سر مشتری وجود دارد.تقلب،آنتیتز خدمت و ارزش است.در واقع،رفتاری متقلبانه، فرمولی قطعی برای شکست است.اگر شما به این جرمها متوسل شوید، به طور قطع زمین خواهید خورد،زیرا تقلب و طمع بسیاری از شرکتها را از پا انداخته است و صاحبان آنها را روانهی زندان کرده است.
بیشتر خیانتها و تقلبها در کسب و کار جزئی است و کار به مراجع قانونی نمیکشد.این میزان تقلب که بسیار متداول است، شامل برخوردهای سودجویانه با مشتری است.البته افراد تنها یکی دو بار میتوانند تقلب کنند یا سر مردم کلاه بگذارند.مشتریان به طور حتم به واقعیت پیمیبرند.آنها دیگر با فرد یا شرکت خاطی معامله نخواهند کرد.بنابراین،مردم دیر یا زود پیمیبرند که گول خوردهاند و اغلب اوقات واکنش آنها قهرآمیز میباشد؛چرا تجار و کاسبکاران باید از چنین خط مشیای پیروی کنند؟به روندی که زبان دائمی کسب و کار و از دست دادن مشتری را تضمین میکند،چه صفتی بجز احمقانه میتوان داد؟
برنارد اج.کروگر»،مؤسس فروشگاه غذایی زنجیرهای میگوید: «هر چه بیشتر مردم را شناختم،برایم آشکارتر شد که نمیتوان آنها را گول زد.روش خدمتگزاری من به مشتری به نحوی با آنچه او میخرید مرتبط بود.قیمت و ظاهر کالاها هم با آن ربط داشت.اینها موجب اولین خرید میشدند.ولی آنچه باعث میشد مشتری دوباره از ما خرید کند،رضایتی بود که از خود آن کالا پس از استفاده حاصل میکرد.اگر این رضایت حاصل نمیشد،همه چیز از جمله مشتری از دست میرفت».
مردم دوست دارند در جریان امور تازه و در کوران حوادث جدید باشند. از این گذشته،آنها از انتقال دانستههای خود به دیگران لذت میبرند. آنها عاشق توصیه دادن هستند و همیشه آمادهاند با دادن اطّلاعات خود به دیگران کمک کنند.و همین انتقال اطّلاعات و یا حرفهایی که مردم میزنند برای کسب و کارهای تازه واقعا حیاتی است.مصداق این سخن به خصوص در مورد خدمت یا محصول جدیدی است که هر مشتری راضی از آن،خود به فروشندهی آن تبدیل میشود.این دارایی ضروری،فوایدی بسیار فراتر از هر نوع دیگری از تبلیغات و آگهیها دارد.وقتی شرکتها با مشتریان،درست رفتار نمیکنند یا کم میگذارند،خود را از داشتن قدرتمندترین حامیان خود محروم میکنند. شما هرگز از مرز بین موفقیت و رکود پافراتر نخواهید گذاشت مگر آن که پشتسر خود،بهمنی از حرف مثبت مردم به راه اندازید.
استنلی مارکوس»مهارتهای کارآفرینی را از پدر فرا گرفت؛او با اتکا به دروسی بسیار فراتر از قلمرو معمولی خدمت به مشتری و صداقت،شرکت خود را به زنجیرهای ممتاز و برجسته مبدل کرد،او میگوید:
من در سالهای اول کسب و کارم از شکایات و تقاضاهای غیر منطقی مشتریان جاخورده بودم.از پدرم پرسیدم:«چگونه میتوان لباسی را که مشتری به آن آسیب رسانده تعویض کرد؟»منظورم لباس رقص تور دستبافی بود که مشتری پس از یک بار پوشیدن پس آورده بود.او باید میدانست این لباس چقدر ظریف است،پدرم پاسخ داد:«بله او باید میدانست،ولی از آنجا که این نخستین لباس ظریف دستبافی است که تاکنون خریده،پس نمیدانسته است.»برای او توضیح بده که ما آن را جایگزین میکنیم،ولی توجه او به این نکته جلب کن که عمر مفید تور ظریف دستباف بسیار کوتاهتر از تورهای ضخیم ماشینی است.برای دفعهی بعد او آگاه خواهد بود.من که قانع نشده بودم پرسیدم:«این زبان را چگونه جبران کنیم؟تولید کننده که این هزینه را تقبل نخواهد کرد.»او با حوصله پاسخ داد:«او که با تولیدکننده معامله نکرده،بلکه با ما وارد معامله شده است.پیداکردن یک مشتری با قدرت مالی این زن برای ما 200 دلار هزینه دارد و من او را به خاطر 175 دلار قیمت این لباس از دست نخواهم داد»او سپس اضافه کرد «وقتی با او صحبت میکنی،لبخند بزن.»طی سالیان این زن پیش از 500 هزار دلار از ما خرید کرد.به این ترتیب من یکی از مهمترین دروس شغل خردهفروشی خود را کسب کردم».
«مارشال فیلد»شاید یکی از تجار درجهی یک زمان خود بود و فروشگاه«فیلد»فعلی در شیکاگو یادمانی از قابلیتهای او است.روزی یک مشتری یک بلوز توری از فروشگاه فیلد خرید،ولی آن را به تن نکرد.دو سال بعد آن را به عنوان هدیهی عروسی به خواهرزادهی خود داد.آن خواهرزاده بلوز را به فروشگاه فیلد بازگرداند و آن را با کالای دیگری تعویض کرد،گرچه دو سال از تاریخ خرید آن گذشته بود و آن بلوز،دیگر از مد افتاده بود.فروشگاه فیلد نه تنها آن کالا را پس گرفت، بلکه این کار را بدون هیچ جر و بحثی انجام داد.البته هیچ اجبار،قانون شرعی و عرفی مبنی بر الزام به تعویض بلوز پس از دو سال برای فروشگاه وجود نداشت،و همین نکته این کار را بسیار با اهمیتتر جلوه میدهد.آن بلوز در آغاز 50 دلار قیمت داشت،ولی پس از دو سال اینک باید در بخش حراج به قیمت ممکن به فروش میرسید.ولی هر دانشجوی زرنگ علوم انسانی درک میکند که فروشگاه فیلد نه تنها هیچ ضرری نکرد،بلکه در نهایت،از این معامله چنان سودی جست که به مقیاس دلار قابل اندازهگیری نیست.
زنی که بلوز را به فروشگاه بازگرداند میدانست حق هیچ تخفیفی ندارد،بنابراین وقتی فروشگاه حقی را که نداشت به او عطا کرد،این معامله او را به یک مشتری پرو پا قرص تبدیل کرد.ولی اثرات این معامله به همینجا ختم نشد،بلکه این تازه آغاز کار بود؛چرا که این زن خبر این معامله و«رفتار عادلانهی»فروشگاه فیلد را همه جا پخش کرد.زنان همپایهی او روزها در این مورد سخن میگفتند،و فروشگاه با قیمتی ده برابر آن بلوز هم نمیتوانست تبلیغاتی به این گستردگی داشته باشد.
هیچ شرکتی بدون صداقت نمیتواند تعریف مردم را پشتسر داشته باشد.هیچکس به گول خوردن خود افتخار نمیکند.
چه خود را اسطورهی پاکدامنی بدانید یا ندانید،این توصیه را جدی بگیرید.عادت کنید درک درستی از ادعاهای خود داشته باشید و با آگاهی کامل خود را پیش برید.از پافشاریهای خود بکاهید.همهی تبلیغات و شدت و ضعف فروش را با واقعیت بسنجید.همیشه خود و کارمندانتان را در قبال نادرستی و خیانت،به دقت تحت نظر داشته باشید.تا وقتی درک نکنید که داشتن صداقت محض باعث رونق همهی کسب و کارهای جدید است،هرگز از دیگران پیشی نخواهید گرفت.
کسانی که حقیقت و اعتماد را دستکاری میکنند،نه تنها بر بنیان مشتریان خود آسیب میرسانند،بلکه کل روابط حرفهای و شغلی خود را به خطر میاندازند.یک شرکت رهن و اجارهای معتبر که من با آنها صمیمیتی داشتم،دچار مشکل مالی کوچکی شد و در گزارشهای مالی خود دست برد.آنها خیال داشتندد با دست بردن در ارقام مالی مدتی بانک خود را گول بزنند تا با یکی دو معامله پر سود اوضاع را به حال عادی برگردانند.معاملات انجام نشد و بانک متوجه موضوع شد.هیأت مدیرهی خجالتزده،افراد مسئول را اخراج کرد و بقایا را از بین برد.آنچه میتوانست یک شرکت سهامی عام بزرگ با نیروی کار جوان و مستعد باشد،به صدفی تو خالی بدل شد.مسئولان،روابط شغلی ارزشمندی را نابود کردند که برای یک عمر میتوانستند با آنها همکاری کنند.
تقلب،بذر شکست را میافشاند،چرا که امنیت دروغین حاصل از پولهای بادآورده از راههای نادرست،انگیزهی بقاء و مدیریت صحیح را از بین میبرد.«هارون فایرستون»میگوید:
یک کاسبکار موفق آن نیست که در یکی دو سال رونق بازار پول زیادی درآورد یا از خوش اقبالی،از نخستین پیشگامان آن زمینهی تجاری باشد؛بلکه کسی است که در زمینهای پر رقابت،بدون داشتن هیچ برتری نسبت به رقبا،صادقانه و قانونی از دیگران پیشی گیرد و حرمت خود و اجتماع را حفظ کند.
تفاوت کارآفرینی فرهنگی از نگاه کسب و کار فرهنگی:
عدهای فقط صاحبان کسب و کارهای کوچک و نوآور را کارآفرین میدانند و عدهای شالوده کار را در عصر فراصنعتی«کارآفرینی»و در عصر صنعت«استخدام»معرفی میکنن،عدهای دیگر کارآفرینی را مترادف با شغل آزاد و کارآفرین را به معنی کارفرما و سرمایهدار تلقی میکنن.علاوه بر برداشتهای نادرست فوق که در ایران هم رایج شده است،در جهان نیز وجه مشترک و بستر تمام تعاریف،تفاسیر و ابعاد مختلف کارآفرینی منحصر به کار و اقتصاد میشود؛به عبارت دیگر تاکنون کارآفرینی،در جهان فقط در حوزهی کسب و کار و آن هم در بعد اقتصادی مطرح بوده است و آنجایی هم که از کارآفرینی اجتماعی، سیاسی و یا فرهنگی صحبت شده است عمدتا به معنی کشف،جذب و بهرهبرداری از فرصتهای سیاسی،فرهنگی و اجتماعی درآمدزا و سودآور بوده است،نه صرف کارآفرینی اجتماعی،سیاسی یا فرهنگی. به عبارت دیگر وقتی در غرب صحبت از کارآفرینی اجتماعی میشود، عمدتا منظور این است که از طریق کسب و کار،درآمدی برای امور اجتماعی و عام المنفعه حاصل نمایند و یا ساختار اجتماعی،سیاسی یا فرهنگی کشورشان را برای تسهیل و حمایت از کارآفرینی اقتصادی تغییر،اصلاح یا تکمیل نمایند.
در فرهنگ غرب وقتی صحبت از کارآفرینی فرهنگی میشود،منظور این است که کسب و کار تازهای در عرصهی فرهنگ ایجاد کنند و یا برای افزایش فروش محصولات فرهنگی راهبرد کارآفرینانه را به کار گیرند و…به هر حال در آن فرهنگ،هدف از کارآفرینی فرهنگی و اجتماعی یا سیاسی،تخریب خلاق در اصالت،رسالت،روشها،مؤلفهها و ساختار فرهنگ،اجتماع یا سیاست نیست و تقریبا هر آنچه که به این نام مطرح میشود،نهایتا به منظور تقویت کارآفرینی اقتصادی است. برای روشنتر شدن موضوع لازم است بدانیم که ادبیات کارآفرینی نشان میدهد کارآفرینی تاکنون از طریق مدل استقرابی تعریف و تبیین گردیده است؛یعنی ابتدا شاخصها و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری افراد موفق در کسب و کار مورد شناسایی قرار گرفته و سپس بر اساس آن مؤلفهها،ابعاد،مفاهیم،فرضیهها و مدلهایی را برای کارآفرینی طراحی و ارائه نمودهاند.بدین ترتیب و با این رویکرد یا روش که مدل استقرایی نامیده میشود،کارآفرینی فقط در بعد اقتصادی تعریف و تبیین شده است و لذا فقط رفتار کارآفرینانی مورد بررسی و شناخت قرار گرفته است که در حوزهی کسب و کار فعال بودهاند.
اما از آنجایی که حوزهی فعالیتهای کارآفرینانه محدود به امور کسب و کار نمانده و به مرور این قلمرو گسترش یافته،وقت آن رسیده است که از روش قیاسی به موضوع کارآفرینی نگاه شود یعنی ابتدا گمانه زنی،نظریهپردازی،مدلسازی و فرضیهپردازی شود و سپس مفاهیم، ابعاد و مؤلفههای کارآفرینی شناسایی و تبیین گردد تا نهایتا به رفتار کارآفرینانه برسیم که تنها به حوزهی کسب و کار محدود نمیباشد و میتوانید رفتار کارآفرینانه را در حوزهی سیاسی،فرهنگی،اجتماعی نیز به معنی حقیقی و محض آن یعنی بدون زمینه و فعالیتهای اقتصادی و جدا از فرصتهای درآمدزا شناسایی و تعریف نمائیم.به عنوان مثال کارآفرینی فرهنگی با این رویکرد یعنی خلاقیت و نوآوری یا تخریب خلاق در فرهنگ جامعه نه در محصولات فرهنگی یا به عبارت دیگر ایجاد چیزی ارزشمند در فرهنگ جامعه و کارآفرینی اجتماعی یعنی تخریب خلاق در سازوکارها،قوانین،عرف و عادات و رسوم یا مناسبات و روابط اجتماعی و…بدین ترتیب رفتار کارآفرینان فرهنگی،سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به طور جداگانه شناسایی،تعریف و با یکدیگر تطبیق داده خواهند شد.
بر اساس رویکرد قیاسی تعریف کارآفرینانه عبارت است از ارزش کارآفرینی و کارآفرین کسی است که بتواند ارزشی را در جامعه خلق نماید؛چه ارزش مادی،و چه ارزش معنوی،سیاسی،فرهنگی یا اجتماعی،بنابراین کارآفرینان اجتماعی کسانی هستند که در صدد شناسایی و رفع نیازهای اجتماعی جامعهاند و در این راه از اعتبار اجتماعی خود مایه میگذارند و برای رسیدن به هدف و مأموریت خود دست به ایثار و از خودگذشتگی میزنند،همچنان که کارآفرینان سیاسی در صدد شناسایی نیازها و خلأهای سیاسی جامعه هستند و میکوشند تا موانع سیاسی موجود را جهت رشد و توسعه جامعه و استقرار عدالت و دموکراسی شناسایی و از سر راه بردارند،البته از طریقی نو و کارآفرینانه و بالاخر کارآفرینان فرهنگی افرادی هستند که ارزشهای فرهنگی را در جامعه خلق،کشف و یا احیا مینمایند.در هر صورت هر یک از کارآفرینان اجتماعی،سیاسی و فرهنگی همچون کارآفرینان اقتصادی دائما در جست و جوی نیازها و فرصتها هستند تا از طریق خلاقیت، خطرپذیری و رهبری،ارزشی را در جامعه ایجاد و خلأ یا نقصی را دفع و اصلاح نمایند.بنابراین میتوان گفت:کارآفرینی یک شغل نیست که فقط در بعد اقتصادی و آن هم در حوزهی کسب و کار مطرح باشد بلکه فراتر از آن یعنی یک سبک زندگی یا یک فرهنگ است که همواره همراه کارآفرین است و بر تمام شئونات زندگی او تأثیر میگذارد؛از جهانبینی و ایدئولوژی و انتخاب دین وی گرفته تا انتخاب همسر،شغل و حرفه و روش انجام کارهایش.لذا کسی که دارای ویژگیهای کارآفرینانه است الزاما نباید وارد حوزهی کسب و کار و بعد اقتصادی کارآفرینی شود.همانطور که افراد زیادی در حوزههای فرهنگی،اجتماعی و سیاسی فعالیت میکنند و دارای ویژگیهای کارآفرینانه هستند ولی صاحب کسب و کاری نیستند و یا برعکس افراد زیادی هستند که در موقعیتهای کارآفرینانه قرار دارند یعنی صاحب کسب و کاری هستند اما رفتار کارآفرینانه ندارند.لذا یک خانم خانهدار،یک محصل،یک نویسنده،یک خبرنگار،یک استاد دانشگاه،یک سیاستمدار،یک کارخانهدار،یک روحانی،یک تاجر یا یک کارگر میتواند رفتار کارآفرینانه داشته باشد یا نداشته باشد.به طور کلی میتوان گفت کارآفرینان به سبک خاصی زندگی میکنند،با عینک خاصی به جهان نگاه میکنند و به روش خاصی با مسائل و مشکلات و پدیدهها برخورد میکنند، آنها یک زندگی کارآفرینانه دارند که ممکن است در این زندگی کسب و کار کارآفرینانهای داشته باشند یا نداشته باشند.
2-4) راهکارهای توسعهی فرهنگ کارآفرینی در ایران
بیشتر متفکران اقتصادی-اجتماعی امروزه بر این باورند که نوآوری تنها راه تضمین بقا در دنیای امروزی به شمار میرود.از این حیث به وجودآورندگان این نوآوریها،شاهرگ حیاتی سازمانها به شمار میروند و استعداد و خلاقیت افراد سازمان،سرمایهی اصلی آن محسوب میشود.بنابراین این امر ایجاد فضایی مناسب برای خلاقیت و نوآوری افراد در جامعه را ضرورتی اجتنابپذیر میسازد.
عواملی همچون نیروی کار،سرمایه،فنّاوری و مدیریت،هرکدام به نوبهی خود متأثر از ویژگیهای فرهنگی جامعه است و ریشه در ارزشها و باورهای فرهنگی دارند.بنابراین هیچ کشوری نمیتواند بدون گذار از مرحلهی تحول فرهنگی و فکری و آمادهسازی افکار عمومی به توسعه اقتصادی نائل شود.
اما تحول فرهگی چگونه میتواند صورت پذیرد؟چه عواملی در دگرگونی یک فرهنگ نقش دارند؟از جمله عواملی که در تحول فرهنگی نقش دارند،میتوان نوآوری فرهنگی و فرهنگپذیری را نام برد.هر جامعهای،انسانها با استعداد و خلاقیتی که دارند،میتوانند از هر یک از اجزای فرهنگی مانند ارزشها،هنجارها،دانشها،نهادها آثار هنری،ابزار و متون،عناصر جدیدی ابداع و به جامعه عرضه کنند. در صورتی که چنین عناصر مورد پذیرش عامه قرار گیرند.به عنوان یک عنصر فرهنگی جدید به جزء مربوطه اضافه و سبب دگرگونی در آن جزء میشوند و سپس به علت وجود ارتباط متقابل بین اجزاء و نظام فرهنگی،ممکن است سبب دگرگونی در کل نظام فرهنگی شوند. بدیهی است هر چند عناصر فرهنگی بیشتری در مدت زمان کمتری، ابداع و به جامعه عرضه و مورد پذیرش اکثریت مردم واقع شوند،میدان دگرگونی حاصله در نظام فرهنگی وسیعتر و سریعتر خواهد بود.
در تعریف فوق تنها شرط پذیرش عنصر فرهنگی جدید،مورد پذیرش بودن عامه ذکر شده است که به نظر میرسد علاوه بر مورد پذیرش بودن عامه،باید عنصر فرهنگی جدید موجبات رشد،تکامل عقلانی و پیشرفت انسان را هم فراهم آورد.
یکی دیگر از عوامل دگرگونی فرهنگ،فرهنگپذیری میباشد. فرهنگپذیری نوعی اشاعهی فرهنگ است که از طریق تماس نزدیک و مداوم بین فرهنگها حاصل میشود؛به عبارت دیگر،در نتیجهی تماس نزدیک بین دو فرهنگ،آن دو در یکدیگر اثر میگذارند و عناصر از یکی به دیگری منتقل میشود،معمولا فرهنگ نیرومندتر،عناصر بیشتری را به فرهنگ ضعیفتر وام میدهد.
حال با توجه به فرهنگ غنی اسلام چگونه میتوان با بهرهگیری از عناصر جدید غربی و با نوآوری در عناصر فرهنگی،کارکردهای مورد انتظار نظام فرهنگی را برآورده ساخت و یکپارچگی نظام فرهنگی را حفظ کرد.
اسلام به هیچوجه از بهرهبرداری از عناصر سازندهی فرهنگی که بارزترین آنها علم به عنوان وسیلهی وصول به واقعیات است،نه تنها جلوگیری نکرده،بلکه به شدت مورد توصیه قرار داده است.در نتیجه به طور حتم باید گفت:اسلام پذیرندهی هر عنصر فرهنگی است که در کشف واقعیت یا بهرهبرداری از آن مؤثر باشد.
انتقال فرهنگ مفید و سازنده که عبارت است از حقایق و واقعیات مربوط به ضرورتها،ارزشها و زیباییها و دیگر شیوههای شایستهی حیات معقول انسانها،نه تنها شایسته است که همگان در انتقال آنها برای اقوام و مال تلاش کنند،بلکه از دیدگاه اسلام این یک تکلیف مذهبی برای هر فرد و گروهی است که توانایی انجام دادن آن را دارند. به شرطی که انتقال عناصر مفید فرهنگی با هدف سوداگری اقتصادی یا سیاسی یا سلطهگری و کوشش در جهت ترویج بیفکری نسبت به مسائل اجتماعی،نفی آزادی و سلب کرامت انسانها نباشد.و این امر مستلزم درایت و تیزبینی فرهنگ وام گیرنده میباشد.که نباید فرهنگ وارد شده از اقوام و ملل دیگر را بدون تحقیق،تصفیه و تنها از روی تقلید بپذیرد.
بنابراین ترویج فرهنگ کارآفرینی نیز باید با ملزومات فوق همراه باشد،در جامعهای که میخواهد کارآفرینی توسعه یابد،باید مناسبات اجتماعی و سیاسی در جامعه بر پایهی استعدادها،خلاقیت و کارآفرین بودن افراد باشد.در این جامعه افراد باید بیاموزند به جای جلب رضایت سرپرستان و صاحبان قدرت،تلاش کنند که چگونه با سعی و تلاش در راه توسعه سازندگی قدم بردارند و به جای تسلیم شدن،تملق گویی، پذیرش دستور و….باید تفکر حاکم بر جامعه،یک تفکر علمی میل به کسب اطّلاعات جدید و ابتکارات باشد.
بنابراین ایجاد ایمان و احترام به علوم و دانش جدید در بین مردم، آماده ساختن آنها برای قبول اندیشههای نو،آزمایش روشهای جدید بدون توجه به غربیبودن یا شرقیبودن آن و مهمتر از همه گسترش عدالت اجتماعی و اقتصادی برای اقشار مختلف جامعه نقش اساسی را در رشد و توسعهی یک کشور ایفا مینماید.
بنابراین با ایجاد ایمان و احترام بر علوم و دانش جدید در بین مردم و رایج کردن فرهنگ علم و به خصوص ترویج سطوحی از دانش کارآفرینی به سطح عمومی جامعه و وارد کردن به فرهنگ کسب و کار به منظور علمی کردن مشاغل و توسعه مشاغل مبتنی بر دانش به نحوی که موفقیت هر کس منوط به دانشی باشد که در کسب و کار خود به کار میبندد،میتوان علم کارآفرینی را با نیازها و مشکلات اجتماعی پیوند داد و فرهنگ کارآفرینی را در بدنهی اجتماع نهادینه کرد؛به همین منظور برای چگونگی ارتباط بین کارآفرینی و نهادهای اجتماعی از قالب آجیل AGIL پارسونز استفاده میشود.
در این قالب علم کارآفرینی با چهار عامل اقتصاد،سیاست،جامعه و فرهنگ عمومی،دایم در حال تنش و کنش است.در این قالب، کارآفرینی به عنوان یک علم با دیگر نهادهای اجتماعی مشخص شده است.این نوع ارتباط در واقع به معنای سازگاری و تنش متقابل بین کارآفرینی و جامعه است.
رابطهی اقتصاد و کارآفرینی به معنای تعامل بین دو طیف فعالیتهای علمی و اندیشههای علمی در زمینهی کارآفرینی از یک طرف و مجموعهای از نهادها،فعالیتها و مقولهی بازار،مقولهی صنعت،خدمات،تولید و مفاهیم مشابه است و رابطهی سیاست و کارآفرینی حاکی از نوع نگرش نظام سیاسی مسلط به مقولهی کارآفرینی و سیاستگذاری در این عرصه میباشد و همچنین در مورد ارتباط کارآفرینی با جامعه باید دید که آیا ارزشهای اجتماعی،مدافع ارزشهای کارآفرینانه است؟یا این که با آنها مغایرت دارد؟این ارتباط باید طوری باشد که کارآفرین خود را در جامعه،غریبه احساس نکند. خود را به عنوان عضو مؤثر جامعه قلمداد کند،نه به عنوان عضوی حاشیهنشین و فراموش شده و نیز در مورد ارتباط کارآفرینی با فرهنگ باید ارزشها،هنجارها و باورهای موجود در فرهنگ عمومی،متناسب با فعالیت خلاق کارآفرین باشد.البته این سازگاری و تنش باید دو طرفه باشد؛یعنی این که هم علم کارآفرینی باید به نیازهای اجتماعی توجه کند و خود را به این چهار عامل نزدیک کند و هم نهادهای اجتماعی باید با کسب دانش کارآفرینی خود را به این علم نزدیک کنند.
برای برقراری پیوند دو عامل اقتصاد و سیاسیت با کارآفرینی،میتوان از طریق قانونگذاری و برنامهریزی به این مهم دست یافت.اما برای پیوند جامعه و فرهنگ با کارآفرینی باید یک تعامل در حوزهی عمومی انجام پذیرد و نمیتوان با قانون آن را به اجرا درآورد؛یا به عبارتی علم کارآفرینی باید بتواند در حوزهی عمومی نفوذ کرده و به موضوعات زندهی گفتوگوی عمومی تبدیل شود.به نظر میرسد وسایل ارتباط جمعی میتوانند با مطرح ساختن موضوعات کارآفرینی در سطح جامعه در این زمینه نقش بسیار مهمی ایفا نمایند.این بدان معناست که بپذیریم بازیگران صحنهی خلاقیت،نوآوری و کارآفرینی متنوع و زیاد هستند و باید همهی جامعه را به این صحنه فراخواند.
عوامل مؤثر در ارتباط کارآفرینی با این چهار عامل،احتیاج به مباحث گستردهای دارد که در اینجا نمیتوان به آن پرداخت؛اما به جهت موضوع این مقاله در این مختصر به تنشها و سازگاریهای کارآفرینی به عنوان یک علم و مقولات فرهنگی میپردازیم.
از مباحثی که در اخلاق کار در غرب و ژاپن مطرح شد،به نظر میرسد جوامعی که توانستند پیوند محکمی بین اخلاق و ارزشهای انسانی با کار و تلاش برقرار کنند موفقتر از جوامع دیگر بودهاند.آنچه در اخلاق کار کالونیستها موجود است؛حکایت از آن دارد که متعهد بودن پیروان آنها به ارزشهای اخلاقی،در افزایش روحیهی کار و تلاش آنها مؤثر بوده است.
بنابراین به طور همزمان از یک سو باید فرهنگ عمومی با ارزشهای کارآفرینی همنوا و همساز شود تا جامعه از فعالیتهای کارآفرینانه حمایت کند و پذیرای تلاش خلاق آنها باشد و از سوی دیگر باید با نفوذ علم کارآفرینی به بدنهی جامعه،قابلیتهای افراد را برای انجام کارها به شیوهی خلاق و نوآورانه افزایش داد.
اگر بخواهیم عمل کارآفرینان در جامعه با دلگرمی انجام پذیرد،باید خلاقیت،کارآفرینی،قابلیتها و استعدادهای فردی را در افراد جامعه افزایش داد.ولی تنها بالا بردن قابلیتهای فردی کافی نیست،بلکه باید میحط را نیز انعطافپذیر،پویا و خلاق نمود تا میزان اعتماد به محیط نیز افزایش یابد،این کار با توجه به سابقهی تاریخی و ریشههای ضعف فرهنگ کار در ایران به سادگی امکانپذیر نیست و باید در فرهنگ عمومی تحولات اساسی ایجاد شود تا جامعه از فعالیتهای کارآفرینانه حمایت کند و پذیرای تلاش خلاق آنها باشد.در فرهنگ عمومی ما که برگرفته از فرهنگ دینی ما میباشد،به نظر میرسد که مرزهای جغرافیایی ارزشها،اندکی دستکاری شده است.دیگر از دیدن افراد فقیر مسلمان رنج نمیبریم،دیگر از اینکه اکثر کشورهای مسلمان در فقر و تنگدستی بسر میبرند ناراحت نیستیم و همهی این عوامل را به بیرون از دایرهی مسلمانان مرتبط میدانیم.در عوض مرز ارزشهایی در ذهن ما گسترش یافته است که بیشتر ظاهری و صوری بوده و هیچ تأثیری در بهبود زندگی مسلمین ندارد.جالب است که«ویل دورانت» میگوید:«هیچ دینی به اندازه اسلام پیروانش را به قدرت فرا نخوانده است»در حالی که پیروانش اینچنین در ضعف و بیچارگی بسر میبرند.
آیا مکتبی که پیروانش را به قدرت فراخوانده است،ابراز به قدرت رسیدن آنها را با دستوراتش از آنها گرفته است؟
به عقیدهی متفکر اندیشمند،«اقبال لاهوری»،نقص در تفکر مسلمین است.ارزشهای اسلام همگی حامی کار،تلاش،کسب ثروت و قدرت مسلمین هستند.اما این نگرشهای غلط مسلمین است که سبب شده است آنها نتوانند به قدرت دست یابند.به نظر میرسد برداشتهای غلط و دیدگاه نادرست ما نسبت به این ارزشها سبب فاصلهی بسیار زیاد بین کارآفرینی و فرهنگ عمومی شده است.در ادامه به چند مورد از این مفاهیم و معانی که به صورت نادرست از آن برداشت شده است،اشاره میشود.
دیدگاه اسلام دربارهی کار:
اسلام همواره بشر را متوجه این نکته میکند که هر چه هست عمل است.سرنوشت انسان را عمل او تشکیل میدهد.این یک طرز تفکر واقعبینانه و منطقی و منطبق با قوانین طبیعت است.قرآن کریم راجع به عمل،بسیار تأکید دارد و با تعبیر رسا و زیبایی در این خصوص میفرماید:«برای بشر جز آنچه که کوشش کرده است هیچ چیز وجود ندارد»یعنی سعادت بشر در گرو عمل اوست.این تعلیم،یکی از بزرگترین تعلیمات برای حیات یک ملت است.اگر ملتی بداند که خودش باید سرنوشتش را تعیین کند،در آن راستا عملکردش را جهت میدهد. آنوقت متوجه عمل و نیروی خودش میشود،متوجه اینکه هیچ چیز شرایط را به نفع من تغییر نمیدهد مگر سعی و کوشش من،که این عامل بزرگی برای حیات و پویائی و تلاش است.امروزه روانشناسان و صاحبنظران علوم تربیتی تلاش بسیاری میکنند که حس اعتماد به نفس را در انسان بیدار کنند و اما اسلام این کار را با قطع امید انسان،از هرچه غیر عمل خودش هست،تثبیت میکند.یعنی انسان باید با عمل خودش به چیزهایی که میخواهد برسد،همینطور پیوند انسان با هر چیز و هر کس از طریق عمل او میسر میشود و به عبارت دیگر اسلام کوشش و سعی بلیغ دارد که انسان را متکی به ارادهی خودش کرده و سرنوشت انسان را وابسته به تلاش و سعی او معرفی نماید.
در اسلام سعادت و شقاوت فرد به عمل او بستگی دارد.عمل انسان به چیزی جز خواست و ارادهی خود او بستگی ندارد.در نتیجه انسان یک موجود متکی به خود و متکی به کردار و شخصیت خود میشود که این امر عامل بیداری،بینایی و توانایی است.
در مقابل این دیدگاه ناب و حیاتبخش،دیدگاهی وجود دارد که همهی سرنوشت انسان را به دست تقدیر میسپارد و سعادت و شقاوت انسان را به مسائل انتسابی مربوط میسازد نه به مسایل اکتسابی، دیدگاهی که در آن،روزی دست خداست و تلاش برای افزایش آن سبب دخالت در امور خدا میشود.در این دیدگاه تلاش به اندازهی تأمین حداقل معیشت کافی است و بیشتر از آن،غرقشدن در مال دنیا تعبیر میشود و زشت شمرده میشود.
دیدگاه اسلام دربارهی توکل:
اسلام میخواهد مردم مسلمان به خدا توکل کنند.اما توکل در قرآن یک مفهوم زنده،پویا و حماسی دارد.یعنی هرجا که قرآن میخواهد بشر را وادار به عمل کند و ترسها و بیمها را از انسان بگیرد،مدام متذکر میشود که از شکست نترس و به خدا توکل کن،تکیهات به خدا باشد.ولی دیدگاه ما نسبت به توکل مفهومی وارونه دارد.وقتی میخواهیم کاری را به تعویق بیاندازیم و راجع به آن خوب فکر و تفحص و جستجو نکنیم،میگوییم،به خدا توکل میکنیم.در صورتی که توکل کردن به خدا در مفهوم واقعی یعنی پذیرفتن مخاطرات و تحمل ابهام به منظور تکیه کردن به یک قدرت لایتناهی،این باعث میشود که فرد بسیار خطرپذیر باشد و با دوراندیشی و درایت،شجاعانه کار را پیش ببرد.
دیدگاه اسلام دربارهی زهد:
دیدگاه ما از زهد این است که اگر کسی در زندگی شخصی و فردی به کم قناعت کند«زاهد»نام میگیرد.در صورتی که زهد مربوط به مال و ثروت و حتی مربوط به مقامات دنیوی است.شما اگر بپرسید که در اسلام مال و ثروت دنیا خوب است یا بد؟جواب این است که مال و ثروت دنیا برای چه هدفی؟ثروت خودش قدرت است،پست و مقام هم قدرت است،علم هم قدرت است،این قدرت را شما برای چه هدف و منظوری میخواهید؟هر چیزی که در خدمت امور خلاف انسانیت قرار گیرد بد است،چه قروت باشد چه علم.
اسلام طرفدار دو قدرت است:یکی قدرت روحی و دیگری قدرت اقتصادی،قدرت روحی یعنی فرد آنقدر قوی و نیرومند باشد که نسبت به دنیا و متعلقاتش بیاعتنا باشد و اگر همهی آنها را از دست داد،از لحاظ روحی بتواند شکست را تحمل کند و از اشتباهات خود عبرت بگیرد و با پافشاری و دوراندیشی به دنبال فرصتی دیگر برای کار و تلاش باشد. نداشتن تعلقات دنیایی میتواند در پذیرفتن مخاطرات اقتصادی بسیار مؤثر باشد،زیرا در این صورت با از دست دادن سرمایهی خود چیزی را از دست نداده،بلکه تجربهی گرانبهایی را بدست آورده است و مسیری از راه موفقیت را به جلو پیموده است.
دو نوع زهد از نظر اسلام مطرود است:
1-دیدگاه اول:بعضی معتقدند فلسفهی زهد این است که کار دین بجز کارهایی از قبیل:تجارت،زراعت و صنعت است و هر کدام از آنها به دنیایی جداگانه تعلق دارد.کار دین عبادت و کار دنیا کسب و کار و تجارت است و زهد یعنی رو آوردن از کار دنیا به کار آخرت.این دیدگاه اشتباهی است که بعضی کارها به دنیا تعلق دارد؛مانند:کسب و کار و تحصیل مال کردن،و اساسا به دنیای دیگر تعلقی ندارد.در مقابل،کارهای دیگری هستند که تأثیر مثبت و مفیدی در زندگی دنیا ندارد که به آنها عبادت میگویند و این عبادات متعلق به دنیای آخرت هستند و زهد یعنی رها کردن زندگی تا انسان برای کارهای آخرت فراغت پیدا کند.
2- دیدگاه دوم:اعراض کردن از لذات دنیوی برای کسب لذات اخروی. این دیدگاه معتقد است که اگر انسان از لذت دنیا بهرهمند شود از لذت آخرت محروم میشود.به عبارت دیگر برای هر کسی یک مقدار اعتبار لذت قائل شدهاند و او باید آن را یا در دنیا و یا در آخرت وصول کند.اگر در دنیا وصول کرد حسابش تمام میشود،اما اگر وصول نکرد حق دارد در آخرت با سود سپردهگذاری بسیار بالا برداشت کند.
این دیدگاه کاملا غلط است،زیرا اگر کسی در دنیا خودش را از لذتهای دنیا محروم کند،در آخرت به خاطر این محرومیت با او جایگاه رفیع نخواهند داد.امیر المومنین(ع)وقتی خصوصیات برخی از متقین را بیان میکند،میفرماید:آنها پرهیزکارانی هستند که هم نعمت دنیا را بردهاند و هم نعمت آخرت را،در دنیا در بهترین مکانها سکنی گزیدهاند،بهترین غذاها را خوردهاند و در عین حال به نعمت عقبی هم رسیدهاند.زهد در اسلام یعنی انسان از امور مورد طبع خودش به خاطر هدفی بزرگتر و آرمانی دست بردارد.البته باید دانست که زهد واجب نیست،بلکه یک فضیلت و یک کمال است،اما فضیلت و کمالی که هدفش اعراض داشتن فرد از لذات دنیایی نیست،بلکه در اسلام در مواردی برای هدفها و منظورهایی توصیه شده است که انسان لذتپرست نباشد،خودش را در لذتهای دنیا غرق نکند،حتی اگر خودش را در لذتهای حلال هم غرق بکند،کار حرامی نکرده است،ولی اگر نکند یک کار اخلاقی بزرگ انجام داده است.اسلام برای چندین هدف قبول میکند که انسان در دنیا زاهد باشد،یعنی از لذتهای حلال هم چشم بپوشد.مانند ایثار،همدردی،آزادی و آزادگی و درک لذات معنوی.
بنابراین اسلام پیروانش را به قدرت فراخوانده است و دستورات آن نیز برای تقویت اراده و توان مسلمین است و از هر چیزی کا مانع این پیشرفت میشود،نهی کرده است.ولی این نگرش غلط مسلمانان نسبت به اسلام است که آنها را ضعیف نگه داشته است.
البته باید دقت داشت که علم کارآفرینی سبب بعضی ناهنجاریها در اجتماع و فرهنگ عمومی نشود،نباید علم کارآفرینی اصالت فرد و به تبع آن اصالت سود و اصالت لذت را که برگرفته از نظام سرمایهداری است،وارد جامعه کند.
آنچه از موضوعات فوق برداشت میشود،اینست که نه تنها اسلام موافق کارآفرینی است،بلکه کارآفرینان مسلمان با رعایت دستورات الهی میتوانند موفقتر و مؤثرتر از کارآفرینان دیگر جوامع و ادیان ایفای نقش کنند.
3-4) فرهنگ کار در ایران و سایر کشورها
در این قسمت به بررسی فرهنگ کسب و کار در جوامع دیگر پرداخته میشود تا مقایسهای داشته باشیم با فرهنگ کسب و کار در کشور ایران.
فرهنگ کار در غرب:
تأکیدی که در ایدئولوژی غرب به ویژه در آمریکا بر کار به عنوان «بروز جوهر اصلی وجود انسان»شده است و این که حیات انسان با کار تبلور مییابد،نشانهی اهمیت یافتن کار در این جامعه به عنوان ارزش فی نفسه است.
«ماکس وبر»در کتاب خود تحت عنوان«خلاق پروتستانی و روح سرمایهداری»سعی کرد رفتار سرمایهداران را به عنوان افرادی که به کار و تولید به عنوان ارزش فی نفسه مینگرند و نه به عنوان وسیلهای برای دستیابی به رفاه بیشتر،بر اساس اخلاق پروتستانی(کالونی)تشریح کند. او با طرح این سؤال که کدام ارزش و عقاید،پیروان مکتب کالون را به فعالیت،کار و تولید مداوم و پیوسته سوق میدهد و کدام نظام ارزشی چنین امری را موجه و مشروع میسازد و به عقاید و ارزشهای ارائه شده در دیدگاه کالونی اشاره میکند و نشان میدهد تفسیر جدید کالون از دین مسیح و نگاه وی به جهان و نیز جایگاه انسان در جهان و رابطهی وی با خدا،علیرغم سوق دادن فرد به سوی رفتار زاهدانه،معتقد به این عقاید را به تلاش مداوم وا میدارد.در حالی که تفسیر کاتولیکی از مسیحیت چنین مکانیسمی را در جامعه فراهم نمیسازد.
رشد کسب و کار در آمریکا همواره مورد توجه دانشمندان اروپایی بوده است.چرا کسب و کار در آمریکا تا این حد مورد تحسین است؟ چگونه در آمریکا در مدت 20 سال،30 میلیون شغل ایجاد شده است؟ و حال آنکه در اروپا با جمعیتی بیشس از آمریکا فقط 5 میلیون شغل ایجاد شده است.چه چیزی اشتهای سیریناپذیر آمریکا را برای رشد و افزایش خیرهکنندهی بهرهوری در سالهای اخیر تحریک میکند؟ اینها سؤالاتی بود که«چارلز هندی Charles handy فیلسوف شهیر انگلیسی برای پاسخدادن به آنها سرمایهداری را در کانون توجه خویش قرار داده و نتیجه کار،نگاهی روشنفکرانه و تکان دهنده به برخی از فرصتهای بنیادی در شالودهی کسب و کار آمریکای امروز است.
آنچه بیش از همه توجه«هندی»را جلب میکند،خوشبینی مردم آمریکاست.اعتقاد استوار و بیچون و چرای آنان به این که فردا میتوانند و باید بهتر از امروز باشند.به نظر هندی،نیروی برآمده از خوشبینی، توأم با اعتقاد«پاکدینان»در قداست کار و حرمت ثروت ناشی از کار یمین و عرق جبین،راز توفیق و کامیابی مردم آمریکاست.
بیشتر آمریکاییان عقیده دارند که فردا میتواند بهتر از امروز باشد و خود را برای ساختن آیندهای بهتر مسئول میدانند و هر کاری که از دستشان برمیآید انجام میدهند.
رابرت هیوز Robert Hughes »استرالیایی میگوید که ارزشهای«پاکدینان»در رگ و پی جمع عظیمی از آمریکاییان تزریق شده است.آنان بذر اخلاق کار و نیز تقدم مذهب را در حدی که جز در دنیای اسلام سابقه نداشت،در بستر زندگی آمریکاییها کاشتند.
پاکدینان،پیروان مکتب کالوینیست هستند.کالوین یک شخصیت مذهبی پروتستان بود که اعتقاد داشت کار کردن در روی زمین یک دستور الهی است و هر پیشه باید به دقت انتخاب شده و تعقیب شود. اگر کسی شغلی را انتخاب میکرد از او انتظار میرفت،رفتاری مانند یکی از برگزیدگان خداوند بر روی زمین را داشته باشد.عقاید کاری کالوینیست نه تنها به پشتکار افراد کمک کرد،بلکه سبب پرهیز از تسامح و تساهل در آنها شد.مؤمنان این مکتب پولهای خود را پسانداز کردند و اعتقاد داشتند که این پول از طریق خداوند برای پیشخدمتی در اختیار آنان قرار گرفته است و به عنوان پیشخدمت خداوند آنها احساس مسئولیت کرده که پول را جهت ارتقای بهرهوری استفاده کنند.کالوینیستها پولهای خود را در مؤسسات بهرهور، سرمایهگذاری و راه را برای انقلاب صنعتی و پیشرفتهای ناشی از آن هموار کردند.
هیوز»میگوید که پاکدینان مفهوم نوبودن و نوشدن را در آمریکا اختراع کردند و این که ثروت نماد ارزش باشد،از سنت پاکدینان است که تا به امروز ادامه یافته است.معنای این حرف آن است که داشتن پول یا کالاهای مادی عار نیست و لازم نیست که کسی ثروت خود را پنهان کند؛که از این منظر با بخشهایی از اروپا که در مقام کسب ثروت موروثی یا ثروت مفت و بیزحمت سابقهای طولانی دارد،بسیار متفاوت است.بنابراین،ثروتمند آمریکایی میخواهد که در بخشش مال خود دست و دل باز باشد و حتی تظاهر و خودنمایی کند.زیرا که پول زحمت کشیده مایهی مباهات است،نیکوکاری و رساندن خبر به مردم و جامعه،نشانهی گذراندن عمری پربار و پرحاصل است.بیجهت نیست که بذل و بخشش اموال و دارایی شخصی در آمریکا به مراتب بیشتر از اروپاست.«چرچیل Churchil روزی گفته بود که اگر جامعهای ثروتمند میخواهید باید ثروتمندان را تحمل کنید.حال آنکه در آمریکا ثروتمند به جای تحمل،ستایش میشود،به شرطی که ثروت او از راهی آبرومندانه و شرافتمندانه به دست آمده باشد.ارج نهادن به ثروتی که از راه تلاش و کوشش و با خلاقیت و ابتکار حاصل شده از یک طرف و ارزش نهادن به آموزش و پژوهش به نحوی که جامعه را به صحنهی آموزش و پژوهش تبدیل کرده و علم،پژوهش و فنّاوری را موضوعات مورد علاقهی عموم قرار دهد.اینها نشانههایی از جامعه اطّلاعاتی موجود در غرب است.
شاید«سیلیکون ولی»مثال خوبی باشد از جامعهی کوچکی که توانسته است فرهنگ کار و فرهنگ علم را درهم آمیزد و کارآفرینانی همچون مدیران شرکتهای مایکروسافت،اینتل،یاهو،نت اسکیپ را وارد عرصهی اجتماع نماید.
سیلیکون ولی»،یک دالان پنجاه مایلی در ایالت کالیفرنیاست که به الگوی کارآفرینی فنّاورانه جهان مبدل شده است.این منطقه که در جنوب سانفرانسیسکو واقع شده،در دههی 1990،اصلیترین مرکز فعالیتهای فنّاورانه در ایالات متحده بوده است.
آمار مربوط به«سیلیکون ولی»به نقل از مجله نیوزویک،بسیار خیره کننده است.
در سال 1997،بیش از 33 درصد از 100 شرکت بزرگ فنّاورانه ایالات متحده در سیلیکون ولی مستقر بودهاند.
در سال 1996،بیش از 50 هزار شغل در این منطقه ایجاد شده است.
در سال 1997،فقط 1درصد از جمعیت آمریکا در این منطقه ساکن بودهاند،ولی 11درصد از مشاغل فنّاورانه آمریکا به این منطقه اختصاص داشته است.
در سال 1997،بیش از60 درصد از تولید(ساخت)این منطقه مبتنی بر فنّاوری بوده است.این رقم برای کل ایالات متحده 9درصد بوده است.
در سال 1996،مؤسسات آکادمیک این منطقه 2268 دانش آموخته در رشتههای پیشرفتهی مهندسی داشتهاند که بیشترین میزان در سطح ایالات متحده بوده است.
انقلاب اطّلاعات،عمدهترین عامل پیشبرد توسعه در سیلیکون ولی بوده است.صنایع رایانه و نیمه هادی این منطقه،بیسش از 45 درصد از رشد صنعتی سالهای1993 تا 1997 را رقم زدهاند.
فرهنگ«سیلیکون ولی»به گونهای تکامل یافته است که توسعهی شرکتهای جدید فنّاورانه را تشویق میکمند.مؤلفههای این فرهنگ عبارتند از:
آزادی عمل در آزمودن و شکت خوردن:این مؤلفه تمامی سطوح مدیریت را تشویق میکند تا ایدههای جدید را بیازمایند.
پذیرش تغییرات سریع:این مؤلفه فرهنگی به بنگاهها اجازه میدهد به راحتی تغییرات عمدهای در الگوی کسب و کار خود صورت دهند و پیش از آنکه سهم بازار آنان توسط رقبا تهدید شود،محصولات خود را دگرگون سازند.
جبران خدمت:بنگاههای کارآفرینانه و بالغ،برحسب موفقیت خود، نسبت به جبران خدمت و انگیزش کارکنان،در تمامی سطوح اقدام میکنند.برای مثال سهام شرکت را بین آنان توزیع میکنند.
سرمایهگذاری در شرکتهای جوان:شرکتهای موفق با سرمایهگذاری در کارآفرینی فنّاورانه(سرمایهگذاری در شرکتهای نوپا)،پیشتازی فنّاورانه خود را حفظ میکنند.این اقدام به شرکتهای بالغی همچون(اینتل)فرصت میدهد تا با حداقل سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه به فنّاوریهای جدید برسند.
هرچند در بسیاری از کشورهای جهان و حتی در برخی مناطق ایالات متحده تلاش شده است که از الگوی سیلیکون ولی تقلید شود، اما این که در جای دیگری از جهان این درجه از موفقیت حاصل شده باشد،مورد تردید است.اساسیترین مؤلفهی سیلیکون ولی که تقلید از آن را برای سایرین دشوار مینماید،فرهنگ و روحیهی کارآفرینانهای است که بر این منطقه سایه افکنده است.
فرهنگ کار در ژاپن:
گفته شد که ریشههای قوت و ضعف در فرهنگ کار را باید در حضور و وجود ارزشها و عقایدی جستوجو کرد که در فرهنگ و در سلسله مراتب ارزشها جایگاهی فراتر از کار را به خود اختصاص دادهاند،از این حیث تعریف فرهنگ در ژاپن و تأثیر آن در اخلاق کار بسیار اهمیت دارد.
در دایره المعارف ژاپنی،فرهنگ این چنین تعریف شده است:
تلاش برای استفاده از طبیعت یا منابع طبیعی در بهتر کردن زندگی انسان(نوع بشر)که دارای دو بعد زیر میباشد:
الف-دانش هنر،مذهب و سایر ثمرهی فعالیتهای روحی انسان
ب-ثمرهی فعالیتهای فنی که مترادف کلمه تمدن است.
تعریف فرهنگ،در عبارت بالا هم به معنی به فعلیت رساندن استعدادها و امکانات طبیعی برای تنظیم و بهتر کردن زندگی نوع بشر در نظر گرفته شده است و هم به معنی استعدادها و امکانات و پدیدههای عالی انسانی،مانند علم،هنر،مذهب و سایر ثمرههای فعالیتهای روحی انسان.
تلاش و کوشش در فرهنگ ژاپنی،نقش اساسی را ایفا میکند؛به طوری که یکی از عوامل مؤثر بر موفقیت اقتصادی ژاپن،تأکید نظام ترتیبی آن در تلاش و پشتکار است.این عقیده در بین ژاپنیها رایج است که عنصر وجدان کاری و پشتکار در رفتار کودکان و جوانان ژاپنی،راز موفقیت اقتصادی آنهاست.اطّلاعات بدست آمده از مطالعهی تطبیقی دربارهی پشتکار انجام کار و تکلیف در کودکان ژاپنی و آمریکایی در سال 1985-1984 نشان میدهد که یک تفاوت بزرگ بین این کودکان وجود دارد و آن عبارتست از این که بچههای ژاپنی در مقایسه با کودکان آمریکایی بیشتر به پشتکار دعوت میشوند،در خانوادههای آمریکایی،توانایی،دلیل بر موفقیت است ولی خانوادههای ژاپنی خواستن و پشتکار را از رموز موفقیت بر میشمارند.
ایران و ژاپن تقریبا به طور همزمان یعنی از اواسط قرن نوزدهم شروع به الگوبرداری از روشهای جدید غرب کردند،اما با توجه به شرایط فرهنگی و سیاسی متفاوت حاکم بر دو کشور،نتایج حاصله یکسان نبوده است.در حالی که ژاپن برقرار رابطه با ممالک غربی را ضروری میدانست و با نزدیکی به آنها بار درک،اخذ و جذب روشهای علمی توانست با شتاب در ردیف کشورهای صنعتی قرار گیرد و در سایهی همین پیشرفت،خود را از سلطهی غرب رها سازد،اما ایران با توجه به بافت فرهنگی متفاوت،مغرور از فرهنگ و تاریخ گذشتهی خود و فقدان انعطافپذیری در گرفتن تصمیم به اخذ علوم غربی،دچار تردید شد و در نهایت توانست صنعتی شود.
از لحاظ آمادگیهای فکری و فرهنگی نیز میتوان به این نکته اشاره کرد که روشنفکران و اصلاحطلبان ژاپنی که با تحولات غرب آشنا شده بودند و به ضرورت درک آن برای توسعهی ژاپن واقف بودند،به راحتی موفق شدند با نوشتهها و سخنرانیهای خود،تفسیرهای تازهای از سنتهای گذشته عرضه کنند و به آگاه کردن مردم بپردازند.پس از این روشنگری،ژاپنیها نیاز به بازنگری و تجدیدنظر در بعضی از ارزشهای کهن و سنتها را ضروری تشخیص دادند و در تطبیق آنها با فرهنگ نوین تلاش کردند.اما در ایران شرایط به گونهی دیگری بود.شاهان هرگونه اندیشهی نو،تفکر جدید و دموکراسی را که تضعیف قدرت سلطنت را به همراه داشت به شدت سرکوب میکردند.
پیشرفت ژاپن نیز بیش از همه مدیون بالا بودن بهرهوری کار بوده است که در سایهی تلاش زیاد و احساس مسئولیت حاصل شد. برای آنها کار فراتر از وسیلهی معاش است.اما در ایران آن روحیهی سختکوشی در میان مردم دیده نمیشود.در حقیقت ما کار میکنیم تا زندگی کنیم،اما در کشورهای صنعتی و ژاپن زندگی میکنند تا کار کنند.کار مهمترین عامل پیشرفت و توسعه است و در کشورهای جهان سوم کم کاری،کاهلی و عدم احساس مسئولیت در بین تعداد زیادی از مردم رایج است.
فرهنگ کار در ایران:
در جامعهی ما با وجود عناصر مثبت بسیار در فرهنگ آرمانی دینی که در آن به کار ارزش بسیار داده میشود و نیز با وجود سنت امامان در ارج نهادن به کار و تأکید بیشتر بر ارزش اکتسابی تا انتسابی؛هنوز ارزشهایی در جامعه غلبه دارد که اخلاق کار و به تبع آن کارآفرینی را تضعیف میکند.
در ساختار کلی و سطح کلان جامعه،به خصوص ارزشهای مربوط به نظام سیاسی،ارزشهای غالب به طور عمده انتسابی بوده است و ارزشهای اکتسابی که تقویت کنندهی کار،خلاقیت و نوآوری به عنوان ارزش فینفسه است.جایی نداشته یا جایگاهی محدود به خود اختصاص داده است.اهمیت نسبت در اشتغال مناصب و تخصیص منابع، اصل وراثت خاندانی سمتها و بهرهمندی از منابع کمیاب،غلبهی ارزش وابستگی و وفاداری شخصی بر لیاقت و کاردانی،که جوهرهی نظام سیاسی موروثی در ایران را تشکیل میدهد؛از عواملی است که در سطح کلان جامعه و فرهنگ با کار به عنوان ارزش فینفسه،در تعارض بوده و کارآفرینی،خلاقیت و نوآوری را تضعیف کرده است. و حال آنکه فرهنگی که خواستار پرورش کارآفرین باشد باید مردم را به خاطر دستاوردهایشان و نه به خاطر مقتضیات تولدشان طبقهبندی کند.
همچنین وجود ارزشهایی چون اشرافیگری،تجملگرایی،رفاهطلبی و مصرفگرایی در فرهنگ مرتبط با نظام سیاسی موروثی سبب مرگ خلاقیت و تولد مصرفزدگی شده است که علت عمدهی این معضل را باید در وجود ثروتهای ملی و استفادهی نادرست و غیر مدیرانه از آن جستوجو کرد.
از سوی دیگر در فرهنگ عمومی و اعتقادات دینی با وجود باورهایی همچون بیاعتنایی به مال دنیا،زشت شمردن انگیزههای مادی،تقبیح رفتار سودطلبانه،تأکید بر بیوفایی دنیا و کفایت حداقل معیشت، نمیتوان انتظار کار و تلاش فوقالعاده همچون کشورهای پیشرفته داشت.
همچنین جریان نوسانات اقتصادی در دورهی گذشته و دست یافتن افراد به پولهای بادآورده در جریان این تغییرات،موجب شد پول که درمباحث اقتصادی به عنوان«کار تبلور یافته»شناخته میشود؛به صورت کالا و غنیمتی درآید که دستیابی به آن لزوما با انجام کار همراه نیست بلکه زرنگی،اطلاع از اوضاع و مهمتر از همه«شانس و اقبال»بیشتر از کار در آن سهم دارد.این عوامل به همراه«درآمد نفت»که عمدهی آن را سود تشکیل میدهد و توسط دولت به مصرف میرسد،موجب شد پول به عنوان ارزش فینفسه و تاحدی«مستقل از کار»و بیشتر وابسته به شانس و اقبال در جهت تضعیف کارآفرینی عمل کند.
اما اخلاق کار و پدیدههای مرتبط به آن،مانند،کارآفرینی پدیدههایی هستند قابل شناسایی،مطالعه و تغییرپذیر،قابل کنترل و دستکاری که از قواعد کل حاکم بر فرهنگ و جامعه تبعیت میکنند،از اینرو میتوان از آنها به عنوان یک مسئلهی اجتماعی یاد کرد و مسئلهی اجتماعی همواره قابل حل بوده و میتوان برای اصلاح آن کاری انجام داد؛ولی اگر فکر کنیم که دربارهی مسائل اجتماعی نمیتوانیم کاری کنیم و اینها همه سابقهی تاریخی داشته و غیرقابل تغییر به حساب میآید،باید آن مسائل را از فهرست مسائل اجتماعی حذف کنیم،زیرا دیگر مسئلهی اجتماعی به شمار نمیروند.
بنابراین با همهی ضعفهای فرهنگی و اجتماعی که در اخلاق کار در ایران وجود دارد،این مسئله قابل حل است و به نظر میرسد که راهحل آن نیز میتوانند کارآفرینان باشند؛زیرا بر اساس نظر؛ماکس وبر»کارآفرینی یک فرآیند اجتماعی است که در آن کارآفرین با اشتیاق و پشتکار در کار،خویشتن خویش را پیدا میکند و از بند عادات و سنتهای مرسوم رها میگردد.
او معتقد است که فرهنگ کارآفرینی در سطح تعامل انسانها با یکدیگر شکل میگیرد و شخصیت ارزشها،نگرشها و باورهای فرد نسبت به کارآفرینی،تحت تأثیر تعامل وی با سایر افراد جامعه شکل گرفته و تکامل پیدا میکند.
بنابراین بر اساس نظر«وبر»جامعه،باورها و ارزشهای آن نقش مهمی در ایجاد کارآفرینی دارند و همچنین کارآفرینان نیز نقش بسیار مؤثری در ایجاد تحولات ارزشمند و نجات جامعه از بند عادات و سنتهای بیاساس و بیفایده اما مرسوم ایفا مینمایند.
کارآفرینان در اجتماع سبب پویایی و افزایش بهرهوری شده و در سطح اجتماعی ارزش کار را افزایش میدهند و روحیهی سعی و تلاش در بدنهی جامعه را بالا میبرند.کارآفرینان سبب تشویق جامعه به کارهای خلاق و کارآفرینانه میشوند و همین امر سبب رشد و بالندگی در اجتماع میشود.
تهیه طرح کسب و کار
همیشه افرادى هستند که با علاقه ى زیادى از ایده هایشان صحبت به میان مى آورند؛ از کارهایکه تا به حال انجام داده اند واز کارهاى بزرگی که مى خواهند به راه اندازند، مى گویند. بعضى از این افراد همیشه درافكارشان سردرگم هستند . اینگونه افراد رؤیاها و ایده هاشان را مرتب نمیکنند و خیلى وقت ها پیش مى آید که حرف قبلى خودشان را تغییر مى دهند؛ یا جور دیگرى آن را بیان میکنند، یا اصلاً حرف دیگرى مى زنند . آیا مى شود صحبت های پرآکنده رامتمرکزتر و دقیق تر در یك جا نوشت؟
یک کارآفرین میگوید: تا چیزى نوشته نشود وجود نخواهد داشت.
تعریف : طرح کسب و کار یا طرح تجاری یا Business Plan عبارت است از یک طرح که آینده و توسعه ی یک کسب وکار را معین میکند و اغلب یک دوره ی چند ساله را در برمیگیرد.
طرح یا برنامهی کسب و کار (Business Plan) معروفترین اصطلاحی است که در دنیای کارآفرینی شنیده میشود. طرح کسب و کار پیشنیاز اصلی راهاندازی هر کسب و کار است. طرح کسب و کار همان چیزی است که باید به سرمایهگذاران ارائه کنید تا به سرمایهگذاری روی ایدهی عالی شما ترغیب شوند. و البته طرح کسب و کار سندی است که به خودتان و دیگران نشان میدهد کسب و کار شما عملا دربارهی چیست و قرار است چگونه راه بیافتد و چگونه رشد کند.
به عبارتی یک طرح کسب و کار یک سند مکتوب است که کسب و کار شما را تشریح و تحلیل میکند و پیشبینیهای روشن و جزئینگرانهای را در مورد آیندهی آن ارائه میکند. طرح کسب و کار همچنین به جنبههای مالی مربوط به راهاندازی و رشد و توسعهی کسب و کار شما میپردازد: اینکه به چقدر پول در چه زمانی نیاز دارید و بازگشت این پول چگونه خواهد بود.
اما چطور طرح کسب و کار بنویسیم؟ طرح کسب و کار حداقل دارای بخشهای زیر است:
ـ جلد
ـ فهرست مطالب
ـ خلاصهی سند (شامل: معرفی مختصر و مفید کسب و کار شما)
ـ اطلاعات شرکت (در صورتی که طرح کسب و کار مربوط به شرکتی است که از قبل وجود خارجی دارد.)
ـ تحلیل کلی شرایط بازار و صنعت مورد نظر
ـ معرفی محصول / خدمت مورد نظر
ـ طرح بازاریابی و فروش
ـ طرح تولید و عملیات
ـ معرفی سوابق و نقشهای اعضای تیم راهانداز کسب و کار
ـ برنامهی زمانبندی (شامل: مهمترین نقاط زمانی در چرخهی عمر کسب و کار از راهاندازی تا رشد و رسیدن به بلوغ)
ـ مهمترین ریسکها و فرضیات و راهکارهای مدیریت آنها
ـ مزیتهای محصول / خدمت کسب و کار برای جامعه
ـ استراتژی خروج (اگر کسب و کار موفق نشد، برای تعطیل کردن آن و بازگرداندن پول سرمایهگذاران چه میکنید؟)
ـ طرح مالی (شامل منابع تأمین مالی، جریان نقدینگی (Cash Flow) کسب و کار تا سه سال آینده و تحلیل نقطهی سر بهسر)
مزایای طرح تجاری یا طرح کسب وکار:
اما چرا باید طرح کسب و کار تهیه کنیم؟ بهدلایل زیر:
۱- طرح کسب و کار به شما کمک میکند برای کسب و کارتان پول جمعآوری کنید. این اولین و مهمترین و کافیترین دلیل ممکن است! سرمایهگذاران برای تصمیمگیری دربارهی سرمایهگذاری روی کسب و کار شما “طرح توجیهی” یا همان طرح کسب و کارتان را میخواهند.
۲- نوشتن طرح کسب و کار به شما کمک میکند که درک کنید آیا راهاندازی کسب و کارتان را ادامه دهید یا نه؟ طرح کسب و کار برخلاف مدل کسب و کار با عدد و رقم و پول سر و کار دارد. شما موقع نوشتن طرح کسب و کار با بالا و پایین کردن سرمایه و منابع مورد نیاز و البته درآمدهای احتمالی، میتوانید به خودتان ـ و طبیعتا سرمایهگذاران ـ قوت قلب بدهید که ایده و مدل کسب و کارتان واقعا شدنی (Feasible) هستند.
۳- طرح کسب و کار به شما کمک میکند ماهیت کسب و کارتان را بهتر درک کنید. برای نوشتن طرح کسب و کار شما لازم است در مورد ایده و مدل کسب و کارتان حسابی تحقیق کنید. بنابراین در این تحقیقات مفصل به جزئیات و نیازمندیها و ویژگیهای کسب و کارتان پی خواهید برد.
۴- برنامهریزی کلید موفقیت است!این یکی، اولین اصل پذیرفته شدهی علم مدیریت است. طرح کسب و کار برنامهی موفقیت شما برای راهاندازی کسب و کارتان است.
۵- طرح کسب و کار به شما کمک میکند مسیرتان را روی خط مستقیم طی کنید و منحرف نشوید.یک برنامه مسیر حرکت را در طی یک دورهی زمانی نشان میدهد. بنابراین در درجهی اول شما با کمک طرح کسب و کار میدانید که در هر نقطهی زمانی باید چه بکنید و در کنار آن با مقایسهی وضعیت در هر لحظه با طرح کسب و کار میتوانید اشتباهات احتمالی را اصلاح کنید.
زمان، تلاش، پژوهش و انضباط لازم در تهیه یك برنامه ی تجاری کارآفرین را مجبور می سازدکه به پروژه اقتصادی هدفمندانه تر و دقیق تر نگاه کند .تحلیل های رقابتی، مالی و اقتصادی که در برنامه ی تجاری وجود دارد،کارآفرین را مجبور می سازدکه به فرضیات موفقیت پروژه ی اقتصادی، موشكافانه تر نگاه کند .از آنجاکه باید در برنامه ی تجاری به تمام زوایای پروژ ه ی اقتصادی توجه شود،کارآفرین راهكار های عملكردی و نتایج قابل انتظار را برای ارزیابان خارج، تهیه و امتحان میکند . در برنامه ی تجاری اهداف را می سنجد و معیارهای سنجشی برای مقایسه پیش بینی ها و نتایج واقعی را فراهم میکند . برنامه ی تجاری تكمیل شده، یك ابزار ارتباطی برای منابع مالی خارجی است . همچنین ابزاری برای راهنمایی پروژ ه ی اقتصادی به سوی موفقیت است . برنامه ی تجاری برای تامین کنندگان منابع مالی، مزایای زیر را دارد : برنامه ی تجاری برای منابع مالی، پتانسیل بازار را به دقت بیان میکند و برای به دست آوردن قسمتی از آن بازار راه هایی ارایه می دهد .
با استفاده از بیلان های مالی احتمالی، برنامه تجاری توضیح می دهدکه آیا این پروژه اقتصادی نیاز به دریافت وام دارد یا سود ویژه ی خالصی دارد . برنامه، خطرات بحرانی و موارد مهم را با بحث های موشكافانه مشخص میکند و شانس موفقیت پروژه اقتصادی را افزایش می دهد. با نگاه کلی به پروژه، برنامه ی تجاری دید کامل و فشرده ای از اطلاعات لازم برای ارزیابی مالی و تجاری در اختیار منابع مالی قرار می دهد.
طرح تجارى یك صفحه اى یا خلاصه ی اجرایی:
طرح تجاری نوشتن مهمترین چیزى است که براى شروع یك کسب و کار باید تهیه کرد.
به قولی طرح تجاری برای کارآفرین یك نقشه ی راه است. اما براى نوشتن یك طرح تجاری باید ازکجا شروع کرد؟ «جیم هوران » که خود را یک کارآفرین میداند، معتقد است:کار پیچیده، منابع محدود و وقت، طلاست. جایى براى اشتباهات بزرگ وجود ندارد؛ ولى نوشتن یك طرح تجارى وقت زیادى میگیرد. لذا جیم هوران روشى نوین براى نوشتن طرح تجارى و برنامه ریزی کاری تدوین نمود و این روش را طرح تجارى یك صفحه اى نام نهاد .
خلاصه ی اجرایی , خلاصه ای یک یا دو صفحه ای از نکات مهم است که شامل نکات مربوط به فرصت سرمایه گذاری می باشد.
این نکات عبارتند از :
1)بیانیه ی ماموریت 2) نام و موقعیت جغرافیایی کسب و کار 3) تاریخ شروع فعالیت کسب و کار 4) نام , سمت و اطلاعات تماس مالک یا مالکین کسب و کار 5) فرصت 6) کالاها و خدمات 7) اقتصاد واحد فروش 8) طرح های آتی
طرح تجاری جامع یا طرح کسب و کار:
بیشتر طرح ها این بخشها را شامل میشوند:
1- ایده ی کسب و کار = در این بخش از طرح کسب و کار علاوه بر کالا یا خدمت خود باید نوع کسب و کار مورد نظرتان را نیز به همراه نوع مالکیت آن (فردی , مشارکتی , تاسیس شرکت ) مشخص کنید . به تازگی کارآفرینان در این بخش از طرح کسب و کار , مسئولیت اجتماعی کسب و کار خود را نیز اضافه می کنند .
2- تحلیل و فرصت بازار = توصیف شما از بازار باید توضیح در خصوص بازار , اندازه ی آن , گرایش ها و ویزگیهای آن و نرخ رشد آن را شامل شود.در مورد تحقیقات بازار خود توضیح دهید . اسامی رقبای خود را بنویسید و مزیت رقابتی خود را شرح دهید . طرح بازاریابی , محصول خود و راهبردهای قیمت گذاری و نیز روشهایی را که برای تبلیغ آنها دارید ارایه دهید.
3- راهبردهای مالی= این بخش داده های مالی گذشته و نیز ارقام پیش بینی شده برای آینده , شامل میزان تخمینی هزینه ها و فر وش ها را معمولا طی 5 سال آتی نشان می دهد. همچنین تمامی منابع مالی مورد نیاز کسب و کار در این بخش شرح داده می شود.
تخمین فروش : هنگام توسعه ی طرح بازاریابی خود باید برنامه ریزی فروش نیز انجام دهید وطرح فروش تهیه کنید.یک بخش از طرح فروش تصمیم گیری در مورد استفاده از شیوه های فروش توسط نیروی های داخل یا خارجاز کسب و کار است.فروش توسط افراد خارج از کسب وکار به واسطه ی استخدام یک شرکت دیگریا فروشندگانی برای فروش صورت میگیرد.فروش داخلی توسط شما و کارمندانتان و با فروش محصولات و خدمات شما انجام می شود.نیروی فروش شامل سفارش گیرنده ,ثبت کننده ی سفارش وپشتیبان فروش است.مرحله ی بعدی تخمین هزینه های مربوط به فروش است.شما باید در مورد دستمزد فروشندگان یعنی حقوق یا کارمزد یا ترکیبی از هردو تصمیم بگیرید.آموزش نیروهای فروش و هزینه های رفت وآمد دو هزینه ی دیگر مرتبط با نیروی فروش هستند.درنهایت شما یک پیش بینی فروش انجام میدهید که مقدار فروشی را که شرکت شما طی یک دوره ی زمانی در آینده انتظار دارد پیش بینی میکند.این پیش بینی شامل تحلیل وضعیت فعلی شرکت و شرایط بازار,مرور ارقام فروش گذشته ی شرکت,پیش بینی های بررسی شده در موردتغییرات و فرصتها و سپس تخمین فروش بر اساس تحقیقات شما می باشد.
فرمول محاسبه ی تخمین فروش سالانه : متوسط مبلغ خرید × تعداد خرید در سال × تعداد مشتریان
کارآفرینان باید دو نوع هزینه را در کسب و کار خود در نظر بگیرند: هزینه های ثابت و هزینه های متغیر.هزینه های ثابت یک کسب و کار , هزینه هایی هستند که با توجه به تعداد کالاهایی که یک کسب و کار می فروشد افزایش یا کاهش نمی یابند.مانند :حق بیمه , حقوق,تبلیغات , سود بانکی , استهلاک , خدمات شهری و اجاره بها و….
هزینه های متغیر بر اساس تعداد کالاها و خدماتی که یک کسب و کار طی دوره ی زمانی مشخصی می فروشدتغییر میکنند. هزینه ی کالاهای فروخته شده ی هر واحد شامل هزینه های نیروی کار و مواد اولیه ی به کار رفته در یک کالا می باشد.سایر هزینه های متغیر میتواند شامل کارمزد, حمل و نقل , جا به جایی و بسته بندی و …. باشد .
استهلاک یک روش محاسباتی است که در آن هزینه ی کل تجهیزاتی که یک کسب و کار خریداری میکند , بین تعداد سالهایی که از آن استفاده میشود, تقسیم میگردد.
فرمول محاسبه ی هزینه ی استهلاک سالانه :
مجموع استهلاک = ارزش اسقاطی – هزینه (قیمت خرید) ( 1
هزینه استهلاک سالانه = تعداد سالهای کاربردی ÷ مجموع استهلاک ( 2
واحد فروش ,همان چیزی است که مشتری در واقع از یک کسب و کار خریداری میکند. یک کسب وکار ازاین میزان کالا یا خدمت برای محاسبه ی هزینه های عملیاتی و سود خود استفاده میکند.اقتصاد واحد فروش تفاوت میان قیمت فروش و هزینه های آن را نشان می دهد. فرمول محاسبه ی سود:
سود (زیان) = هزینه ها – قیمت فروش (1
درصد سود = 100 × (قیمت فروش ÷ سود ) (2
حاشیه ی سود نشان میدهد که هر کالایی تا چه اندازه به سود آوری کسب و کار پیش از کسر هزینه های ثابت , کمک میکند .فرمول محاسبه ی حاشیه سود : حاشیه ی سود = هزینه های متغیر – قیمت فروش
صورت سود و زیان یک سند مالی است که درآمد و هزینه های یک کسب وکار را در یک دوره ی زمانی مشخص به طور خلاصه نشان میدهد .که به آن صورت درآمد نیز می گویند. این صورت داده هایی را در مورد فروش وهزینه های کسب وکار و نیز درآمد خالص یا زیان آن در برمیگیرد.صورت های سود و زیان برای کسب و کارهای گوناگون, متفاوت هستند.عمده فروشی ها و خرده فروشی ها درصورت سود و زیان خود از هزینه ی کالاهای فروخته شده ,شرکت های تولیدی از هزینه ی کالای تولید و فروخته شده و کسب وکارهای خدماتی از هزینه ی خدمات فروخته شده استفاده میکنند.صورت جریان نقدینگی, ورود و خروج نقدینگی را در همان زمانی که اتفاق می افتد ,ثبت میکند.صورت جریان نقدینگی به دلیل اهمیتی که دارد ,باید به صورت ماهانه تهیه شود.در اولین ماه فعالیت یک کسب و کار جدید طبیعی است که هزینه ها بیشتر از درآمد باشند.مدت زمانی که یک شرکت پول خرج میکند تا بدون داشتن نقدینگی مثبت , هزینه های سربار را پوشش دهد ,نرخ سوخت نامیده می شود.
دونوع صورت سود و زیان وجود دارد :
1) ساختار متغیر یا مستقیم = در این نوع تمام هزینه های متغیر از فروش خالص کسر میشود تا حاشیه ی سود مشخص شود.
2)ساختار جذبی یا کامل = در این نوع هزینه ی کالای فروخته شده از فروش خااص کسر میشود تا سود خالص بدست آید.
ترازنامه یک صورت مالی است که دارایی ها و بدهی ها ی یک کسب و کار را در یک تاریخ معین به صورت خلاصه نشان میدهد. تراز نامه ارزش کسب و کار یا همان سرمایه یا سهم مالکان را نیز به کارآفرین نشان میدهد. در واقع سرمایه یا سهم مالکان ارزش کسب و کار را در صورتی که تمام دارایی ها فروخته شوند و همه ی بدهی ها پرداخت شوند , نشان میدهد و با کسر کردن تمام بدهی ها از مجموع دارایی ها بدست می آید .یعنی : سرمایه یا سهم مالکان = بدهی ها – دارایی ها :فرمول
کارآفرینان با تحلیل ترازنامه می توانند درجریان چگونگی عملکرد کسب و کارشان قرار گیرند . ترازنامه ی مقایسه ای و ترازنامه ی با ستون درصد , برای مشخص کردن تغییرات صورت گرفته در دارایی ها , بدهی ها و سرمایه از یک دوره ی حسابداری به دوره ی دیگر مورد استفاده قرار میگیرد.
دارایی که بر دو نوع جاری و بلندمدت است عبارت است از هرچیزی که متعلق به شرکت میباشد و ارزش پولی دارد مثل پول نقد و تجهیزات . بدهی که بر دو نوع جاری و بلند مدت است عبارت است از هرگونه صورتحساب یا وام پرداخت نشده ای که باید پرداخت شود.
نسبت های مالی : تحلیل سوابق مالی یک شرکت برای مشاهده ی روابط,الگوها یا روندها , همواره ساده نیست.به همین دلیل است که کارآفرینان از نسبت های مالی و نمودارها استفاده میکنند.دو نوع تحلیل مهمی که براساس صورت سود وزیان انجام میشود عبارتند از تحلیل داده فروش و تحلیل هم مقیاسی . دو نسبت مالی مهم که براساس صورت سود و زیان محاسبه می شوند عبارتند از نسبت عملیاتی وبازده فروش.چهار نسبت مالی که براساس ترازنامه محاسبه میشوندعبارتند از نسبت بدهی ,نسبت بدهی به سرمایه,نسبت سهام سودبخش ونسبت جاری .نسبتی که برای تعیین عملکرد کسب و کار در مقایسه با مقدار پولی که در آن سرمایه گذاری شده به کار میرود , بازده سرمایه گذاری ( ROI) نامیده میشود. فرمول ها :
(تحلیل هم مقیاسی ) هزینه ها به عنوان درصدی از فروش = 100 × ( درآمد حاصل از فروش ÷ هزینه ها ) ( 1
( نسبت های عملیاتی) درصد نسبت عملیاتی = 100 × (فروش ÷ هزینه ها ) ( 2
(بازده فروش) درصد بازده فروش = 100 × (فروش ÷ سود خالص ) ( 3
(نسبت بدهی) درصد نسبت بدهی = 100 × ( مجموع دارایی ها ÷ مجموع بدهی ها ) ( 4
تحلیل هم مقیاسی = مقایسه ی مجموع درآمدها یا سایر داده های مالی با همان داده هاست که به درصد تبدیل شده اند.
نسبت های عملیاتی = درصدی از هر ریال از درآمد یا فروش است که برای پوشش دادن هزینه ها مورد نیاز می باشد.
بازده فروش = میزان سودآوری کسب و کار را ارزیابی کرده و نشان میدهد که از هر ریال فروش چقدر سود به دست می آید.
نسبت بدهی = نسبتی که برای نظارت بر بدهی های یک کسب و کار مورد استفاده قرار میگیرد.
نقطه ی سربه سر : وقتی هزینه ها و مخارج به طور دقیق با فروش برابر باشند , کسب و کار به نقطه ی سربه سر رسیده است.در نقطه های سربه سر سود وزیانی وجود ندارد و مجموع درآمد خالص در انتهای صورت سود و زیان , صفر است.برای تعیین نقطه ی سربه سر از تحلیل سربه سر استفاده میشود.تحلیل سربه سر به طور دقیق نشان میدهد که یک کسب وکار چند واحد باید بفروشد تا بتواند تمام هزینه هایش را پرداخت کند.یک کسب و کار نوپا باید نقطه ی سربه سرخود را مشخص کند تا اطمینان پیدا کند که پول کافی به عنوان ذخیره در اختیار دارد تا بتواند در اوایل فعالیت شرکت , مخارج را پوشش دهد .وقتی میزان فروش یا هزینه ها تغییر میکند صاحب کسب و کار باید دوباره تحلیل سربه سر را انجام دهد تا اطمینان حاصل نماید که شرکت به سودآوری ادامه می دهد.فرمول:
واحدهای سربه سر = سود ناخالص هرواحد ÷ هزینه های عملیاتی (1
واحد های سربه سر= حاشیه ی سود هرواحد ÷ هزینه های عملیاتی (2
تامین سرمایه :جذب پول برای یک کسب و کار , تامین سرمایه نامیده میشود. صاحب کسب وکار باید محاسبه کند که برای راه اندازی و اداره ی کسب و کارشان به چه میزان پول نیاز دارند .این مقدار پول سرمایه گذار ی اولیه نامیده میشود که از مجموع هزینه های راه اندازی و ذخیره های نقدی تشکیل می شود.ذخیره های نقدی به طور معمول شامل صندوق اضطراری و ذخیره برای هزینه های ثابت میباشد.کارآفرینان باید مشخص کنند که چه زمانی سرمایه ی اولیه ی آنها در قالب سودبه ایشان باز خواهد گشت .این مدت زمان بازگشت سرمایه نام دارد.زمانی که کارآفرینی کسب و کاری را به تنهایی و بدون استفاده از سرمایه ی دیگران راه اندازی میکند, به اصطلاح گفته میشود که او خود اتکا است .کارآفرینان میتوانند با استفاده از پس اندازهای شخصی و وام های خرید کالا خود اتکا باشند.اما هر دوی این منابع برای سرمایه گذاری پرخطر هستند .اگر شرکت قادر نباشد وام ها را بازپرداخت کندکارآفرین سرمایه اش را از دست خواهد داد و ممکن است به اعتبار او لطمه بخورد.
سرمایه گذاری اولیه = مقدار پولی تنها یک مرتبه برای راه اندازی کسب و کار و پوشش دادن هزینه های اولیه ی آن مورد نیاز است که از دوبخش تشکیل میشود: هزینه های راه اندازی و ذخیره ی نقدی (برای صندوق اضطراری و ذخیره برای هزینه های ثابت)
صندوق اضطرای = مقدارپولی که کسب و کارباید طی سه یا شش ماه اول در اختیار داشته باشد تا در مواقع اضطراری و شرایطی که به طور معمول یک شرکت نوپا با آن ها روبه رو میشود, از آن استفاده کند.
ذخیره برای هزینه های ثابت = پولی که دست کم بتواند برای پوشش دادن هزینه های ثابت 3 ماه اول کافی باشد.
بازگشت سرمایه = مدت زمانی که طول میکشد یک کسب و کار سود کافی برای پوشش دادن سرمایه گذاری اولیه بدست آورد.فرمول:
بازگشت سرمایه ( ماهانه ) = سود خالص ماهانه ÷ سرمایه گذاری اولیه
نگهداری سوابق:صاحب کسب و کار باید سوابق مالی کسب وکار خود را به طور صحیح نگهداری نماید.اولین قدم برای مالک یک کسب و کار جدید این است که به بانک مراجعه کرده و یک حساب جاری و یک حساب پس انداز افتتاح کند.سپس هرماه باید صورت حساب جاری بانک را با مانده ی دسته چک خود تطبیق دهد(مغایرت بانکی) .قدم بعدی برای یک کسب و کار نوپا استفاده از یک سیستم نگهداری سوابق وحساب ها با استفاده از اسناد تجاری مانند رسیدها , فاکتورها وسفارش های خرید است.تمام سیستم های حسابداری از حسابداری دوطرفه استفاده میکنند.بدین معنا که هرمعامله ی تجاری حداقل دوحساب را تحت تاثیر قرار میدهد.برای ثبت معاملات دو رویکرد وجود دارد.رویکرد یک ستونه ی پایگاه داده و رویکرد دوستونه .هردوی این رویکردها از مفهوم دوگانگی استفاده میکنند بدین معنا که تمام تغییرات در یک طرف معادله ی حسابداری باید با تمام تغییرات در طرف دیگر برابر باشند.
سیستمهای حسابداری : کتاب کار حسابداری بر یک پایگاه داده ی اصلی مبتنی است .پس از آنکه همه ی معاملات ثبت شدند ,کارآفرین میتواند تاثیر هر معامله را بر صورت های مالی مشخص کند.کاربرگ حسابداری شامل ترازنامه ,صورت سود و زیان ,صورت جریان نقدینگی و گزارش موجودی است . استفاده از صفحه گسترده های رایانه ای ,تهیه ی کاربرگهای حسابداری را تسهیل نموده است.
4- ساختارهای سازمانی = در این بخش از طرح کسب و کار شما ساختار سازمانی کسب و کار خود را مشخص میکنید . مثلا اگر کسب و کار شما در قالب تاسیس شرکت است میتوانید شرح حال مدیران کلیدی یا در صورت لزوم اطلاعاتی در مورد هیات مدیره ی شرکت ارایه دهید . همچنین در صورت نیاز میتوانید توضیح دهید که برای آموزش کارمندانتان و ایجاد انگیزه در آنان چه برنامه هایی در نظر دارید.
5- ساختارهای قانونی= در این بخش از طرح کسب و کار , شکل قانونی کسب و کار , مسایل مربوط به مالکیت معنوی و قراردادها راقید میکنید. هم چنین توضیح میدهید که کسب و کار شما تحت پوشش چه بیمه ای قرار دارد.مالیات ها چه تاثیری روی آن دارند و مشمول کدام یک از مقررات دولتی می باشد
مسایل حقوقی :قوانین مالکیت معنوی , حق انحصاری استفاده از آثار هنری و مالکیت های صنعتی را برای مدت زمان معینی به هنرمندان و مخترعان اعطا میکند.حق تکثیر, گواهی اختراع ,علامت تجاری ,از آثار هنری , محصولات و فرآیندهای اختراع شده یا منافع تجاری مالک محافظت میکنند.یک قرارداد تجاری معتبر موافقت نامه ای برای تبادل اقتصادی میان دوفرد با صلاحیت است. متخلفین از حقوق مالکیت معنوی و قراردادها ,با پی گردهای قانونی و محکومیت به پرداخت خسارت مواجه خواهند شد.
بیمه : نوعی مدیریت خطر است که هزینه های خسارات ناشی از حوادث پیش بینی نشده را به مشتریان پرداخت میکند.مالکان کسب و کارها باید در برابر از دست دادن اموال , مسئولیت و صدمات ناشی از کار در مقابل کارمندان , خود را بیمه کنند.آنها باید بیمه نامه هایی را که با نیازشان مطابقت دارد از یک شرکت بیمه یا کارگزار قابل اعتماد خریداری نمایند.
مالیات:کسب و کارها مالیاتی را برای خدمات دولتی پرداخت میکنند.خدمات دولتی شامل حمل ونقل عمومی و جاده ای ,برنامه های رفاهی , دفاعی و کمک به خود کسب و کارها می باشند.مالیات هایی که از حقوق کارمندان کسر میشود برای بیمه درمانی و بازنشستگی آنها ذخیره می شود.بیمه های بیکاری به کارگرانی که از کار بیکار شده اند کمک میکند.مالیات بر ارزش افزوده ,براساس کالا و خدماتی که فروخته می شوند جمع آوری شده و به دولت پرداخت می شود.کسب و کارها بر اساس سود خود, مالیات بر درآمد را پرداخت میکنند.کسب و کارها میتوانند با استفاده از هزینه ها و معافیت های مالیاتی , مالیات خود را کاهش دهند.
قوانین دولتی : دولت ها قوانینی را برای کسب و کارها تعیین میکنند تا بازار آزاد تر و عادلانه تر باشدودرآن از کارگران و مشتریان و محیط زیست محافظت شود. مالکان کسب و کارها به صورت قانونی ملزم هستند که محیط کار را به گونه ای طراحی کنند که فاقد هرگونه زیان فیزیکی و رفتارهای تبعیض آمیز باشد.آنها باید اطلاعات درستی را در اختیار مشتریان قرار دهند تا آنها بتوانند آگاهانه انتخاب کنند و محصولات قابل اطمینانی را خریداری نمایند. آنها نمیتوانند از تدابیری برای جلوگیری از رقابت آزاد و عادلانه استفاده کنند یا به گونه ای اقدام کنند که محیط زیست را تهدید نمایند.
6- مدیریت کسب و کار = در این بخش توضیح میدهید که شیوه ی مدیریت کسب و کار چگونه خواهد بود . بر تولید , توزیع , عملیات خرید کردن و موجودی تمرکز کنید.
مدیران کسب و کارها با مهارت خود از منابعی مانند پول , امکانات , تجهیزات , فن آوری ها , مواد اولیه و کارمندان به شیوه ای سامان مند (سیستماتیک) استفاده کرده و آنها را با یکدیگر هماهنگ میسازند تا به اهداف ویژه ای دست پیدا کنند .مدیران بر کارمندان خود نفوذ دارند و مسئول کارآنها میباشند.مدیران باید مسایل را به شیوه ای خلاق حل کنند تا بتوانند ضمن به حداقل رساندن هزینه ها , به اهداف کسب و کار دست پیدا کنند.یک مدیر خوب وظایف 4گانه ی مدیریت شامل برنامه ریزی , سازماندهی , هدایت و بازرسی را انجام داده و برای ایجاد وجهه ی مناسب از شرکت و جو مثبت در محیط کار , تلاش میکند.
مالکان کسب و کارها , هزینه ها , اعتبار و جریان نقدینگی را مدیریت میکنند . چرا که این موارد برای سلامت مالی کسب و کارحیاتی هستند.مدیریت هزینه ها نیازمند آگاهی از انواع هزینه ها و در صورت امکان , روشهای کاهش آنها می باشد.برخی از کسب و کارها برای خرید کالاها و خدمات از کسب و کارهای دیگر , از اعتبار تجاری استفاده میکنند و به مشتریان خود نیز اعتبار مصرفی میدهند .اعطای اعتبار و جمع آوری پرداخت ها پس از پایان مهلت اعتبار , مراحل ویژه ای دارد.نقدینگی مانند خونی است که در کسب و کار جریان دارد. مالک کسب و کار در برنامه ی نقدینگی , ورود و خروج نقدینگی را به صورت ماهانه پیش بینی میکند و در نهایت , مبالغ پیش بینی شده را با مبالغ اصلی مقایسه می نماید.برای بهبود جریان نقدینگی و افزایش ورود نقدینگی , روشهای گوناگونی وجود دارد.
7- برنامه برای رشد = در این قسمت برنامه های خود را برای رشد کسب و کار و چالشهایی که احتمالا پیش روی شما قرار خواهد گرفت مشخص میکنید . مثلا اگر یکی از برنامه های شما برای رشد کسب و کارتان اعطای مجوز یا نمایندگی کسب و کارتان است ,آن را نیز ذکر می نمایید.
در جدول ذیل سوالاتی که معمولا در هر مرحله از طرح کسب و کار باید پاسخ داده شوند , بیان شده است :
مرحله
نام بخش مربوطه در طرح کسب و کار
پرسش کلیدی
پاسخ
1
ایده ی کسب و کار
1)برای راه اندازی این کسب و کار چه مهارت هایی دارم؟
2)چه عواملی بر تقاضا برای کالا یا خدمت من تاثیر خواهد گذاشت؟
3)چه نوع کسب و کاری را آغاز خواهم کرد؟
4)چه نوع مالکیتی برای کسب و کار من مناسب است ؟
5)کسب و کار من از نظر اجتماعی چه مسئولیت هایی دارد؟
2
فرصت و تحلیل بازار
1)آیا ایده ای که برای کسب و کار دارم یک فرصت تجاری واقعی است ؟
2)چگونه باید برای تحقیقات بازار اقدام کنم ؟
3)رقبای من چه افرادی هستند؟
4)مزیت رقابتی من چیست ؟
5)طرح بازاریابی من چگونه است؟
6)محصول من و راهبردهای قیمت گذاری آن کدامند؟
7)چگونه میتوانم برای محصول خود تبلیغ کنم؟
8)کالای خود را به چه افرادی خواهم فروخت؟
3
راهبردهای مالی
1)میزان فروش را چگونه تخمین بزنم ؟
2)هزینه های کسب و کار من کدامند؟
3)اقتصاد واحد فروش را چگونه محاسبه کنم؟
4)صورت سود و زیان را چگونه تهیه و جریان نقدینگی را چگونه پیگیری میکنم ؟
5)چگونه ترازنامه تهیه میکنم؟
6)آیا نسبت های مالی من مطلوب هستند؟
7)نقطه ی سربه سر کجاست؟
8)چه نوع منابع دیگری برای تامین سرمایه در دسترس قرار دارد؟
9)آیا لازم است از منابع دیگری برای تامین سرمایه استفاده کنم؟
10)چه حساب هایی را باید نگه داری کنم؟
11)از چه نوع سیستمی برای حسابداری باید استفاده کنم؟
4
ساختارهای سازمانی
1)کدام ساختار سازمانی برای کسب و کار من مناسب است؟
2)چگونه باید کارکنانی برای کسب و کارم استخدام کنم ؟
3)آیا به کمک کارشناسانی از خارج سازمان نیاز دارم ؟
4)چگونه کارمندانی را آموزش داده و در آنها انگیزه ایجاد نمایم ؟
5
ساختارهای قانونی
1)آیا محصول من از حقوق مالکیت معنوی برخوردار است؟
2)کسب و کار من به چه قراردادهایی نیازدارد؟
3)چگونه با استفاده از بیمه از کسب و کارم حمایت خواهم کرد؟
4)مالیات ها چه تاثیری بر کسب و کار من خواهند داشت؟
5)قوانین و مقررات دولتی چه تاثیری بر کسب و کار من خواهد داشت؟
6)قوانین و مقررات دولتی چه تاثیری بر کارمندان من خواهد داشت؟
6
مدیریت کسب و کار
1)چگونه کسب و کارم را مدیریت خواهم کرد؟
2)چگونه هزینه ها , اعتبارات و جریان نقدینگی را مدیریت خواهم کرد؟
3)چگونه تولید و توزیع را مدیریت خواهم کرد؟
4)چگونه بر عملیات مدیریت خواهم کرد؟
5)چگونه خرید برای کسب و کار را مدیریت خواهم کرد؟
6)چگونه موجودی را مدیریت خواهم کرد؟
7
برنامه رشد
1)چگونه میتوانم برای رشد کسب و کارم برنامه ریزی کنم ؟
2)چالش های رشد کسب و کار من کدامند؟
3)آیا میتوانم نمایندگی یا فرانشیز کسب و کارم را اعطا کنم ؟
4)چه موقع و چگونه باید کسب و کارم را واگذار کنم ؟
مثالی از خلاصه ی اجرایی یک طرح کسب و کار
1)بیانیه ی ماموریت یا رسالت کسب و کار:شرکت آشپزی خصوصی آرزو, خدمات آشپزی خصوصی ارایه میکند.ناهار خوشمزه و سالمی را برای افراد متخصص و پر مشغله متناسب با سلیقه ی آنها در آشپزخانه ی خودشان تهیه میکند.
2)نام و مکان کسب و کار:شرکت آشپزی خصوصی آرزو , که در شهر محل سکونت او فعالیت خواهد نمود.
3)تاریخ آغاز فعالیت :شرکت آشپزی خصوصی آرزو فعالیت خود را از تاریخ اول اردیبهشت ماه سال 1385 آغاز خواهد کرد.
4)نام , سمت و اطلاعات تماس مالک: آرزو مهرزادی مالک اصلی شرکت آشپزی بوده و آن را اداره خواهدکرد. اصلاعات تماس: نشانی و شماره ی تلفن ………………………………..
5)فرصت : تعداد افراد شاغل و پرمشغله در شهر محل زندگی آرزو که خواهان غذایی سالم و در عین حال با قیمت مناسب هستند , رو به رشد است.
6)خدمات : شرکت آشپزی خصوصی آرزو] ناهار خانگی سالمی را برای افراد متخصص و پرمشغله تهیه خواهد کرد. این غذاها براساس سلیقه ی مشتری بوده , در آشپزخانه ی مشتری تهیه خواهند شدو نظافت آشپزخانه نیز برعهده ی شرکت خواهد بود. غذاها در یخچال یا فریزر مشتری ذخیره خواهد شدو مشتریان می توانند هرطور تمایل دارند غذاها را گرم کنند.تخمین زده می شود که این خدمت با کاهش زمان خرید ,آشپزی و پخت ناهار و نظافت , در هفته 9 تا 10 ساعت در وقت مشتریان صرفه جویی کند.
7)اقتصاد واحد فروش:
یک واحد فروش = پنج وعده غذا
قیمت فروش هر واحد = 40000 تومان
حاشیه ی سود = 15400 تومان
8)طرح های آتی : طی ماه اول شرکت پیش بینی میکند که مشتریان کافی را برای آرزو پیدا کند تا طی 5 روز متوالی در هفته ,هر روز در خانه ی یک مشتری آشپزی کند(او در نظر دارد که یک روز پنج شنبه را نیز آشپزی کند) .طی سه سال شرکت انتظار دارد که موقعیت اولیه ی خود را برای آشپزی , از خانه ی مشتریان به یک آشپزخانه ی تجاری بزرگ منتقل کند .
مثالی از یک طرح کسب و کار ( پاسخ به سوالات جدول تهیه ی کسب و کار)
1)ایده ی کسب کار :
مدارج تحصیلی = آرزو مهرزادی دارای مدرک فوق دیپلم مدیریت بازرگانی از دانشکده ی مدیریت است.او به عنوان مسئول خدمات غذایی دانشگاه , در زمینه ی مدیریت انواع مختلف عملیات خدمات تغذیه به مدت 4سال تجربه کسب کرده است.آرزو یک دوره ی آموزشی فشرده را که توسط سازمان آموزش فنی و حرفه ای برگزار شد, گذرانده و مدرک رسمی آن را دریافت نموده است. آرزو از خصوصیات فردی و مهارت های بسیاری برخوردار است که به وﯾﮋه در حرفه ی آشپزی خصوصی بسیار ارزش مند هستند.از جمله علاقه ی زیاد به آشپزی , توجه به جزییات ,مهارت های سازمانی, انعطاف پذیری , خلاقیت , اجتماعی بودن, توانایی انجام وظایف چندگانه , انرﮊی فیزیکی زیاد و صبر و شکیبایی.
عوامل موثر بر تقاضا = سه عامل برتقاضا برای خدمات آشپزی خصوصی تاثیر می گذارند که عبارتند از : سبک زندگی پرمشغله , افزایش توجه مردم به سلامتی , و تمایل به خوردن ناهار مقوی . شرکت آشپزی خصوصی آرزو مورد پسند افرادی خواهد بود که فرصت خرید کردن یا پختن ناهار ندارند, اما خواستار غذاهایی سالم و مقوی هستند.
نوع کسب و کار = شرکت آشپزی خصوصی آرزو یک کسب و کار خدماتی است که نهار سالمی را برای مشتریان آماده میکند و آنها می توانند آن را به آسانی دوباره گرم کند.
نوع مالکیت کسب وکار= شرکت آشپزی خصوصی آرزو , شرکتی است با مسئولیت محدود که کاملا تحت مالکیت و مدیریت آرزو مهرزادی قرار دارد . وضعیت مسئولیت محدود , از دارایی های فردی آرزو مهرزادی محافظت میکند و به شرکت اجازه می دهد که برخی مزایای مالیاتی بهره مند شود.
مسئولیت اجتماعی = شرکت آشپزی خصوصی آرزوتا حد امکان از مواد غذایی طبیعی و غیر شیمیایی که در همان منطقه پرورش یافته اند استفاده خواهد کرد. طبق منشور اخلاقی شرکت , شرکت تا حد ممکن :«سبز» خواهد بود. این شرکت فروشندگانی را انتخاب می کند که خود را در برابر جامعه و محیط , مسئول می دانند.
2) تحلیل فرصت :
فرصت کسب و کار= خدمات آشپزی خصوصی برای شهر محل زندگی او یک فرصت پایدار است. این شهر از جمعیت زیادی از زنان شاغل برخوردار است که عمدتاً تاجر و پزشک هستند و تعداد آنها به طور ثابتی رو به افزایش است . از میان 376180 خانوار در شهر او که جمعیت آنها بیش از دو نفر است , 29.4 در صد درآمدی بیش از 10 میلیون ریال در ماه دارند . سبک زندگی افراد در این بازار , بسیار پرمشغله است و آنها خواستار ناهاری سالم هستند . خانوارهای هدف حداقل سه روز در هفته مجبور هستند که ناهار را در بیرون خانه صرف کنند یا از رستوران سفارش بدهند .براساس تحقیقات صورت گرفته توسط شرکت آشپزی خصوصی آرزو , این بازار تقریبا 25 درصد از خانوارهایی را شامل میشود که مجموع درآمد آنها بیش از 10 میلیون ریال درماه است . شرکت آشپزی خصوصی آرزو به این افراد فرصت میدهد که بدون آن که سبک زندگی پرمشغله و پربازده ی خود را تغییر دهند , سلامتی خود را حفظ کنند .
تحقیقات بازار=کسب و کار آشپزی شخصی یکی از بخشهایی است که در صنعت خدمات غذایی رشد بسیار سریعی دارد. آمار مرتبط با زنان شاغل نشان میدهد که تعداد این دسته از شاغلین رو به افزایش است و پیش بینی میشود تا 5 سال آینده این روند همچنان ادامه داشته باشد.
رقبا= در حال حاضر 249 رستوران در شهر او فعالیت دارند .از این تعداد , تنها 7 مورد تبلیغ میکنند که عضو یکی از انجمن های حرفه ای آشپزهای شخصی هستند . براساس تحقیقات اینترنتی انجام شده تنها یکی از رقبای مستقیم , دارای مدرک آشپزی از یک موسسه در خارج از کشور است و تنها دو مورد به صورت مشخص اظهار کرده اند که بر تهیه ی غذای سالم تاکید دارند. به طور متوسط آشپزخانه های موجود در شهر محل فعالیت آرزو برای هر وعده ناهار 5500 تا 10000 تومان دریافت می کنند . اما شرکت آشپزی خصوصی آرزو قیمت خدمات خود را 8000 توان تعیین خواهد کرد که این مبلغ , مواد غذایی را نیز شامل میشود. در نتیجه قیمت گذاری شرکت آشپزی خصوصی آرزو با توجه به خصوصی بودن خدمات او بسیار رقابت آمیز خواهد بود.
مزیت رقابتی = شرکت آشپزی خصوصی آرزو از سه مزیت رقابتی مهم برخوردار است :
شرکت آشپزی خصوصی آرزو بر ارایه ی خدمات اختصاصی به مشتری تمرکز دارد و به مشتریان اجازه میدهد خودشان منوی غذاها را برای خود انتخاب کنند
شرکت آشپزی خصوصی آرزو بر تهیه ی غذاهای مورد علاقه ی مشتریان تمرکز دارد , با این تفاوت که به سالم بودن غذا نیز اهمیت میدهد و بنابراین, پس از مشورت با مشتریان , ناهار آنان را به گونه ای سفارشی تهیه میکند تا با نیازهای وﯾﮋه ی آنها از نظر رﮊیم غذایی هماهنگ باشد.
آرزو مهرزادی یکی از معدود آشپزهایی است که دوره ی آشپزی و هم چنین دوره ی آموزشی تغذیه ی مناسب را گذرانده است . او هم چنین با انواع رﮊیمهای غذایی نیز آشناست و در این زمینه مطالعات فراوانی دارد.
طرح بازاریابی= شرکت آشپزی خصوصی آرزو در نظر دارد بازار هدف خود را خانوارهایی در نظر بگیرد که در شهر او زندگی می کنند و جمعیت آنها بیش از دونفر است و مجموع درآمد ماهانه ی آنها ده میلیون ریال یا بیشتر است و حداقل 5 روز در هفته , فرصت آشپزی در منزل را ندارند. در بسیاری از خانواده هایی که خانم و آقا در خارج از خانه مشغول به کار هستند , معمولا زمان پختن و صرف ناهار به بعد از برگشتن خانم یا آقای خانه موکول میشود که همین موضوع باعث میشود نتوانند ناهار خود را در زمان دلخواه خود صرف نمایند . بر اساس تحقیقات انجام شده توسط شرکت آشپزی خصوصی آرزو , تخمین زده میشود که این بخش بازار 110596 خانوار را شامل میشود . همچنین این تحقیقات نشان میدهد که این افراد متخصص زندگی پرمشغله ای دارند و احساس میکنند فرصتی برای خرید کردن و آشپزی ندارند. طرح بازاریابی بر مزایای ذیل برای مشتری تاکید خواهد کرد:
صرف زمان کمتر برای برنامه ریزی و خرید برای ناهار
صرف زمان کمتر در آشپزخانه برای آشپزی و نظافت
امکان خوردن ناهار در زمان مورد نظر مشتری
ناهار سالم و خوشمزه مطابق سلیقه ی شخصی مشتری
صرف پول کمتر برای غذا خوردن در رستوران
امکان گذراندن زمان بیشتر با دوستان و خانواده
ارایه ی غذاهای وﯾﮋه برای افراد دارای بیماری های خاص مانند دیابت , گیاه خواران و افرادی که به غذاهایی یا کلسترول یا نمک کم تر نیاز دارند .
راهبرد قیمت گذاری =
توصیف خدمات = شرکت آشپزی خصوصی آرزو بر اساس طرح 5 وعده ناهار فعالیت خواهد کرد و در هر روز برای یک خانوار 5 وعده ناهار خواهد پخت . جمعیت خانوارها بین 2 تا 5 نفر خواهد بود. ناهار شامل : 1-غذای اصلی 2- سالاد 3- سبزیجات 4– دسر خواهد بود . مشتریان میتوانند ناهار خود را از میان منوی غذاهای سالم خانگی که توسط شرکت آشپزی خصوصی آرزو تهیه شده است انتخاب کنند یا با آرزو مشورت کرده و غذاهای دیگری سفارش دهند . غذاها به سبک خانوادگی در یخچال یا فریزر مشتری در ظروف مناسب ذخیره خواهند شد و آشپز چگونگی گرم کردن دوباره ی آنها را (درصورت نیاز) توضیح خواهد داد .
راهبرد قیمت گذاری = شرکت آشپزی خصوصی آرزو قیمت ها را با توجه به 2 عامل تقاضا و رقابت تعیین خواهد کرد. آرزو تا حدود زیادی از قیمت ها و خدمات مشابه آگاهی دارد. به طور متوسط آشپزخانه ها در منطقه ی او برای هر وعده ناهار 5500 تا 10000 تومان دریافت میکنند اما شرکت آشپزی خصوصی آرزو قیمت خدمات خود را 8000 تومان برای هر وعده یعنی 40هزارتومان برای 5 وعده , تعیین خواهد کرد که خرید مواد غذایی را نیز شامل میشود.در نتیجه خدمات و قیمت های او بسیار رقابت آمیز خواهند بود. او از قیمت تقریبا پایینی شروع میکند تا بتواند باعث خوشنامی شرکت آشپزی خصوصی آرزو شود و سهم بازار را از آن خود کند .
تبلیغات =شرکت آشپزی خصوصی آرزو از 6 نوع فعالیت تبلیغاتی استفاده خواهد کرد:
راه اندازی یک پایگاه اینترنتی
شرکت آشپزی خصوصی آرزو یک پایگاه اینترنتی برای خود راه اندازی خواهد کرد که اطلاعات کاملی را در مورد خدماتش ارایه داده و گزیده ای از منوهای ناهار را به نمایش خواهد گذاشت . این پایگاه اینترنتی به صورت ماهانه تبلیغاتی را در مورد غذاها خواهد داشت و برای مشتریان احتمالی فهرستی در نظر خواهد گرفت تا در آن ثبت نام کنند. ناهارهای منتخب نیز نمایش داده خواهند شد .پایگاه اینترنتی او , آرزو مهرزادی را به عنوان یکی از معدود آشپزهای خصوصی منطقه که دارای مدارک رسمی مرتبط یا این شغل می باشد , معرفی خواهد کرد و تاکیدمیکند که او یکی از اعضای فعال انجمن اینترنتی آشپزی سنتی می باشد.
تبلیغ در پایگاههای اینترنتی مرتبط با آشپزی
آرزو در نتیجه ی تحقیقات خود به این نتیجه رسید که بسیاری از افراد مخاطب او به اینترنت دسترسی داشته و از پایگاههای اینترنتی مرتبط با آشپزی بازدید می نمایند . بنابراین شرکت آشپزی خصوصی آرزو , تعدادی از این پایگاهها را شناسایی کرد تا در آنها تبلیغات خود را به نمایش بگذارد.
تبلیغ در داخل فروشگاه ها و مراکز آموزش تغذیه ی سالم
شرکت آشپزی خصوصی آرزو در نظر دارد در فروشگاههایی که در منطقه لوازم آشپزی میفروشند , به صورت مرتب تبلیغ کند .یکی از این فروشگاه ها توافق کرده که هر هفته میزبان یک جلسه ی یک ساعته باشد که در آن آرزو مهرزادی کسب و کار خود را معرفی کند.آرزو در این معرفی به موضوع تغذیه ی سالم و خصوصیات ناهار شرکت آشپزی خصوصی آرزو خواهد پرداخت .او در هر مناسبتی نمونه هایی از منوهای خود را به همراه بروشوری که فلسفه ی شرکت را توضیح میدهد , ارایه خواهد داد .
تبلیغ در مناسبت های محلی
شرکت آشپزی خصوصی آرزو در مناسبت های محلی , پاساﮊهای خرید , نمایشگاههای فرهنگی , فصلی یا مرتبط با محیط زیست و سایر رویداد ها ی مناسب ,شرکت خواهد کرد.این شرکت نمونه های رایگان , سبدهای هدیه وکارتهای تخفیف را نیز ارایه خواهد داد . همچنین این شرکت در بیشتر رویدادها بروشور خود را نیز توزیع خواهد کرد.
مذاکره با سازمان ها و ادارات مختلف
آرزو برای مذاکره ی مستقیم با سازمان ها و ادارات و کارخانجاتی که تعداد کارکنان زن آنها قابل توجه است , به آنها مراجعه میکند . او در مذاکره با قسمت های امور اداری ویا سایر بخشهای مرتبط , تفاهم نامه هایی را برای همکاری ارایه میکند. بر اساس این تفاهم نامه 20 درصد تخفیف برای مشتریانی که از طرف سازمان به شرکت معرفی می شوند در نظر گرفته میشود.
پیش بینی و اجرای راهبردهایی برای حفظ مشتریان موجود
شرکت آشپزی خصوصی آرزو برای مشتریان فعلی خود , به دلیل وفاداری آنها به شرکت , مزایایی در نظر خواهد گرفت . برای مثال , با خرید سه طرح 5 وعده ناهار , میان وعده ها یا دسر های رایگان ارایه می دهد . هم چنین در صورتی که مشتریان کنونی یک مشتری بالقوه را به شرکت معرفی کنند که قراردادی با شرکت امضا کند , شرکت به فرد معرف 10درصد تخفیف خواهد داد .
شیوه های فروش = شرکت آشپزی خصوصی آرزو به فروش شخصی بیش تر از سایر روشها وابسته خواهد بود .فروش شخصی شامل تماس گرفتن با مشتریان قبلی کسب و کار برنامه ریزی مجالس و پیگیری روابط تجاری از طریق رستورانی است که در آن کار میکرده. مواردی که توسط پست مستقیم و بروشور شرکت ارسال می شوند , یک کارت پستی به همراه خواهند داشت که نشانی پست الکترونیکی و شماره تلفن مشتری احتمالی در آن درج خواهد شد.آرزو شخصا تمامی کارت های ارسالی را از طریق پست الکترونیکی یا تلفن پیگیری خواهد کرد. یکی از راهبردهای فروش در آینده این خواهد بود که از مشتریان درخواست شود مشتریان دیگری را توصیه و معرفی کنند .در این جا نیز آرزو خودش با مشتریان احتمالی تماس خواهد گرفت.
3)راهبردهای مالی:
تخمین های فروش=میزان فروش برای دو سال اول مطابق با جدول زیر تخمن زده می شود.طرح پنج وعده ناهار برای یک خانوار در آشپزخانه مشتری می باشد.
هزینه های کسب و کار= شرکت آشپزی خصوصی آرزو در تمامی روزهای کاری و در صورت لزوم برخی از روزهای تعطیل فعالیت خواهد داشت.
سال
سال اول
سال دوم
ماه
طرح 5وعده ناهار
فروش ماهیانه(تومان)
طرح 5وعده ناهار
فروش ماهیانه(تومان)
فروردین
20
800000
22
880000
اردی بهشت
20
800000
22
880000
خرداد
20
800000
22
880000
تیر
20
800000
22
880000
مرداد
21
840000
22
880000
شهریور
21
840000
23
920000
مهر
21
840000
23
920000
آبان
21
840000
23
920000
آذر
22
880000
23
920000
دی
22
880000
23
920000
بهمن
22
880000
24
960000
اسفند
22
880000
24
960000
مجموع سالانه
252
10080000
273
10920000
براساس پیش بینی میزان فروش برای 5 سال آینده , شرکت آشپزی خصوصی آرزو در سال سوم به یک آشپزخانه ی تجاری تبدیل خواهد شدو به این ترتیب شرکت قادر خواهد بود به جای آشپزی در آشپزخانه ی مشتریان غذا را برای آنها ارسال کند و درنتیجه تعداد مشتریان 5 وعده ناهار شرکت را به نحوچشمگیری افزایش دهد . شرکت آشپزی خصوصی آرزو طی سال اول هزینه های ثابت خود را درسطح بسیار پایینی حفظ خواهد کرد. والدین آرزو مهرزادی هزینه ی بیمه ی تامین اجتماعی او را پرداخت خواهند نمود .آرزو تنها کارمند شرکت است در نتیجه نیازی به پرداخت حقوق ندارد .ازآنجا که او در منزل مشتریان آشپزی خواهد کرد , به غیراز هزینه ی تلفن همراه هزینه ی دیگری بابت اجاره بها یا آب و گاز پرداخت نخواهد کرد. شرکت از رایانه ایی که آرزو در اختیار دارد استفاده خواهد کرد که ارزش آن 4 میلیون ریال است. این رایانه تمامی داده هارا پشتیبانی خواهد کرد.
هزینه های عملیاتی برای سال اول کسب و کار شامل موارد ذیل می باشد:
تبلیغات : بروشور 2 میلیون ریال , کارت ویزیت 50 هزارریال , پست 500 هزار ریال , راه اندازی پایگاه اینترنتی 2 میلیون ریال
استهلاک :رایانه (سالانه) 800 هزار ریال
بیمه ی خودرو : سالانه 2میلیون و 800 هزار ریال
خدمات شهری :تلفن همراه 4 میلیون ریال
سایر هزینه های عملیاتی : تعمیرات خودرو 5 میلیون ریال
سایر هزینه های عملیاتی : چاقوهای آشپزخانه , تجهیزاتی که مشتری ارایه نمیدهد , ادویه , روغن و …. 5 میلیون ریال
اقتصاد واحد فروش=
واحد فروش = طرح 5 وعده ناهار (1 روز آشپزی)
قیمت فروش( هر واحد ) 40 هزار تومان
هزینه های متغیر
هزینه ی خدمات فروخته شده
مواد اولیه (خوار وبار) = 7000 تومان برای هر واحد فروش (5 وعده ناهار)
نیروی کار (4000تومان در ساعت , 4 ساعت ) = 160000 تومان
هزینه ی خدمات فروخته شده = 23000 تومان
سایر هزینه های متغیر
بنز ین = 1600 تومان در روز
مجموع سایر هزینه های متغیر = 1600 تومان
مجموع هزینه های متغیر = 24600 تومان
حاشیه ی سود (هرواحد) = 15400 تومان
صورت سود و زیان=
صورت سود و زیان سالانه ی پیش بینی شده , پایان سال اول
31 فروردین ماه 1386
درآمد
فروش ( 252 روز 40000 تومان در روز )
مجموع درآمد 10080000 تومان
هزینه ی خدمات فروخته شده
مواد اولیه (خواروبار 7000 تومان برای هر طرح در روز ) 1764000 تومان
نیروی کار(16000 تومان برای هر طرح در یک روز ) 4230000 تومان
هزینه ی خدمات فروخته شده 5796000 تومان
سود ناخالص 4284000
هزینه های عملیاتی
تبلیغات 455000 تومان
استهلاک 80000 تومان
بیمه 280000 تومان
تلفن 400000 تومان
سایر هزینه های عملیاتی (مرتبط با خودرو) 500000 تومان
سایر هزینه های عملیاتی (مرتبط با آشپزی) 500000 تومان
مجموع هزینه های عملیاتی 2215000 تومان
سود پیش از کسر مالیات 2069000 تومان
مالیات ها (25درصد) 517250 تومان
سود خالص 1551750 تومان
ترازنامه=
ترازنامه ی پیش بینی شده : آغاز کسب و کار
1 اردیبهشت 1385
دارایی ها
دارایی های جاری
نقدینگی 2000000 تومان
مجموع دارایی های جاری 2000000
مجموع دارایی های 2000000
بدهی ها و سهم صاحبان شرکت
بدهی های جاری 0 تومان
مجموع بدهی های جاری 0 تومان
مجموع بدهی ها 0 تومان
سهم صاحبان شرکت
آرزو مهرزادی , سهم صاحب شرکت (99درصد سهم الشرکه) 2000000 تومان
مجموع بدهی ها و سهم مالک 2000000 تومان
نسبت های مالی=
بازده فروش :بازده فروش شرکت یکی از نسبت های سود آوری است که از طریق تقسیم کردن سود خالص به کل فروش محاسبه میشود . این نسبت نشان میدهد که از یک واحد پولی فروش چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است. شرکت آشپزی خصوصی آرزو میزان بازده فروش را به طور تقریبی 15.4 درصد پیش بینی میکند.
(بازده فروش = 100 ×(مجموع فروش ÷ سود خالص )) .بنابراین بازده فروش 15.4 درصد = 100× ( 10080000÷ 1551750)
بازده سرمایه گذاری : بازده سرمایه گذاری که از تقسیم سود خالص به دارایی های شرکت بدست می آید نشان دهنده ی این است که چند درصد سود خالص به ازای سرمایه گذاری انجام شده, بدست آمده است . یا به بیانی دیگر به ازای هرواحد پول که سرمایه گذاری شده است , چند واحد پولی سود خالص ایجاد شده است .
سهم اولیه ی آرزو در کسب و کار 2 میلیون تومان بوده که سرمایه ی اولیه ی او را در شرکت نشان میدهد .( و در بخش سهم صاحبان شرکت روی تراز نامه نشان داده شده است) . شرکت آشپزی خصوصی آرزو سود خالص سال اول را 1551750تومان پیش بینی میکند .بنابراین شرکت آشپزی خصوصی آرزو میزان بازده سرمایه گذاری را به طور تقریبی 77.589 درصد پیش بینی می کند . بازده سرمایه گذاری = 100 ×(سرمایه گذاری اولیه ÷سود خالص )
بنابراین بازده سرمایه گذاری 77.589 % = 100×( 2000000÷1551750)
نقطه ی سربه سر=
واحد فروش شرکت آرزو طرح 5 وعده ناهار(یک روز آشپزی) است که شرکت در ازای آن 40000 تومان دریافت میکند.هزینه ی نیروی کار و مواد اولیه برای یک روز آشپزی 23000 تومان است . سایر هزینه های متغیر نیز1600 تومان برای هر واحد میباشد. بنابراین مجموع هزینه های متغیر هر واحد 24600تومان می باشد . حاشیه ی سود هر واحد عبارت است از : 15400 تومان . ( 15400 = 24600 – 40000) .
هزینه های عملیاتی ثابت 2215000 تومان میباشد. این بدین معناست که شرکت آشپزی خصوصی آرزو بعد از حدود 144 روز آشپزی میتواند به نقطه ی سربه سر برسد.( روز تا رسیدن به نقطه ی سر به سر 143.83 = 15400 تومان ÷ 2215000 تومان )
راهبرد تامین سرمایه =
سرمایه ی اولیه : آرزو مهرزادی 2میلیون تومان از پول شخصی خود را در این شرکت سرمایه گذاری خواهد کرد. این سهم اولیه او در شرکت محسوب میشود.
ذخیره برای هزینه های ثابت :شرکت ذخیره ای معادل 553750 تومان برای هزینه های ثابت خواهد داشت . این مقدار برای پوشش دادن هزینه های عملیاتی شرکت برای 3 ماه کافی است . 3 ×( 12 ÷ مجموع هزینه های عملیاتی )
بنابراین 553750 تومان = 3 × ( 12 ÷ 221500 تومان )
هزینه های راه اندازی و صندوق اضطراری : این شرکت از باقیمانده ی سرمایه ی اولیه یعنی 1466250 تومان برای پوشش دادن هزینه های راه اندازی که انتظار میرود به طور تقریبی 964250 تومان باشد , و نیز ایجاد صندوق اضطراری با 482000 تومان استفاده خواهد کرد.
نگه داری حساب ها و سیستم حسابداری=
شرکت آشپزی خصوصی آرزو از آخرین نسخه از یک نرم افزار حسابداری استفاده خواهد کرد . پشتیبانی از حسابها و سوابق کسب وکار به طور خودکار هر روز انجام خواهد شد.
4)ساختارهای سازمانی :
ساختار سازمانی = شرکت آشپزی خصوصی آرزو توسط آرزو مهرزادی اداره خواهد شد و او تمامی وظایف مربوط به خرید , آشپزی و فروش را انجام خواهد داد . سمت او مدیر عامل شرکت است .
کارکنان = آرزو مهرزادی تنها فردی است که به طور تمام وقت در شرکت آشپزی خصوصی آرزو طی سال اول استخدام میشود .اگر میزان فروش طبق پیش بینی های انجام شده افزایش یابد , احتمال دارد استخدام یک همکار نیمه وقت در سال دوم ضرورت پیدا کند . با رشد کسب وکار شرکت آشپزی خصوصی آرزو پیش بینی میکند که بتواند فرصت کارآموزی را برای دانش آموزان و همچنین هنر آموزان سازمان آموزش فنی و حرفه ای منطقه فراهم کند.
کارشناسان خارج شرکت= شرکت آشپزی خصوصی آرزو از خدمات کارشناسان خارج از شرکت در زمینه های حقوقی ,حسابرسی و مالیاتی استفاده خواهد کرد. به علاوه , آرزو از همکارانی که آنها نیز در انجمن آشپزی عضو هستند ,کمک خواهد گرفت.
آموزش و ایجاد انگیزه= آرزو مهرزادی قصد دارد پس از اتمام اولین سال فعالیت شرکت , در یک دوره ی کارآفرینی درمورد رشد کسب وکارآشپزی شرکت کند.سال اول فعالیت بسیار طاقت فرسا خواهد بود وشرکت قصد دارد فقط یک روز از تعطیلات آخر هرهفته را (به دلیل نیمه وقت بودن ساعت اداری ,پنج شنبه جزو تعطیلات آخر هفته درنظر گرفته شده است ) به آشپزی برای مشتریان اختصاص دهد . در صورت بیماری , شرکت قرار دادی دوسویه با شکوفه تبریزی , یکی از دوستان آرزو که او نیز در زمینه ی آشپزی خصوصی فعالیت می کند, منعقد خواهد کرد که برای مشتریان شرکت آشپزی خصوصی آرزو ناهار تهیه نماید .
5)ساختارهای قانونی :
مالکیت معنوی =آرزو فرآیند ثبت نام تجاری شرکت آشپزی خصوصی آرزو را به عنوان یک علامت تجاری آغاز کرده است. هم چنین آرزو با ثبت مطالب و دستورهای غذایی گرد آوری شده ی خود در اداره ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی برای تمامی مواد چاپی خود حق تکثیر قرار داده است .
قراردادها= شرکت آشپزی خصوصی آرزو با تک تک مشتریان خود , قرار دادی را منعقد خواهد کرد که درآن تاریخ روزهایی که خدمات ارایه خواهد شد . منوهای انتخابی مشتری و هرگونه الزامات و موارد رژیمی قید خواهد شد. هم چنین این قرارداد شرایطی را برای فسخ توسط هریک از طرفین در نظر میگیرد.
بیمه = آرزو هر سال مبلغی معادل 280هزار تومان بابت بیمه ی شخص ثالث خودرو پرداخت می کند.
مالیات ها = مالیات متعلق به شرکت آشپزی خصوصی آرزو معادل 25 درصد از سود آن می باشد.
قوانین و مقررات دولتی= درحال حاضر , قوانین و مقررات دولتی خاصی در زمینه ی آشپزی خصوصی در منزل مشتری وجود ندارد. اما در آینده , اگر شرکت یک آشپزخانه ی تجاری را کرایه کند, آرزو باید در مورد تمامی مجوزهای لازم و رویه های بازرسی تحقیق کند. در حال حاضر او تنها می بایست با مراجعه به اداره ی نظارت بر مواد غذایی و بهداشتی در وزارت بهداشت , درمان و آموزش پزشکی گواهی های لازم در خصوص عدم ابتلا به بیماری ها یا انگل های واگیردار را دریافت نماید .
6)مدیریت کسب و کار:
هزینه ها , اعتبار و جریان نقدینگی= به دلیل حجم بالای مواد غذایی که شرکت آشپزی خصوصی آرزوخریداری میکند , آرزو از سوپرمارکت ها و شرکت های تامین کننده ی مواد غذایی در منطقه , به صورت اعتباری(غیرنقدی) خرید خواهد کرد. طی سال اول شرکت آشپزی خصوصی آرزو چک مدت دار(چکی که تاریخ دریافت آن برای همان روز نمی باشد و دریافت کننده می تواند مدتی بعد آن را دریافت کند) از مشتریان خود نخواهد پذیرفت و مبالغ را تنها به صورت نقدی با چک روز از مشتریان دریافت خواهد کرد. بودجه ی نقدی ماهانه ی زیر که برای شرکت آشپزی خصوصی آرزو پیش بینی شده است یکی از ماه های سال اول فعالیت کسب و کار را به صورت نمونه نشان می دهد که آرزو طی آن برای مشتریان به مدت 21 روز در ماه آشپزی میکند.
ورودی های نقدینگی
فروش های نقدی ( 2140000) 840000 تومان
مجموع ورودی های نقدینگی 840000 تومان
خروجی های نقدینگی
هزینه های متغیر : خوار و بار ( 21× 7000) 147000تومان
هزینه های متغیر: نیروی کار (21× 16000) 336000 تومان
تبلیغات (فقط در ماه اول بوده است )
استهلاک ( 12 ÷ 80000) 6667 تومان
بیمه ( 12 ÷ 280000) 23330 تومان
تلفن ( 12 ÷ 400000) 33330 تومان
سایر هزینه های ثابت (مرتبط با خودرو) ( 12 ÷ 500000) 41667 تومان
سایرهزینه های عملیاتی (مرتبط با آشپزی) ( 12 ÷ 500000) 41667 تومان
مجموع خروجی های نقدینگی 629661 تومان
نقدینگی موجود 210339 تومان
تولید و توزیع =طی سال اول فعالیت کسب و کار , شرکت آشپزی خصوصی آرزو غذاها را در منزل مشتریان تهیه خواهد کرد.تنها مورد مربوط به توزیع , حمل و نقل خوار وبار به منزل مشتریان است که با استفاده از خودروی شخصی آرزو مهرزادی انجام میشود که شرکت هزینه ی بنزین و نگه داری آن را پرداخت میکند.
عملیات =ساعات کار : شرکت آشپزی خصوصی آرزو به طورمعمول از ساعت 11 صبح تا 5 بعدظهر در منزل مشتری فعالیت میکند. آرزو صبح ها مواد غذایی را خریداری میکند و در صورت لزوم مواد غذایی را به صورت عمده برای چند مشتری تهیه می نماید.
درخواست پخت مجدد: اگر مشتری از ناهاری ناراضی باشد , آرزو ناهار دیگری برای او تهیه خواهد کرد. اگر مشتری طی 4 ماه یا کمتر , دوبار اظهار نارضایتی کند , آرزو در کارش دقت بیشتری خواهد کرد تا دلیل نارضایتی او را پیدا کند و شرکت دوناهار اضافی به صورت رایگان برای آن مشتری ارایه خواهد داد.
رضایت مشتری : شرکت آشپزی خصوصی آرزو به تبلیغات شفاهی (نوعی از تبلیغ که درآن یک مشتری به مشتریان دیگر استفاده از کالا یا خدماتی را سفارش کند) وابسته خواهد بود.بنابراین باید جلب رضایت مشتریان را در اولویت قرار دهد.ارایه ی خدمات مناسب به مشتری برای موفقیت شرکت آشپزی خصوصی آرزو حیاتی است .
خرید کردن =شرکت آشپزی خصوصی آرزو صبح ها مواد غذایی را براساس نیاز مشتریان خریداری میکند و در صورت امکان نیز آنها را به صورت عمده می خرد و فروشندگانی را انتخاب میکند که هم از نظر قیمت و هم از نظر کیفیت مناسب باشند . برخی از مواد غذایی مانند گوشت یا فراورده های آن , فقط هنگام نیاز تهیه می شود تا از فساد آن جلوگیری شود.
شرکت آشپزی خصوصی آرزو با استفاده از مواد غذایی هرفصل ناهارها را تهیه میکند. به علاوه شرکت با کشاورزان منطقه که مواد غذایی را بدون استفاده از کود شیمیایی پرورش میدهند ارتباط برقرار میکند تا از بهترین قیمت و کیفیت اطلاع و اطمینان حاصل نماید.
موجودی =شرکت آشپزی خصوصی آرزو موجودی شرکت را در حداقل ممکن حفظ میکند و تنها مواد غذایی که مصرف زیادی دارند, مانند ادویه و چاشنی ها را دریک ظرف مخصوص ذخیره ی مواد غذایی در خودروی خود نگهداری می کند.شرکت از راهبرد “خرید هنگام نیاز” برای تامین موجودی استفاده خواهد کرد. بدین معنا که اقلام در هنگام نیاز خریداری خواهند شد و ذخیره ی دراز مدت ضرورتی ندارد.به این ترتیب سرمایه ی شرکت صرف خرید مواد غذایی به مقدار زیاد نخواهد شد.
7)برنامه برای رشد:
رشد کسب و کار= اهداف تجاری کوتاه مدت : طی سال اول شرکت آشپزی خصوصی آرزو در نظر دارد برای خود پایگاهی از مشتریان سود آور ایجاد کند تا بتواند تا پایان سال , 21 روز در ماه را در منزل مشتریان آشپزی کند . در این صورت شرکت میتواند به هدف خود در زمینه ی دستیابی به درآمدی معادل 10080000تومان در سال دست یابد.
اهداف تجاری بلند مدت : شرکت آشپزی خصوصی آرزو پیش بینی میکند که پس از ایجاد یک پایگاه از مشتریان سودآور, راهبردی فشرده را برای رشد در پیش خواهد گرفت. این شرکت قصد دارد با کرایه یا خرید یک آشپزخانه ی تجاری ,نفوذ خود در بازار را افز ایش دهد .با این کار شرکت میتواند مواد غذایی بیشتری را ذخیره کند و به مشتریان بیشتری خدمات ارایه نماید و در نتیجه درآمد و سود بیشتری داشته باشد.در این صورت غذاها به منازل مشتریان تحویل داده خواهد شد.
چالش ها = چالش های تجاری کوتاه مدت: بزرگترین چالش پیش روی شرکت آشپزی خصوصی آرزو در اولین سالهای فعالیتش, روش ارایه ی خدمات آن است . پختن ناهار در منزل مشتریان , تعداد مشتریانی را که آرزو میتواند به آنها خدمات ارایه دهد , محدود میکند.
چالش های بلند مدت : بزرگترین چالش بلند مدت شرکت , فضای آن است . شرکت آشپزی خصوصی آرزو باید روش ارایه ی خدمات کسب و کارش را تغییر دهد تا یک آشپزخانه ی تجاری خریداری یا کرایه کند و بتواند تعداد مشتریانش را افزایش دهد .بدین ترتیب به سرمایه ی بیشتری نیز نیاز خواهد بود و مسلم است که به کارمندان بیشتری , به ویژه کارمندانی که در مهارت های آشپزی مدرک و مهارت دارند , نیاز خواهد داشت .
اعطای نمایندگی و مجوز=اگرچه اکنون برای برنامه ریزی در این زمینه کمی زود است , اما شرکت آشپزی خصوصی آرزو درصدد است بتواند برای کسب و کارش در شهرهای دیگری که جمعیت افراد متخصص در آنها بیشتر است , نمایندگی اعطا کند.
راهبرد خروج= پس از آنکه شرکت آشپزی خصوصی آرزو جای پای خود را به عنوان کسب وکاری پایدار با مشتریانی دائمی محکم نمود , احتمال دارد که به عنوان یک کسب و کار مطلوب برای آشپزی که به دنبال یک کسب و کار آشپزی است , ارزشمند باشد .ولی در هرصورت آرزو در آینده ی نزدیک , برنامه ای برای ترک این کسب و کار پیش بینی نمیکند.