روستای دروار

روستای دروار

روستای دروار در انتهای غربی شهرستان دامغان و در فاصله ٤٥ کیلومتری شهرستان دامغان قرار گرفته است. جمعیـت ثابـت روستا حدوداً ١٢٠٠ نفر و در فصل تابستان تا ٢ برابر افزایش می یابد  نشانه های باستانی حاکی از دیرینگی ایـن روسـتا اسـت .

معبد چهل دختر، گورستان زرتشتی رمه (زرتشتی رومه) و حمام قدمیی آن و کانال زیرزمینی دریان که آب شـهر صـددروازه را تامین می کرده نشانه های بازمانده از تمدن قبل از اسلام در دروار است. روستای دروار در زمان اشـکانیان بـه عنـوان دروازه خزر و شکارگاه فرمانروایان اشکانی مستقر در صددروازه یا هکاتم پلیس بوده است.وجود بقایای های قلعه اسماعیلی در منطقه گیو و دیواره های سنگی ستبر در ارتفاعات حوالی روستا و یها قلعه متعـدد دیگـر حکایت از رونق روستا بعد از اسلام است، تنگه گیو، شمشیر بر (منسوب به رستم یا به زعم برخی امام علی ((ع) ، چاه دیـو و …

بازمانده تفکر اساطیری کهن در این روستا است. در دوره آزار و تبعید علویان، منطقه پناهگاهی برای آنـان بـوده اسـت . مـزار آنان اکنون در منطقه به امامزاده شناخته می شوند

آب و هوای روستا معتدل و کوهستانی است که باعث سرسبزی و طراوت ها دشت و ارتفاعات حوالی شده است و تنوع زیسـت محیطی ناشی از آن بسیار زیباست. وجـود یوزپلنـگ آسـیایی در ایـن منطقـه و شـکارگاههـا ی وزرم (Vezerm) و کوشـک (Kowshk) و آرسک (Aresk) در کوهپا یههای نمیه جنگلی سرسبز شمالی انـواع حیوانـات منطقـه کوهسـتانی را در خـود جای داده است. چشمه آب قل قل و انگورستان که آب کشـاورزی را تـأم میـ ین کنـد آرام بخـش روح مسـافران و اهـالی در تابستان است. یها خانه محکم روستا نشان از معماری اصیل رایج روستا در یها گذشته دور و نزدیک است.

دالان سبز که تا روستاهای هم جوار ادامه دارد با موسیقی جاری آب و درختان چنار بسیار کهنسـال نشـان از توجـه بـیش از حد اهالی به فضای سبز بوده است آس. یابهای بادی و آبی متعدد، تنوع یها نان محلی و صنایع دستی ظریف و زیبای روسـتا برای ساکنان آن مایه مباهات و برای هر بیننده جالب و برای مسافران بهترین ره آورد سفر است. غار گیو تنگـه، هـا معـدنی کهنسال، آب چک (Chekow) معادن قدمیی و فرآوری سرب و زغال سنگ از دیدنیهای طبیعی روستا است.

جاده دامغان ـ گلوگاه؛ اعجازی از طبیعت زیبای ایران

شاید بتوان به جرات گفت که مسیری ١٦٥ کیلومتر ی دامغان ـ دیباج ـ گلوگاه ـ بنـدر گـز، نزدیـک تـرین راهـی باشـد که  می توان با پمیودن آن از یک شهر در شمال دشت کویر  به شهری در جنوب دریای مازندران رسید

در این مسیر گرچه جاده مناسب نیست ، اما در خلوت عرفان اش می توان آتش دشـت را پشـت سـر گذاشـت و بـه هـوا ی کوهستان تن در داد و خاک جنگل را بویید و در انتها به نظاره آب دریا نشست .

با طی طریقی این چنینی ، نبض سفر به شماره می یا افتد و مسافر گونه از سـلوک روحـانی را تجربـه میکند کـه هرگـز انتظارش را نداشته. فاصله ابتدا و انتها مسیری چنان نزد یک و چنان متفاوت است، که هـر مسـافری چـه بخواهـد و چـه نخواهد در دام افسونش گرفتار خواهد آمد .دامغان شهر ی است پرجاذبه که روزگار یست در مسیر جاده ابریشم و در خراسان بزرگ شگفت جـا ی داشـته است این شـهر کـه روزگار ی خودش پایتخت بوده، امر وز در میانه راهی قرار دارد از که یک سو به تهران، این پایتخت پر طمطراق می رسـد و از سوی دیگر به مشهد، پایتخت شیعیان ایرانی . این دامغان ما یک دستش به دامن البرز استوار است و دست دیگـرش سـر کویر را نوازش می کند.

سی کیلومتر به سو ی شمال که بروید، به چشمه علی می رسمی، مکانی خوش برای دمی نشستن و چـا ی نوشـیدن و گـپ زدن و آسودن. از چشمه علی  باید به سمت دیباج برانید تا اینجا جاده مشکلی ندارد، اما از این به بعـد، مسـیـر یا خاکیست و یا آسفالتش مناسب نیست . به اطلس راههای منتشر شده در سال ٨٧ نگاه کنید، راه را آسـفالته ترسـمی کرده، اما واقعیت ندارد. جاده خاکی باعث میشود که سرعتتان پایی بیاید ولی امکان رانندگی وجود دارد نمی توانیـد بـا سرعت دویست کیلومتر بر ساعت برانید، اما تا شصت کیلومتر هم جا دارید

دیباج را که پشت سر بگذارید، طبیعت تصممی می گیرد که به رنگ دیگری درآید آهسته آهسته رنگ سبز رخ می نماید و نسمی  لطیف شده که یا از در یای مازندران خرامان گذر کرده یا از لابه البرز خود را تـا بـه اینجا رسـانده، گیاهـان را نوازش می کند و شما را هم .

“از گشت دشت “تا ” سرخ گریوه ” ، جاده خلوت خلوت است. تنها صدا ی پرندگان است که در گوشتان ممیاند و شاید هـم صدا ی نفس کشیدن عمیق زمین ادامه که میدهید، روستاها ی آرام بـا مردمـانی کشـاورز و دامـدار را می بینید که در  فاصله چندان دور از جاده به آن نوع از زندگی مشغول اند که ما گاهی که نه، بیش تر از گاهی، حسرتش را می خورمی.

به سفید چاه که برسید بی شک ا زیبایی ها مشعوف شده اید، اما قبرسـتان سـفیدچاه بهـت زده اتـان می کند میخکوب می شوید و شاید نتوانید تا برا ی چند لحظه چیزی بر زبان بیاورید، نترسید این حالت طبیعی اسـت از اینجا بـه بعـد، درختان جنگلی هیرکانی رخ می نماید جاده ای باریک در میان سبزها ی بالابلند، شعف انگیز اسـت . جاده ای که همچـون  ریل ترن پارک هایی، پیچ و تاب فراوان دارد و قرار است در سراشیبی تندی که دارد، هیجانمـان را بـه اوج برساند .

هنگامی که به انتهای سرازیری جاده می رسمی، درختان همچـون پـرده سـینما کنـار مـیرونـد و نمـایی پانورامـا از شـهر کردکوی و خلیج گرگان نمودار میشود. در این لحظه به راحتی مسیری که  به سوی میانکاله می رود دیده میشود. همـان مسیری که خلیج گرگان را از دریای مازندران جدا می کند. به تو می گومی که اگر مشتی از خاک کویر را از دامغان با خـود آورده باشی، اکنون میتوانی در بندر گز، تنها ده کیلومتر آنطرفتر از اینجایی که حالا هستی آب و خا ک را به عقد هـم در آوری و حل شدن در هم این دو عنصر را به نظاره بنشینی.